الوقت- پس از جنگ جهانی دوم ، بسیاری از اعتراضات داخلی و اقتصادی در کشورهای پیرامونی و نیمه پیرامونی با دخالتهای قدرتهای خارجی همراه بوده است. بنابراین برای درک سیستمی و کامل اعتراضات و تحولات داخلی این کشورها باید عوامل خارجی را نیز در نظر گرفت. این در حالی است که کشورهای قدرتمند و مرکزی نظام بین الملل کمترین دخالت خارجی یا تقریبا هیچ گونه دخالت خارجی و حتی منطقه ای را تجربه نمیکنند. این تفاوت نیازمند بررسی دلایل مختلف اقتصادی ، سیاسی و ژئوپلیتیک است.
دخالتهای فرامنطقه ای
بری بوزان و آل ویور معتقدند امنیت هیچ کشوری تنها متکی به خود نیست یعنی نمیتوان تنها به سطح تحلیل ملی در در تببین امنیت کشورها بسنده کرد. در نظریه بوزان و ویور، سطح تحلیل منطقه ای با سه مولفه داخلی، بین المللی و منطقه ای در تحولات کشورها در نظر گرفته میشود. بنابراین برای دیدن ردپای عمل خارجی در تحولات یک مجموعه منطقه ای، مانند خلیج فارس، از عامل «پوشش» نام میبرند.
طبق این دیدگاه در منطقه خلیج فارس مهترین عامل خارجی مداخله گر که پویشهای کشورها را تحت تاثیر قرار میدهد آمریکاست. عامل دوم رقابت قدرتهای منطقه ای بزرگ هستند که توان تاثیر گذاری در شعاع منطقه ای را دارند. گاهی بین کشورهای مداخله گر منطقه ای و فرامنطقه ای نیز پیوندهایی صورت میگیرد، نظیر ائتلافهای عربی-غربی و دخالت آنها در امور داخلی کشورهای منطقه از سوریه و لبنان گرفته تا یمن و عراق.
دخالت قدرت فرامنطقه ای ممکن است به طمع ثروتهای ملی نظیر نفت یا معادن طبیعی باشد مانند خاورمیانه و آفریقا، یا ممکن است به دلیل جایگاه راهبردی این کشورها باشد مانند یمن و تنگه باب المندب یا به دلیل رقابت با قدرت قوی سنتی یا نوظهوری باشد مانند دخالتهای آمریکا درشبه جزیره کره و خارج نزدیک روسیه مانند قفقاز و اورپای شرقی . به عنوان نمونه ،انقلابهای رنگی که پس از جنگ سرد شروع شد.
آمریکا از زمانی که به یک قدرت تاثیر گذار تبدیل شده تا کنون بیش از 240 بار در سایر کشورهای جهان دخالت کرده است؛ بر اساس گزارش سال 2016 واشنگتنپست، آمریکا از دهه 50 میلادی به این سو با استفاده از «دکترین ترومن» حداقل 72 بار در کشورهای جهان اقدام به کودتا کرده است. پس از دوران جنگ سرد آمریکا همواره مترصد فرصتی بود تا نفوذ خود را در کشورهای اروپای شرقی توسعه دهد بیشترین این دخالتها در انقلابهای رنگی یا مخملی(velvet revolution) بود. از نمونه های آن انقلاب گل رز در گرجستان که آمریکا با حمایت از ائتلاف تروئیکای گرجستان شامل میخائیل ساکاشویلی زوراب ژواینا در رقابتهای پارلمانی منجر به درگیرها و اعتراضات خیابانی شد. یا انقلاب نارنجی اوکراین با حمایت از جنبش «پارا » زمینه های نفوذ خود را گسترش داد. از طرفی فرانسه که خود را شاخص دموکراسی و مهد آزادی خواهی میداند ، در تحولات لیبی بر علیه حکومت «وفاق ملی » که مورد قبول جامعه جهانیست عمل نموده و از شورشیان این کشور به رهبری «ژنرال حفتر » حمایت میکند. از طرف دیگر جنبش جلیقه زردها در فرانسه که از اعتراض به قیمت سوخت شروع شد با وجودی که تعداد تظاهر کنندگان به 290 هزار نفر رسید و به یک بحران سیاسی تبدیل شد اما دولتهای خارجی در آن دخالتی نکردند.
در آمریکا جنبش وال استریت که از سپتامبر 2011 شروع شد آن چنان به یک جنبش گسترده اجتماعی تبدیل شد که بسیاری از ناظران آنرا شبیه بهار عربی ارزیابی کردند. هم گستره جنبش زیاد بود هم زمان جنبش که تا شش ماه طول کشید و به برخوردهای خشونت آمیز پلیس با معترضان منجر شد. هیچ کشور خارجی یا حتی کشورهای خاورمیانه که بارها طعم تلخ دخالت خارجی را چشیده بودند جنبشهای وال استریت را ساماندهی نکرد یا در تشدید آن دخالتی نداشتند. با گسترش اعراضات وال استریت اف بی آی ناچار شد با زدن برچسب «تروریسم داخلی» و «مجرمانه» خواندن تظاهرات به صورت جدی آن را متوقف کند.
بهار عربی و دخالت خارجی
با شروع بهار عربی اگر چه کشورهای غربی در مورد جنبشهای تونس و مصر در ابتدا منفعلانه عمل کردند اما پس از پیروزی اخوان المسلمین، زنگ خطر برای قدرتهای مداخله گر به صدا در آمد. از این زمان به بعد با جدیت بهار عربی در سایر کشورها رصد میشد. این دخالتها باعث شد تا این منطقه عملا به رقابت دو گروه مقاومت با ریشه مردمی و ملی و محور سازش با حمایت خارجی تبدیل شود. در بحرین بهار عربی با دخالت عربستان و حمایت سیاسی آمریکا به سرکوب مردم ختم شد. یمن به کانون جنگ نیابتی و بازار فروش تسلیحات کشورهای غربی تبدیل شد. اعتراضاتی که در مقیاس کوچک با اشتباه چند مامور امنیتی کم تجربه در سوریه شروع شد با وجودی که دولت مرکزی در حال ارزیابی و رسیدگی بود با دخالت کشورهای غربی به یکی از طولانی ترین بحرانهای داخلی پس از جنگ جهانی تبدیل شد .
اعتراضات عراق
عراق که مانند بسیاری از کشورهای خاورمیانه پس از فروپاشی عثمانی ، براساس قرارداد سایکس –پیکو به میراث استعماری انگلیس تبدیل شد، از همان ابتدا و به خصوص از سال 1916 تا کنون تقریبا در تمام تحولات داخلی و این کشور پای یک یا چند قدرت خارجی در میان بوده .نشریه دیلی بیست از نقش زنی بریتانیایی به نام "گرترود مارگارت لوسین بل» پرده برداشت، که به عنوان جاسوس و در کسوت جهانگرد و باستان شناس توانست پس ازده سال فعالیت فیصل بن حسین ملقب به ملک فیصل اول را به عنوان اولین پادشاه عراق و دست نشانده انگلیس منصوب کند. از آن زمان به بعد شگرد انگلیس برای حفظ دست نشاندگان و نفوذ در عراق ایجاد اختلاف بین سنی و شیعه توسط جاسوسان خود بود.
با جایگزینی آمریکا به جای انگلیبس به عنوان قدرت جدید فرامنطقه ای در نظام بین الملل ،دخالتهای این این کشور این بار با ماهیت جدید استعمار فرانو رنگ و بوی پیچیده تری به خود گرفت.
هسته اولیه اعتراضات چند سال اخیر عراق مشکلات معیشتی و اقتصادی بوده مانند اعتراضات سال 1394 که به دلیل به نبود برق کافی و اختلال در انجام امور روزمره از میدان التحریر شروع شد. عادل عبدالمهدی به عنوان چهره ای مناسب برای غلبه برمشکلات اقتصادی و معیشتی مورد قبول مردم قرار گرفت . یک سال پس از نخست وزیری او، همان اعتراضات معیشتی گذشته این بار نیز با شعارهایی علیه فساد، بیکاری و نابسامانی های اقتصادی عمدتا توسط دانشجویان بیکار عراقی شروع شد. خواسته اصلی مردم این بود که چرا هنوز نتایج ملموسی از رفع این مشکلات بعد از یک سال دیده نمیشود. این بار نیز گروهها و جریانات پنهان در لایه های اجتماعی و سیاسی عراق که منتظر فرصت برای بهره بردای بودند باعث انحراف اعتراضات مردم شدند.
یکی از این جریانات متعلق به شخصی به نام سید احمد حلو است که به دنبال سرنگونی دولت و ایجاد دولت نجات ملی با اهدافی مبهم است.آمریکا با سازماندهی بخشی از رهبران سابق حزب بعث نظیر«ستیفن نیل» و «غیث التمیمی» و استفاده تبلیغاتی از «رغد صدام» دختر صدام همچنین گروههای نظیر الصرخیه به دنبال تغییرات سیاسی در عراق به نحو محور غربی عربی و صهیونیستی است. انگیزه ها و دلایل آمریکا برای بی ثباتی در عراق مختلف است اما مهمترین آن بر محور منافع اسرائیل میچرخد.
آمریکا قبل از افتتاح گذرگاه استراتژیک بوکمال-القائم چندین بار با پشتیبانی ازحملات هوایی گروههای نیابتی و جنگنده های صهیونیستی به دولت عراق هشدار داد از باز کردن این گذرگاه خود داری کند. هنوز چند روز از افتتاح این گذرگاه نگذشته بود که با دست گذاشتن روی نقطه ضعف دولت عراق که در حقیقت بخش عمده ای از آن مسائل معیشتی پس از دوران داعش و هزینه های اقتصادی آن است، شروع به دستکاری سیاسی در عراق میکند.
ناامنی در عراق و وجود گروههای قومی و سیاسی با اهداف به ظاهر متضاد هویتی باعث میشود تا دولتهای مختلف در عراق برای جلوگیری از ایجاد نا امنی از تمام گروههای مختلف دعوت کنند در فضای سیاسی مشارکت کنند برخی از این گروهها این نوع مشارکت خواهی دولت را نوعی باج دولت به خود میدانند بنابراین از امتیازهای اقتصادی آن به عنوان رانتی برای بهبود منافع شخصی خود استفاده می کنند که منجر به فساد میشود. با این وصف دلیل ریشه اصلی فساد ساختاری در کشورهایی نظیر عراق و افغانستان با ناامنی ایجاد شده توسط حمایتهای خارجی و باج گیری گروههای سیاسی پس از آن است. بنابراین باید گفت در بررسی تحولات کشورهای در حال توسعه با موقعیت ژئوپلتیکی و ژئواکونومیکی مهم همانند عراق تمرکز بر کنشگری و دخالت های قدرت های خارجی، در کنار توجه به مولفه های داخلی مثل نارضایتی از وضعیت اقتصادی و شکاف هویتی و ... رویکردی کاملا واقعبینانه است.