الوقت- با نگاهی چندلایه و چندبعدی به ماهیت خشونتگرایی جریانات جهادی- تکفیری در بنگلادش از جمله داعش که اخیرا نیز مسئولیت چند حمله تروریستی در این کشور را به عهده گرفت، مشخص میشود که این نوع رفتار اساساً ریشه در مبانی و محرکهای متفاوت سیاسی، فرهنگی و امنیتی دارد و در یک بستر بسیار متنوع، رویش پیدا کرده است.
در نگاه نخست، فلسفه وجودی و روند شکلگیری ماهیت برخی کشورها مانند بنگلادش، پاکستان و... ناخواسته به ایجاد و رشد میلیتاریسم (نظامیگری) و افراطگرایی دامن میزند؛ کشور بنگلادش که دارای حدود 90 درصد مسلمان سنیمذهب و 10 درصد پیروان آیین هندو میباشد، در ۲۶ مارس ۱۹۷۱ و با حمایت هند از پاکستان جدا و به رهبری «مجیب الرحمان» مستقل شد. مجیب الرحمان سعی داشت نظام سکولار را در این کشور اسلامی پایه ریزی کند اما در ۱۹۷۵ ترور شد. پس از او، ژنرال «ضیاء الرحمن» قدرت را بدست گرفت اما وی نیز در ۱۹۸۱ ترور شد و پس از وی همسرش «خالده ضیا» توانست حزب ملی گرای بنگلادش را پایه ریزی کند و به مقام نخست وزیری برسد. پس از وی «حسینه واجد»، دختر شیخ «مجیب الرحمان»، نیز از ۱۹۹۶ تا ۲۰۰۱ توانست به مقام نخست وزیری برسد. وی در ۲۰۰۹ نیز دوباره با پیروزی در انتخابات پارلمانی به قدرت رسید. جوهره قدرت سیاسی و تغییر خشونت بار نخبگان حاکم در این کشور اسلامی، که اغلب با کودتا و مداخلات گاه و بیگاه هند همراه بوده است، به مخالفان این وضعیت یعنی گروههای اسلامی در این کشور قدرت روزافزونی داده است. علاوه بر این معایب ساختاری که در نظام سیاسی بنگلادش به رشد افراط گرایی دامن می زند، نکات تحلیلی ذیل نیز وجود دارد که به درک و فهم عمیق تر داعش پروری در بنگلادش کمک می کند:
1. گرچه فعالیت در حوزه اسلامی جنوب و جنوب شرق آسیا، در راهبردهای اعلامی داعش در اولویت های آخر قرار دارد اما این مناطق به طور تاریخی به سبب دوری از کانون تحولات جهان اسلام، در مواقع بروز تهدید، همواره جزایر و پناه گاههای امنی برای رشد و حفظ موجودیت جریانات معارض اسلامی محسوب می شده است. در اواخر فروردین 1395ش، «ابوابراهیم الحنیف» که به عنوان سركرده عملياتي داعش در بنگلادش، شناخته می شود، در مصاحبه با پایگاه خبری «دابق» متعلق به داعش، اعلام کرده است: «بنگال در شرق هند از اهمیت راهبردی برای داعش برخوردار است. حضور داعش در بنگلادش نخستین قدم برای آزادی میانمار است. نیروهای داعش در بنگلادش می توانند با ارتباط و همکاری با مجاهدین در بخش های مختلف، حملات خود را علیه هند انجام دهد. هندوهای بنگلادش و هند علیه مسلمانان اعلام جنگ کرده اند.» وی همچنین در ادامه ادعا کرده است که وجود پایگاه های قوی در این مناطق به داعش این امکان را می دهد که به کمک مجاهدان هندی به طور همزمان در غرب و شرق هند حملات چریکی انجام دهند و این سرزمین را به طور کامل از دست مشرکین آزاد کنند.
2. پویایی و منازعات سیاسی بنگلادش نیز تا حدود زیادی زمینه و انگیزه افراط گراییهای مقطعی را در این کشور فراهم میکند؛ با توجه به این که مخالفان سیاسی دولت حاکم از ظرفیت اجتماعی گروههای مذهبی مانند «جماعت اسلامی» یا حمایت پنهان از برخی گروههای مذهبی مسلح، در این راستا بهره می گیرند، گاهی اوقات نزاع های سیاسی به خشونت گرایی افراط گرایان مذهبی نیز منجر میشود. خانم «شیخ حسینه واجد»، نخستوزیر کنونی بنگلادش، در راستای رقابت ها و نزاع سیاسی جاری همواره دو حزب «ملیگرا» و «جماعت اسلامی» را به تشدید حملات تروریستی در کشور با هدف ضربهزدن به دولت خود متهم می کند. در 2015م حزب اپوزیسیون بنگلادش به رهبری «خالده ضیا» تظاهرات اعتراض آمیزی به راه انداخت که پلیس برای مقابله با آنها آتش گشود و در این حادثه ۱۲۰ نفر کشته شدند. دولت حاکم مدعی است، فعاليت های خرابكارانه سیاسی به طور مستقيم تحت فرماندهی برخي رهبران ارشد جماعت اسلامی و جنبش اسلامی دانشجويان صورت پذيرفته است. با این حال، گروه های شبه نظامي موجود در بنگلادش از نظر ساختاري ضعيف اند و تنها دارای برخی اشتراكات ايدئولوژيك با داعش و القاعده هستند.
3. اگر این تحلیل که جولان داعش در جنوب آسیا را یک «پروژه پاکستانی» میداند، بپذیریم، آن گاه باید عرض اندام داعش در برخی نقاط از جمله بنگلادش را نوعی مانور امنیتی پاکستان علیه محور بنگلادش- هند دانست. دولت کنونی بنگلادش تحت حمایت دولت هند به مقابله با گروههای اسلامی روی آورده است و همواره برای مهار تحرکات پاکستان در مرزهای این دو کشور با هندی ها همکاری کرده است. به نظر میرسد پاکستان برای مقابله با این وضعیت همواره تلاش کرده است، از طریق نفوذ در گروههای اسلامی بنگلادش و تقویت «القاعده شبه قاره» و «داعش» نوعی معادله راهبردی- امنیتی علیه هند ایجاد کند که همواره در پی نفوذ در افغانستان بوده است. اعدام مطیع الرحمان، رهبر جماعت اسلامی در بنگلادش نیز باعث تیرگی در روابط بنگلادش و پاکستان شده و به دنبال آن در اقداماتی اعتراض آمیز دولت اسلام آباد و بنگلادش سفرا و مقامات دیپلماتیک یکدیگر را احضار کردند. به نظر می رسد، تیرگی در روابط دو کشور باعث نفوذ و فعالیت گروههای تروریستی در بنگلادش شده است.
4.رقابت القاعده و داعش برای توسعه و حفظ نفوذ در بنگلادش نیز به داعش پروری در این کشور کمک کرده است؛ شبه قاره اساسا حياط خلوت القاعده است و اين گروه از قابليت بالاتری نسبت به داعش در انجام حمله برخوردار است. عناصر جداشده از القاعده که از بی تحرکی این گروه در شبه قاره ناراضی به نظر می رسیدند، نیروهایی کار آزموده و قوی در اختیار داعش قرار میدهد. گاهی این تغییر و تحول با تحریک و هدایت عناصر داعشی بازگشته از عراق و سوریه به سهولت انجام میشود. گروه انصارالاسلام، یکی از گروههای وابسته به شبکه القاعده در بنگلادش، در روزهای پایانی آوریل ۲۰۱۶ مسئولیت کشتار دو فعال این کشور را به عهده گرفت. در اواخر فروردین 95ش، نیز گروه «انصار الاسلام» وابسته به شاخه القاعده در شبه قاره هند مسئولیت قتل یک دانشجوی معترض به اسلام افراطی را بر عهده گرفت. «داعش در حوزه نفوذ القاعده مسووليت حملات را بر عهده مي گيرند تا خود را نشان دهد و بتوانند نيروي بيشتري جذب کرده و عملا دست القاعده را ببندد.» داعش براي اولين بار در 28 سپتامبر 2015 حضور خود در بنگلادش را مدعي شد و در هفت ماه گذشته نیز، مسئوليت 15 حمله در سراسر كشور را بر عهده گرفت. القاعده، از 2013 در مجموع مسئوليت 13 حمله در بنگلادش را بر عهده گرفته است كه منجر به كشته شدن 11 تن شده است. بر این اساس گرچه رقابت القاعده- داعش در بنگلادش یک محرک عمده برای رشد تروریسم در این کشور محسوب میشود اما اصلی ترين مانع در توسعه فعاليت تكفيری های داعش در بنگلادش، نیز خواهد بود. القاعده داراي متحدين بومي و قدرتمندي نظير انصارالله و انصارالاسلام است كه ميتواند داعش را تحت فشار قرار دهد.
5. بخشی از درک و فهم خشونت گرایی افراط گرایان در بنگلادش را باید در ماهیت مناسبات پیچیده و متلاطم دولت بنگلادش و اسلامگرایان این کشور دانست؛ حسینه واجد، نخست وزیر کنونی که تحت حمایت دولت هند نیز قرار دارد، با ایجاد کمیته ای حقیقت یاب به تحقیق در مورد جنایات جنگی ۱۹۷۱ که در آن تعدادی از هندوها کشته شدند، پرداخته و عملاً به جنگ رویارو با گروههای اسلامی وارد شده است. در این راستا، در 21 اردیبهشت 95، دولت بنگلادش تائید کرد که «مطیع الرحمان نظامی» از رهبران سابق «جماعت اسلامی» را به جرم «جنایت جنگی» در جریان جنگهای داخلی 1971، به دار آویخته است. پیش از این نیز دو رهبر دیگر اسلامگرایان بنگلادش به اتهاماتی مشابه اعدام شده بودند. ساختار سیاسی بنگلادش با اتخاذ این رویکرد که به یک رویه عادی نیز تبدیل شده است، اسلامگرایی از نوع «جماعت اسلامی» شبه قارهای را که ماهیتاً اخوانی است و جوهره نسبتاً مسالمت جویانه داشته است را به نوعی «معضل امنیتی لاینحل» و خشونت گرا تبدیل کرده است.
سخن پایانی
دولت بنگلادش تاکید دارد که داعش در این کشور حضور ندارد. واقعیت این است که انکار دولت بنگلادش مشکلی را حل نمیکند. عضوگیری داعش از اتباع بنگلادش برای جنگ در سوریه و عراق، کاملاً اثبات شده است. در کنار منازعات سیاسی مزمن و ریشه دار در بنگلادش، این کشور همواره از بابت سقوط در ورطه خشونت گرایی آسیب پذیر بوده. زیرا سطح سواد شهروندان پایین و آمار بیکاری بالاست. لذا در صورتی که اقدامی جدی و عاجل علیه سر پل های داعش در این کشور صورت نگیرد، ممکن است «شبح» داعش در این کشور پر جمعیت اسلامی به «هیولایی» کنترل ناپذیر تبدیل شود. به نظر می رسد کشورهای شبه قاره باید به فکر تشکیل نیروی واکنش سریع علیه گروه های تروریستی در منطقه باشند، چون نیروهای امنیتی بنگلادش در رویارویی با تروریستها واکنش سریع و مفیدی از خود نشان ندادند.