الوقت- پایان حاکمیت امپراطوری عثمانی بر منطقه شامات و بالکان خلاء قدرتی را در مناطق به جامانده از این امپراطوری ایجاد نمود که نتیجه آن تولد چندین کشور در مرزهای امپراطوری عثمانی سابق بود. این امپراطوری در برگیرنده اقوام، نژادها، زبانها و فرهنگهای مختلف در زیر سایهی دین اسلام و خلیفه عثمانی بود. با وجود تنوعات چشمگیر در ساختار دموگرافی ساکنان امپراطوری تحت لوای خلیفه اسلامبول، اما واقعیت آن است که ثباتی خاص بر نواحی تحت کنترل عثمانیها تا زمان فروپاشی (بعد از جنگ جهانی اول) حاکم بود.
فروپاشی امپراطوری عثمانی سبب ایجاد ساختاربندی جدیدی در خاورمیانه شد که اساس آن بر مبنای اختلافات نژادی و هویت قومی بود. بر اساس عهدنامه سایکس پیکو، مرزهای جدید خاورمیانه بر اساس منافع کشورهای انگلستان و فرانسه تنظیم شدند. مرزهای جدید هر چند بر مبنای تفکیک هویتی بود اما تعیین مرزهای جغرافیایی کشورها بر مبنای کارشناسی دقیق و تجزیه هویتها بهطور کامل نبود. بر همین مبنا شاهد بودیم که اقوام و مذاهب گوناگون در کشورهای مختلف در کنار هم قرار گرفتند. این موضوع زمینهساز اختلافات بزرگی میان جمعیتهای حاضر در این کشورها بود که در آینده جنگهای داخلی را در مرزهای خاورمیانه ایجاد نمود.
واقعیت این است که دولتهای مسلمان جدیدی در مرزهای عثمانی سابق، در راستای منافع قدرتهای غربی پیروز در جنگ جهانی اول بهویژه انگلستان و فرانسه ایجاد شدند. در آن برههی زمانی خواستههای جناحهای دخیل در نقشه جدید خاورمیانه، نه بر اساس توافق، بلکه بر مبنای سرکوب مخالفان طرح مورد نظر غرب بود. یکی از دولتهای که در میانه این تحولات بهعنوان جایگزین و ماترک امپراطوری عثمانی در خاورمیانه متولد شد کشور ترکیه است. کشور ترکیه با راهبرد غربگرایانه رهبر انقلابی این کشور، کمال آتاترک هویتی اروپایی یافت و به تدریج در مقام یکی از قدرتهای منطقهای ظاهر شد.
همزمان با سالهای پایان جنگ جهانی دوم و آغاز جنگ سرد و حتی در دهههای قبلی ترکیه بهعنوان یکی از حافظان منافع غرب در خاورمیانه مطرح شد و جایگاهی استرتژیک را برای اردوگاه غرب پیدا کرد. در این میان سازمان آتلانتیک شمالی که در ۴ آوریل ۱۹۴۹ میلادی (۱۵ فروردین ۱۳۲۸) تاسیس شد به عنوان یکی از مهمترین نهاهای نظامی غرب در برابر اردوگاه کمونیسم تعریف شد. ترکیه در 18 فوریه 1952 به عضویت این سازمان دفاعی درآمد و از این تاریخ روابط تنگاتنگی را در عرصه سیاست خارجی با اعضای ناتو داشته است.
طی دهههای جنگ سرد دولتمردان ترک در عرصه سیاستگذاری خارجی روابط تنگاتنگی را با سازمان ناتو داشتند. در تمامی این سالها ترکیه بهعنوان سپر دفاعی و حافظ منافع ناتو و غرب در خاورمیانه ایفای نقش مینمود. اما با پایان جنگ سرد و فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در 1991 عرصهای نوین در برابر سیاست خارجی ترکیه برای ایفای نقش بیشتر در خاورمیانه ایجاد شد. از همین رو، همواره رویکرد خاورمیانهای سیاست خارجی ترکیه به ویژه در سالهای بعد از 2002 (سالهای بعد از قدرت گرفتن حزب عدالت و توسعه) مورد توجه قرار گرفته است، بویژه آنکه منافع ترکیه در پرتو همکاری با ناتو در تضاد با منافع دو قدرت روسیه و ایران قرار می گیرد.
رویکرد خاورمیانهای سیاست خارجی ترکیه از سال 2002 به بعد، با توجه به اصول دکترین عمق استراتژیک احمد داوود اغلو، در سه محور تلاش برای تبدیل شدن به قدرت اول منطقهای، ایفای نقش فعال در بحرانها و امنیتزدایی و تنشزدایی در روابط با کشورهای همسایه در راستای همراهی نسبی با سیاستهای خاورمیانهای ناتو بوده است و این امر زمینهساز ایجاد دورههایی از تنش و همکاری میان آنکارا و تهران و مسکو شده است.
این شرایط در حالی که به ایجاد تنش هایی در روابط ترکیه با همسایگانش منجر شده است، اما در سوی دیگر عضویت ترکیه در سازمان ناتو، با توجه به موقعیت ژئو پلتیک این کشور، اهمیت ویژه ای را در سیاست های ناتو در قرن جدید ایجاد کرد؛ زیرا همجواری این کشور با کشورهای مهم خاورمیانه از یک سو و کشورهای حوزه آسیای مرکزی و قفقازاز سوی دیگر، اسباب حضور مستقیم ناتو در نزدیکی این مناطق را تسهیل می کرد.
عضویت ترکیه در ناتو از یک سو چتر امنیتی مناسبی را برای ترکیه در منطقه بوجود آورد و از سوی دیگر، زمینه پایبندی ناتو به تعهدات خود در خصوص دفاع همه جانبه از اعضا را فراهم ساخت. براین اساس، در صورت جنگی نوین در سطح منطقه، ناتو در سناریوی حداقلی به محافظت کامل از ترکیه خواهد پرداخت ودر سنارویی حداکثری، از ترکیه به عنوان پایگاهی جهت مداخله نظامی در منطقه بهره خواهد گرفت.
در مجموع می توان گفت که علیرغم وجود اختلافاتی که بعضا میان ترک ها و غرب بر سر مسائل منطقه ای یا موضوعات کردی و حقوق بشر پیش می آید اما در نهایت آنکارا می داند که عضویتش در ناتو تضمین کننده این واقعیت است که ترکیه تا زمانی که منافع آمریکا و ناتو را در خارج از کشور تامین کند می تواند در داخل آنگونه که دوست دارد رفتار کند. و از سوی دیگر در صورتی ترکیه ناتو را ترک کند، این ائتلاف از این خروج متضرر خواهد شد. بنابراین به نظر می رسد که دلایل همگرایی ناتو و ترکیه بیش از عوامل واگرا بوده و روابط آنها حداقل در سطح کنونی برای یک دوره بلندمدت ادامه خواهد داشت. درواقع نیاز طرفین به یکدیگر به مبنایی برای حفظ این رابطه در آینده تبدیل شده است.