سایت تحلیلی خبری الوقت | Alwaght Website

انتخاب سردبیر

خبر

بیشترین بازدید

روز هفته ماه

پرونده ها

اختلافات ترکیه و آمریکا

اختلافات ترکیه و آمریکا

undefined
معامله قرن

معامله قرن

undefined
سازمان القاعده

سازمان القاعده

سازمان القاعده القاعده پس از 2001 دچار دگرگوني‌هاي چشم¬گيري شد. ساختار هرمي آن جاي خود را به ساختاري داد كه زيرمجموعه‌ها در آن با استقلال عمل فعاليت مي‌كردند. اين تحول اگرچه تسلط مركز بر پيرامون را تقليل داد اما بر گستره و توالي عمليات القاعده در كشورهاي مختلف خاورميانه افزود. با اين حال توان عملياتي كلان القاعده در اثر اين دگرگوني تا حدود زيادي تحليل رفت. القاعده پس از بمب‌گذاري‌هاي لندن در 2005، تاكنون نتوانسته است عمليات موفقيت آميزي در كشورهاي غربي انجام دهد. افزون بر اين، گسترش دامنۀ منطقه اي فعاليت هاي القاعده به كشته و دستگير شدن بسياري از رهبران و كادرهاي اصلي آن انجاميد. با اين حال تمامي اين چالش‌ها مانع تداوم فعاليت القاعده نشد. زيرمجموعه هاي آن در عراق، يمن، افغانستان، پاكستان، سومالي و ديگر كشورها و مناطق فعال باقي ماندند. تشكيلات القاعده تشكيلات القاعده در سال 1988 توسط اسامه بن لادن جهت مبارزه با "اتحاد جماهير شوروي" در افغانستان تأسيس شد. القاعده از سازمان "مكتب الخدمة" كه هدف آن مسلح‌ كردن و آموزش مجاهدين اسلامي براي جنگ با شوروي بود گسترش و پيشرفت يافت. اين سازمان از حمايت و پشتيباني دولت‌هاي اسلامي به ‌ويژه عربستان سعودي و پاكستان و همچنين ايالات متحده آمريكا برخوردار بود. در سال 2000 ايمن ظواهري سازمان "جهاد اسلامي مصر" را با سازمان القاعده ادغام كرد و به شخص دوم اين تشكيلات تبديل شد. خاستگاه اصلي القاعده را بايد "وهابيت" برشمرد كه خود ريشه در جنبش سلفي، مذهب حنبلي و پيروان اهل حديث دارد. رهبران، نظريه پردازان و بسياري از اعضاي القاعده يا وهابي‌اند يا از پيروان مذاهب حنبلي و حنفي كه به وهابيت تمايل زيادي دارند. القاعده را جنبشي سلفي نيز دانسته‌اند، زيرا پيشوايان آن، يعني "احمد بن حنبل" و "ابن تيميه" از نخستين مدعيان سلفي‌گري بوده‌اند. اين تفكر با دريافت خاص خود از توحيد و تكيه بر استدلال‌هاي ظاهرگرايانه بسياري از مسلمانان را كافر مي‌داند و نوك اين ويژگي تكفيري خود را به طور خاص متوجه شيعيان كرده است. ايدئولوژي القاعده بر چهار ركن سلفي‌گري، راديكاليسم، شيعه ستيزي و غرب ستيزي استوار است. از آنجا كه دو ركن آخر بر آمده از ويژگي سلفي‌گري است، به اختصار مي‌توان آن را ايدئولوژي "سلفي راديكال" ناميد. از نگاه آنان، دين يك نظام ساده حقوقي است كه از جانب خداوند براي رهايي بشر از عذاب دنيوي و اخروي نازل شده و تكاليفي را بر او واجب كرده است. به همين دليل بشر براي سعادت دنيا و آخرت بايد به عبادت و اطاعت خدا بپردازد. به رغم تداوم فعاليت، القاعده از نيمۀ دهۀ گذشته دچار چالش‌هاي بزرگي شد كه آيندۀ آن را در هاله‌اي از ابهام فرو برد. چهار چالش عمدۀ القاعده در اين سال ها به ترتيب اهميت عبارتند از: - تنزل جايگاه در جهان اسلام: در نظرسنجي هاي پس از يازده سپتامبر، القاعده از مقبوليت و محبوبيت قابل توجهي در كشورهاي اسلامي برخوردار بود. اين جنبش در ذهن بسياري از مسلمانان متشكل از جهادگراني بود كه پس از آزادسازيِ افغانستان از اشغال ملحدان، مبارزه با ظلم و ستم در ابعاد داخلي (در برابر رژيم‌هاي فاسد منطقه) و خارجي (در برابر امريكا و غرب) و دفاع از منافع جهان اسلام را سرلوحۀ فعاليت هاي خود قرار داده‌اند. اين نوع نگاه در ابتدا با توجه به گفتمان ظلم‌ستيز و جهادگرايانۀ القاعده چندان غيرمنتظره نمي‌نمود. اما با روشن شدن پيامدهاي عملكرد القاعده بر جهان اسلام، به ويژه اشغال افغانستان و عراق و نيز گسترش فعاليت‌هايي كه بيش از هر چيز جان و مال مسلمانان و بي‌گناهان را هدف مي‌گرفت، طرفداري از گفتمان القاعده به تدريج رو به كاهش نهاد. به طور مشخص از سال‌هاي 2005 و 2006 محبوبيت القاعده و پشتيباني از آن در ميان مسلمانان رو به تنزل نهاد، به نحوي كه در 2010 طرفداري از القاعده نسبت به 2001 به نيم كاهش يافت. تنزل هواداري از القاعده به معناي كاهش حمايت پرسنلي و مالي به ويژه از زيرمجموعه‌هاي اين سازمان مي‌باشد. پيامدهاي اين واقعيت را در عراق، يمن و مغرب شاهد بوديم؛ - بهار عربي: دومين چالش، خيزش‌هاي فراگير و مردميِ 2011 در خاورميانه مي‌باشد. اين تحركات در سه جهت براي القاعده پيامدهاي منفي در بر داشت: نخست آنكه تبليغات عليه رژيم‌هاي حاكم كه پيشتر يكي از ابزارهاي اساسي القاعده براي جلب حمايت و توجيه عملكردش نزد مسلمانان بود، با توجه به حضور گستردۀ مردم در اعتراضات ضدرژيم، كارآيي خود را در جذب نيروهاي جوان و پشتيباني مالي از القاعده در ميان شهروندان عرب از دست داد. دوم آنكه تقريباً تمامي نيروهاي فعال در زندگي سياسيِ منطقه – به جز القاعده – در اين تحولات حضور داشتند. تصويري كه دوري القاعده از جوامع عربي را به خوبي به نمايش گذاشت. سوم آنكه، مردمي بودن تحولات و حاشيه‌اي بودن نقش آمريكا و در واقع غافلگيريِ اين كشور از سرعت و گسترۀ تحولات و نيز تضاد آمريكا با برخي از رژيم‌هاي عرب، امكان بهره‌گيري تبليغاتي القاعده از حضور امريكا را از بين برد؛ - حذف رهبر كاريزماتيك: مرگ بن لادن بزرگترين چالش القاعده در طول سال‌هاي فعاليت آن بود. جنبش‌هاي اسلام‌گرا اغلب بر محور شخصيتي كاريزماتيك و نيرومند به فعاليت مي‌پردازند. نگاهي به جنبش‌هاي اسلام‌گراي قرن بيستم در خاورميانۀ عربي نشان مي‌دهد كه حذف رهبريِ كاريزماتيك از صحنه، اغلب به معناي زمين‌گير شدن و آغاز زوال چنين جنبش‌هايي بوده است. افزون بر اين، شخصيت جذاب و محبوبيت بن لادن در ميان اعضاي القاعده و توان سخنوريِ وي نقشي اساسي در تحكيم وحدت سازمانيِ القاعده داشته است. مرگ بن لادن علاوه بر حذف چهرۀ كاريزماتيك و وحدت‌بخشِ القاعده، اين جنبش را با چالش جانشيني روبه رو كرد؛ - بحران جانشيني: هشت هفته پس از مرگ بن لادن اعلام شد كه أيمن الظواهري به جانشيني وي انتخاب شده است. اين فاصلۀ زماني به خوبي گوياي اختلافات دروني القاعده بر سر انتخاب جانشين است. حتي اگر اين تأخير را، بنا بر تحليلي، ناشي از دشواري برگزاري سريع نشست اعضاي عالي‌رتبۀ القاعده براي انتخاب رهبر بدانيم، عدم بيعت زودهنگام زيرمجموعه هاي القاعده اين تحليل را زير سوال برد. تأخير در بيعت ساير زيرمجموعه هاي القاعده، نشان از تأثير چالش جانشيني بن لادن بر وحدت سازماني القاعده مي باشد. افزون بر فقدان اجماع بر سر الظواهري، وي چهره‌اي كاريزماتيك به حساب نمي‌آيد و از شخصيت و قدرت سخنوري بن لادن و اثرگذاري وي در رهبران و كادرهاي القاعده برخوردار نيست. از ديد برخي وي بيشتر براي مديريت يك اداره يا شركت مناسب است تا رهبري يك جنبش جهاني. مجموعۀ چهار چالش فوق، القاعده را در بستر اصلي و در حال دگرگوني فعاليتش، خاورميانه، به حاشيه رانده است. مرگ بن لادن بزرگترين ضربه‌اي بود كه به القاعده وارد شد. اگرچه الظواهري به عنوان ايدئولوگ القاعده معروف است اما وي به وضوح از صفات لازم براي رهبري جنبشي گسترده همچون القاعده برخوردار نيست. وضعيت فعلي القاعده در حالي كه كمتر از سه سال از كشته شدن اسامه بن لادن، بنيان گذار القاعده نگذشته است كه طيف هاي جوان‌تر و نوظهور القاعده پاگرفته و اقدامات انتحاري را در برخي از كشورهاي منطقه انجام مي دهند. اين در حالي مي باشد كه در سال هاي گذشته، القاعده به لحاظ سازماني و ايدئولوژي در مسير تنزل و عقب نشيني بود. روند ظهور مجدد اين سازمان تروريستي در برخي از كشورهاي منطقه را مي توان به شرايط بحراني و بعضاً هرج و مرج داخلي اين كشورها بي ارتباط ندانست. چرا كه خلأ ايدئولوژي در جهان عرب به واسطه شكست حكومت‌هاي اصلاح طلب، بازار سازمان القاعده و ايدئولوژي القاعده گرايي را در جهان عرب رونق بخشيده است. به بيان ديگر، بسياري از مخالفان انقلاب هاي عربي، كه خواهان حفظ ديكتاتورهاي سابق در قدرت بودند و يا خواهان قدرت‌يابي ديكتاتورهاي ديگر و بعضاً بازگشت آن‌ها بودند، نسل جديدي از القاعده نوين را پايه گذاري كرده‌اند. سازماني كه بسياري از اعضاي قديمي و كليدي آن در سال‌هاي گذشته كشته شدند، با گفتمان جديد و با هدف تغيير در جهان اسلام، تنها از طريق جهاد خشونت‌آميز و تروريسم، سعي در پياده نمودن پارادايم خود دارند. در اين بين جماعت اخوان المسلمين به عنوان دشمن محوري القاعده، كه چند سالي در مسير تسلط بر سياست‌هاي جهان عرب، تغييراتي را به وجود آورد، نقش مهمي در تقويت اين گروه نوين بازي كرد. هر چند كه اخوان در ادامه حركت خود، دچار چالش هاي جدي شده است، اما توانست اثبات كند كه تغيير واقعي در جهان عرب بدون تروريسم و اقدامات خشن هم امكان دارد. بر همين اساس، بسياري از تحليلگران، ظهور نسل جديد از گروه القاعده را پيش بيني كردند. نكته قابل تأمل اينكه، نوظهوران و وابستگان به القاعده نوين خيز بلندي از دمشق تا بغداد و بيروت برداشته اند و در سال گذشته خشونت و افراطي‌گرايي هاي فراواني را انجام داده اند. القاعده اي كه در عراق صحبت از شكست و محو جدي آن بود، مجدداً احيا شده و اقداماتي مرگبارتر از گذشته انجام مي‌دهد. امروز گروه دولت اسلامي عراق و شام، داعش بار ديگر براي به دست گرفتن مناطق غربي عراق در حال جنگيدن است. حتي اين گروه با ائتلاف با جبهه النصره در سوريه شكوفاتر شده است و به همراه يكديگر براي نابودي منطقه تلاش مي كنند. بر همين اساس، خشونت فرقه اي بين شيعه و سني چندين برابر شده است. بسياري از جهادي‌هايي كه از اروپا روانه سوريه شده‌اند در آتش القاعده نوين در حال سوختن مي باشند. تلاش گردان‌هاي تروريستي چون (گردان‌هاي عبدا… عزام) براي كشاندن جنگ فرقه‌اي از سوريه به لبنان و عراق است. حتي حمله به سفارت ايران در بيروت و ساير اقدامات انتحاري چون بمب گذاري را در مناطق شيعه نشين در دستوركار خود دارند
گروه داعش

گروه داعش

دولت اسلامي عراق و شام يا داعش به عنوان گروهي منشعب از القاعده محسوب مي شود كه از منظر گرايشات عقيدتي و فكري و همچنين جنبه رفتاري رويكرد يكساني با القاعده دارد. با اين حال رفتارهاي اين گروه تروريستي در طول يك دهه گذشته و به خصوص چند سال اخير نشانگر راديكال تر و خشن تر بودن اين گروه در مقايسه با القاعده است و داعش با توجه به جدايي از القاعده و پيدايش اختلافاتي بين آن دو به عنوان مخوف‌ترين و قدرتمندترين گروه تروريستي در عرصه خاورميانه ظهور كرده است. هر چند كه داعش در شكل كنوني آن محصول بحران سوريه و گسترش اختلافات و منازعات منطقه اي بعد از 2011 است، اما ريشه ها و روند قدرت گرفتن آن به دوره پس از صدام در عراق يعني از سال 2003 به بعد مربوط است. حمله آمريكا به عراق در سال 2003 فرصت و فضاي مناسبي را براي حضور و نقش آفريني گروههاي مسلح و تروريستي مختلف از جمله گروههاي مرتبط با القاعده در اين كشور بوجود آورد. بر اين اساس گروههاي مسلح مختلفي به خصوص در سالهاي پس از 2004 در عراق ظهور كرد كه با جذب نيرو و منابع مالي در تلاش بودند كه با نيروهاي نظامي آمريكايي و همچنين نيروهاي عراقي مقابله كنند. يكي از مهمترين اين گروهها جماعه التوحيد و الجهاد بود كه به رهبري ابومصعب زرقاوي در سال 2004 تشكيل شد. پس از آنكه زرقاوي بيعت خود با اسامه بن لادن رهبر القاعده را اعلام كرد به تنظيم القاعده في بلاد الرافدين تبديل شد و همچنين به اين گروه القاعده عراق نيز اطلاق مي شد. زرقاوي بعد از آزادي از زندان در اردن در سال 1999 رهبري بخشي از داوطلبان جهادي در افغانستان را برعهده داشت، اما در سال 2001 از اين كشور به شمال عراق فرار كرد و در آنجا به گروه انصارالاسلام پيوست و سپس با ايجاد القاعده عراق، وفاداري خود به رهبري شبكه جهاني القاعده را بيان داشت. القاعده عراق به تدريج به اصلي ترين گروه تروريستي در عراق تبديل شد و بيشترين انفجارها و اقدامات تروريستي از سوي اين گروه صورت گرفت. از جمله مهمترين اقدامات القاعده عراق كه در پي ايجاد فتنه مذهبي و جنگ داخلي در عراق بود، انفجار حرم شريف امامين عسگرين در سامرا در سال 2006 بود. اين تشكل عمليات تروريستي خود را به اندازه اي افزايش داد كه به يكي از قوي ترين گروههاي مسلح در صحنه عراق تبديل شد و شروع به گسترش نفوذ خود در مناطق گسترده اي از عراق كرد تا اينكه در سال 2006،‌ زرقاوي علنا در يك نوار ويدئويي تشكيل آنچه را " شوراي مجاهدين" خواند به سركردگي عبدالله رشيد البغدادي اعلام كرد. پس از كشته شدن زرقاوي توسط نيروهاي آمريكايي در سال 2006، ابوحمزه المهاجر به سركردگي اين گروه تعيين شد و در پايان همان سال دولت اسلامي عراق به سركردگي ابوعمر البغدادي تشكيل شد. دولت اسلامي عراق به عنوان گروهي تروريستي و شاخه القاعده در عراق در شكل جديد خود تحت رهبري ابوعمر البغدادي تلاشهاي خود براي ايجاد ناامني در عراق را ادامه داد، با اين حال اين گروه از سال 2008 با افول و كاهش قدرت و تاثيرگذاري در عراق مواجه شد. شكل گيري نيروهاي الصحوه يا بيداري از ميان عشاير سني عراق براي مقابله با القاعده عراق و اقدامات نظامي و امنيتي در مقابل آن باعث تضعيف جدي اين گروه شد. در 19 آوريل 2010، نظاميان آمريكايي و عراقي طي يك عمليات نظامي در منطقه الثرثار، منزلي را هدف قرار دادند كه ابوعمر البغدادي و ابوحمزه المهاجر در آن حضور داشتند و پس از درگيريهاي شديد ميان دو طرف، اين منزل هدف حملات هوايي قرار گرفت و در نتيجه آن دو سركرده تروريستها به هلاكت رسيدند. يك هفته بعد، اين گروه تروريستي در بيانيه اي هلاكت البغدادي و المهاجر را رسما اعلام كرد و پس از حدود ده روز، مجلس شوراي دولت اسلامي عراق تشكيل جلسه داد و ابوبكر البغدادي را به عنوان جانشين ابوعمر البغدادي انتخاب كرد. هر چند در اين دوره دولت اسلامي عراق در مرحله ضعف بود، اما بحران سوريه فرصتهاي نويني را براي اين گروه ايجاد كرد و البغدادي با بهره گيري از آن توانست به جايگاه و نقش آفريني عمده اي در معادلات عراق و سوريه بپردازد. بحران سوريه از چند منظر باعث ايجاد فرصت براي گروه تروريستي دولت اسلامي عراق شد. اول اينكه سوريه با توجه به مجاورت جغرافيايي و پيوستگي سرزميني با عراق فضاي عملياتي مناسبي را براي افزايش قدرت و نقش آفريني اين گروه بوجود آورد. دوم اينكه گسترش بحران و رقابتهاي منطقه اي و افزايش تنشهاي مذهبي و فضاي افراط گرايانه در منطقه منابع انساني و مالي گسترده اي را براي گروه دولت اسلامي عراق فراهم ساخت. با توجه به شرايط جديد سوريه ابوبكر بغدادي يكي از معاونان خود به نام ابومحمد الجولاني را به سوريه فرستاد كه منجر به شكل گيري گروه جبهه النصره در سوريه در 2011 شد. جبهه النصره تا سال 2013 به عنوان گروهي وابسته به القاعده در سوريه معروف بود و توانست با جذب نيرو و منابع مالي به يكي از بازيگران مهم معارض در اين كشور تبديل شود. در حالي كه گزارشهاي اطلاعاتي از رابطه فكري و تشكيلاتي اين گروه با شاخه دولت عراق اسلامي پرده برداشت، در نهم آوريل 2013، ابوبكر البغدادي در يك پيام صوتي اعلام كرد كه جبهه النصره امتداد دولت اسلامي عراق است و تشكيل آنچه دولت اسلامي عراق و شام خواند با ادغام جبهه النصره و دولت اسلامي عراق اعلام كرد. اما طولي نكشيد كه يك نوار صوتي منتسب به ابومحمد الجولاني پخش شد كه در اين نوار از رابطه خود با دولت اسلامي عراق سخن گفت، اما وي ايده ادغام با اين گروه را نپذيرفت و بيعت خود را با شبكه القاعده تحت رهبري ايمن الظواهري اعلام كرد. بر اين اساس به رغم تاكيد ايمن الظواهري بر انحلال داعش و فعاليت جداگانه دولت اسلامي در عراق و جبهه النصره در سوريه، البغدادي بر ادامه حيات داعش تاكيد كرد. بر اين اساس بود كه اختلافات مهمي بين البغدادي و ايمن الظواهري و درگيريهاي بين جبهه النصره و داعش رخ داد. با اين حال داعش توانست به نقش آفريني گسترده تري در سوريه بپردازد و جايگاه خود را در اين كشور با تصرف برخي مناطق تثبيت كند. داعش پس از تقويت خود در سوريه بتدريج حضور و نقش آفريني خود در عراق را نيز گسترش داد. داعشي‌ها كه در طول سال 2013 حضور پراكنده اي در عراق داشتند، از ابتداي 2014 نقش خود در اين كشور را بسيار توسعه دادند. بر اين اساس بود كه آنها توانستند بر مناطق گسترده اي از عراق در استان الانبار مسلط شوند و شهرهاي مهم رمادي و فلوجه را به تصرف خود درآورند. هر چند نيروهاي عراقي توانستند مناطق مهمي از جمله رمادي را از كنترل داعش خارج سازند، اما شهرهايي مانند فلوجه همچنان در دست داعش باقي ماند. در حالي كه ارتش عراق در حال تشديد اقدامات اطلاعاتي و نظامي خود براي خارج ساختن داعش از فلوجه بود، مرحله جديدي از عمليات نظامي و پيشرويهاي اين گروه در استانهاي صلاح الدين، نينوا، ديالي و كركوك آغاز شد. داعش بعد از ناكامي در تصرف سامرا به موصل حمله كرد و توانست بر اين شهر مسلط شود. سپس پيشرويهاي داعش به سوي ساير مناطق عراق ادامه يافت و از جمله باعث تسلط بر تكريت شد. در حال حاضر داعش بر مناطق قابل توجهي از سوريه به خصوص قسمتهاي شرقي مانند الرقه و همچنين بخش‌هاي مهمي از مركز و غرب عراق مسلط است. در چنين شرايطي كه با گسترش توان مالي و انساني داعش و همكاري برخي گروههاي محلي با آن همراه است، تهديدات مختلف ناشي از آن در منطقه در حال گسترش است.
جنبش گولن

جنبش گولن

جنبش گولن طی سال‌های اخیر، جریانی در ترکیه رشد کرده که اگر چه خود را وامدار اندیشه‌های سعید نورسی عالم برجسته ترک می‌داند، اما از جهات گوناگون به ارائه الگویی نوین پرداخته است. این جریان که عموماً با نام رهبر آن فتح‌الله گولن آمیخته است، تحت عناوینی هم‌چون جماعت خدمت، جریان نورچی و جماعت گولن نیز شناخته می‌شود. این جریان نه تنها در ترکیه نوین به عنوان یکی از جریان های مهم شناخته شده، بلکه در سطح منطقه نیز جریانی تاثیرگذار محسوب می شود و طی سال های گذشته، رشدی فزاینده در مناطقی همچون بالکان، آسیای مرکزی و قفقاز، افریقا و حتی امریکا داشته است. شخصیت ودیدگاه های گولن درباره گولن و شخصیت او دیدگاه های متفاوتی وجود دارد. برخی از شاگردان گولن به او لقب خواجه افندی داده اند؛ زیرا وی هم تحصیلات سنتی دینی داشته و هم به فلسفه غرب و به ویژه فلسفه کانت تعلقی ویژه دارد. برخی دیگر از افراد جماعت، او را به چشم حضرت مهدی (عج) نگاه می کنند. برخی دیگر او را یک واعظ ساده مذهبی می دانند که بواسطه نوع سخنرانی هایش در میان مردم مشهور شده است. برخی نیز او را یک مصلح بزرگ دینی و پیام آور صلح و آشتی اسلام با دموکراسی تلقی می کنند. مخالفان وی نیز او را فردی دروغگو و فریبکار توصیف می کنند که حتی جرات بازگشت به ترکیه را نیز ندارد. عده ای نیز اعتقاد دارند گولن با شخصیت بت گونه ای که به هوادارانش داده، تصویری نژادپرست، ناسیونالیست و بیگانه از دیگران، از جماعت خود ترسیم کرده است. تکبر و خوار شمردن کسانی که خارج از جماعت هستند، به رویه ای معمولی تبدیل شده است. به نحوی که نزد پیروان این جماعت، غیر از گولن، سایر علمای جهان اسلام بی اطلاع هستند و درک درستی از مسایل ندارند. (DAĞ, 2014) به هر حال فارغ از آنکه قضاوتی درباره تعارف فوق از گولن و شخصیت وی داشته باشیم، واقعیت آن است که امروز نام فتح الله گولن با اصطلاح اسلام روشنگر یا معتدل ترک که بسیاری از پژوهندگان از آموزه هاو جهان بینی آن با عنوان «پارادایم اسلام اجتماعی» یاد می کنند، گره خورده است.( فلاح، 207:1389-205) در حقیقت فتح الله گولن در ترکیه به عنوان پدر اسلام اجتماعی معروف است و وی را بنیانگذار و رهبر جنبش گولن می‌خوانند. همچنین برخی از کتاب های گولن از پرفروش ترین کتاب ها در ترکیه و حتی سایر کشورهای اسلامی بوده اند. مدارس او در بیش از 160 کشور جهان فعالیت می کنند و آراء و افکار وی را به شاگران خود منتقل می کنند. جماعت خدمت(جریان گولن) آنچه امروز به نام جریان گولن یا جماعت خدمت معروف است، حاصل اندیشه ها و تلاش های محمد فتح الله گولن است. وی به عنوان یکی از شاگردان مکتب نورسی، تلاش زیادی جهت مدرن کردن جنبش نور انجام داد. وی که مشهورترین واعظ، نویسنده و تدریس کننده علوم اخلاقی و الهیات ترکیه محسوب می شود، در صدر جریانی قرار گرفته که طی سال های گذشته از تاثیر به سزایی در فضای سیاسی ـ اجتماعی ترکیه و برخی دیگر از کشورهای اسلامی برخوردار بوده است. اگر چه گولن صراحتا نورجی بودن خود را به زبان نیاورده و در سخنرانی ها کمتر از سعید نورسی یاد می کند، باید این حال جریان وی عمدتا جریانی منشعب از جماعت نور تلقی می شود. گولن که هم اکنون در پنسیلوانیای آمریکا زندگی می کند، خطیبی توانا است که از سن 14 سالگی خطابه می کرده است. وی بیشتر آموزش های دینی خود را نزد پدر و در تکیه محله خود نزد علما و متصوفه فرا گرفته است. پدرش علاوه بر زبان عربی و ترکی، زبان فارسی را هم به او آموخت. وی که هیچگاه ازدواج نکرده و مجرد زندگی می کند، بحث های دینی خود را با احساسات، عواطف و بیانی رسا همراه می کند و عیبی نمی بیند که هنگام موعظه، اشکش بر گونه جاری شود. او از طریق فن خطابت و همچنین با شیوه های خاص خود مانند گریه کردن در حال سخنرانی، توجه مخاطبان را به خود معطوف کرده و نورجی ها و دیگر افراد گروه های دینی را تحت تأثیر قرار داده است. از جلسات وعظ او فیلمبرداری می‌شود و این فیلم ها میان هوادارانش دست به دست می چرخد و تکثیر می شود. همچنین مجموعه سخنرانی های فتح الله گولن در قالب کاست و سی دی در مناطق مختلف توزیع می شود. این اقدام که هم پول و هم طرفداران او را افزایش داده است، با مخالفت سایر زعمای حرکت نورجی مواجه شده و اعتراض آنها را برانگیخته است. با این حال فتح الله گولن همچنان به این شیوه تشکیلاتی خود ادامه می دهد و موفق به ایجاد شبکه ای گسترده شده است. ماهیت جریان گولن درباره این جریان، دیدگاه‌های کلان مختلفی وجود دارد. به نحوی که برخی جریان گولن را جریان بومی می دانند که از بطن جامعه و اعتقادات مذهبی مردم ترکیه برخاسته است و برخی دیگر نیز آن را جریانی وارداتی تلقی می‌کنند که توسط امریکا و سایر کشورهای غربی مورد حمایت قرار گرفته است. باید توجه داشت که فتح الله گولن در ترکیه به شخصیت افسانه ای تبدیل شده که حضور، نفوذ و سایه وی و جماعتش در محیط و فضای کلیه اماکن سیاسی، نظامی و امنیتی ترکیه سایه افکنده و وابستگی این جماعت و التزام آن به احکام اسلامی و سیاست های آن بطور واضح و شفاف مشخص نیست. در واقع این جریان به رغم تعدد و تنوع حوزه های فعالیتش، همچنان ناشناخته و مبهم به نظر می رسد و بسیاری از صاحب نظران چه در داخل و چه خارج از ترکیه، نسبت به مقاصد و نیات دراز مدت این جریان اظهار بی اطلاعی می کنند. به نحوی که هیچ کس از میزان قدرت مالی و تعداد طرفداران این جریان اطلاع درستی ندارد و معلوم نیست نفوذ گولن در دستگاه های کلیدی دولتی تا چه حد است و در صورت احراز قدرت بیشتر، چه خط مشی را پیش خواهد گرفت.
جماعت اخوان المسلمين

جماعت اخوان المسلمين

جماعت اخوان¬المسلمين را مي¬توان مهم¬ترين جنبش اسلامي در جهان عرب طي قرن گذشته محسوب كرد. جنبشي كه حسن البنا در 1928 مصر پديد آورد، ايدئولوژي آن اسلام و در اصول سياسي و اجتماعي خواهان بازگشت به حكومت اسلامي در قرن هاي اوليه است. اين جماعت در زمان تأسيس و شكل‌گيري به عنوان جنبشي اسلام‌گرا در مقابل جريان‌هاي سكولار جهان عرب ظهور كرد. اساس و مبناي شكل‌گيري آن مبارزه با الغاي خلافت و جلوگيري از گسترش الگوي لائيك در جهان اسلام بود. در واقع، در شرايطي كه خلافت اسلامي در قالب امپراتوري عثماني در مركزيت جهان اسلام مضمحل شده بود و جريان‌هاي سكولار و ملي‌گراي عربي و تركي در حال رشد و عرض اندام بودند، حسن البنا با طرح دعوت اسلامي، جنبش جديدي را پايه‌گذاري كرد كه احياي مجدد خلافت در رأس امور و برنامه‌هاي سياسي آن قرار داشت و به همين دليل به كانوني براي جلب مسلمانان در داخل و خارج مصر تبديل شد. در حقيقت جنبش اخوان المسلمين را اصولاً بايد زائيده اوضاع سياسي و اجتماعي تاريخ معاصر مصر در پي رواج تفكر جدايي دين از سياست (سكولاريسم) در ميان روشنفكران و آهنگ احساسات ملي گرايانه براي اصلاح اين كشور در دوران اختناق بعد از انقلاب 1919 مصر بر ضد انگليس دانست. اهداف بنيان گذاران اين جنبش- به ويژه حسن البناء- از يك سو بر ايجاد تحول در اعتقادات اسلامي مسلمانان و بالاخص مصريان از حالتي ايستا و بي تحرك به سمت پويايي و حاكميت تعاليم شريعت بر زندگي اجتماعي و سياسي مصر و از سوي ديگر بر يگانگي مسلمانان در برابر استعمارگران غرب كه كشورهاي اسلامي را مورد تجاوز قرار داده بودند، دور مي زد. حسن البناء رهبر جنبش تلاش‌هاي خود را در سه مرحله «تبليغ»، «جذب و سازماندهي» و «مرحله عملي» آغاز نمود. اصولي كه حسن البناء بر آن اعتقاد داشت عبارت بودند از:1 ـ «اجتناب از جدال‌هاي مذهبي و فرقه‌اي» (از زماني كه جماعت تقريب بين مذاهب اسلامي تأسيس شد حسن البناء و ايت‌الله قمي در تأسيس آن سهيم بودند همكاري ميان اخوان‌المسلمين و شيعيان برقرار شد كه در نهايت به ديدار نوّاب صفوي در سال 1954م. از مصر منجر گرديد. حسن البناء در مراسم حج 1948 با ايت‌الله كاشاني ديدار كرد و ميان آنها تفاهم برقرار گرديد و برخي از دانشجويان شيعه كه در مصر تحصيل مي‌كردند به جنبش اخوان‌المسلمين پيوستند)؛ 2 ـ «سياست گام به گام»: در نگاه وي جنبش قبل از آن‌كه به هدف غايي خويش برسد، بايد اين مراحل را (تبليغ، بيان و تفسير؛ عمل و نتيجه‌گيري) را گام به گام طي نمايد؛ 3 ـ «استفاده از نيروهاي مختلف براي تحقق اهداف»؛ 4 ـ «برپايي حكومت اسلامي»: اخوان‌المسلمين حكومت را براي خود نمي‌خواهد، بلكه حامي كساني مي‌باشد كه بتوانند مسؤوليت حكومت را بر عهده بگيرند و قوانين قرآن را اجرا نمايند و اگر چنين فردي پيدا نشد، تشكيل حكومت يكي از برنامه‌هاي اخوان‌المسلمين خواهد بود؛ 5 ـ «مقاومت در برابر تجاوزگران». جنگ جهاني دوم و پيامدهاي مصر، روند تصاعدي نفوذ اخوان المسلمين را در مصر گسترش داد، تشكيلات اخوان المسلمين سازمان يافته‌تر و مواضع سياسي و ايدئولوژيك آنها منسجم‌تر گرديد. بعد از جنگ سازمان از وضع آشفتة حزب وفد استفاده نمود و خود را به عنوان سازمان انقلابي و مخالف نظام موجود معرفي كرد و پايگاه‌هاي توده‌اي حزب وفد را به سرعت تصرف كرد. بر اثر دسيسه‌ها و برخي اقدامات خودسرانه كه بعضي از افراد در سازمان عليه دولت انجام مي‌دادند، دولت در سال 1948م با سيزده مورد اتهام به سازمان در مورد فعاليت‌هاي تروريستي، توطئه عليه سرنگوني نظام سلطنتي مصر، جمع‌آوري مهمّات و... سازمان را منحل اعلام نمود و حسن البناء در توطئه‌اي سازمان يافته در فوريه 1949م ترور گرديد. اخوان‌المسلمين با توجه به رسالت فراكشوري خود كه به ويژه در مقابله با جهت گيري رو به گسترش ملي‌گرايي سكولار خلاصه مي شد؛ در مصر محدود نماند و به كشورهاي مختلف جهان عرب سرايت كرد و به تدريج در ساير كشورهاي عربي شكل گرفته و گسترش پيدا كرد. در اين زمينه دو مرحله را مي‌توان مشخص كرد. مرحله اول، رشد فزاينده توجه و تمايل به دنياي اسلام و به ويژه معضلات سياسي آن و درگيري مستمر با اين مشكلات؛ مرحله‌اي كه قبل از سال 1937 آغاز شده بود. مرحله دوم تاسيس شعب گوناگون اخوان‌المسلمين در خارج از مصر بود، به نحوي كه اين جنبش در حال حاضر در بسياري از كشورها بويژه در خاورميانه و شمال آفريقا، شاخه هاي اين جنبش فعال مي باشد.
گروه طالبان

گروه طالبان

طالبان به عنوان يكي از پديده‌هاي تاريخ معاصر افغانستان، در پي رقابت قدرت‌هاي بزرگ و پس از اشغال افغانستان توسط شوروي، در سال 1373 حكومت را در افغانستان به دست گرفت و با آموزش و حمايت‌هاي بي‌دريغ كشورهاي منطقه نظير پاكستان و عربستان سعودي تا سال 1380 در قدرت باقي ماندند. پس از اشغال افغانستان توسط شوروي در 7 دي 1357، مبارزان افغان به مبارزه عليه اشغالگران شوروي پرداختند و سرانجام نيروهاي ارتش سرخ در بهمن 1367 خاك افغانستان را ترك كردند. با خروج ارتش سرخ از افغانستان، ايالات متحده به قرارداد ژنو وفادار نماند و از مجاهدان افغاني به دليل رقابت و خصومت با شوروي حمايت كرد. بدين ترتيب افغانستان به ميدان رقابت قدرت‌هاي بزرگ در جنگ سرد تبديل شد. با پايان جنگ سرد و خروج شوروي از افغانستان و در پي تغييرات داخلي در پاكستان، اين كشور اقدام به تأسيس هزاران مدرسه ديني با گرايش سلفي ديوبندي كرد كه با حمايت كشورهاي عربي حوزه خليج فارس به ويژه عربستان همراه بود. نقش پاكستان در ايجاد، پرورش و حمايت از گروه افراطي طالبان كاملاً آشكار است. منافع ملي پاكستان در افغانستان نيز توسط گروه‌هاي دست‌نشانده پشتون كه در مناطق شمال غربي پاكستان و در مرز با افغانستان زندگي مي‌كنند، تأمين مي‌شود. زماني كه احزابي مثل حزب اسلامي حكمتيار ديگر نتوانستند خواسته‌ها و منافع پاكستان را تأمين كنند، گروه‌هايي از جنگجويان مناطق قبايلي پاكستان به رهبري بيت‌الله محسود در وزيرستان جنوبي متحد شدند و جنبش طالبان پاكستان را در دسامبر 2006 پايه‌گذاري كردند . به نظر مي‌رسد در تحليل شكل‌گيري طالبان بايد مؤلفه‌هايي مانند شكنندگي اجتماعي، سنت‌هاي پايدار و انعطاف‌ناپذير مذهبي، فقر فرهنگي و اقتصادي، تعصب قبيله‌اي و سلحشوري عشيره‌اي، سخت‌گيري اخلاقي، ساخت كشمكش‌پرور قومي، ملي و مذهبي و نيز دخالت بازيگران خارجي كه مقاصد، منافع‌، ديدگاه‌ها، اولويت‌ها و نگراني‌هاي نامتقارن، متفاوت و متعارض دارند، مورد توجه قرار گيرد. ايدئولوژي طالبان عقايد افراطي مذهبي دارند و به ديوبنديه كه به آموزه‌هاي وهابي نزديك مي‌باشد، وابسته‌اند. اين جنبش افراطي تاكنون توضيحات مشخص و واضحي درباره آرمان‌هاي خود نداده است؛ هر چند كه اعتقاد خود در تشكيل امارت اسلامي را به صورت آشكار اعلام مي كند. احمد رشيد در اين باره مي‌گويد: «شناخت پديده طالبان به دليل تعدد گروه‌هاي وابسته به آنها در مناطق قبايلي و آزاد پاكستان، ساختار سياسي، رهبري‌ و فرايند تصميم‌گيري، دشوار به نظر مي‌رسد. با اينكه در دين اسلام آيات و احاديث محكمي وجود دارد كه كشتن انساني بي‌گناه را به مثابه قتل همۀ انسان‌ها دانسته‌اند، اما حاميان و رهبران طالبانيسم ادعا مي‌كنند در راستاي اجراي دقيق قوانين و سنت اسلام و تشكيل خلافت و حكومت اسلامي به اين اقدامات دست مي‌زنند و پيروان خود را مقيد و ملزم به اطاعت از دستورهاي دين اسلام مي‌كنند». بنابراين مهم‌ترين اصل در انديشه سياسي گروه‌هاي بنيادگراي افراطي از جمله طالبان، احياي امارت اسلامي است. در حال حاضر، طالبان پاكستان كه به نوعي از اعقاب فكري جمعيت علماي هند به شمار مي‌رود، طرح احياي امارت اسلامي را در پاكستان دنبال مي‌كند. در تئوري خلافت و امارتِ مطلوب طالبان، مردم و احزاب جايگاهي ندارند. تعدادي از سران قبايل و نخبگان ديني با عنوان اهل حل و عقد گرد هم مي‌آيند و فردي را براي اين پست نامزد مي‌كنند؛ آن‌گاه تمام اختيارات كشور به شخص خليفه يا اميرالمؤمنين منتقل مي‌شود. مخالفت با مفاسد فرهنگ و تمدن غربي يكي از شعارهاي اساسي تمام گروه‌هاي اسلامي است؛ اما آنچه بنيادگرايي افراطي از نوع طالبان را از ساير گروه‌هاي اسلامي جدا مي‌سازد، نفي مطلق مدنيت غربي است. گروه‌هاي اسلامي ديگر نظير اخواني‌ها نقادانه به تمدن غربي مي‌نگرند و ضمن رد جنبه‌هاي منفي، از جنبه‌هاي مثبت آن استقبال مي‌كنند؛ اما طالبان و مكتب‌هاي ديوبندي و وهابي با هر نوع دستاورد تمدن غربي مخالفت مي‌كنند. برخورد غيرنقادانه در پذيرش يا نفي ‌فرهنگ غربي، مشكلات بي‌شماري به همراه دارد. مخالفت تعصب‌آميز طالبان با تلويزيون، وسايل تصويربرداري، لباس فرنگي، سينما و امثال آن نشانۀ آشكار روحيه ستيزه‌جويي آنان با مظاهر تمدن غربي است. طالبان تلويزيون و سينما را ابزاري شيطاني مي‌داند. مولانا فضل‌الله، رهبر طالبان پاكستان، نيز تلويزيون را ابزار لهو و لعب كه مشروعيتي در دين ندارد، دانسته است. گروه اجراي مقررات اسلامي يا تنفيذ الشريعه كه بر دره سوات مسلط شده‌اند، تحصيل را براي دختران در اين منطقه ممنوع كرده‌اند. به دستور مولانا فضل‌الله، بيش از 170 مدرسه و ساختمان دولتي در اين منطقه تخريب شده‌اند. در اعلاميه‌اي كه در 2 بهمن 1387 در روزنامه محلي دي نيوز پاكستان منتشر شد، طالبان پاكستان به طور كامل حضور دختران را در مدارس منطقه دره سوات ممنوع اعلام كرد. به اين ترتيب، بيش از 400 مدرسه خصوصي دخترانه بسته شد. دست‌كم 10 مدرسه دخترانه كه پس از 26 دي 1387 هم‌زمان با اتمام ضرب‌العجل اعلام‌شدۀ طالبان فعال بودند، در شهر مينگورا منفجر شدند و بيش از 170 مدرسه و ساختمان‌ دولتي مورد حمله قرار گرفتند. از پيچيدگي‌هاي اساسي بينش طالبان، روح تعبدگرايي و قداست‌بخشي به دستاوردهاي كلامي و فقهي پيشينيان است. بنيادگرايي افراطي دوران صدر و ميانه اسلام را دوره طلايي و مصون از هر نوع خطا تلقي و درباره تفاسير و تأويل‌هاي ديني اين دوره اعتقادي جزم‌گرايانه دارد. اجتهاد و انبساط تازه در اين مكتب جايگاهي ندارد و مردم عموماً موظف به پيروي مقلدانه از كلمات و گفتار علماي سلف هستند. برداشت صرفاً تقليدگرايانه آنها از دين سبب بدبيني و حتي دشمني آنان با الگوهاي زندگي رايج در دنياي معاصر جهان اسلام شده است. تنها الگوي مطلوب نزد بنيادگرايان افراطي، الگوي زندگي جوامع روستايي قرون اوليه اسلامي است. رفتار خشك و متحجرانه آنان با زنان و نوع نگرش‌شان به نقش اجتماعي و تربيتي زن در جامعه، ريشه در همين روح سلفي‌گري آنها دارد كه با ضروريات زندگي كنوني كاملاً بيگانه است. هم‌چنين تفسير آنان از مفاهيمي مانند توحيد و شرك، كه اساس انديشه كلامي بنيادگرايي افراطي را تشكيل مي‌دهد، در مغايرت آشكار با تفاسير رايج آن مفاهيم نزد ساير مكاتب اسلامي است.
رژيم صهيونيستي

رژيم صهيونيستي

شاباك يا به صورت مخفف شين بت يا شين بث، سرويس ضد اطلاعات و امنيت داخلي اسراييل است. شين بت خلاصه كلمه ‹‹خدمت به امنيت›› است. ايسر هرئيل از زمان شكل‌گيري اين سازمان تا سال 1952م. رئيس آن بود. نامبرده بعدها به رياست موساد هم رسيد. اين سازمان مسئول جمع آوري اطلاعات درباره سازمانهاي اطلاعاتي خارجي مربوط به دول دوست و دشمن و فعاليتهاي آنها و تأمين امنيت مقامات و تأسيسات اسراييلي، تحقيق درباره خرابكاري عليه دشمنان داخلي و خارجي، از جمله خرابكاري و تروريسم در اسراييل و خارج است.
وهابیت

وهابیت

وهابیت مسلکی است که در سال ۱۱۴۳ هجری قمری در شبه جزیره ی عرب بوجود آمده است و در بسیاری از اصول عقاید و احکام شرعی با مذاهب دیگر تفاوت دارد. پیروان این مسلک را «وهابی» گویند.
اكراد

اكراد

قوم كرد نژادي با سابقه اند ، اما خاستگاه اين قوم دقيقا روشن نيست و صاحبنظران در باره ي منشاء و خاستگاه آنان اختلاف جدي دارند . در مورد نژاد آنان نيز بحث و گفتگو وجود دارد ، عده اي نژاد آنان را توراني و سامي مي خوانند ، گروهي آنان را از نژاد آريايي و ايراني اصيل مي دانند . شماري از عوامل سياسي و تاريخي اين قوم را متفرقه و پراكنده ساخته كه هم اكنون در چند كشور كه مهمترين آن ايران ، تركيه و عراق است زندگي مي كنند .
شیعیان علوی

شیعیان علوی

علویان از اقلیت های مهم و موثر در جامعه ترکیه محسوب می شوند که حدود 20 درصد از جمعیت 78 میلیونی ترکیه را تشکیل می دهند. آنها در دوره امپراتوری عثمانی مورد سوظن شدید بودند و امنیت هویتشان به خطر افتاد و آسیب جدی دیدند اما دوره جمهوریت و آتاتورک را که حاکمیت بر مبنای سکولاریسم شکل گرفت؛ فرصتی برای بازنمایی هویتی یافته و با همراهی با حاکمیت از فضای تنش خارج شدند. هر چند که این اقلیت هیچ وقت نتوانست با هویت مکتبی خویش سهم سیاسی و فرهنگی در ترکیه کسب نماید. هویت سیاسی آنها بر مبنای مقتضات زمان، مکان و عوامل موثر بر آن، جلوه های متفاوتی داشته و از ملی گرایی تا چپگرایی سیالیت یافته است تا اینکه در یک دهه اخیر به شدت در تکاپوی هویت طلبی سیاسی خود هستند
New node

New node

انقلاب بحرین

انقلاب بحرین

تاریخ بحرین در چند دهه گذشته همواره مواجه با اعتراضات مداوم مردم علیه رفتار تبعیض آمیز و تمامیت خواه رژیم سلطنتی آل خلیفه بوده است؛ به نحوی که این کشور کمتر روی آرامش و ثبات سیاسی به خود دیده است. انقلاب 14 فوریه 2011 میلادی مردم بحرین هر چند سه روز پس از سقوط حسنی مبارک در مصر و همراه با موج خیزش‌های مسلمانان علیه رژیم‌های دیکتاتوری آغاز شد اما با نگاهی دقیق‌تر ریشه های این انقلاب مردمی را حداقل باید از دهه 1970 میلادی و نوع رفتار خاندان حاکم بر این کشور با مردم مورد مطالعه قرار داد.
New node

New node

روز جهانی قدس

روز جهانی قدس

undefined
تحولات ترکیه

تحولات ترکیه

undefined
آزادسازی موصل

آزادسازی موصل

آزادسازی موصل یا نبرد بازپس گیری موصل از اشغال گروه تروریستی داعش، عملیات نظامی منظم و کلاسیکی است که از روز دوشنبه ۱۷ اکتبر ۲۰۱۶ به فرمان حیدر العبادی نخست وزیر عراق برای پس گرفتن موصل از سیطره داعش آغاز شد. موصل مرکز استان نینوا و دومین شهر بزرگ عراق در تابستان ۲۰۱۴ به اشغال گروه داعش درآمد و از آن زمان ابوبکر بغدادی، خلافت خودخوانده خود را در این هشر استقرار نمود. عملیات آزادسازی موصل از نوع جنگ‌های شهری منظم به شمار می‌رود.
آزادسازی حلب

آزادسازی حلب

پس از آن که دیدبان حقوق بشر سوریه مستقر در لندن؛ اوایل هفته جاری اعلام کرد که 60 درصد از مناطق شرقی حلب توسط ارتش سوریه از اشغال گروه‌های تروریستی آزاد شده است، حال منابع خبری امروز اعلام کرده‌اند؛ با پیشروی سریع و برق‌ آسای ارتش سوریه طی چند روز گذشته، مناطق تحت کنترل دولت سوریه در شرق حلب، به میزان 80 درصد رسیده است.
New node

New node

نقض حقوق بشر در یمن

نقض حقوق بشر در یمن

پرونده ای در مورد نقض حقوق بشر در یمن
alwaght.net
گزارش

مشروح سخنان سید حسن نصرالله در مراسم بزرگداشت شهدای قنیطره

شنبه 11 بهمن 1393
مشروح سخنان سید حسن نصرالله در مراسم بزرگداشت شهدای قنیطره

الوقت_ سيد حسن نصرالله دیشب در مراسم بزرگداشت شهدای قنیطره طی سخنانی اظهار داشت:
 در ابتدا به همه به مناسب سالگرد ميلاد فاطمه زهرا(س) دخت پيامبر بزرگوار اسلام(ص) و سيد زنان دو جهان تبريک مي گويم. همچنين به کارگران در لبنان و کشورهاي جهان به مناسبت روز کارگر و تلاش و جهاد تبريک مي گويم. امروز در فرصتي که دارم نمي توانيم به موضوعات متعدد و حساس بپردازم و به برخي از اين موضوعات امشب و در روزهاي آينده خواهم پرداخت. موضوعات متعدد حساس داخلي و منطقه اي وجود دارد که به سرنوشت همه ما مرتبط است. در موضوع نخست به اسرائيل مي پردازم. چند روز پيش اسرائيلي ها ادعا کرده بودند يک هواپيماي بدون سرنشين را سرنگون و ادعا کردند اين هواپيما از حريم هوايي لبنان وارد حريم فلسطين اشغالي و در نزديکي شهر حيفا سرنگون شد. رسانه هاي اسرائيلي و کارشناسان اين رژيم به صورت مستقيم حزب الله را به ارسال اين هواپيما متهم کردند . 
هر چند اعزام اين هواپيما مي تواند افتخاري براي ما باشد ولي از روز حادثه تا کنون مقامات اسرائيلي به صورت رسمي حزب الله را متهم نکردند و تنها در دقايق نخست اين حادثه معاون وزير جنگ سابق اسرائيلي اتهامي را شتابزده مطرح کرد ولي اين موضع گيري بعدا تکرار نشد. همچنين برخي از گروه هاي لبناني حزب الله را به اعزام اين هواپيماي بدون سرنشين متهم کردند. نخست اين که حزب الله چنين هواپيمايي را اعزام نکرده است. دوم اين که به دليل حساس بودن اوضاع منطقه، حزب الله با صدور بيانيه اي اعزام هواپيماي بدون سرنشين به حريم هوايي فلسطين اشغالي را تکذيب کرد. پس از صدور بيانيه حزب الله اين سوال بزرگ مطرح شد در صورتي که حزب الله چنين هواپيمايي را اعزام نکرده پس چه طرفي اعزام کرده است. تا کنون مقامات اسرائيلي فيلمي را درباره سرنگون کردن اين هواپيمايي ادعايي پخش نکردند و هنوز در رسانه ها اين مسئله به طور جدي مطرح نشده است که آيا لاشه اين هواپيماي ادعايي پيدا شده است يا خير . 
بايد تاکيد کنم حزب الله اين شجاعت را دارد که در اقدامات خود مسئول باشد و هر اقدامي را انجام دهد مسئوليت آن را بپذيرد به ويژه آنکه اگر اين اقدام عليه دشمن اسرائيلي باشد. ما از اين شجاعت برخورداريم و به اقدام شجاعانه خود از اين نوع افتخار مي کنيم و اتهامات مختلف عليه حزب الله باعث نگراني و ناراحتي ما نمي شود . 
وي افزود: در طول تاريخ مبارزه حزب الله با دشمن اسرائيلي، موردي وجود ندارد که حزب الله عملي را عليه اين دشمن انجام داده باشد و سپس آن را تکذيب کند و تاريخ مبارزه ما گواهي بر اين مسئله مي دهد. سي و يک سال از طول تاريخ نبرد ما با دشمن اسرائيلي مي گذرد و هر آنچه را انجام داديم به آن اعتراف و افتخار مي کنيم و هرگز انکار نمي کنيم و هر کس هم مي خواهد باور کند يا نکند و براي ما مهم نيست که برخي نمي خواهند اين موضع حزب الله را باور کنند . 
من دوست دارم به شهروندان لبناني و افکار عمومي بگويم که تا کنون هيچ سند و مدرکي وجود ندارد که چنين حادثه اي (اعزام هواپيماي بدون سرنشين به فلسطين اشغالي) را اثبات کند. من رخ دادن اين حادثه را تکذيب نمي کنم و نمي گويم هواپيماي بدون سرنشيني به فلسطين اشغالي وارد نشده است ولي مسئله قطعي وجود ندارد که چنين هواپيمايي وارد شمال فلسطين اشغالي شده باشد. تا کنون اسرائيلي ها دليلي ارائه نکردند، وضع لاشه اين هواپيما مشخص نشده است و حتي نيروهاي يونيفل نيز اعلام کردند اين حادثه براي اين نيرو اثبات نشده است، دستگاه هاي امنيتي دولتي لبنان نيز بر اين مسئله تاکيد مي کنند . 
در حال حاضر اين فرضيه مهم وجود دارد که همه موضوعاتي که تا کنون درباره اين هواپيما گفته شده ساختگي و بي پايه و اساس است. ما تا کنون دليلي براي اثبات اين فرضيه نداريم ولي تا کنون مدرکي نيز ارائه نشده است تا اين فرضيه را رد کند . 
سيد حسن نصرالله در ادامه گفت: اگر اصل اين حادثه را بپذيريم و اين که هواپيمايي بدون سرنشين از اراضي لبنان وارد اسرائيل شده است- اسرائيلي ها مي گويند هدف اين هواپيما براي جمع آوري اطلاعات بوده، برخي مي گويند براي نقض حريم هوايي و برخي نيز مي گويند اين هواپيما مسلح بوده است- مقامات اسرائيلي که از سامانه هاي راداري پيشرفته اي برخوردارند و از حمايت سازمان هاي اطلاعاتي کشورهاي مختلف برخوردارند و نيروهاي زيادي در درياي مديترانه دارند، تا کنون نتوانستند مشخص کنند اين هواپيما از چه نقطه اي پرواز کرده و مسير پروازي آن چگونه بوده است و اين وضع اسرائيل عجيب و شگفت آور است . 
تا کنون به نظر نمي رسد اتهامات رسمي اسرائيل مطرح شده باشد. در شبکه هاي تلويزيوني، مطبوعات و کارشناسان اين رژيم درباره فرضياتي سخن مي گويند. اين حادثه حساس است و پيامدهايي دارد و مي توانيم براي اين حادثه فرضيات مختلفي را مطرح کنيم. فرضيه نخستي که کارشناسان اسرائيلي مطرح کردند اين است که سپاه پاسداران انقلاب اسلامي ايران اين هواپيما را اعزام کرده باشد ولي مي گويم اين فرضيه درست و واقعي نيست. فرضيه دوم اين است که يک طرف دوست فلسطيني و لبناني در اين کشور از توانايي اعزام اين هواپيماي کوچک به حريم هوايي فلسطين اشغالي برخوردار شده باشد ولي ما در اين فرضيه اطلاعاتي نداريم و به دنبال آن هستيم که اين طرف اگر مي تواند دوست ما در لبنان باشد بيابيم تا با آن همکاري کنيم . 
فرضيه سوم اين است که يک طرف غير دوست و غير اسرائيلي بدون اطلاعات حزب الله، اسرائيل و دولت لبنان چنين هواپيمايي را از طريق اراضي لبنان و اراضي کشورهاي ديگر به فلسطين اشغالي اعزام کرده باشد تا اسرائيل شتابزده حزب الله را متهم کند و در نهايت اسرائيل حمله نظامي مستقيمي به حزب الله داشته باشد و حزب الله نيز به دفاع مشغول شود. در اين زمان، اوضاع در منطقه متشنج است و اين احتمال را برخي مطرح مي کنند که حزب اللهِ مشغول اوضاع سوريه،نگران و آشفته است و اراده رويارويي با اسرائيلي ندارد و با ارسال اين هواپيما، حزب الله و اسرائيل وارد جنگ مي شوند. اين فرضيه وجود دارد ولي تا کنون دليلي در اين زمينه وجود ندارد. فرضيه چهارم اين است که اسرائيل خود اين هواپيماي کوچک را به حريم هوايي لبنان اعزام و سپس آن را به فلسطين اشغالي اعزام و سرنگون کرده باشد. هدف اين فرضيه نيز مطرح شدن تهديدات مشخص و تلاش براي محقق کردن اهداف رواني،سياسي و رسانه اي براي اين رژيم است. اسرائيل به راحتي مي تواند از طريق حريم هوايي و دريايي لبنان چنين کاري کرده باشد چرا که شبکه هاي اسرائيل در لبنان و سواحل اين کشور فعال هستند. لبناني ها بايد بايد درباره اين فرضيات بيانديشند. برخي از مردم خيال خود را راحت کردند چرا که فکر مي کنند حزب الله اين هواپيما را ارسال کرده است و نيازي نمي بينند که درباره اين مسئله بحث کنند ولي اين نظر اشتباه است . 
 
دبير کل حزب الله لبنان تاکيد کرد: از مقامات دولتي، سازمان هاي امنيتي لبنان و نيروهاي سياسي اين کشور به ويژه گروه هاي رقيب مي خواهم که موضوعاتي که درباره اسرائيل مطرح است وارد مسائل سياسي داخلي لبنان نکنند. ما اميدواريم گروه هاي لبناني توجه بيشتري به اين فرضيات داشته باشند. ما نيز به پيگيري هاي خود ادامه خواهيم داد. نشانه هاي نگران کننده اي در منطقه وجود دارد. مسائلي درباره شمال لبنان مطرح است و سخنگوي ارتش اسرائيل درباره اين مسائل سخن گفته بود. برآورد ما همچنان اين گونه است و اين که اين حوادث بيشتر به تحولات سوريه مرتبط است تا لبنان . نشانه هاي نگران کننده اي درباره تهديدات اسرائيل عليه غزه وجود دارد و به اين مسئله در رسانه ها پرداخته شده است. تلاش هاي جديد آمريکا و رژيم هاي عرب خليج فارس براي سازش در مسئله فلسطين و تحميل شروط جديد بر فلسطينيان به اين نگراني ها دامن زده است. هميشه اگر قرار است نوعي سازش و شروط سياسي جديدي بر فلسطينيان تحميل شد قبل از اين مسئله اسرائيلي نوعي تهديد و تجاوز به فلسطينيان را ايجاد مي کنند تا اراده و شجاعت فلسطينيان را تضعيف و در نهايت شروط خود را بر آنان تحميل کنند. من از موضع برادري و وحدت با گروه هاي مقاومت فلسطين به ويژه در غزه از آنان مي خواهم درباره تهديدات اسرائيل هوشيار باشند . 
 
قسمت پاياني سخنان من درباره اسرائيل اين است در صورتي که طرفي در منطقه، لبنان و جهان فکر کند که مقاومت در لبنان در شرايط کنوني به دليل تحولات سوريه،عراق و لبنان و فلسطين، منطقه و فشارهايي که عليه جمهوري اسلامي ايران وجود دارد مقاومت در لبنان ممکن است در وضع آشفته،سستي، ضعف و مبهمي قرار داشته باشد بسيار اشتباه مي کنند و من به دشمن اسرائيلي و حاميان اين دشمن درباره ارتکاب هر نوع حماقت در لبنان هشدار مي دهم چرا که مقاومت در لبنان با وجود آنچه که درباره دلمشغولي آن گفته مي شود بيدار،هوشيار و دست آن بر ماشه و از اراده قوي براي دفاع از دولت،سرزمين و ملت لبنان برخوردار است و آماده است از تمامي دستاوردها و پيروزي هاي ملت ،مقاومت و ارتش لبنان در طول سي سال گذشته در رويارويي با دشمن اسرائيلي شجاعانه و با قدرت دفاع کند. ما هر نوع تجاوز رژيم صهيونيستي را با قوي ترين واکنشي که هيچ طرفي نمي تواند آن را تصور کند پاسخ خواهيم داد و در هر رويارويي آينده پيروز خواهيم بود. بنابراين من از همه مي خواهم هيچ کس محاسبه اشتباهي در اين زمينه نداشته باشد . 
 
دبير کل حزب الله لبنان با تشريح اوضاع جاري در سوريه و تاکيد بر اين که راه حل سياسي تنها راه براي پايان دادن به بحران جاري در اين کشور است، خاطر نشان کرد نظام سوريه را نمي توان سرنگون کرد . 
سيد حسن نصرالله در ادامه سخنان خود گفت: موضوع ديگر در سخنان امشب من درباره تحولات سوريه است. تحولات سوريه بسيار حساس و خطرناک است و تحولات اين کشور نه تنها براي سوريه بلکه براي لبنان،فلسطين و همه دولت ها و ملت هاي منطقه حساس است. درباره تحولات سوريه مسائلي وجود دارد که يکي پس از ديگري به آن اشاره مي کنم. نخست قبل از اين که به ديدگاه عمومي درباره تحولات و جزئيات آن اشاره کنم که به صورت مستقيم تاثيراتي بر لبنان دارد به بررسي ادعاهايي مي پردازم که در چند هفته گذشته به صورت گسترده در محافل سياسي و رسانه اي عليه حزب الله مطرح شده است . 
مسئله نخست اين است که ديگران در هفته هاي گذشته هر چه توانستند گفتند و نوشتند. همه اين نوشته ها و اظهارات که در برخي از موارد لحن بسيار تندي داشت مواضع، جايگاه، رفتار، اراده، هوشياري و احساسات حزب الله را هدف قرار داده ولي همه اين تلاش ها به شکست انجاميده است. براي اولين بار نيست که با چنين نوع از جنگ رواني در مسئله سوريه روبرو مي شويم. در سي سال گذشته در دل جنگ هاي رواني و امنيتي قرار داريم و هر از گاهي نيز رويارويي هاي نظامي رخ مي دهد. يکي از اين نوشته ها و اظهارات دروغ ديگران درباره کاروان و شمار شهداي حزب الله (در سوريه) بوده است. در هفته هاي اخير برخي از رسانه هاي لبناني و عربي يک مزايده به راه انداختند. برخي گفتند حزب الله پنجاه شهيد داده است و برخي از رقم يکصد و چند صد نفر خبر دادند. ديروز شبکه تلويزيوني العربيه به نقل از منابع ويژه خود چنين رقم هايي را اعلام کرد. دو شبکه تلويزيوني الجزيره و العربيه در چند ماه گذشته آمارهايي از شهداي حزب الله مي دانند که تا کنون شمار اين شهدا به يک هزار نفر رسيده است. لبنان کشور کوچکي است و هيچ مسئله پنهاني وجود ندارد و رسانه ها حضور فعالي دارند و هيچ کس نمي تواند وضع پنجاه شهيد را از ملت لبنان پنهان کند . 
 
ما هيچ روزي تشييع جنازه شهداي خود را پنهان نکرده ايم. هر برادر حزب الله در هر نقطه اي شهيد شود، خانواده اين شهيد مطلع و سپس تشييع جنازه اين شهيد برگزار مي شود و در برخي از موارد خانواده اين شهيد قبل از مسئولان حزب الله درباره شهادت اين فرد مطلع مي شود. اين دروغپردازي هاي رسانه اي عليه حزب الله بسيار زشت و بخشي از جنگ رواني است. همه کساني که درباره شهداي حزب الله سخن مي گويند هيچ اطلاع و آگاهي ندارند .  
به نظر مي رسد اصول برخي از شبکه هاي تلويزيوني در اين زمينه بر اساس اين اصل است که آنقدر مي خواهند دروغ بگويند تا در نهايت اين دروغ ها براي برخي از مردم باورپذير باشد هر چند طرفداران و خانواده هاي حزب الله چنين دروغ هايي را باور نمي کنند و به اين دروغ ها در اين سالهاي طولاني عادت کرده اند . 
هر کس از حزب الله به شهادت برسد وي را به صورت علني تشييع مي کنيم. ما به شهداي خود افتخار مي کنيم همان طور که خانواده هاي شهدا به آنان مي بالند. من از اين خانواده ها به خاطر موضع،بصيرت ،صبر و هوشياري تاريخي قدرداني مي کنم. اظهارات مادران و پدران شهدا باعث تقويت عزم و اراده ما براي ادامه راه ما خواهد شد . 
 
وي افزود: مسئله دوم نگاه کلي ما به تحولات سوريه در طول دو سال گذشته و بررسي مواضع آمريکا،اروپا،اسرائيل، قدرت هاي منطقه اي، مخالفان نظام سوريه و گروه هاي مختلف درگير در اين کشور است و هر فردي به اين نتيجه گيري قاطع مي رسد که هدف تحولات سوريه تنها براي خارج کردن اين کشور از محور مقاومت و کشمکش عربي-اسرائيلي و گرفتن قدرت با هر بهايي از رژيم کنوني سوريه نبوده بلکه بزرگ تر از اين است. هدف اساسي حاميان جنگ در سوريه ويران کردن دولت،سرزمين،جامعه و ارتش اين کشور است . 
 
حاميان اين جنگ قطع نظر از نتيجه ميداني نمي خواهند يک دولت مرکزي و ارتش قويي در سوريه وجود داشته باشد تا سوريه از دولت شکست خورده و ناتوان برخوردار باشد و حتي اين کشور نتواند به صورت مستقل درباره امور نفتي،گاز،دريايي،مرزي و سواحل خود تصميم گيري کند همان وضعي که امروز در برخي از کشورهاي به اصطلاح بهار عربي در جريان است. هدف اساسي چنين جنگ هايي اين است که گروه هاي مسلح در کشورها وجود داشته باشند و هر يک از اين گروه ها بخشي از خاک را در اختيار داشته باشند و دولت ضعيفي در اين کشورها وجود داشته باشد و اين گروه هاي مسلح نيز به يک سازمان اطلاعاتي غربي و عربي مرتبط هستند. اين گروه ها سرنوشت و منابع نفتي،گازي و منافع اين کشورها را در اختيار مي گيرند و ملت اين کشورها وارد درگيري و دشمني مي شوند و هيچ ثبات امنيتي نيز در آنها وجود نخواهد داشت. سوري ها بايد بدانند که نمي خواهند کشور سوريه در آينده از دولت مرکزي قوي برخوردار باشد. فرقي نمي کند نظام کنوني باشد يا نباشد. ويران کردن سوريه براي اين که از معادلات منطقه اي خارج شود از اهداف اين تحولات است . 
 
سيد حسن نصرالله ادامه داد: برخي از کشورهاي عربي هميشه سوريه را متهم مي کنند که نقش منطقه اي بزرگتري از حجم طبيعي خود دارد که اين ادعا درست نيست. همان طور که گفته مي شود هدف اين تحولات اين است که سوريه تاثيري بر منطقه نداشته باشد. اين کشور به هر نوعي در تحولات لبنان،فلسطين،عراق و ديگر منطقه اي تاثيرگذار بوده است. امروز حاميان جنگ در سوريه مي خواهند سوريه ضعيف،گرسنه، ويران و جنگ زده باشد تا وقت و زمان آن را نداشته باشد به تحولات منطقه فکر کند . 
بسياري از مخالفان نظام سوريه به اين مسئله واقف هستند و بسياري از اين مخالفان نيز با اين هدف به صورت دانسته يا ندانسته حرکت مي کنند. همچنين تحولات سوريه خطرات،چالش ها، تهديدات و آزارهاي متعددي را عليه سوريه، مسئله فلسطين ايجاد کرده است. امروز به دليل مبهم بودن اوضاع آينده براي فلسطينيان، تجاوزگري اسرائيل و بازگشت قدرتمندانه آمريکا به منطقه به دليل فتنه برخي ها شاهد آن هستيم که مسئله فلسطينيان با خطرات واقعي روبروست. تاثير تحولات سوريه بر لبنان،اردن،عراق،ترکيه و کل منطقه بر هيچ کس پوشيده نيست. اين در حالي است که اسرائيل بر قدرت خود مي افزايد و منتظر آن است ابتکار عمل را در اختيار بگيرد . 
 
مسئله سوم در تحولات سوريه اين است که دوستان و طرفداران نظام و گروه هاي مخالف نظام اين کشور در دو مسير حرکت مي کردند. رويکرد نخست درباره سرنگون کردن نظام سوريه بوده است و در اين زمينه از گزينه نظامي استفاده شد و اميد زيادي به اين گزينه وجود داشت. در اين گزينه شمار زيادي از شهروندان سوري کشته شدند و زشت ترين نوع درگير ها از گردن زدن و از بام منازل به پايين انداختن صورت گرفت و حتي برخي از مخالفان نظام سوريه خواهان مداخله خارجي در اين کشور شدند. بازي با استفاده از سلاح شيميايي تلاشي جديد براي مداخله خارجي در سوريه بوده است تا اين نيروهاي خارجي وارد سوريه شوند و بيشتر اين کشور را تخريب کنند . 
برخی
از علما از گزينه جنگ در سوريه حمايت مي کنند و برخي از اين علما فتاواي شديداللحني صادر کردند. همچنان اين فتواها در شبکه هاي تلويزيوني و پايگاه هاي اينترنتي مطرح مي شود. حتي برخي از علما که از ميانه روها توصيف شده اند، فتاواي عجيبي را مطرح کرده اند. از يکي از اين علماي بزرگ پرسيده شده است که آيا جايز است حاميان نظام سوريه و حتي همه نظاميان اين کشور را هدف قرار دهيم و اين روحاني جواب داد بايد با کساني که با نظام سوريه همکاري کنند از نظاميان،غيرنظاميان، علما و نادانان جنگيد . 
 
ما در دو سال گذشته با سيلي از اين فتاوي و اعلاميه هاي جهاد در سوريه روبرو بوديم. در لبنان نيز چنين فتاوايي صادر شده است و اين مسئله موضوع جديدي نيست. از ابتداي تحولات سوريه چنين فتاوايي صادر شده است. امروز کارکنان دولت سوريه به دليل اين فتاوا و حتي کارکنان اداره برق که خطوط برق را به دليل قطع شدن برق در استان ها ترميم مي کنند کشته مي شوند. در صورتي که کارگر خدمات شهرداري، خياباني را پاک کند کشته مي شود چرا که بر اساس اين فتوا همکار نظام سوريه است. در صورتي که فردي در بيمارستاني مشغول به کار بوده يا مهندس باشد بايد بر اساس اين فتاوا کشته شود. اين وضع به تخريب بيشتر سوريه منجر مي شود . 
 
رويکرد دوم که ما نيز از حاميان آن هستيم اين است که از روز نخست درباره خطرناک بودن تحولات سوريه بر ملت، طوايف، مسلمانان و مسيحيان اين کشور،لبنان،اردن،عراق،ترکيه و کشورهاي منطقه هشدار داديم و هميشه بر راه حل سياسي اين بحران تاکيد مي کنيم. در اين رويکرد هيچ عالم و روحاني شيعه،سني و مسيحي وجود ندارد که فتوايي در کشتار مخالفان نظام سوريه و حاميان آنان صادر کرده باشد چرا که اين فتاوا به دين، فقه و شريعت و منافع امت اسلامي هيچ ارتباطي ندارد. اين رويکرد دوم هميشه بر راه حل سياسي و گفتگو تاکيد دارد . 
 
دبير کل حزب الله لبنان تاکيد کرد: طرفداران رويکرد نخست هميشه گفتگو و راه حل سياسي را رد مي کنند و بر مسئله سرنگون کردن نظام سوريه اصرار دارند که اين محاسبه اشتباه است. در اين رويکرد برخي از کشورها خود را دوستان ملت سوريه ناميده اند و حمايت هاي مالي و تسليحاتي خود را در اختيار مخالفان قرار داده اند و خواهان مداخله نظامي در سوريه شده اند و حتي اگر يکي از مخالفان نظام سوريه درباره گفتگوي سياسي با نظام بيانديشد سرکوب مي شود. در يکي از مراحل هيچ يک از مخالفان نظام سوريه به ويژه از نوع خارج نشين خود جرات بيان گفتگوي سياسي را نداشت چرا که از کشور حامي جنگ و گروه هاي مسلح مي ترسيد. نوع دومي از دوستان ملت سوريه نظير ايران،روسيه،چين و کشورهاي عضو بريکس وجود دارند که از روز اول بر گفتگو تاکيد کرده اند . 
 
مسئله چهارم درباره تحولات سوريه اين است که در امور نظامي و ميداني بحران سوريه محاسبات اشتباهي صورت گرفته است. مقامات کشورهاي مختلف که از جنگ در سوريه حمايت مي کنند اينجا و آنجا مي گفتند که نظام اين کشور تا دو ماه ديگر سرنگون خواهد شد و سپس دو ماه دو ماه اين اظهارات خود را تمديد کردند. هر روز جمعه نيز برخي از شبکه هاي تلويزيوني عربي به نبرد به اصطلاح نهايي در دمشق مي پردازند ولي اوضاع واقعي ميداني در سوريه اين گونه نيست. دو سال از جنگ و درگيري هاي خونين در اين کشور مي گذرد. برخي مي گويند تا زمان برگزاري نشست آينده پوتين و اوباما بدترين وضع بر ملت سوريه تحميل مي شود . 
 
بر اساس تحولات ميداني به کساني که فکر مي کنند مي توانند نظام سوريه را سرنگون کنند، مي گويم که اين عده قادر نيستند دمشق را سرنگون کنند و هرگز نظام سوريه با گزينه نظامي سرنگون نخواهد شد. نبرد طولاني است. ما هيچ روزي از نظام سوريه نيز نخواسته بوديم با گزينه نظامي به نبرد پايان دهد. همچنان مخالفان نظام سوريه با ارتش و نيروهاي مردمي طرفدار نظام اين کشور مي جنگند. تاکنون هيچ نيروي ايراني در سوريه وجود ندارد و تنها برخي از شبکه هاي تلويزيوني ادعاهايي در اين زمينه مطرح کرده اند . 
در صورتي که آمريکا،انگليس و فرانسه مدارکي در اين زمينه داشتند به شدت در اين زمينه غوغا به پا مي کردند. همه مي دانند نيروي ايراني در سوريه وجود ندارد. ممکن است تعداد اندکي از کارشناسان ايراني در سوريه وجود داشته باشد و چندين سال است که اين کارشناسان قبل از تحولات سوريه در اين کشور حضور دارند. اظهاراتي که درباره نيروهاي ايراني، در سوريه گفته مي شود بي پايه و اساس يا اغراق آميز است. در صورتي که اوضاع ميداني در سوريه بدين گونه است، اگر اوضاع در اين کشور بدتر شود چه رخ خواهد و برخي از نيروهاي مقاوم مجبور شوند وارد درگيري هاي ميداني در سوريه شوند . 
 
تاکيد من اين است که سوريه در منطقه و جهان دوستان واقعي دارد که هرگز اجازه نمي دهند سوريه به دست آمريکا،اسرائيل و گروه هاي تکفيري بيافتد و به جزئيات اين مسئله بعدا اشاره خواهد شد . 
اين موضع گيري بر اساس پيش بيني،تحليل و اميد نبوده بلکه بر اساس اطلاعات موجود است . 
 
وي ادامه داد: بار ديگر خطاب به کشورهاي عربي،اسلامي و همه شهروندان سوري مي گويم کسي که به دنبال نجات سوريه است، کسي که ادعا مي کند دلش به حال ملت سوريه مي سوزد ، براي خون هايي که در اين کشور بر زمينه ريخته مي شود اندوهگين است، هر کس که مي خواهد مصيبت هاي آوارگان سوري در کشورهاي همسايه پايان يابد، هر کس که دين،منطقه و اخلاق دارد، هر کس که نمي خواهد مسئله فلسطين در سازش هاي جديد از بين نرود و کسي که به دنبال حفظ منافع ملت هاي لبنان،عراق،اردن،ترکيه و کشورهاي منطقه است، بايد تلاش کند تا بحران سوريه از طريق راه حل سياسي و گفتگو پايان يابد. راه حل سياسي تنها راه حل است . 
 
يکي از پيامدهاي بحران سوريه افزايش سيل آوارگان اين کشور به لبنان و اردن بوده است. کشورهاي مختلف وعده هاي زيادي درباره کمک به آوارگان سوري داده بودند ولي اين وعده ها محقق نشده است. بازگشت آوارگان سوري به کشور خود مهم ترين راه حل است . 
 
وظيفه شرعي،قومي،سياسي، ملي و اخلاقي همه اين است که تلاش کنيم بحران سوريه به صورت سياسي حل و فصل شود. اما اصرار بر گزينه نظامي به معناي ماجراجويي بزرگ است و هيچ نتيجه اي ندارد و باعث کشته شدن بيشتر مردم منطقه مي شود و به منافع امت اسلامي و مسيحيان آسيب مي زند . 
وي افزود: کساني که به منافع مسلمانان،مسيحيان فکر مي کنند بايد تلاش کنند که بحران سوريه به صورت سياسي در سريعترين زمان ممکن حل و فصل شود. از سوي ديگر نظام سوريه از مدتي طولاني آمادگي خود را براي راه حل سياسي اعلام کرد و به مقامات روسي نيز اسامي هيئت نظام سوريه در اين گفتگو اعلام شده است ولي گروه هاي مخالف همچنان با گفتگو و راه حل سياسي مخالفت، شروط غيرقابل اجرايي را مطرح مي کنند و زمينه را براي رويارويي بزرگ و مداخله نظامي بين المللي مي کشاند .
رئيس مستعفي ائتلاف ملي سوريه زماني که آمادگي خود را براي گفتگو با نظام سوريه اعلام کرد با حملات شديد رسانه اي و سياسي روبرو شد. راه حل سياسي تنها راه حلي است که منافع ملت سوريه،ارتش و آينده اين کشور و منافع ملت هاي منطقه را تامين مي کند. اصرار داشتن بر راه حل سياسي و گفتگو هيچ سودي نخواهد داشت. ديدگاه عمومي ما درباره تحولات سوريه بدين گونه است . 
سيد حسن نصرالله در بخش ديگري از سخنان خود گفت: تحولات اطراف شهر القصير سوريه از جزئيات بحران سوريه و مطالبي است که درباره نقش حزب الله در برخي از رسانه ها سخن گفته شده است. پيش از اين درباره اين مسئله سخن گفته بوديم. بيش از سي هزار لبناني ها در شماري از روستاهاي اين منطقه زندگي مي کنند و در ميان آنان مسيحيان نيز زندگي مي کنند. گفته بوديم که منازل برخي از لبناني ها در اين منطقه به آتش کشيده شد، برخي کشته و ربوده شدند و به آنان اجازه داده نشد به فعاليت هاي اقتصادي و کشاورزي خود مشغول شوند. جنگ رواني عليه ساکنان اين منطقه از طريق ابزارهاي مختلف ارتباطي و اينترنتي در جريان است. در نتيجه تحولات ميداني، ارتش سوريه مجبور شد برخي از نيروهاي خود را از اين منطقه خارج کند و اين افراد در برابر گروه هاي مسلح قرار گرفتند. ما هميشه از ساکنان اين روستاها خواسته بوديم با طرف هاي همسايه خود آتش بس داشته باشند و اگر آتش بسي رخ مي داد از آن حمايت مي کرديم ولي گروه هاي مسلح هر گونه توافق آتش بس و آشتي را از بين بردند. در ماه هاي اخير حملات به اين روستاها افزايش يافت و اطلاعات دقيقي وجود دارد که نشان مي دهد برخي از شهروندان لبناني در اين حملات نقش دارند و اين که قرار است بر اساس طرحي شمار زيادي از مبارزان مسلح بر اين روستاها مستقر شوند . 
 
طبيعي است که ارتش سوريه و نيروهاي مردمي و ساکنان اين منطقه با اين تهديدات مقابله کنند. در هفته هاي گذشته درگيري هاي متعددي در حومه شهر القصير رخ داد و همچنان ادامه دارد. گروه هاي مسلح به حملات خود به روستاهاي اين منطقه ادامه مي دهند ولي نتوانسته اند تا کنون به اهداف خود برسند . 
وي خاطرنشان کرد: در دو سال گذشته هر کسي که مي توانست فتوايي صادر کرد و سلاح و پول و عناصر مسلح از طريق اراضي لبنان،اردن،ترکيه و عراق به سوريه ارسال کرد. دولت لبنان در تعامل با بحران سوريه اعلام موضع بي طرفي اتخاذ کرده است ولي دولت لبنان مسئول است که از شهروندان خود دفاع کند. اين پرسش مطرح است که آيا دولت لبنان قادر است نيروهاي خود را به روستاهايي در سوريه ارسال کند که در آن شهروندان لبناني زندگي مي کنند؟ پاسخ به اين پرسش به دليل ماهيت دولت لبنان منفي است . 
نهايت تلاش دولت لبنان اين بوده که در اتحاديه عرب اعتراض کرده اين در حالي است که همين اتحاديه جنگ تحميلي بر سوريه را مديريت و از گروه هاي مسلح حمايت مالي و تسليحاتي مي کند. آيا دولت لبنان به جلاد متوسل شده است؟  
همان
طور که در گذشته گفتيم اين لبناني ها حق دارند از خود دفاع کنند تا بقاي آنان در روستاهاي خود تضمين شده باشد و از کمک هاي مناسب برخودار شوند. حمايت از اين لبناني يک مسئله اخلاقي و انساني است. ما درباره لبناني ها از يک طايفه مشخص سخن نمي گوييم بلکه از طوايف مختلفي سخن مي گوييم که در شهرک ها و روستاهاي حومه شهر القصير زندگي مي کنند . 
ما به روشني مي گوييم که لبناني ها را در اين منطقه در برابر حملات گروه هاي مسلح تنها نمي گذاريم و هر نوع کمک و حمايت خود را براي بقا و مقاومت در اختيار آنان قرار مي دهيم . 
 
مسئله ديگري که در رسانه ها به آن پرداخته شده درباره منطقه زينبيه دمشق بوده است. صدها سال است که مرقد حضرت زينب(س) فرزند حضرت علي(ع) در اين منطقه وجود دارد. گروه هاي مسلح در ماه هاي گذشته توانستند بر برخي از روستاها در حومه غربي شهر دمشق و اطراف زينبيه سيطره يابند. فاصله برخي از گروه هاي مسلح با اين منطقه چند صد متر است. اين مسئله بسيار حساس است. اين گروه هاي مسلح به ويژه تکفيري ها تهديد کرده بودند در صورتي که بر زينبيه سيطره يابند مرقد حضرت زينب(س) را ويران خواهند کرد. اقدامات وهابي ها و تکفيري ها در مالي،ليبي،تونس،مصر و سومالي مشخص است. زماني که اين عده به اين کشورها مي روند قبل از اين که به دنبال حفظ صلح،امنيت و بهبود اوضاع معيشتي و کرامت انساني مردم باشند به مقابر و مراقد ديني حمله مي کنند و آنان را بتهايي توصيف مي کنند که بايد منهدم شوند و اين اقدامات پيامدهاي خطرناکي به همراه دارد. تکفيري ها در گذشته دو مرقد حرمين عسکريين(ع) را در شهر سامرا تخريب کردند. تخريب اين مرقدها پيامدهاي خطرناکي در عراق و لبنان داشت و در صورتي که تلاش هاي روحانيان شيعه و سني و سياستمداران براي مهار اين تنش نبود بايد شاهد پيامدهاي خطرناک آن مي شديم . 
 
اقدام گروه هاي تکفيري در منفجر و ويران کردن مرقد حضرت زينب(س) پيامدهاي بسياري خطرناکي به همراه خواهد داشت و اوضاع از کنترل همه خارج خواهد شد و هيچ کس نمي تواند کاري انجام دهد. در اين زمينه طرف هاي مختلفي مسئوليت دارند. کافي نيست که ائتلاف ملي يا ديگر گروه هاي مخالف نظام سوريه با صدور بيانيه هايي حمله به اين مرقد و ديگر مقدسات را در اين کشور محکوم کنند و اين بيانيه ها سودي ندارد. گروه هاي مسلح در سوريه توجهي به اين گروه هاي سياسي موجود در خارج از سوريه ندارند . 
 
کشورهايي که از گروه هاي تکفيري حمايت مالي و تسليحاتي مي کنند در اين زمينه مسئول هستند و بايد مانع از اقدامات خطرناک اين گروه ها شوند. همچنين برخي از اين مرقد شريف دفاع مي کند و در دفاع از اين مرقد به شهادت رسيدند و با دفاع و شهادت خود مانع از فتنه مذهبي شده اند. اين مرقد شريف براي همه مسلمانان شيعي و سني است. ما هيچ گاه سني ها را متهم نمي کنيم. در حادثه انفجار حرمين عسکريين(ع) تظاهرات بزرگي را در لبنان برگزار و من سخنراني کردم و به شيعيان در لبنان و جهان گفتم که مشکلي با سني نداريم چرا که سني ها در صدها سال گذشته از حرمين عسکريين و مرقد حضرت زينب (س) دفاع مي کنند و تنها مشکل ما با گروه هاي تکفيري است که مراقد شيعيان و سني ها را تخريب مي کنند. ايستادگي سياسي،مذهبي و علمي در برابر اين تکفيري ها مانع از آن مي شود که شيعيان و سني ها وارد فتنه و درگيري نشوند. بايد مجاهدان شريف اجازه ندهند مرقد حضرت زينب(س) در سيطره تکفيري ها قرار گيرد. در صورتي که تکفيري ها اين مرقد را تخريب کنند پيامدهاي خطرناکي به همراه خواهد داشت . 
همچنين در برخي از شبکه هاي تلويزيوني درلبنان مشاهده کردم که مي گويند که مرقد حضرت زينب(س) در مصر مدفون است. در حال حاضر زمان براي مطرح کردن اين نظرات مناسب نيست و چيزي را در تحولات ميداني تغيير نمي دهد . 
 
صدها ميليون مسلمان در جهان اين مرقد را شريف،مبارک و مقدس مي دانند. از کشورهايي که از گروه هاي تکفيري حمايت مالي و تسليحاتي مي کنند بايد خواست تا مانع از اقدام تکفيري ها عليه مرقد حضرت زينب(س) شوند. همچنين بايد در نبرد ميداني نيز با اين تکفيري ها مقابله کرد. اين نبرد باعث فتنه مذهبي نمي شود بلکه همه را از شر فتنه مذهبي نجات مي دهد. در صورتي که اقدامي انجام ندهيم و به بيانيه بسنده کنيم بايد شاهد فتنه مذهبي باشيم . 
 
درباره افراد ربوده شده منطقه اعزاز نيز بايد بگويم که ادامه وضع اين افراد بسيار دردآور است. زنان و کودکان لبناني افراد ربوده شده تحصن هاي مختلفي برگزار کردند که اين وضع دردآور است. تلاش هاي دولت نيز تا کنون نتيجه اي نداشته است. کساني که اين افراد را ربودند به دنبال هدف مشخصي نيستند. هنوز در لبنان درباره هدف ربايندگان نظر مشخصي وجود ندارد. مشخص نيست به دنبال پول،مبادله زندانيان در سوريه يا فشار سياسي هستند. اگر قرار است با ربودن اين افراد به دنبال فشار سياسي باشند اين هدف از روز نخست خود به شکست انجاميد. نگاه ما به تحولات سوريه بر اساس ديدگاه ملي،قومي،اسلامي و راهبردي است و هيچ کس نمي تواند با اين اقدامات غير انساني بر ما اعمال فشار کند. مشخص نيست اين ربايندگان به دنبال چه هدفي هستند . 
 
تحصن خانواده هاي افراد ربوده شده و مذاکرات دولت لبنان با مقامات قطري،ترکيه و عربستان سعودي نيز هيچ نتيجه اي نداشته است. برخي مي گويند که حاميان ربايندگان نمي خواهند خواسته اي را در برابر آزادي اين افراد مطرح کنند و همچنين برخي از حاميان ربايندگان نمي خواهند افراد ربوده شده لبناني آزاد شوند و منتظر زمان سياسي مناسبي هستند. اين وضع زشت است. بايد لبناني هاي ربوده شده آزاد شوند و نبايد اين حادثه ارتباطي با بحران سوريه داشته باشد. اين زائران لبناني هيچ گناهي ندارند. اگر قرار است گروه هاي مسلح با ما بجنگند به اين جنگ ادامه دهند ولي اين زائران هيچ گناهي ندارند. بايد بحران افراد ربوده شده لبناني و سوريه پايان يابد . 
 
دبیر کل حزب الله در پايان خاطرنشان کرد: نمي خواهيم مشکلي در لبنان ايجاد شود و درگيري هاي سوريه از اين کشور به لبنان سرايت کند. ما به اسامي گروه هاي لبناني واقف هستيم که به شهروندان لبناني در حومه شهر القصير حمله کردند. از ابتداي بحران سوريه بر اين مسئله پايبند بوديم که نبايد لبنان وارد رويارويي با سوريه شود و اين موضع گيري بر اساس وظيفه ملي،شرعي و اخلاقي است. به همه مي گويم تحولات سوريه به همه طرف ها مرتبط است. گروه هاي سياسي لبناني که ارتباطاتي با کشورهاي خارجي دارند، تلاش کنند تا جنگ در سوريه متوقف شود . 
 
بايد در عقل و دين کساني که مي خواهند سوريه و منطقه را به ويراني بکشانند شک و ترديد کرد. بار ديگر تاکيد مي کنم که هيچ اميدي به گزينه نظامي و ميداني براي حل بحران سوريه وجود ندارد و پيامدهاي خطرناک اين گزينه محدود به اراضي سوريه نيست. کساني که بر حفظ جان،دارايي مردم و منافع قومي و ملي تاکيد دارند بايد تلاش کنند بحران سوريه به صورت سياسي حل و فصل شود و چنين راه حلي به سود همه ملت هاي منطقه است .

تگ ها :

نظرات
نام :
پست الکترونیک :
* متن :
ارسال

گالری

تصویر

فیلم

بازدید کیم جونگ اون از جدیدترین تسلیحات نظامی کره شمالی

بازدید کیم جونگ اون از جدیدترین تسلیحات نظامی کره شمالی