سایت تحلیلی خبری الوقت | Alwaght Website

انتخاب سردبیر

خبر

بیشترین بازدید

روز هفته ماه

پرونده ها

اختلافات ترکیه و آمریکا

اختلافات ترکیه و آمریکا

undefined
معامله قرن

معامله قرن

undefined
سازمان القاعده

سازمان القاعده

سازمان القاعده القاعده پس از 2001 دچار دگرگوني‌هاي چشم¬گيري شد. ساختار هرمي آن جاي خود را به ساختاري داد كه زيرمجموعه‌ها در آن با استقلال عمل فعاليت مي‌كردند. اين تحول اگرچه تسلط مركز بر پيرامون را تقليل داد اما بر گستره و توالي عمليات القاعده در كشورهاي مختلف خاورميانه افزود. با اين حال توان عملياتي كلان القاعده در اثر اين دگرگوني تا حدود زيادي تحليل رفت. القاعده پس از بمب‌گذاري‌هاي لندن در 2005، تاكنون نتوانسته است عمليات موفقيت آميزي در كشورهاي غربي انجام دهد. افزون بر اين، گسترش دامنۀ منطقه اي فعاليت هاي القاعده به كشته و دستگير شدن بسياري از رهبران و كادرهاي اصلي آن انجاميد. با اين حال تمامي اين چالش‌ها مانع تداوم فعاليت القاعده نشد. زيرمجموعه هاي آن در عراق، يمن، افغانستان، پاكستان، سومالي و ديگر كشورها و مناطق فعال باقي ماندند. تشكيلات القاعده تشكيلات القاعده در سال 1988 توسط اسامه بن لادن جهت مبارزه با "اتحاد جماهير شوروي" در افغانستان تأسيس شد. القاعده از سازمان "مكتب الخدمة" كه هدف آن مسلح‌ كردن و آموزش مجاهدين اسلامي براي جنگ با شوروي بود گسترش و پيشرفت يافت. اين سازمان از حمايت و پشتيباني دولت‌هاي اسلامي به ‌ويژه عربستان سعودي و پاكستان و همچنين ايالات متحده آمريكا برخوردار بود. در سال 2000 ايمن ظواهري سازمان "جهاد اسلامي مصر" را با سازمان القاعده ادغام كرد و به شخص دوم اين تشكيلات تبديل شد. خاستگاه اصلي القاعده را بايد "وهابيت" برشمرد كه خود ريشه در جنبش سلفي، مذهب حنبلي و پيروان اهل حديث دارد. رهبران، نظريه پردازان و بسياري از اعضاي القاعده يا وهابي‌اند يا از پيروان مذاهب حنبلي و حنفي كه به وهابيت تمايل زيادي دارند. القاعده را جنبشي سلفي نيز دانسته‌اند، زيرا پيشوايان آن، يعني "احمد بن حنبل" و "ابن تيميه" از نخستين مدعيان سلفي‌گري بوده‌اند. اين تفكر با دريافت خاص خود از توحيد و تكيه بر استدلال‌هاي ظاهرگرايانه بسياري از مسلمانان را كافر مي‌داند و نوك اين ويژگي تكفيري خود را به طور خاص متوجه شيعيان كرده است. ايدئولوژي القاعده بر چهار ركن سلفي‌گري، راديكاليسم، شيعه ستيزي و غرب ستيزي استوار است. از آنجا كه دو ركن آخر بر آمده از ويژگي سلفي‌گري است، به اختصار مي‌توان آن را ايدئولوژي "سلفي راديكال" ناميد. از نگاه آنان، دين يك نظام ساده حقوقي است كه از جانب خداوند براي رهايي بشر از عذاب دنيوي و اخروي نازل شده و تكاليفي را بر او واجب كرده است. به همين دليل بشر براي سعادت دنيا و آخرت بايد به عبادت و اطاعت خدا بپردازد. به رغم تداوم فعاليت، القاعده از نيمۀ دهۀ گذشته دچار چالش‌هاي بزرگي شد كه آيندۀ آن را در هاله‌اي از ابهام فرو برد. چهار چالش عمدۀ القاعده در اين سال ها به ترتيب اهميت عبارتند از: - تنزل جايگاه در جهان اسلام: در نظرسنجي هاي پس از يازده سپتامبر، القاعده از مقبوليت و محبوبيت قابل توجهي در كشورهاي اسلامي برخوردار بود. اين جنبش در ذهن بسياري از مسلمانان متشكل از جهادگراني بود كه پس از آزادسازيِ افغانستان از اشغال ملحدان، مبارزه با ظلم و ستم در ابعاد داخلي (در برابر رژيم‌هاي فاسد منطقه) و خارجي (در برابر امريكا و غرب) و دفاع از منافع جهان اسلام را سرلوحۀ فعاليت هاي خود قرار داده‌اند. اين نوع نگاه در ابتدا با توجه به گفتمان ظلم‌ستيز و جهادگرايانۀ القاعده چندان غيرمنتظره نمي‌نمود. اما با روشن شدن پيامدهاي عملكرد القاعده بر جهان اسلام، به ويژه اشغال افغانستان و عراق و نيز گسترش فعاليت‌هايي كه بيش از هر چيز جان و مال مسلمانان و بي‌گناهان را هدف مي‌گرفت، طرفداري از گفتمان القاعده به تدريج رو به كاهش نهاد. به طور مشخص از سال‌هاي 2005 و 2006 محبوبيت القاعده و پشتيباني از آن در ميان مسلمانان رو به تنزل نهاد، به نحوي كه در 2010 طرفداري از القاعده نسبت به 2001 به نيم كاهش يافت. تنزل هواداري از القاعده به معناي كاهش حمايت پرسنلي و مالي به ويژه از زيرمجموعه‌هاي اين سازمان مي‌باشد. پيامدهاي اين واقعيت را در عراق، يمن و مغرب شاهد بوديم؛ - بهار عربي: دومين چالش، خيزش‌هاي فراگير و مردميِ 2011 در خاورميانه مي‌باشد. اين تحركات در سه جهت براي القاعده پيامدهاي منفي در بر داشت: نخست آنكه تبليغات عليه رژيم‌هاي حاكم كه پيشتر يكي از ابزارهاي اساسي القاعده براي جلب حمايت و توجيه عملكردش نزد مسلمانان بود، با توجه به حضور گستردۀ مردم در اعتراضات ضدرژيم، كارآيي خود را در جذب نيروهاي جوان و پشتيباني مالي از القاعده در ميان شهروندان عرب از دست داد. دوم آنكه تقريباً تمامي نيروهاي فعال در زندگي سياسيِ منطقه – به جز القاعده – در اين تحولات حضور داشتند. تصويري كه دوري القاعده از جوامع عربي را به خوبي به نمايش گذاشت. سوم آنكه، مردمي بودن تحولات و حاشيه‌اي بودن نقش آمريكا و در واقع غافلگيريِ اين كشور از سرعت و گسترۀ تحولات و نيز تضاد آمريكا با برخي از رژيم‌هاي عرب، امكان بهره‌گيري تبليغاتي القاعده از حضور امريكا را از بين برد؛ - حذف رهبر كاريزماتيك: مرگ بن لادن بزرگترين چالش القاعده در طول سال‌هاي فعاليت آن بود. جنبش‌هاي اسلام‌گرا اغلب بر محور شخصيتي كاريزماتيك و نيرومند به فعاليت مي‌پردازند. نگاهي به جنبش‌هاي اسلام‌گراي قرن بيستم در خاورميانۀ عربي نشان مي‌دهد كه حذف رهبريِ كاريزماتيك از صحنه، اغلب به معناي زمين‌گير شدن و آغاز زوال چنين جنبش‌هايي بوده است. افزون بر اين، شخصيت جذاب و محبوبيت بن لادن در ميان اعضاي القاعده و توان سخنوريِ وي نقشي اساسي در تحكيم وحدت سازمانيِ القاعده داشته است. مرگ بن لادن علاوه بر حذف چهرۀ كاريزماتيك و وحدت‌بخشِ القاعده، اين جنبش را با چالش جانشيني روبه رو كرد؛ - بحران جانشيني: هشت هفته پس از مرگ بن لادن اعلام شد كه أيمن الظواهري به جانشيني وي انتخاب شده است. اين فاصلۀ زماني به خوبي گوياي اختلافات دروني القاعده بر سر انتخاب جانشين است. حتي اگر اين تأخير را، بنا بر تحليلي، ناشي از دشواري برگزاري سريع نشست اعضاي عالي‌رتبۀ القاعده براي انتخاب رهبر بدانيم، عدم بيعت زودهنگام زيرمجموعه هاي القاعده اين تحليل را زير سوال برد. تأخير در بيعت ساير زيرمجموعه هاي القاعده، نشان از تأثير چالش جانشيني بن لادن بر وحدت سازماني القاعده مي باشد. افزون بر فقدان اجماع بر سر الظواهري، وي چهره‌اي كاريزماتيك به حساب نمي‌آيد و از شخصيت و قدرت سخنوري بن لادن و اثرگذاري وي در رهبران و كادرهاي القاعده برخوردار نيست. از ديد برخي وي بيشتر براي مديريت يك اداره يا شركت مناسب است تا رهبري يك جنبش جهاني. مجموعۀ چهار چالش فوق، القاعده را در بستر اصلي و در حال دگرگوني فعاليتش، خاورميانه، به حاشيه رانده است. مرگ بن لادن بزرگترين ضربه‌اي بود كه به القاعده وارد شد. اگرچه الظواهري به عنوان ايدئولوگ القاعده معروف است اما وي به وضوح از صفات لازم براي رهبري جنبشي گسترده همچون القاعده برخوردار نيست. وضعيت فعلي القاعده در حالي كه كمتر از سه سال از كشته شدن اسامه بن لادن، بنيان گذار القاعده نگذشته است كه طيف هاي جوان‌تر و نوظهور القاعده پاگرفته و اقدامات انتحاري را در برخي از كشورهاي منطقه انجام مي دهند. اين در حالي مي باشد كه در سال هاي گذشته، القاعده به لحاظ سازماني و ايدئولوژي در مسير تنزل و عقب نشيني بود. روند ظهور مجدد اين سازمان تروريستي در برخي از كشورهاي منطقه را مي توان به شرايط بحراني و بعضاً هرج و مرج داخلي اين كشورها بي ارتباط ندانست. چرا كه خلأ ايدئولوژي در جهان عرب به واسطه شكست حكومت‌هاي اصلاح طلب، بازار سازمان القاعده و ايدئولوژي القاعده گرايي را در جهان عرب رونق بخشيده است. به بيان ديگر، بسياري از مخالفان انقلاب هاي عربي، كه خواهان حفظ ديكتاتورهاي سابق در قدرت بودند و يا خواهان قدرت‌يابي ديكتاتورهاي ديگر و بعضاً بازگشت آن‌ها بودند، نسل جديدي از القاعده نوين را پايه گذاري كرده‌اند. سازماني كه بسياري از اعضاي قديمي و كليدي آن در سال‌هاي گذشته كشته شدند، با گفتمان جديد و با هدف تغيير در جهان اسلام، تنها از طريق جهاد خشونت‌آميز و تروريسم، سعي در پياده نمودن پارادايم خود دارند. در اين بين جماعت اخوان المسلمين به عنوان دشمن محوري القاعده، كه چند سالي در مسير تسلط بر سياست‌هاي جهان عرب، تغييراتي را به وجود آورد، نقش مهمي در تقويت اين گروه نوين بازي كرد. هر چند كه اخوان در ادامه حركت خود، دچار چالش هاي جدي شده است، اما توانست اثبات كند كه تغيير واقعي در جهان عرب بدون تروريسم و اقدامات خشن هم امكان دارد. بر همين اساس، بسياري از تحليلگران، ظهور نسل جديد از گروه القاعده را پيش بيني كردند. نكته قابل تأمل اينكه، نوظهوران و وابستگان به القاعده نوين خيز بلندي از دمشق تا بغداد و بيروت برداشته اند و در سال گذشته خشونت و افراطي‌گرايي هاي فراواني را انجام داده اند. القاعده اي كه در عراق صحبت از شكست و محو جدي آن بود، مجدداً احيا شده و اقداماتي مرگبارتر از گذشته انجام مي‌دهد. امروز گروه دولت اسلامي عراق و شام، داعش بار ديگر براي به دست گرفتن مناطق غربي عراق در حال جنگيدن است. حتي اين گروه با ائتلاف با جبهه النصره در سوريه شكوفاتر شده است و به همراه يكديگر براي نابودي منطقه تلاش مي كنند. بر همين اساس، خشونت فرقه اي بين شيعه و سني چندين برابر شده است. بسياري از جهادي‌هايي كه از اروپا روانه سوريه شده‌اند در آتش القاعده نوين در حال سوختن مي باشند. تلاش گردان‌هاي تروريستي چون (گردان‌هاي عبدا… عزام) براي كشاندن جنگ فرقه‌اي از سوريه به لبنان و عراق است. حتي حمله به سفارت ايران در بيروت و ساير اقدامات انتحاري چون بمب گذاري را در مناطق شيعه نشين در دستوركار خود دارند
گروه داعش

گروه داعش

دولت اسلامي عراق و شام يا داعش به عنوان گروهي منشعب از القاعده محسوب مي شود كه از منظر گرايشات عقيدتي و فكري و همچنين جنبه رفتاري رويكرد يكساني با القاعده دارد. با اين حال رفتارهاي اين گروه تروريستي در طول يك دهه گذشته و به خصوص چند سال اخير نشانگر راديكال تر و خشن تر بودن اين گروه در مقايسه با القاعده است و داعش با توجه به جدايي از القاعده و پيدايش اختلافاتي بين آن دو به عنوان مخوف‌ترين و قدرتمندترين گروه تروريستي در عرصه خاورميانه ظهور كرده است. هر چند كه داعش در شكل كنوني آن محصول بحران سوريه و گسترش اختلافات و منازعات منطقه اي بعد از 2011 است، اما ريشه ها و روند قدرت گرفتن آن به دوره پس از صدام در عراق يعني از سال 2003 به بعد مربوط است. حمله آمريكا به عراق در سال 2003 فرصت و فضاي مناسبي را براي حضور و نقش آفريني گروههاي مسلح و تروريستي مختلف از جمله گروههاي مرتبط با القاعده در اين كشور بوجود آورد. بر اين اساس گروههاي مسلح مختلفي به خصوص در سالهاي پس از 2004 در عراق ظهور كرد كه با جذب نيرو و منابع مالي در تلاش بودند كه با نيروهاي نظامي آمريكايي و همچنين نيروهاي عراقي مقابله كنند. يكي از مهمترين اين گروهها جماعه التوحيد و الجهاد بود كه به رهبري ابومصعب زرقاوي در سال 2004 تشكيل شد. پس از آنكه زرقاوي بيعت خود با اسامه بن لادن رهبر القاعده را اعلام كرد به تنظيم القاعده في بلاد الرافدين تبديل شد و همچنين به اين گروه القاعده عراق نيز اطلاق مي شد. زرقاوي بعد از آزادي از زندان در اردن در سال 1999 رهبري بخشي از داوطلبان جهادي در افغانستان را برعهده داشت، اما در سال 2001 از اين كشور به شمال عراق فرار كرد و در آنجا به گروه انصارالاسلام پيوست و سپس با ايجاد القاعده عراق، وفاداري خود به رهبري شبكه جهاني القاعده را بيان داشت. القاعده عراق به تدريج به اصلي ترين گروه تروريستي در عراق تبديل شد و بيشترين انفجارها و اقدامات تروريستي از سوي اين گروه صورت گرفت. از جمله مهمترين اقدامات القاعده عراق كه در پي ايجاد فتنه مذهبي و جنگ داخلي در عراق بود، انفجار حرم شريف امامين عسگرين در سامرا در سال 2006 بود. اين تشكل عمليات تروريستي خود را به اندازه اي افزايش داد كه به يكي از قوي ترين گروههاي مسلح در صحنه عراق تبديل شد و شروع به گسترش نفوذ خود در مناطق گسترده اي از عراق كرد تا اينكه در سال 2006،‌ زرقاوي علنا در يك نوار ويدئويي تشكيل آنچه را " شوراي مجاهدين" خواند به سركردگي عبدالله رشيد البغدادي اعلام كرد. پس از كشته شدن زرقاوي توسط نيروهاي آمريكايي در سال 2006، ابوحمزه المهاجر به سركردگي اين گروه تعيين شد و در پايان همان سال دولت اسلامي عراق به سركردگي ابوعمر البغدادي تشكيل شد. دولت اسلامي عراق به عنوان گروهي تروريستي و شاخه القاعده در عراق در شكل جديد خود تحت رهبري ابوعمر البغدادي تلاشهاي خود براي ايجاد ناامني در عراق را ادامه داد، با اين حال اين گروه از سال 2008 با افول و كاهش قدرت و تاثيرگذاري در عراق مواجه شد. شكل گيري نيروهاي الصحوه يا بيداري از ميان عشاير سني عراق براي مقابله با القاعده عراق و اقدامات نظامي و امنيتي در مقابل آن باعث تضعيف جدي اين گروه شد. در 19 آوريل 2010، نظاميان آمريكايي و عراقي طي يك عمليات نظامي در منطقه الثرثار، منزلي را هدف قرار دادند كه ابوعمر البغدادي و ابوحمزه المهاجر در آن حضور داشتند و پس از درگيريهاي شديد ميان دو طرف، اين منزل هدف حملات هوايي قرار گرفت و در نتيجه آن دو سركرده تروريستها به هلاكت رسيدند. يك هفته بعد، اين گروه تروريستي در بيانيه اي هلاكت البغدادي و المهاجر را رسما اعلام كرد و پس از حدود ده روز، مجلس شوراي دولت اسلامي عراق تشكيل جلسه داد و ابوبكر البغدادي را به عنوان جانشين ابوعمر البغدادي انتخاب كرد. هر چند در اين دوره دولت اسلامي عراق در مرحله ضعف بود، اما بحران سوريه فرصتهاي نويني را براي اين گروه ايجاد كرد و البغدادي با بهره گيري از آن توانست به جايگاه و نقش آفريني عمده اي در معادلات عراق و سوريه بپردازد. بحران سوريه از چند منظر باعث ايجاد فرصت براي گروه تروريستي دولت اسلامي عراق شد. اول اينكه سوريه با توجه به مجاورت جغرافيايي و پيوستگي سرزميني با عراق فضاي عملياتي مناسبي را براي افزايش قدرت و نقش آفريني اين گروه بوجود آورد. دوم اينكه گسترش بحران و رقابتهاي منطقه اي و افزايش تنشهاي مذهبي و فضاي افراط گرايانه در منطقه منابع انساني و مالي گسترده اي را براي گروه دولت اسلامي عراق فراهم ساخت. با توجه به شرايط جديد سوريه ابوبكر بغدادي يكي از معاونان خود به نام ابومحمد الجولاني را به سوريه فرستاد كه منجر به شكل گيري گروه جبهه النصره در سوريه در 2011 شد. جبهه النصره تا سال 2013 به عنوان گروهي وابسته به القاعده در سوريه معروف بود و توانست با جذب نيرو و منابع مالي به يكي از بازيگران مهم معارض در اين كشور تبديل شود. در حالي كه گزارشهاي اطلاعاتي از رابطه فكري و تشكيلاتي اين گروه با شاخه دولت عراق اسلامي پرده برداشت، در نهم آوريل 2013، ابوبكر البغدادي در يك پيام صوتي اعلام كرد كه جبهه النصره امتداد دولت اسلامي عراق است و تشكيل آنچه دولت اسلامي عراق و شام خواند با ادغام جبهه النصره و دولت اسلامي عراق اعلام كرد. اما طولي نكشيد كه يك نوار صوتي منتسب به ابومحمد الجولاني پخش شد كه در اين نوار از رابطه خود با دولت اسلامي عراق سخن گفت، اما وي ايده ادغام با اين گروه را نپذيرفت و بيعت خود را با شبكه القاعده تحت رهبري ايمن الظواهري اعلام كرد. بر اين اساس به رغم تاكيد ايمن الظواهري بر انحلال داعش و فعاليت جداگانه دولت اسلامي در عراق و جبهه النصره در سوريه، البغدادي بر ادامه حيات داعش تاكيد كرد. بر اين اساس بود كه اختلافات مهمي بين البغدادي و ايمن الظواهري و درگيريهاي بين جبهه النصره و داعش رخ داد. با اين حال داعش توانست به نقش آفريني گسترده تري در سوريه بپردازد و جايگاه خود را در اين كشور با تصرف برخي مناطق تثبيت كند. داعش پس از تقويت خود در سوريه بتدريج حضور و نقش آفريني خود در عراق را نيز گسترش داد. داعشي‌ها كه در طول سال 2013 حضور پراكنده اي در عراق داشتند، از ابتداي 2014 نقش خود در اين كشور را بسيار توسعه دادند. بر اين اساس بود كه آنها توانستند بر مناطق گسترده اي از عراق در استان الانبار مسلط شوند و شهرهاي مهم رمادي و فلوجه را به تصرف خود درآورند. هر چند نيروهاي عراقي توانستند مناطق مهمي از جمله رمادي را از كنترل داعش خارج سازند، اما شهرهايي مانند فلوجه همچنان در دست داعش باقي ماند. در حالي كه ارتش عراق در حال تشديد اقدامات اطلاعاتي و نظامي خود براي خارج ساختن داعش از فلوجه بود، مرحله جديدي از عمليات نظامي و پيشرويهاي اين گروه در استانهاي صلاح الدين، نينوا، ديالي و كركوك آغاز شد. داعش بعد از ناكامي در تصرف سامرا به موصل حمله كرد و توانست بر اين شهر مسلط شود. سپس پيشرويهاي داعش به سوي ساير مناطق عراق ادامه يافت و از جمله باعث تسلط بر تكريت شد. در حال حاضر داعش بر مناطق قابل توجهي از سوريه به خصوص قسمتهاي شرقي مانند الرقه و همچنين بخش‌هاي مهمي از مركز و غرب عراق مسلط است. در چنين شرايطي كه با گسترش توان مالي و انساني داعش و همكاري برخي گروههاي محلي با آن همراه است، تهديدات مختلف ناشي از آن در منطقه در حال گسترش است.
جنبش گولن

جنبش گولن

جنبش گولن طی سال‌های اخیر، جریانی در ترکیه رشد کرده که اگر چه خود را وامدار اندیشه‌های سعید نورسی عالم برجسته ترک می‌داند، اما از جهات گوناگون به ارائه الگویی نوین پرداخته است. این جریان که عموماً با نام رهبر آن فتح‌الله گولن آمیخته است، تحت عناوینی هم‌چون جماعت خدمت، جریان نورچی و جماعت گولن نیز شناخته می‌شود. این جریان نه تنها در ترکیه نوین به عنوان یکی از جریان های مهم شناخته شده، بلکه در سطح منطقه نیز جریانی تاثیرگذار محسوب می شود و طی سال های گذشته، رشدی فزاینده در مناطقی همچون بالکان، آسیای مرکزی و قفقاز، افریقا و حتی امریکا داشته است. شخصیت ودیدگاه های گولن درباره گولن و شخصیت او دیدگاه های متفاوتی وجود دارد. برخی از شاگردان گولن به او لقب خواجه افندی داده اند؛ زیرا وی هم تحصیلات سنتی دینی داشته و هم به فلسفه غرب و به ویژه فلسفه کانت تعلقی ویژه دارد. برخی دیگر از افراد جماعت، او را به چشم حضرت مهدی (عج) نگاه می کنند. برخی دیگر او را یک واعظ ساده مذهبی می دانند که بواسطه نوع سخنرانی هایش در میان مردم مشهور شده است. برخی نیز او را یک مصلح بزرگ دینی و پیام آور صلح و آشتی اسلام با دموکراسی تلقی می کنند. مخالفان وی نیز او را فردی دروغگو و فریبکار توصیف می کنند که حتی جرات بازگشت به ترکیه را نیز ندارد. عده ای نیز اعتقاد دارند گولن با شخصیت بت گونه ای که به هوادارانش داده، تصویری نژادپرست، ناسیونالیست و بیگانه از دیگران، از جماعت خود ترسیم کرده است. تکبر و خوار شمردن کسانی که خارج از جماعت هستند، به رویه ای معمولی تبدیل شده است. به نحوی که نزد پیروان این جماعت، غیر از گولن، سایر علمای جهان اسلام بی اطلاع هستند و درک درستی از مسایل ندارند. (DAĞ, 2014) به هر حال فارغ از آنکه قضاوتی درباره تعارف فوق از گولن و شخصیت وی داشته باشیم، واقعیت آن است که امروز نام فتح الله گولن با اصطلاح اسلام روشنگر یا معتدل ترک که بسیاری از پژوهندگان از آموزه هاو جهان بینی آن با عنوان «پارادایم اسلام اجتماعی» یاد می کنند، گره خورده است.( فلاح، 207:1389-205) در حقیقت فتح الله گولن در ترکیه به عنوان پدر اسلام اجتماعی معروف است و وی را بنیانگذار و رهبر جنبش گولن می‌خوانند. همچنین برخی از کتاب های گولن از پرفروش ترین کتاب ها در ترکیه و حتی سایر کشورهای اسلامی بوده اند. مدارس او در بیش از 160 کشور جهان فعالیت می کنند و آراء و افکار وی را به شاگران خود منتقل می کنند. جماعت خدمت(جریان گولن) آنچه امروز به نام جریان گولن یا جماعت خدمت معروف است، حاصل اندیشه ها و تلاش های محمد فتح الله گولن است. وی به عنوان یکی از شاگردان مکتب نورسی، تلاش زیادی جهت مدرن کردن جنبش نور انجام داد. وی که مشهورترین واعظ، نویسنده و تدریس کننده علوم اخلاقی و الهیات ترکیه محسوب می شود، در صدر جریانی قرار گرفته که طی سال های گذشته از تاثیر به سزایی در فضای سیاسی ـ اجتماعی ترکیه و برخی دیگر از کشورهای اسلامی برخوردار بوده است. اگر چه گولن صراحتا نورجی بودن خود را به زبان نیاورده و در سخنرانی ها کمتر از سعید نورسی یاد می کند، باید این حال جریان وی عمدتا جریانی منشعب از جماعت نور تلقی می شود. گولن که هم اکنون در پنسیلوانیای آمریکا زندگی می کند، خطیبی توانا است که از سن 14 سالگی خطابه می کرده است. وی بیشتر آموزش های دینی خود را نزد پدر و در تکیه محله خود نزد علما و متصوفه فرا گرفته است. پدرش علاوه بر زبان عربی و ترکی، زبان فارسی را هم به او آموخت. وی که هیچگاه ازدواج نکرده و مجرد زندگی می کند، بحث های دینی خود را با احساسات، عواطف و بیانی رسا همراه می کند و عیبی نمی بیند که هنگام موعظه، اشکش بر گونه جاری شود. او از طریق فن خطابت و همچنین با شیوه های خاص خود مانند گریه کردن در حال سخنرانی، توجه مخاطبان را به خود معطوف کرده و نورجی ها و دیگر افراد گروه های دینی را تحت تأثیر قرار داده است. از جلسات وعظ او فیلمبرداری می‌شود و این فیلم ها میان هوادارانش دست به دست می چرخد و تکثیر می شود. همچنین مجموعه سخنرانی های فتح الله گولن در قالب کاست و سی دی در مناطق مختلف توزیع می شود. این اقدام که هم پول و هم طرفداران او را افزایش داده است، با مخالفت سایر زعمای حرکت نورجی مواجه شده و اعتراض آنها را برانگیخته است. با این حال فتح الله گولن همچنان به این شیوه تشکیلاتی خود ادامه می دهد و موفق به ایجاد شبکه ای گسترده شده است. ماهیت جریان گولن درباره این جریان، دیدگاه‌های کلان مختلفی وجود دارد. به نحوی که برخی جریان گولن را جریان بومی می دانند که از بطن جامعه و اعتقادات مذهبی مردم ترکیه برخاسته است و برخی دیگر نیز آن را جریانی وارداتی تلقی می‌کنند که توسط امریکا و سایر کشورهای غربی مورد حمایت قرار گرفته است. باید توجه داشت که فتح الله گولن در ترکیه به شخصیت افسانه ای تبدیل شده که حضور، نفوذ و سایه وی و جماعتش در محیط و فضای کلیه اماکن سیاسی، نظامی و امنیتی ترکیه سایه افکنده و وابستگی این جماعت و التزام آن به احکام اسلامی و سیاست های آن بطور واضح و شفاف مشخص نیست. در واقع این جریان به رغم تعدد و تنوع حوزه های فعالیتش، همچنان ناشناخته و مبهم به نظر می رسد و بسیاری از صاحب نظران چه در داخل و چه خارج از ترکیه، نسبت به مقاصد و نیات دراز مدت این جریان اظهار بی اطلاعی می کنند. به نحوی که هیچ کس از میزان قدرت مالی و تعداد طرفداران این جریان اطلاع درستی ندارد و معلوم نیست نفوذ گولن در دستگاه های کلیدی دولتی تا چه حد است و در صورت احراز قدرت بیشتر، چه خط مشی را پیش خواهد گرفت.
جماعت اخوان المسلمين

جماعت اخوان المسلمين

جماعت اخوان¬المسلمين را مي¬توان مهم¬ترين جنبش اسلامي در جهان عرب طي قرن گذشته محسوب كرد. جنبشي كه حسن البنا در 1928 مصر پديد آورد، ايدئولوژي آن اسلام و در اصول سياسي و اجتماعي خواهان بازگشت به حكومت اسلامي در قرن هاي اوليه است. اين جماعت در زمان تأسيس و شكل‌گيري به عنوان جنبشي اسلام‌گرا در مقابل جريان‌هاي سكولار جهان عرب ظهور كرد. اساس و مبناي شكل‌گيري آن مبارزه با الغاي خلافت و جلوگيري از گسترش الگوي لائيك در جهان اسلام بود. در واقع، در شرايطي كه خلافت اسلامي در قالب امپراتوري عثماني در مركزيت جهان اسلام مضمحل شده بود و جريان‌هاي سكولار و ملي‌گراي عربي و تركي در حال رشد و عرض اندام بودند، حسن البنا با طرح دعوت اسلامي، جنبش جديدي را پايه‌گذاري كرد كه احياي مجدد خلافت در رأس امور و برنامه‌هاي سياسي آن قرار داشت و به همين دليل به كانوني براي جلب مسلمانان در داخل و خارج مصر تبديل شد. در حقيقت جنبش اخوان المسلمين را اصولاً بايد زائيده اوضاع سياسي و اجتماعي تاريخ معاصر مصر در پي رواج تفكر جدايي دين از سياست (سكولاريسم) در ميان روشنفكران و آهنگ احساسات ملي گرايانه براي اصلاح اين كشور در دوران اختناق بعد از انقلاب 1919 مصر بر ضد انگليس دانست. اهداف بنيان گذاران اين جنبش- به ويژه حسن البناء- از يك سو بر ايجاد تحول در اعتقادات اسلامي مسلمانان و بالاخص مصريان از حالتي ايستا و بي تحرك به سمت پويايي و حاكميت تعاليم شريعت بر زندگي اجتماعي و سياسي مصر و از سوي ديگر بر يگانگي مسلمانان در برابر استعمارگران غرب كه كشورهاي اسلامي را مورد تجاوز قرار داده بودند، دور مي زد. حسن البناء رهبر جنبش تلاش‌هاي خود را در سه مرحله «تبليغ»، «جذب و سازماندهي» و «مرحله عملي» آغاز نمود. اصولي كه حسن البناء بر آن اعتقاد داشت عبارت بودند از:1 ـ «اجتناب از جدال‌هاي مذهبي و فرقه‌اي» (از زماني كه جماعت تقريب بين مذاهب اسلامي تأسيس شد حسن البناء و ايت‌الله قمي در تأسيس آن سهيم بودند همكاري ميان اخوان‌المسلمين و شيعيان برقرار شد كه در نهايت به ديدار نوّاب صفوي در سال 1954م. از مصر منجر گرديد. حسن البناء در مراسم حج 1948 با ايت‌الله كاشاني ديدار كرد و ميان آنها تفاهم برقرار گرديد و برخي از دانشجويان شيعه كه در مصر تحصيل مي‌كردند به جنبش اخوان‌المسلمين پيوستند)؛ 2 ـ «سياست گام به گام»: در نگاه وي جنبش قبل از آن‌كه به هدف غايي خويش برسد، بايد اين مراحل را (تبليغ، بيان و تفسير؛ عمل و نتيجه‌گيري) را گام به گام طي نمايد؛ 3 ـ «استفاده از نيروهاي مختلف براي تحقق اهداف»؛ 4 ـ «برپايي حكومت اسلامي»: اخوان‌المسلمين حكومت را براي خود نمي‌خواهد، بلكه حامي كساني مي‌باشد كه بتوانند مسؤوليت حكومت را بر عهده بگيرند و قوانين قرآن را اجرا نمايند و اگر چنين فردي پيدا نشد، تشكيل حكومت يكي از برنامه‌هاي اخوان‌المسلمين خواهد بود؛ 5 ـ «مقاومت در برابر تجاوزگران». جنگ جهاني دوم و پيامدهاي مصر، روند تصاعدي نفوذ اخوان المسلمين را در مصر گسترش داد، تشكيلات اخوان المسلمين سازمان يافته‌تر و مواضع سياسي و ايدئولوژيك آنها منسجم‌تر گرديد. بعد از جنگ سازمان از وضع آشفتة حزب وفد استفاده نمود و خود را به عنوان سازمان انقلابي و مخالف نظام موجود معرفي كرد و پايگاه‌هاي توده‌اي حزب وفد را به سرعت تصرف كرد. بر اثر دسيسه‌ها و برخي اقدامات خودسرانه كه بعضي از افراد در سازمان عليه دولت انجام مي‌دادند، دولت در سال 1948م با سيزده مورد اتهام به سازمان در مورد فعاليت‌هاي تروريستي، توطئه عليه سرنگوني نظام سلطنتي مصر، جمع‌آوري مهمّات و... سازمان را منحل اعلام نمود و حسن البناء در توطئه‌اي سازمان يافته در فوريه 1949م ترور گرديد. اخوان‌المسلمين با توجه به رسالت فراكشوري خود كه به ويژه در مقابله با جهت گيري رو به گسترش ملي‌گرايي سكولار خلاصه مي شد؛ در مصر محدود نماند و به كشورهاي مختلف جهان عرب سرايت كرد و به تدريج در ساير كشورهاي عربي شكل گرفته و گسترش پيدا كرد. در اين زمينه دو مرحله را مي‌توان مشخص كرد. مرحله اول، رشد فزاينده توجه و تمايل به دنياي اسلام و به ويژه معضلات سياسي آن و درگيري مستمر با اين مشكلات؛ مرحله‌اي كه قبل از سال 1937 آغاز شده بود. مرحله دوم تاسيس شعب گوناگون اخوان‌المسلمين در خارج از مصر بود، به نحوي كه اين جنبش در حال حاضر در بسياري از كشورها بويژه در خاورميانه و شمال آفريقا، شاخه هاي اين جنبش فعال مي باشد.
گروه طالبان

گروه طالبان

طالبان به عنوان يكي از پديده‌هاي تاريخ معاصر افغانستان، در پي رقابت قدرت‌هاي بزرگ و پس از اشغال افغانستان توسط شوروي، در سال 1373 حكومت را در افغانستان به دست گرفت و با آموزش و حمايت‌هاي بي‌دريغ كشورهاي منطقه نظير پاكستان و عربستان سعودي تا سال 1380 در قدرت باقي ماندند. پس از اشغال افغانستان توسط شوروي در 7 دي 1357، مبارزان افغان به مبارزه عليه اشغالگران شوروي پرداختند و سرانجام نيروهاي ارتش سرخ در بهمن 1367 خاك افغانستان را ترك كردند. با خروج ارتش سرخ از افغانستان، ايالات متحده به قرارداد ژنو وفادار نماند و از مجاهدان افغاني به دليل رقابت و خصومت با شوروي حمايت كرد. بدين ترتيب افغانستان به ميدان رقابت قدرت‌هاي بزرگ در جنگ سرد تبديل شد. با پايان جنگ سرد و خروج شوروي از افغانستان و در پي تغييرات داخلي در پاكستان، اين كشور اقدام به تأسيس هزاران مدرسه ديني با گرايش سلفي ديوبندي كرد كه با حمايت كشورهاي عربي حوزه خليج فارس به ويژه عربستان همراه بود. نقش پاكستان در ايجاد، پرورش و حمايت از گروه افراطي طالبان كاملاً آشكار است. منافع ملي پاكستان در افغانستان نيز توسط گروه‌هاي دست‌نشانده پشتون كه در مناطق شمال غربي پاكستان و در مرز با افغانستان زندگي مي‌كنند، تأمين مي‌شود. زماني كه احزابي مثل حزب اسلامي حكمتيار ديگر نتوانستند خواسته‌ها و منافع پاكستان را تأمين كنند، گروه‌هايي از جنگجويان مناطق قبايلي پاكستان به رهبري بيت‌الله محسود در وزيرستان جنوبي متحد شدند و جنبش طالبان پاكستان را در دسامبر 2006 پايه‌گذاري كردند . به نظر مي‌رسد در تحليل شكل‌گيري طالبان بايد مؤلفه‌هايي مانند شكنندگي اجتماعي، سنت‌هاي پايدار و انعطاف‌ناپذير مذهبي، فقر فرهنگي و اقتصادي، تعصب قبيله‌اي و سلحشوري عشيره‌اي، سخت‌گيري اخلاقي، ساخت كشمكش‌پرور قومي، ملي و مذهبي و نيز دخالت بازيگران خارجي كه مقاصد، منافع‌، ديدگاه‌ها، اولويت‌ها و نگراني‌هاي نامتقارن، متفاوت و متعارض دارند، مورد توجه قرار گيرد. ايدئولوژي طالبان عقايد افراطي مذهبي دارند و به ديوبنديه كه به آموزه‌هاي وهابي نزديك مي‌باشد، وابسته‌اند. اين جنبش افراطي تاكنون توضيحات مشخص و واضحي درباره آرمان‌هاي خود نداده است؛ هر چند كه اعتقاد خود در تشكيل امارت اسلامي را به صورت آشكار اعلام مي كند. احمد رشيد در اين باره مي‌گويد: «شناخت پديده طالبان به دليل تعدد گروه‌هاي وابسته به آنها در مناطق قبايلي و آزاد پاكستان، ساختار سياسي، رهبري‌ و فرايند تصميم‌گيري، دشوار به نظر مي‌رسد. با اينكه در دين اسلام آيات و احاديث محكمي وجود دارد كه كشتن انساني بي‌گناه را به مثابه قتل همۀ انسان‌ها دانسته‌اند، اما حاميان و رهبران طالبانيسم ادعا مي‌كنند در راستاي اجراي دقيق قوانين و سنت اسلام و تشكيل خلافت و حكومت اسلامي به اين اقدامات دست مي‌زنند و پيروان خود را مقيد و ملزم به اطاعت از دستورهاي دين اسلام مي‌كنند». بنابراين مهم‌ترين اصل در انديشه سياسي گروه‌هاي بنيادگراي افراطي از جمله طالبان، احياي امارت اسلامي است. در حال حاضر، طالبان پاكستان كه به نوعي از اعقاب فكري جمعيت علماي هند به شمار مي‌رود، طرح احياي امارت اسلامي را در پاكستان دنبال مي‌كند. در تئوري خلافت و امارتِ مطلوب طالبان، مردم و احزاب جايگاهي ندارند. تعدادي از سران قبايل و نخبگان ديني با عنوان اهل حل و عقد گرد هم مي‌آيند و فردي را براي اين پست نامزد مي‌كنند؛ آن‌گاه تمام اختيارات كشور به شخص خليفه يا اميرالمؤمنين منتقل مي‌شود. مخالفت با مفاسد فرهنگ و تمدن غربي يكي از شعارهاي اساسي تمام گروه‌هاي اسلامي است؛ اما آنچه بنيادگرايي افراطي از نوع طالبان را از ساير گروه‌هاي اسلامي جدا مي‌سازد، نفي مطلق مدنيت غربي است. گروه‌هاي اسلامي ديگر نظير اخواني‌ها نقادانه به تمدن غربي مي‌نگرند و ضمن رد جنبه‌هاي منفي، از جنبه‌هاي مثبت آن استقبال مي‌كنند؛ اما طالبان و مكتب‌هاي ديوبندي و وهابي با هر نوع دستاورد تمدن غربي مخالفت مي‌كنند. برخورد غيرنقادانه در پذيرش يا نفي ‌فرهنگ غربي، مشكلات بي‌شماري به همراه دارد. مخالفت تعصب‌آميز طالبان با تلويزيون، وسايل تصويربرداري، لباس فرنگي، سينما و امثال آن نشانۀ آشكار روحيه ستيزه‌جويي آنان با مظاهر تمدن غربي است. طالبان تلويزيون و سينما را ابزاري شيطاني مي‌داند. مولانا فضل‌الله، رهبر طالبان پاكستان، نيز تلويزيون را ابزار لهو و لعب كه مشروعيتي در دين ندارد، دانسته است. گروه اجراي مقررات اسلامي يا تنفيذ الشريعه كه بر دره سوات مسلط شده‌اند، تحصيل را براي دختران در اين منطقه ممنوع كرده‌اند. به دستور مولانا فضل‌الله، بيش از 170 مدرسه و ساختمان دولتي در اين منطقه تخريب شده‌اند. در اعلاميه‌اي كه در 2 بهمن 1387 در روزنامه محلي دي نيوز پاكستان منتشر شد، طالبان پاكستان به طور كامل حضور دختران را در مدارس منطقه دره سوات ممنوع اعلام كرد. به اين ترتيب، بيش از 400 مدرسه خصوصي دخترانه بسته شد. دست‌كم 10 مدرسه دخترانه كه پس از 26 دي 1387 هم‌زمان با اتمام ضرب‌العجل اعلام‌شدۀ طالبان فعال بودند، در شهر مينگورا منفجر شدند و بيش از 170 مدرسه و ساختمان‌ دولتي مورد حمله قرار گرفتند. از پيچيدگي‌هاي اساسي بينش طالبان، روح تعبدگرايي و قداست‌بخشي به دستاوردهاي كلامي و فقهي پيشينيان است. بنيادگرايي افراطي دوران صدر و ميانه اسلام را دوره طلايي و مصون از هر نوع خطا تلقي و درباره تفاسير و تأويل‌هاي ديني اين دوره اعتقادي جزم‌گرايانه دارد. اجتهاد و انبساط تازه در اين مكتب جايگاهي ندارد و مردم عموماً موظف به پيروي مقلدانه از كلمات و گفتار علماي سلف هستند. برداشت صرفاً تقليدگرايانه آنها از دين سبب بدبيني و حتي دشمني آنان با الگوهاي زندگي رايج در دنياي معاصر جهان اسلام شده است. تنها الگوي مطلوب نزد بنيادگرايان افراطي، الگوي زندگي جوامع روستايي قرون اوليه اسلامي است. رفتار خشك و متحجرانه آنان با زنان و نوع نگرش‌شان به نقش اجتماعي و تربيتي زن در جامعه، ريشه در همين روح سلفي‌گري آنها دارد كه با ضروريات زندگي كنوني كاملاً بيگانه است. هم‌چنين تفسير آنان از مفاهيمي مانند توحيد و شرك، كه اساس انديشه كلامي بنيادگرايي افراطي را تشكيل مي‌دهد، در مغايرت آشكار با تفاسير رايج آن مفاهيم نزد ساير مكاتب اسلامي است.
رژيم صهيونيستي

رژيم صهيونيستي

شاباك يا به صورت مخفف شين بت يا شين بث، سرويس ضد اطلاعات و امنيت داخلي اسراييل است. شين بت خلاصه كلمه ‹‹خدمت به امنيت›› است. ايسر هرئيل از زمان شكل‌گيري اين سازمان تا سال 1952م. رئيس آن بود. نامبرده بعدها به رياست موساد هم رسيد. اين سازمان مسئول جمع آوري اطلاعات درباره سازمانهاي اطلاعاتي خارجي مربوط به دول دوست و دشمن و فعاليتهاي آنها و تأمين امنيت مقامات و تأسيسات اسراييلي، تحقيق درباره خرابكاري عليه دشمنان داخلي و خارجي، از جمله خرابكاري و تروريسم در اسراييل و خارج است.
وهابیت

وهابیت

وهابیت مسلکی است که در سال ۱۱۴۳ هجری قمری در شبه جزیره ی عرب بوجود آمده است و در بسیاری از اصول عقاید و احکام شرعی با مذاهب دیگر تفاوت دارد. پیروان این مسلک را «وهابی» گویند.
اكراد

اكراد

قوم كرد نژادي با سابقه اند ، اما خاستگاه اين قوم دقيقا روشن نيست و صاحبنظران در باره ي منشاء و خاستگاه آنان اختلاف جدي دارند . در مورد نژاد آنان نيز بحث و گفتگو وجود دارد ، عده اي نژاد آنان را توراني و سامي مي خوانند ، گروهي آنان را از نژاد آريايي و ايراني اصيل مي دانند . شماري از عوامل سياسي و تاريخي اين قوم را متفرقه و پراكنده ساخته كه هم اكنون در چند كشور كه مهمترين آن ايران ، تركيه و عراق است زندگي مي كنند .
شیعیان علوی

شیعیان علوی

علویان از اقلیت های مهم و موثر در جامعه ترکیه محسوب می شوند که حدود 20 درصد از جمعیت 78 میلیونی ترکیه را تشکیل می دهند. آنها در دوره امپراتوری عثمانی مورد سوظن شدید بودند و امنیت هویتشان به خطر افتاد و آسیب جدی دیدند اما دوره جمهوریت و آتاتورک را که حاکمیت بر مبنای سکولاریسم شکل گرفت؛ فرصتی برای بازنمایی هویتی یافته و با همراهی با حاکمیت از فضای تنش خارج شدند. هر چند که این اقلیت هیچ وقت نتوانست با هویت مکتبی خویش سهم سیاسی و فرهنگی در ترکیه کسب نماید. هویت سیاسی آنها بر مبنای مقتضات زمان، مکان و عوامل موثر بر آن، جلوه های متفاوتی داشته و از ملی گرایی تا چپگرایی سیالیت یافته است تا اینکه در یک دهه اخیر به شدت در تکاپوی هویت طلبی سیاسی خود هستند
New node

New node

انقلاب بحرین

انقلاب بحرین

تاریخ بحرین در چند دهه گذشته همواره مواجه با اعتراضات مداوم مردم علیه رفتار تبعیض آمیز و تمامیت خواه رژیم سلطنتی آل خلیفه بوده است؛ به نحوی که این کشور کمتر روی آرامش و ثبات سیاسی به خود دیده است. انقلاب 14 فوریه 2011 میلادی مردم بحرین هر چند سه روز پس از سقوط حسنی مبارک در مصر و همراه با موج خیزش‌های مسلمانان علیه رژیم‌های دیکتاتوری آغاز شد اما با نگاهی دقیق‌تر ریشه های این انقلاب مردمی را حداقل باید از دهه 1970 میلادی و نوع رفتار خاندان حاکم بر این کشور با مردم مورد مطالعه قرار داد.
New node

New node

روز جهانی قدس

روز جهانی قدس

undefined
تحولات ترکیه

تحولات ترکیه

undefined
آزادسازی موصل

آزادسازی موصل

آزادسازی موصل یا نبرد بازپس گیری موصل از اشغال گروه تروریستی داعش، عملیات نظامی منظم و کلاسیکی است که از روز دوشنبه ۱۷ اکتبر ۲۰۱۶ به فرمان حیدر العبادی نخست وزیر عراق برای پس گرفتن موصل از سیطره داعش آغاز شد. موصل مرکز استان نینوا و دومین شهر بزرگ عراق در تابستان ۲۰۱۴ به اشغال گروه داعش درآمد و از آن زمان ابوبکر بغدادی، خلافت خودخوانده خود را در این هشر استقرار نمود. عملیات آزادسازی موصل از نوع جنگ‌های شهری منظم به شمار می‌رود.
آزادسازی حلب

آزادسازی حلب

پس از آن که دیدبان حقوق بشر سوریه مستقر در لندن؛ اوایل هفته جاری اعلام کرد که 60 درصد از مناطق شرقی حلب توسط ارتش سوریه از اشغال گروه‌های تروریستی آزاد شده است، حال منابع خبری امروز اعلام کرده‌اند؛ با پیشروی سریع و برق‌ آسای ارتش سوریه طی چند روز گذشته، مناطق تحت کنترل دولت سوریه در شرق حلب، به میزان 80 درصد رسیده است.
New node

New node

نقض حقوق بشر در یمن

نقض حقوق بشر در یمن

پرونده ای در مورد نقض حقوق بشر در یمن
alwaght.net
مصاحبه
سعدالله زارعي در ششمين سالگرد جنبش‌هاي بيداري:

جنبش بيداری اسلامی در کشورهای عربی در ماهيت سلبی خود پيروز شد

يکشنبه 12 دی 1395
جنبش بيداری اسلامی در کشورهای عربی در ماهيت سلبی خود پيروز شد

الوقت- حدود 6 سال از آغاز بیداری اسلامی در خاورمیانه گذشته است؛این جنبش در این سال ها فراز و فرودهای زیادی طی کرده است و در هر کدام از کشورها سرنوشت و مسیر متفاوتی طی کرده است. با این حال تاکنون کمتر به چرایی وقوع این رخدادها کامیابی و ناکامی ملتهای منطقه پرداخته شده است
 برای واکاوی این تحولات و در ششمین سالگرد آغاز این جنبش ها سراغ سعدالله زارعی استاد دانشگاه و کارشناس مسائل منطقه رفتیم که معتقد است اگر ما این جنبش‌ها را از جنس جنبش‌های توده‌ای ـ غیردولتی و فاقد سازمان بدانیم، از بین نرفته‌اند
به گفته وی هدف اینها اسقاط دولت‌های دیکتاتور و وابسته بود که محقق شد. زارعی بر این باور است جنبش بیداری اسلامی در مرحله دوم درصدد تحقق اهداف ایجابی خواهد بود و به استقرار دولت‌های انقلابی منجر می‌شود.


حدود 6 سال قبل تحولاتی در جهان عرب آغاز شد که از آن به بیداری اسلامی یاد می شود. به عنوان نخستین سوال ارزیابی شما از چرایی وقوع این تحولات در منطقه چیست؟
زارعی: در اواخر آذر ماه 1389 جنبش بیداری اسلامی ابتدا در تونس به ثمر نشست و تداوم جنبش تونس در بهمن ماه همان سال در مصر و بعد هم این جنبش در لیبی، یمن و بحرین مشاهده شد.البته در بعضی از کشورهای دیگر از جمله در مراکش هم جنبش بیداری اسلامی به راه افتاد؛ اما جنبش در کشورهایی به نتیجه رسید و در یک کشور عربی هم یعنی بحرین جنبش بیداری اسلامی با همان شدت استمرار دارد و هنوز هم در مسیر تحقق اهداف انقلاب یعنی سرنگونی نظام حاکم بر بحرین تلاش می‌کند
اگر ما بخواهیم به دلایل وقوع این انقلاب‌ها و دلایل محدود شدن موج انقلاب‌های عربی و چرایی نوعی بازگشت در جنبش‌های عربی پی ببریم، بایستی به چرایی وقوع انقلاب‌های عربی توجه کنیم. این انقلاب‌ها در کشورهایی رخ داد که دارای خصوصیات مشترکی بودند. خصوصیت اول اینکه در این کشورها کسانی بدون پذیرش هیچ تحولی طی سال‌های مختلف حاکم بودند؛ حاکمیت حدود 30 ساله مبارک بر مصر، حاکمیت 24 ساله بن علی بر تونس و حکومت بیش از 30 سال معمر قذافی بر لیبی، همین‌طور حکومت نزدیک به 30 ساله علی عبدالله صالح بر یمن و حکومت نزدیک به 40 سال آل خلیفه بر بحرین از این موضوع خبر می‌دهد و این ایستایی مطلق یکی از زمینه‌های وقوع این انقلاب‌ها بود
دومین ویژگی‌ مشترک این کشورها وابستگی و سرسپردگی اینها به غرب و قدرت‌های غربی بود که مردم مسلمان در این کشورها نوعی حقارت بی‌منطق و بدون فایده را تحمل می‌کردند. ممکن است شما تن به سختی‌هایی بدهید و از منافع آن هم بهره‌مند شوید؛ این بهره‌مندی تحمل سختی را برای شما آسان می‌کند. اما اگر سختی‌های زیادی را تحمل کنید بدون اینکه دستاوردی داشته باشید، معلوم است شما نمی‌پذیرید و در برابر آن می‌ایستید. در کشورهایی که انقلاب شد مردم دیدند امریکایی‌ها و اروپایی‌ها بر کشورشان سیطره دارند و این وابستگی هیچ نتیجه مثبتی برای آنها نداشته است. وضع اقتصادی مصر به شدت وخیم شده بود در حالی که رژیم حسنی مبارک و قبل از آن انور سادات وابستگی مشخصی به امریکایی‌ها داشتند؛ همین وضع را یمنی‌ها در مواجهه با علی عبدالله صالح و بحرینی‌ها با حاکم بحرین داشتند
سومین وجه مشترک، نوعی بحران هویت در این کشورها بود. این ملت‌ها برای خود موقعیت تمدنی قائل بودند؛ برای مثال مصری‌ها سابقه مکتوب 7 هزار سال تمدن را دارند و آثار باستانی در مصر بعضاً سر از قدمت هفت هزار ساله می‌زند. علاوه بر این مصری‌ها در طول تاریخ دارای حکومت‌های مقتدری همچون فاطمیان و ایوبیان و در همین دوره اخیر دولت قوی جمال عبدالناصر با محوریت ارتش بودند
با این حال این ملت در حدی تحقیر شد که او را با ضعیف‌ترین ملت‌ها در منطقه مقایسه می‌کردند و گاهی دولت ضعیف قطر هم هوس می‌کرد در امور داخلی مصر مداخله کند. این مسئله برای مصری‌ها به یک بحران هویت تبدیل شده بود
یا تونسی‌ها که خود را صاحب تمدن می‌دانند چنین وضعیتی داشتند و گرفتار حاکمانی چون بن علی و بورقیبه شدند که سواحل تونس را اجاره می‌داد تا در آنجا از تجارت فحشا درآمد داشته باشند؛ در حالی که ملت تونس به شدت مؤمن بودند
یا در لیبی که در تاریخ خود توانسته بود استعمار ایتالیا را شکست دهد و محل رشد حکومت‌های متقدری بوده حالا گرفتار حکومت فردی شد که فاقد صلاحیت‌های یک رهبری هوشمند است. وقتی قذافی با اشاره امریکایی‌ها تأسیسات اتمی لیبی را بار کشتی کرد و آن را به سمت امریکا حرکت داد، ملت لیبی به شدت احساس تحقیر کردند و این تسلیم شدن حکومت در حالی بود که چنین فردی در مواجهه با ملت خود به شدت قلدری می‌کند. جمله‌ای که قذافی حین انقلاب لیبی خطاب به مردم معترض بیان و آنها را «حشره» خطاب کرد، نشان‌دهنده روحیه قذافی بود و او با همین روحیه از 1969 بر مردم حکومت می‌کرد
در یمن هم همین بحران هویت وجود داشت. مردم یمن از نظر تاریخی سلحشور‌ترین مردم میان اعراب به حساب آمده و زیدیه در طیف‌های مختلف شیعه از همه سلحشورتر است. مبنای جدایی آنها از شیعیان انگیزه‌های سلحشورانه بود. اینها هیچ سکوتی را در برابر هشام ابن عبدالملک جایز نمی‌دانستند. به دلیل اینکه بقیه شیعه شرایط را برای قیام علیه هشام جایز نمی‌دانستند، اینها از بقیه شیعه جدا شدند. علاوه بر آن مردم یمن سابقه طولانی حکومت امامیه زیدیه را دارند و حکومت آنان بیش از هزار و 100 سال در یمن دوام آورده است
یمنی‌ها اعراب قحطانی هستند که در مأرب، صنعا، عدن و حضرموت حضور داشتند در حالی که عرب عربستان را مستعربه خطاب می‌کنند که اینها عرب‌شده هستند و از لحاظ تیره عدنانی می‌دانند. در چنین شرایطی اینها با دولتی مواجه شدند که حقوق افسران ارشد خود را از عربستان می‌گیرد
در بحرین شیعه حضور دارد که هیچ تناسبی با تفکر وهابی حاکمان ندارد. اینها سبب شد در این کشورها انقلاب شروع شود. با توجه به چنین ویژگی‌هایی که در کشورهای دیگری هم بود توقع می‌رفت انقلاب‌ها دایره گسترده‌تری پیدا کند اما این‌طور نشد. سؤال این است که چرا؟ به نظر من به تأخیر افتاد نه اینکه منتفی شد

ما از این اتفاقات در جهان عرب تعبیر به بیداری اسلامی کردیم، در مقابل تعبیر دیگری هم موسوم به بهارعربی وجود داشته است. مبنا و دلیل ما در استفاده از تعبیر بیداری اسلامی چه بوده است؟ 
زارعی: آنهایی که گفتند بهار عربی از واژه‌ای استفاده کردند که اساساً هویت‌ساز نیست. بهار می‌تواند تابستان، زمستان و پاییز هم باشد! عربی می‌تواند ترکی، فارسی و چیز دیگر باشد. بهار عربی بیان‌کننده هویت نیست و صرفاً بیان‌کننده جغرافیا و زمان است. اینکه چرا این تعبیر استفاده شد برای این بود که اینها از بیان هویت واقعی این جنبش‌ها وحشت داشتند. اگر ماهیت این جنبش‌ها تبیین می‌شد، این تبدیل به مشکل بزرگی برای غرب و عوامل آن می‌شد. بنابراین آمدند و برای آن شناسنامه جعلی درست و شناسنامه اصلی آن را پاره کردند. اما واژه بیداری اسلامی واژه هویتی است؛ به همین دلیل غربی‌ها به شدت با این واژه جنگیدند
بیداری اسلامی دارای بار معنایی مشخصی است به این معنا که جمعیت و ملتی بعد از تحمل یک دوره طولانی خواب و رخوت به نقطه توجه رسیده و می‌خواهد از این وضعیت خارج شود. بیداری اشاره می‌کند؛ حرکت از وضعیت گذشته به وضعیت جدید
به علاوه این تعبیر به معنای هوشیاری و فعال بودن است. عبارت اسلامی هم هدف را نشان می‌دهد؛ یعنی مردم خواستار اصلاح وضعیت بر مبنا و مدل دینی و مذهبی هستند. بنابراین برخلاف واژگان بهار عربی، واژگان بیداری اسلامی دارای هویتی معنادار و مشخص هست که در عین حال از یک روند هم خبر می‌دهد
اگر امکان داشت یک اسم و عنوان هویتی روی بیداری اسلامی بگذارند، نمی‌گفتند بهار عربی، خود عبارت بهار عربی، اعتراف به بیداری اسلامی است زیرا نتوانستند اسم هویتی دیگری برای آن انتخاب کنند. در این جنبش‌ها و نهضت‌ها نوعی خروج هدفمند از وضع گذشته به سمت وضع متناسب با زیست اسلامی در جریان بود
البته در مسیر این انقلاب، ابهاماتی هم دیده می‌شد. در شعارهایی که داده می‌شد، این سؤال مطرح بود که چرا با صراحت از مقابله با نفوذ امریکا صحبت نمی‌شود و علامتی از اینکه این جنبش‌ها مخالف امریکا و رژیم صهیونیستی هستند، دیده نمی‌شود یا در مورد ایجابی گفته می‌شد چرا علامتی مبنی بر اینکه این جنبش‌ها طرفدار مقاومت هستند، دیده نمی‌شود. در عین حال وقتی نگاه می‌کنیم به نتایج اولیه این انقلاب‌ها می‌توانیم استناد کنیم که این حرکت‌ها اسلامی هستند. به عنوان مثال در اولین انتخابات، اسلام‌گراهای ملایم سنی از صندوق‌های رأی بیرون آمدند. در مصر اخوانی‌ها نزدیک به 50 درصد کرسی‌ها را گرفتند و در تونس 43 درصد به النهضه رأی داده شد. در نهایت اسلام‌گراها محوریت کار را در دست گرفتند. در بحرین هم کسانی که در صدر اعتراضات بودند چهره‌های شناخته‌شده مذهبی هستند. در واقع با نگاه به نتایج می‌توانیم بگوییم کسی که جنبشی به راه انداخته، در پای صندوق، هویت حرکت و آرمان خود را نشان داده است
از طرف دیگر می‌بینیم در طیف مقابل بیداری اسلامی کسانی قرار داشتند که با بیداری اسلامی مخالف بودند. دولت‌های امریکا و سعودی خواستار مهار حرکت‌ها در تونس، مصر، یمن، بحرین و لیبی بودند و تا حدی هم موفق شدند. با نگاه به مخالفین می‌توانیم بگوییم جبهه مخالف این خیزش، همان جبهه قبلی است که با انقلاب ایران می‌جنگیده است. علاوه بر اینها ما نمادهای مذهبی را هم در این حرکت‌ها می‌بینیم مثل شروع راهپیمایی‌ها از نمازهای جمعه و مجامع دینی

درباره سابقه تاریخی و ریشه‌های بیداری اسلامی به کجا می‌رسیم؟ بحث دیگر نقش جریانات اسلامی در کامیابی یا ناکامی بیداری اسلامی است. نقش خود جریانات اسلامگرا همچون اخوان‌المسلمین را در این اتفاقات چگونه می‌بینید؟ 
زارعی: بیداری اسلامی و جنبش‌های اجتماعی نمی‌توانند بدون سابقه رخ دهند و لذا به عنوان مثال کسی که در فضای مصر بذر بیداری پاشیده ولو در دوردست‌ها در این جنبش سهم دارد. در این خصوص باید به شخصیتی مثل سید جمال‌الدین اسدآبادی اشاره کنیم. نامه‌های سیدجمال به مرحوم عبده، مرحوم کواکبی و رشیدرضا نشان می‌دهد که سیدجمال بیش از هر جای دیگری در مصر تأثیرگذار بوده است؛ کما اینکه پیدایی اخوانی‌ها ریشه در تفکرات مرحوم سیدجمال دارد و سیدقطب به شدت تحت تأثیر سیدجمال است. در عین حال نباید زیاد غرق در تاریخ شد. اینکه بیاییم یک تأثیر صد درصدی را از رخدادهای تاریخ در حوادث جاری بیان کنیم مقداری زیاده گفتن از تأثیرات است
 انسان‌ها بیش از تأثیرپذیری از خاطرات تاریخی، متأثر از چیزهایی هستند که آنها را می‌بینند. در دنیایی که صحبت از مشارکت مردم در سرنوشت خود می‌شود و موج مردم‌سالاری دنیا را گرفته است، مردم منطقه با دولت‌هایی سر و کار داشتند که هیچ تغییری را نمی‌پذیرفتند و حتی سعی می‌کردند حکومت را بعد از خود به فرزندانشان برسانند.زمینه‌سازی حسنی مبارک برای به قدرت رسیدن جمال مبارک در مصر، تلاش علی عبدالله صالح برای به قدرت رساندن احمد عبدالله صالح در یمن و تلاش قذافی برای به قدرت رساندن سیف الاسلام قذافی در لیبی نمونه‌هایی از این مسئله است
مسئله دیگر خود انقلاب ایران بود؛انقلاب ایران برای مردم منطقه خاطره تاریخی نبود بلکه در زمان خود آنها رخ داده بود. مسئله دیگر پیروزی‌های حزب‌الله در برابر صهیونیست‌ها بود. اعراب می‌گفتند سید حسن نصرالله خفت عربی را از روی اعراب برداشته است. تونسی‌ها می‌گفتند ما وقتی پیروزی حزب‌الله را دیدیم گفتیم ما چرا نتوانیم بر بن‌علی پیروز شویم؛ بنابراین در قضاوت درباره میزان تأثیر سابقه تاریخی بایستی مقداری جانب اندازه را نگه داشت

جنبش‌های اسلام‌گرا در دوره معاصر چه تغییراتی داشته است؟
زارعی: جنبش های اسلامی سه مرحله مشخص را پشت سرگذاشته است؛مرحله اول مرحله‌ای است که حکومت‌هایی از اندیشه اسلامی دفاع می‌کنند. در خاطره اخیر مسلمانان دولت‌های گورکانی و عثمانی وجود دارند که بعضی از آنها به نام دولت از مسائل اسلامی دفاع می‌کردند. در ایران کسانی مثل میرزا تقی‌خان فراهانی یا قائم‌مقام از موضع حکومت از اندیشه‌های مذهبی حمایت می‌کردند. امیرکبیر بیشترین مبارزه را با بابیه داشت
مقطع دوم مقطعی است که جنبش‌های مشخص اسلامی، سررشته‌دار تحولات هستند و در آن گروه‌های سازمان‌یافته مبدأ حرکت بوده و هدایت آن را برعهده دارند و در نهایت هم خوشه‌چین این حرکت همین سازمان‌ها و جنبش‌ها هستند. مثلاً شاهد هستیم سازمان آزادی‌بخش فلسطین آغازکننده، هدایت‌کننده و نتیجه‌گیرنده جنبش ناسیونالیستی چپ‌گراست. یا جمال عبدالناصر افسران آزاد را سازماندهی کرده و جنبشی راه‌ انداخته است. یا در ایران فداییان اسلام را شاهد هستیم. در جهان عرب اخوان‌المسلمین، النهضه، جنبش عباس مدنی و علی بلحاج و سازمان‌های دیگری را می‌بینیم
مرحله سوم که ما از آن به بیداری اسلامی یاد می‌کنیم،مرحله‌ای است که سازمان‌های سیاسی پرچم‌دار نیستند بلکه ادامه‌دهنده و اضافه‌شونده به حرکت‌های مردمی هستند.در اینجا این مردم هستند که جلو می‌افتند و از طریق شبکه‌های اجتماعی با هم ائتلاف می‌کنند و در حین حرکت به رهبری جمعی می‌رسند و رهبری جمعی شکل می‌گیرد. شما در دوره اول و دوم با اشخاص مواجه هستید. در این مرحله سازمان‌های طبیعی مردم‌نهاد را مشاهده می‌کنید
 در جریان سوم شاهد هستیم که سازمان‌های شناخته‌شده اسلامی نوعاً به این جریانات می‌پیوندند و ادامه‌دهنده مسیری می‌شوند که توسط مردم آغاز شده است. البته در بعضی موارد این‌ها نقش تعیین‌کننده پیدا می‌کنند. در مصر جنبش در 5 بهمن 89 شروع شد، اخوانی‌ها 17بهمن به آن پیوستند و حمایت کردند ولی وقتی آمدند هزینه‌های سنگین جنبش را هم پرداختند. بعد هم از مردم رأی گرفتند
در پاسخ به نقش چنین سازمان‌هایی در کامیابی یا ناکامی جنبش بیداری اسلامی باید گفت هرگاه جنبش‌های قدیمی مرحله بیداری اسلامی را درک کردند و با آن همراه شدند و توانستند نقش خود را ایفا کنند، جنبش‌های اسلامی هم به نتایج خودش می‌رسند. اما هرگاه این جنبش‌های شناخته‌شده خود را بر این جنبش تحمیل کردند، هم خود را دچار بحران کردند هم جنبش‌ها را دچار مخاطره کردند که نمونه آن را در مصر می‌بینید.
جنبش‌های نوع سوم تفاوت‌های زیادی با جنبش‌های نوع اول و دوم دارند. این تفاوت باید درک شود هم توسط ما به عنوان انقلاب اسلامی و جبهه مقاومت و هم باید توسط سازمان‌هایی مثل اخوان درک شود.اگر این درک صورت بگیرد، هم اندازه‌ها درست دیده می‌شوند، هم وظایفی که هر کس می‌تواند برعهده بگیرد مشخص و در نهایت اندازه توقعات و هم چشم‌انداز روشن می‌شوند.
باید اعتراف کنیم قبل از اینکه آذر 89 فرا برسد و جنبش‌ها شروع شوند، ما جمع‌بندی روشنی از جنبش‌های جاری در ممالک اسلامی نداشتیم، خیال می‌کردیم اگر جنبشی در مصر اتفاق بیفتد، حتماً هویت اخوانی خواهد داشت، یا در تونس یک هویت النهضه‌ای دارد یا در الجزایر هویت جبهه نجات دارد و همین‌طور در مورد بحرین از جنس حزب حق خواهد بود؛ در حالی که وقتی اتفاق افتاد، در عمل فهمیدیم نه منشأ جنبش، سازمان‌های قدیمی نیستند
امروزه گسترش ارتباطات در فضای مجازی این امکان را فراهم کرده است که جنبش‌های نوپایی به سرعت شکل بگیرند و ساختاری را به هم بزنند. در جریان اعتراضات مصری‌ها در سال 92 شاهد بودیم که در فاصله 9 اردیبهشت تا 9 تیر ماه یعنی در دوره دو ماهه جنبشی در مصر شکل گرفت که آغازگر آن چند نفر گمنام ـ محمود بدر و... ـ بودند. اینها شروع کردند به جمع‌آوری امضا که به «شکل‌گیری جنبش تمرد» موسوم شد. یک دفعه توانستند 15 میلیون آدم را پای کار بیاورند. این شبکه در دو ماه شکل گرفت. رهبری و شعارها و هدف‌گذاری آن سقوط دولت مرسی بود و ارتش به بهانه حمایت از حرکت مردمی، بساط مرسی را به هم زد. همین وضعیت در مورد مبارک هم پیش آمد به طوری که جنبش 5 بهمن شروع شد و در 22 بهمن یعنی طی 17 روز حکومت مبارک سقوط کرد
این نقطه عزیمت بحث ماست. کسانی که بیداری اسلامی را از منظر طیف دوم ارزیابی می‌کنند، یعنی سازمان‌های شناخته‌شده را معرف بیداری اسلامی می‌دانند، با شکست این سازمان‌ها، جنبش بیداری اسلامی را شکست‌خورده معرفی می‌نمایند؛ در حالی که حتی انقلاب اسلامی هم با وجود شکست سازمان‌های اسم و رسم‌دار، پیروز شده بود
در انقلاب اسلامی سازمان‌هایی نظیر هیئت‌های مؤتلفه نقش عمده‌ای در شکل‌گیری و مدیریت تظاهرات‌های مردمی نداشته و به آن اضافه می‌شدند. البته تابلو خود را به نشانه حضور بالا می‌بردند، آنان نه خود مدعی شدند، نه اگر مدعی می‌شدند، کسی ادعای شکل‌دهی و مدیریت جنبش‌های مردمی را از آنها می‌پذیرفت. مثلاً در شکل‌گیری تظاهرات میلیونی عاشورا اینها نقش نداشتند
اگر ما این جنبش‌ها را از جنس جنبش‌های مرحله سوم بدانیم که بدون برخورداری از ساختار شناخته‌شده، اهدافی را محقق کردند، اینها هنوز هم هستند. اینها هدفشان سقوط دولت‌ها بود که در آن پیروز شدند اما اینها از اول هم نیامدند چیزی را تأسیس کنند. جوانان شعار می‌دادند «کلنا خالد سعید» اینها هیچ وقت نگفتند می‌خواهیم حکومت تشکیل دهیم. من می‌گویم اینها خطا کردند هر لا اله باید الا الله داشته باشد.اینها هدفشان اسقاط حکومت‌های مبارک، بن علی، علی عبدالله صالح و قذافی بود و آن را محقق کردند
الان هم رهبران جوانان صحبتی از تأسیس حکومت نمی‌کنند.به نظر می‌آید از آنجا که این انقلاب‌ها به نتایج سلبی خود رسیده‌اند، می‌توانند پایه شکل‌گیری جنبش‌های ایجابی مردم از نوع سوم و با هدف تأسیس حکومت‌های خاص باشند.این زمینه در کشورهای عربی ـ اسلامی به نوعی فراهم است. اگر در این وسط بعضی از جنبش‌ها بتوانند به وضع باثبات توأم با اقتدار شکل دهند که این گمان در مورد یمن هست که هواداران انصارالله بتوانند نهال بیداری را نه فقط در سقوط حکومت دیکتاتور بلکه در شکل‌دهی به حکومت مردمی محقق سازند، امکان الگو شدن آن برای بقیه کشورهای عربی وجود دارد
 

البته ماهیت انقلاب‌ها و جنبش‌ها مدت‌دار بودن این اتفاقات است و شاید بتوان گفت این جنبش‌ها هنوز در میانه راه هستند؟
زارعی:هیچ انقلابی اگر بخواهد پایدار باشد، دفعی رخ نمی‌دهد. انقلاب کودتا نیست، یک حرکت هدفمند اجتماعی است که در یک شرایط هوشمند به پیروزی و نتیجه می‌رسد. آنجایی که صحبت از انقلاب می‌کنیم بایستی یک دوره زمانی را برای اینکه اکثریت طبقات اجتماعی در چتر انقلاب قرار بگیرند، قائل باشیم.الان اتفاقی که به واسطه جنبش‌های عربی افتاده این است که مردم در کشورهای اهل سنت که سالیان سال در گوش اینها خوانده می‌شد که اقدام علیه حاکم مسلمان حرام است و مخالفت با حاکم مسلمان ولو با قتل و غارت به حکومت رسیده باشد جایز نیست، کسانی پیدا شدند که این تفکر و رویه را کنار گذاشتند و حکومت‌هایی را ساقط کردند. بنابراین تغییری در روش سیاسی پیروان اهل سنت در این مناطق پیش آمده و دیگر مثل گذشته حکام مقدس نیستند و اقدام علیه حکومت جور، خلاف شرع نیست

آیا این تغییر در اندیشه سیاسی متفکران سیاسی اهل سنت هم دیده می‌شود؟ 
زارعی: این تغییر رویکرد توأمان در فضای اجتماعی و نخبگی شکل گرفته است؛ اما اگر صرفاً در فضای نخبگی اتفاق افتاده باشد، کمتر اهمیت دارد تا در فضای توده‌ای زیرا در هر دوره تاریخی، به هر حال در فضای نخبگی، کسانی مخالف حکومت‌ها بوده‌اند. مثلاً در زمان بنی‌امیه مخالفانی بودند که هیچ ربطی به علوی‌ها هم نداشتند. پیروان خلیفه دوم هم خیلی مخالف بنی مروان بودند. یا در زمان عباسیان غیرعلوی‌ها مخالف عباسی‌ها بودند. نخبگان در اکثر اوقات معرف جامعه خود نیستند. این‌طور نیست که بگوییم فردی در کتاب خود مطلبی نوشته و می‌گوید حکومت‌هایی که با عدم رضایت سر کار آمدند، مشروعیت ندارند، در فضای اجتماعی بازتاب داشته و سبب شکل‌گیری جنبش شده باشد.در دوره فعلی مردم بدون اینکه اتصال به نخبگان داشته باشند به این باور رسیده‌اند که اقدام علیه حکومت جور جایز است
در مورد جنبش‌های اسلامی می‌توانیم بگوییم در شرایط 15 خرداد به سر می‌بریم که خدشه اولیه را بر حکومت‌ها ایجاد کرده است. تفاوت بین 15 خرداد و جنبشی که امروز در کشورهای عربی شاهد آن هستیم، این است که در جنبش 15 خرداد فاصله جنبش تا انقلاب 15 سال شد؛ اما امروز به دلیل آنکه برخلاف گذشته شبکه‌های اجتماعی حضور دارند، ممکن است فاصله نهضت تا انقلاب‌های بیداری اسلامی بیش از چهار، پنج سال نباشد


در شرایط فعلی جهان اسلام آسیب‌های زیادی دیده است.در گذشته مراجع و بزرگانی همچون آیت‌الله بروجردی و شیخ شلتوت را می‌بینیم که در مسیر همگرایی مذاهب اسلامی گام برداشته‌اند. الان نهادهای مذهبی هم داریم که شاید منابع لازم را هم داشته باشند اما تأثیرگذاری لازم را ندارند. چرا؟ 
زارعی: واقع مطلب این است که سازمان‌های عریض و طویلی در جهان اسلام و از جمله ایران وجود دارند که وظایف خود را آن طور که باید، انجام نمی‌دهند؛ در حالی که امکانات آنها خیلی هم زیاد است. وقتی حوزه علمیه زمان آیت‌الله بروجردی را با حوزه علمیه الان مقایسه کنید، می‌بینید که تفاوت‌های عمده‌ای وجود دارد هم از نظر کمی و هم از نظر کیفی. در زمان آیت‌الله بروجردی شاید بین کل طلاب بیست نفر انگلیسی‌دان پیدا نمی‌شد، الان در قم چند هزار طلبه داریم که می‌توانند به زبان‌های مختلف صحبت کنند که در مبانی دینی هم تسلط دارند
تمام دارایی حوزه قبل از انقلاب،انتشار مقالاتی بود که در ماهنامه «مکتب اسلام» به چاپ می‌رسید یا در نشریات مؤسسه «در راه حق» منعکس می‌شد. امروز وقتی مکتب اسلام را می‌بینیم و آن را با نشریات فعلی حوزه علمیه قم مقایسه می‌کنیم، خیلی سطح آن را پایین می‌بینیم هر چند آن موقع به نظر ما خیلی جدید و جذاب بودند. امروز دست‌کم هزار برابر آن زمان پیشرفت عددی علمی داریم؛ کتاب‌ها، مجلات، سایت‌ها، پژوهشکده‌ها و دانشکده‌های مختلف در قم، مشهد و جاهای دیگر کار می‌کنند. سؤال این است که بهره این کارهای عمیق فکری، فلسفی، عرفانی، کلامی، ادبی و تاریخی برای حل مسائل جهان اسلام چقدر است و کجاست؟ چه کسی این داشته‌ها را در جای دیگر به بحث می‌گذارد؟ این کار صورت نمی‌گیرد. در واقع ما تا حد زیادی گرفتار خودمشغولی هستیم. در این حوزه تلاش علمی می‌شود و تولیدات هم بسیار ارزشمند هستند اما به جایی منعکس نمی‌شوند
الان برای جذب مسلمانان باید کرسی‌های فقه حنفی، فقه مالکی، فقه شافعی، فقه حنبلی، فقه زیدیه و فقه علوی را داشته باشیم تا فرق مسلمان را به سوی خود جلب کنیم. الان چون نمی‌توانیم ارتباط بگیریم شناخت بیرونی‌ ما هم تحت تأثیر قرار می‌گیرد
این مسئله امروز هم مثل گذشته، بارش روی دوش مراجع معظم تقلید است که در این زمینه باید ‌کار بیشتری صورت ‌گیرد. در حوزه قم مراجع و اندیشمندان بزرگی هستند و سرمایه‌های بسیار بزرگی داریم. در فقه شیعه به شخصیت‌هایی مثل شیخ طوسی و شیخ مرتضی انصاری و علامه مجلسی می‌رسیم. همین الان در حوزه علمیه قم کسانی داریم که صاحب میراث شیخ طوسی هستند و چیزهایی هم به آن افزوده‌اند. چرا در الازهر مصر اینها نباشند یا علمای الازهر در حوزه علمیه ما نباشند؟ من می‌گویم کوتاهی صورت می‌گیرد. این چیزی نیست که بارش را متوجه نظام بدانیم
سیاست‌های نظام و حکومت ممکن است به علت تبلیغات سوء دشمنان، در جهان اسلام مورد سوءتفاهم باشد اما مراجع تقلید مورد سوءتفاهم کسی نیستند. ما دیدیم که وقتی اخیراً آیت‌الله مکارم با شیخ الازهر مکاتبه کرد، جواب گرفت. انجام این کارها نوعاً خارج از وظایف و توان حکومت است

منبع: ایرنا

تگ ها :

بیداری اسلامی یمن مصر تونس انصارالله زارعی

نظرات
نام :
پست الکترونیک :
* متن :
ارسال

گالری

تصویر

فیلم

تصاویر بسیار نزدیک از جنگنده روسی سوخو ۵۷ در آسمان

تصاویر بسیار نزدیک از جنگنده روسی سوخو ۵۷ در آسمان