الوقت- نبرد رزمندگان ایرانی با نیروهای دیکتاتور رژیم سابق در عراق در طول 8 سال دفاع مقدس برگ زرینی از تاریخ رشادتها و از خودگذشتهگی ایرانیان بوده است. حضور میلیونها ایرانی برای مقابله با جاهطلبیهای صدام حسین که تحت حمایت قدرتهای بینالمللی و قریب به اتفاق کشورهای عرب منطقه خاورمیانه بود، نماد فرهنگ ایثار و ایستادگی نزد شهروندان مسلمان ایرانی بود.
گفتنی است بعد از وقوع انقلاب اسلامی ایران خلاءی بزرگ در منطقه ایجاد شد، بدین معنا که تا آن زمان رژیم پهلوی نقش ژاندارم منطقه را برای آمریکا در خاورمیانه ایفاء مینمود، اما در نتیجه انقلاب، رویکرد غربستیزانه و ضد آمریکایی دولتمردان جدید انقلاب سبب شد تا آمریکا در مواضع خود نسبت به ایران تجدیدنظر نماید. در همین دوران، زیادهخواهیها و جاه طلبیهای مردی که سودای رهبری جهان عرب را در سر داشت، زمینهساز تحمیل جنگی شوم و نابرابر بر ایرانیان شد. صدام حسین دیکتاتور رژیم سابق بعث عراق، فرصت را غنیمت شمرد تا از آشفتگیها و چنددستگیهای موجود در ایران برای تصرف کشور بهره بگیرد.
حمله نیروهای ارتش بعث سابق به مرزهای ایران در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ برابر با ۲۲ سپتامبر ۱۹۸۰ شعلههای جنگ 8 ساله میان تهران و بغداد را برافروخت. در این میان علاوه بر ابعاد روانشناختی شخصی صدام حسین میتوان نقش قدرتهای غربی را در پیشبرد و روند حملات ارتش رژیم بعث سابق و ادامه جنگ با ایران بیسار مهم تلقی نمود. در آن دوران، بزرگنمایی قدرتهای غربی از انقلاب اسلامی در مقام تهدیدی برای حکومت و حاکمان سیاسی کشورهای منطقه، زمینهساز موجی بزرگ از ایران هراسی در منطقه شد. آنان با تبلیغ ترس خیالی از انقلاب اسلامی، اشاعهی نرم و به دور از خشونت اندیشههایی چون استقلالطلبی، آزادیخواهی، نفی سلطهی بیگانگان و بازگشت به خویشتن و ... را با عنوان نمادهای تهاجم ایران به حکومتهای منطقه جلوه دادند. اما پس از ناکامی در حصول نتیجه نسبت به این تبلیغات منفی، سیاست حمایت از جنگ عراق بر علیه ایران را در پیش گرفتند. با نظر به این مقدمات در ادامه نوشتار تلاش خواهیم نمود که نقش قدرتهای بزرگ را در 8 سال جنگ مقدس مورد شرح و بررسی قرار دهیم.
1- ایالات متحده آمریکا و جنگ تحمیلی
آغاز موضع آمریکا به جنگ تحمیلی را میبایست با نظر به قطع روابط دیپلماتیک میان دو کشور پس از حمله به سفارت این کشور در تهران مورد تحلیل قرار داد. پس از اقدام دانشجویان خط امام (ره) در تسخیر سفارت آمریکا در سیزدهم آبان سال رابطهی دیپلماتیک میان این کشور از سوی آمریکا قطع شد. از این دوران به بعد مواضع ضدیت آمریکا با انقلاب نوپای ایران آغاز شد. پس از این که پروژههایی نظیر تحریم اقتصادی ایران، تحریک گروههای قومی و کمک به گروهکهای جداییطلب در مناطق کردستان و ... و همچنین شکست در اقدام نظامی برای آزادسازی گروگانهای آمریکایی، همگی به بنبست رسید؛ آمریکاییها با نشان دادن چراغ سبز به سردمداران دولت بعثی عراق، آنان را به حمله به ایران تشویق کردند.
هرچند باید به این مساله هم توجه داشت عراق نمیتوانست متحدی قابل اعتمات برای آمریکا باشد. در واقع، حکومت بعثی عراق پیرو اندیشهی افراطی پانعربیسم بود و علاوه بر دشمنی با صهیونیسم برای دوستان عرب محافظهکار آمریکا در منطقه مثل عربستان سعودی و دیگر کشورهای حاشیهی جنوبی خلیج فارس نیز خطر عمدهای به حساب میآمد. از همین رو دولت کارتر سیاست «اعلان بیطرفی در جنگ» و «مهار تشدید خطر ایران بر دول عربی خلیج فارس» را دستور کار قرار داد. به طور کلی موضع آمریکا در ایران دوران مبتنی بر تداوم جنگ میان دو کشور و عدم برتری یکی بر دیگر بود. زیرا، مقامات آمریکایی بر این باور بودند که تداوم جنگ بدون پیروزی یکی بر دیگری میتواند هر دو کشور را به برقراری دوبارهی روابط با واشنگتن وادار کند.
2- اتحاد جماهیر شوروی و جنگ تحمیلی
اتحاد جماهیر شوروی را در طول 8 سال جنگ تحمیلی میتوان مهمترین قدرت بینالمللی حامی حکومت صدام حسین و رژیم سابق بعث دانست. این کشور در طول جنگ همواره بزرگترین حامی نظامی – تسلیحاتی عراق به شمار میآمد. این کشور رابطهای راهبردی با حاکمان بغداد داشت و علیرغم برخی فرازوفرودهای تاکتیکی این ارتباط گسترده و ژرف جایگاه اتحاد شوروی را در میان دوستان و همپیمانان دولت بعثی عراق برجسته و بارز میکرد. نزدیکی ایدئولوژیک دو کشور و تلاش شوروی سابق برای حفظ جای پای خود در خاورمیانه از جمله دلایل اصلی رابطهی صمیمانهی آنان بود.
مقامات سیاسی شوروی در مواضع رسمی اعلان بیطرفی نمودند؛ اما در واقع در عرصه عینی شاهد بودیم که هواداری از بغداد را به کنار ایران انقلابی ایستادن ترجیح دادند. از نظر روسها خطر انقلاب اسلامی و شعارهای تند و تیز آن بسی بیشتر از ایدههای پانعربیستی و حتی ضدکمونیستی دولت عراق بود. به همین سبب، بیطرفی اعلامی از سوی شوروی دربارهی جنگ عراق علیه ایران عملاً به سود عراق تمام میشد. به ویژه پس از تمدید قرارداد 1972 در سال 1982 و برای پنج سال دیگر شوروی ارسال سلاح را به عراق که به ظاهر به سبب اتخاذ رویکرد بیطرفانه متوقف کرده بود بار دیگر از سر گرفت و بدین ترتیب موظف شد که اقلام نظامی عراق را تأمین نماید و این کار آشکارا بر خلاف مواضع اعلامی شوروی قرار داشت.
3- قدرتهای اروپایی و جنگ تحمیلی
رویکرد قدرتهای اروپایی به جنگ تحمیلی بسیار متاثر از فضای رقابت دو قطبی در دوران جنگ سرد بود. کشورهای اروپای غربی بهواسطه قرار داشتن در بلوک سرمایهداری مجبور به نوعی همراهی همهجانبه با سیاستهای واشنگتن بودند. از همین جهت میتوان رویکرد قدرتهای اروپایی را رویهای مشابه با آمریکا در نظر گرفت. با این وجود کشورهای اروپایی تا حدودی سیاست حمایت از صدام حسین و عراق را در پیش گرفتند. بهطورکلی، میتوان آنها را در دو دسته کلی تقسیمبندی نمود:
الف) کشورهایی که به طور علنی و یا ضمنی به نفع عراق موضعگیری کرده و از کمکهای نظامی، سیاسی و اقتصادی به عراق در طول جنگ دریغ نورزیدند که عبارت بودند از فرانسه و انگلیس که روابط عمیق و منافع قابل توجهی در همکاری با عراق داشته و از انقلاب اسلامی نیز شدیداً ضربه خورده بودند. ب) کشورهای آلمان، ایتالیا و اسپانیا که ضمن اعلام بیطرفی و حفظ رابطه با هر دو کشور، از هر دو طرف بهرهمند شدند. با این حال، کشور آلمان تمایل بیشتری به عراق نشان داد و در معاملههای نظامی و اقتصادی با ایران سختگیری و محدودیتهایی را اعمال مینمود.
در پایان نیز باید اظهار داشت که علیرغم ضدیت قدرتهای بزرگ با ایران و حمایتهای آنان از رژیم سابق بعث، ایستادگی و پایمردی ایرانیان همراه با تدابیر و مواضع هوشمندانه امام خمینی (ره) منجر به شکست تمامی توطئهها و دسیسههای دشمنان انقلاب اسلامی شد. به نحوی که که در آن دوران به رغم آنکه تمامی قدرتها بهطور نسبی از عراق حمایت میکردند، اما پیروزی نهایی متعلق به میلیونها رزمنده و ایثارگر در جبهههای جنگ بود.