الوقت- در عرصه جهانی، سیاست قدرتهای بزرگ در برخورد با توانمندیهای دیگر کشورها همواره با ملاحظات خاصی همراه بوده است و متحدان وفادار از تسهیلات و فناوریهای پیشرفته بهرهمند میشوند، درحالی که کشورهای مستقل و منتقد با محدودیتها و فشارهای شدید روبهرو میشوند. آمریکا نمونهای برجسته در استفاده از این رویکرد دوگانه است که در هشت دهه گذشته تفاوت رفتار خود با دولتهای همسو و متخاصم را به وضوح نشان داده است.
آخرین نمونه از این دست رفتارهای متناقض را میتوان در دیدار دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، با آنتونی آلبانیز، نخستوزیر استرالیا در روز دوشنبه (28 مهر) مشاهده کرد. در این دیدار توافق ۸.۵ میلیارد دلاری برای تأمین مواد معدنی به منظور مقابله با چین بین دو کشور امضا شد و قرار است واشینگتن ۲.۲ میلیارد دلار در پروژههای معدنی استرالیا سرمایهگذاری کند.
همچنین، در این دیدار استرالیا حمایت ترامپ را برای توسعه زیردریاییهای هستهای در چارچوب توافق «آکوس» با هدف تقویت امنیت در منطقه هند-آرام را دریافت کرد. بر اساس این توافق که در دوره جو بایدن امضا شده بود و ارزش آن ۳۶۸ میلیارد دلار استرالیا (۲۳۹ میلیارد دلار آمریکا) تخمین زده میشود، استرالیا قرار است تا سال ۲۰۳۲ زیردریاییهای هستهای آمریکا را خریداری کرده و سپس با همکاری بریتانیا نسل جدیدی از زیردریاییها را بسازد.
جنگ افروزی در آسیا-پاسیفیک
دونالد ترامپ بارها خود را به عنوان منادی صلح در جهان معرفی میکند و مدعی است که توانسته هشت جنگ منطقهای را به پایان برساند اما سیاستهای او در عمل خلاف این ادعاها را ثابت میکند. کمکهای نظامی و جنگافزارهای هستهای آمریکا به متحدانش نه تنها امنیت متحدانش را تقویت نمیکند بلکه به طور غیرمستقیم شعلههای درگیری با رقبای این کشور را نیز تندتر میکند. نمونه بارز این سیاست، تجهیز استرالیا به زیردریاییهای هستهای است که هدف آن مقابله با افزایش قدرت چین، بزرگترین رقیب نوظهور آمریکا در آسیا و اقیانوسیه اعلام شده است.
تقویت همکاریهای امنیتی و نظامی آمریکا با متحدان در منطقه آسیا-پاسیفیک که واشینگتن در سالهای اخیر بیشتر روی آن متمرکز شده است، به طور طبیعی باعث افزایش تنش و رقابت با چین میشود. بنابراین، پیمان آکوس و تجهیز استرالیا به زیردریاییهای هستهای و سایر تسلیحات مدرن نه تنها صلح و امنیت به ارمغان نمیآورد بلکه میتواند محرک بحرانهای جدیدی مشابه اوکراین باشد ولی این بار با ریسک درگیری هستهای. از اینرو، تشدید رقابتهای تسلیحاتی و نظامی ناشی از این توافق، ثبات منطقهای را تهدید کرده و احتمال درگیریهای گسترده و پیامدهای غیرقابل پیشبینی را افزایش میدهد.
استاندارد دوگانه غرب
توافق مذکور نشان میدهد که از نگاه دولتمردان آمریکایی متحدان و شرکای نزدیک این کشور میتوانند بدون هیچ محدودیتی به ساخت انواع سلاحها و توسعه برنامههای هستهای دست یابند درحالی که برای بازیگران و کشورهایی که خط مشی مستقل دارند و از سیاستهای واشینگتن تبعیت نمیکنند، موانع گستردهای ایجاد میکنند تا از دستیابی آنها به قدرت در این عرصههای حیاتی جلوگیری شود.
بر اساس همین استانداردهای متناقض بود که حضرت آیتالله خامنهای، رهبر معظم انقلاب در بیانات اخیر خود با بیان اینکه صنعت هستهای یک امر داخلی است و در قبال آن باید و نبایدی وجود ندارد، تاکید کردند:«به آمریکا چه ربطی دارد که ایران امکانات و صنعت هستهای دارد یا ندارد و این دخالتها غلط و زورگویانه است و بر روی ملت ایران تاثیری نخواهد گذاشت».
مقایسه مواجهه آمریکا با استرالیا و سیاست تهاجمی آن در برابر ایران نشان میدهد که واشینگتن کشورها را به «خودی» و «غیرخودی» تقسیم میکند و بر اساس این تقسیمبندی تسلیحات هستهای برای متحدین به عنوان حافظ صلح و ثبات بینالمللی و دانش صلحآمیز هستهای برای دیگر کشورها به عنوان تهدید صلح و ثبات جهانی تعریف میشود.
برنامه هستهای مسالمتآمیز ایران هم از جمله مواردی است که به دلیل قرار گرفتن در زمره کشورهای مستقل و غیرمطیع موانع زیادی بر سر راه آن گذاشته شده است، تا جایی که واشینگتن مدعی است جمهوری اسلامی باید تمام فعالیتهای هستهای خود را متوقف کند، هرچند که این فعالیتها کاملاً صلحآمیز و مطابق قوانین بینالمللی است.
زورگوییهای آمریکا علیه برنامه هستهای ایران درشرایطی است که برای بازیگران دیگر در غرب آسیا نه تنها محدودیتهایی اعمال نمیشود بلکه واشینگتن شخصا اصرار دارد که در امور هستهای به متحدانش کمک کند.
به طور مثال، در آوریل ۲۰۲۵، واشینگتن و ریاض اعلام کردند که در مسیر امضای توافقنامهای برای توسعه برنامه هستهای صلحآمیز عربستان هستند و این همکاری شامل ایجاد نیروگاههای هستهای و فراهم کردن دسترسی عربستان به فناوری هستهای آمریکا میشود. همچنین، در سپتامبر گذشته آمریکا و ترکیه یادداشت تفاهمی برای همکاری هستهای امضا کردند که شامل حمایت مالی از پروژههای هستهای به ویژه راکتورهای کوچک مدولار (SMR) در ترکیه بود.
علاوهبراین، واشینگتن در برابر برنامه نظامی هستهای رژیم صهیونیستی که تهدیدی جدی برای صلح و ثبات در منطقه غرب آسیا محسوب میشود، سکوت اختیار کرده و هیچ محدودیتی علیه آن اعمال نمیکند. این رویکرد به وضوح عدم صداقت واشینگتن در ادعای تلاش برای حفظ صلح و امنیت بینالمللی و اجرای سیاست دوگانه در برخورد با متحدان مطیع در برابر رقبا و ناهمسو را آشکار میسازد.
رویکرد ایران الهامبخش سایر کشورها
همانگونه که در شکافهای روزافزون میان قدرتهای شرقی و غربی در شورای امنیت سازمان ملل به وضوح مشاهده میشود، مواضع منطقی و اصولی ایران درباره حق تمامی ملتها در بهرهبرداری از دانش هستهای صلحآمیز، بدون نیاز به تن دادن به زورگویی و فشار ابرقدرتها، هر روز بیش از پیش مورد توجه و پذیرش قرار میگیرد.
سیاست جمهوری اسلامی بر این اصل استوار است که توسعه انرژی هستهای باید حق طبیعی همه کشورها باشد و هیچ دولتی حق ندارد با فشار یا تهدید مسیر پیشرفت دیگران را محدود کند. در مقابل، استانداردهای دوگانه و دروغین غرب در برخورد با برنامه هستهای موجب تقویت اعتبار و محبوبیت رویکرد ایران در سطح بینالمللی شده است.
این روند، الهامبخش دیگر کشورهای منطقه و جهان برای پیگیری برنامه هستهای خود به شیوهای مستقل و صلحآمیز است و نشان میدهد که سیاستهای تحمیلی و دیکته شده از سوی سران کاخ سفید و متحدانشان دیگر قادر به جلوگیری از پیشرفت و خوداتکایی کشورهای منطقه در عرصه فناوری هستهای و حتی نظامی نیست.
به بیان دیگر، ایران با ایستادگی منطقی و دفاع از حق ملتها، الگوی موفقی ارائه کرده که محدودیتها و فشارهای غرب را ناکارآمد و بیاثر میسازد و مسیر همکاریها و توسعه علمی-فناوری در جهان را هموار میکند.