الوقت- به رغم حضور بيش از 70 کشور و 20 سازمان جهانی در افغانستان، اوضاع در این کشور از کنترل خارج شده است، به نحوی که هماکنون در 28 استان افغانستان درگيري نظامي گسترده جریان دارد، از جمله آنکه اخیرا نیز طالبان موفق به اشغال استان قندوز گردید. طرح صلح دولت با حزب اسلامی حکمتیار نیز به رغم ایجاد امیدواری های اولیه، چندان در بهبود اوضاع امنیتی نقش نداشته است. از نگاه برخی تحلیلگران، دولت وحدت ملی و کشورهای نقش آفریندر افغانستان به جای صلح با وحدت اسلامی می بایست با طالبان مذاکرات جدی تری را انجام می دادند، چرا که بدون شک کلید ناامنی های جار در افغانستان در اختیار طالبان است.
با درنظر گرفتن این موارد و بررسی مجموعه عناصر داخلی و خارجی دخیل در اوضاع جاری افغانستان، به نظر می رسد چند عامل و متغیر اصلی در فرایند جاری افغانستان نقش دارند که اختصارا به آنها پرداخته می شود:
1- اگر واشنگتن و اسلام آباد در پي پایان دهي به جنگ و تحقق صلح در افغانستان بودند بايد طالبان را که طرف اصلی مذاکرات صلح در افغانستان هستند را به میز مذاکره با دولت كابل وادار مي كردند ، نه حزب اسلامی حکمتیار را ، از اين رو عدم صداقت آمريكا و پاكستان جهت برقراري صلح و ثبات امنيت در افغانستان را به وضوح مي توان مشاهده كرد.
2- روابط متغير حزب اسلامی حکمتیار و طالبان نشان میدهد که حکمتیار درايامي ، بویژه قبل از انتخابات گذشته، به طالبان نزدیک شد و موضع گيري مذكور باعث دوري حزب اسلامي و دولت كابل گرديد. مسلما همکاری حزب اسلامی با دولت در راستاي توافقنامه مذكور ، جهت مقابله با مخالفان مسلح، نوعی اشاره تلویحی و منفي به طالبان است و احتمال واکنش طالبان در این باره را به همراه خواهد داشت.
3- نقش دولت اسلام آباد ، بويژه سازمان اطلاعات ارتش پاكستان (آی.اس.ای) ، در اين توافقنامه ، اجتناب ناپذير است. زیرا حکمتیار روابط بسیار نزدیک و دیرینه با (آی.اس.ای) دارد و از سوي آنان حمايت مي گرديد، مسلما عدم همكاري وي با اسلام آباد، معضلات تازه اي براي او و دولت وحدت ملي افغانستان بوجود خواهد آورد.
4- تا كنون همه تلاش هاي حکمتیار، در کنار سایر گروههای افراطی، در راستاي طراحی و سازماندهی عملیاتهای تروریستی بوده است که بر اثر آن، صدها بیگناه به قتل رسیده اند و به همین جهت، جامعۀ جهانی نام وي را در ليست سیاه قرار داده است. با توجه به این پیشینه، بعید به نظر میرسد که حکمتیار و سازمان اطلاعات پاکستان به دنبال پیشبرد فرآیند صلح در افغانستان باشند.
4- به رغم لفاظیهای سیاسی، نیروی اصلی طرف مذاکره با کابل، طالبان هستند. به همین جهت می توان گفت که مشکل افغانستان، تنها مذاکره با حزب اسلامی حکمتیار نیست ، بلکه برونرفت از بحران این کشور، مستلزم نگاهی جامع و عملي است. مذاکرات صلح با حزب اسلامی حکمتیار بدون همکاری شرکای بینالمللی افغانستان به نتیجه نمیرسید. براي خاتمه جنگ تحميل شده به افغانستان ، بايد شرکای بینالمللی براي تحقق صلح در افغانستان همکاری کنند. جامعه بینالملل به روند مذاکرات صلح متعهد شدهاند.
5- حزب اسلامی در مقابل پیوستن به صلح از دولت وحدت ملی، امتیازاتی طلبیده است. اگر دولت وحدت ملی نسنجیده و یا با خوشبینی به برخی خواستههای نامعقول حزب اسلامی تن دهد، نتیجه به نفع پاکستان خواهد بود، زیرا حضور طرفداران حکمتیار در دولت افغانستان ، میتواند زمینه ساز نفوذ و حضور عوامل طرفدار پاكستان را در دولت وحدت ملي افزايش دهد.
6- گلبدين حكمتيار ، رهبر حزب اسلامي ، اكنون به صورت ابزاري نيم سوز در آمده است و حزب اسلامی نیز از نظر سیاسی و نظامی فرو پاشیده است . نتیجه صلح با حكمتيار و حزبش تاثير بسزايي در اوضاع امنیتی و سیاسی افغانستان ندارد و در کنار مطالبات گوناگون چندان پایدار نخواهد بود.
7- طالبان و شبکه حقانی ، جناحهای مخالف بومی افغانستان و به طور کلی آسیای میانه محسوب میشوند. طالبان در واكنش به مذاكرات صلح دولت كابل با حزب اسلامی حكمتیار، حملاتاش در مناطق مهم و راهبردی را افزایش داده است. طالبان با تصرف شهرها و مناطق به دنبال این است كه نشان دهد نه تنها حکمتیار نفوذ قابل توجهی در مناطق شمالی ندارد، بلكه هیچ نقشی در کاهش جنگ جاری هم نخواهد داشت و تمام امتیازاتي که از سوی دولت کابل به وی داده میشود، بیهوده است. هم چنین طالبان این پیام را به جناح های متمایل به مذاکره و گفتگو با کابل می دهند که فکر گفتگو با دولت وحدت ملی را از سر بیرون کنند.
8- قابل كتمان و انكار نيست كه طالبان در میان مردم قندوز حضور دارند و کسانی آنجا هستند که سال هاست در شهر قندوز برای طالبان فرصت را مساعد كرده اند ، این بارهم طالبان از برخی آدرسهای مشخص وارد شهر شده اند ، حفظ طالبان در قندوز به عنوان یک ابزار سیاسی برای گروه ها، افراد مشخص به دلایل سیاسی ، رقابتهای منفی ، قومگرايي ، به صورت یک نیاز پنداشته و برداشت مي شود. چنين نگرشي به طالبان ، در واقع به تشديد دشمنی قومی منجر خواهد شد ، لذا ضرورت خاتمه دهي به استفاده ابزاری از طالبان در قندوز، فرا رسيده است.
9- واقعیت این است که کمک کننده های بین المللی مجبور به تغذیه دولت افغانستان هستند؛ دولتی که آنها خود موجد و مولد آن بوده اند و اینک علی رغم درک معضلات ، نارسایی ها و آگاهي از فساد و ناکارآمدی آن، مجبورهستند تا زمانی که منافع و اهداف شان اقتضا ء نمايد ، آن را تغذیه و حمايت کنند . عمق و گستره اپیدمی فساد در افغانستان به اندازه ای هست که دیگر در برابر تهدیدها و پیش شرط های کلیشه ای، کمک کننده های بین المللی هم واکسینه شده اند و کسی نمی تواند به سادگی با آن مصاف نمايد. هیولای فساد و كم ظرفیتی با دریافت مستقیم کمک های خارجی، افزايش يافته و مهارناپذیرتر مي گردد.
10- در حالي كه دولت افغانستان ، بويژه در خصوص دریافت کمک های میلیاردی خارجی حساس است، اما براي گزینه های جایگزین در آینده، هیچ حساسیتی مشاهده نمي گردد. ! مسلما الطاف و يا اجبار هاي جامعه جهاني تا ابد تداوم نخواهد يافت. البته علي رغم پيش شرط ها و عدم تلقي كمك ها به منزله چك سفيد ، اما در عمل، اطمینانی در زمینه راستی و درستی تعهدات جانب افغانستان، و نيز عملكردي صادقانه در خصوص مبارزه با فساد و ایجاد اصلاحات بنيادين تا كنون مشاهده نگرديده است.
با درنظر گرفتن موارد مطروحه م یتوان گفت که غرب به رهبري آمريكا خواهان « نه جنگ كامل » و « نه صلح كامل » در افغانستان است، تا هر زمان اهرم فشاري براي حكومت كابل و نيز دول منطقه داشته باشد. تا زمانی که استراتژی یک بازیگر در افغانستان منجر به اتخاذ استراتژی رقابتی و تقابلی بازیگر دیگر در این کشور شود، نمیتوان چشمانداز روشنی برای حل و فصل بحران جنگ در افغانستان ترسیم کرد. اوضاع سیاسی و امنیتی افغانستان به دلیل تضاد و تقابل بازیگران داخلی و خارجی، همچنان وخیم است و دولت وحدت ملی تحت تاثیر بازیگرانی است كه كنترلی بر روی رفتارهای آن ندارد و به همین جهت دورنمای افغانستان چندان روشن بنظر نمي رسد.
احمد مرجاني نژاد – مترجم و پژوهشگر مسائل افغانستان