الوقت_ شيعيان عربستان كه اكثرا در نقاط نفت خيز شرق پادشاهي مستقر هستند، پس از وقوع انقلاب اسلامي ايران با الگوگيري از آن به مبارزات دامنهداري با نظام آل سعود پرداختند. در سراسر دهۀ 1980 رابطۀ آنها با نظام حاكم مبتني بر كشمكش و تقابل بود. از آغاز دهۀ 1990 آل سعود ديالوگي با شيعيان آغاز كردند كه سرانجام در سال 1993 به ثمر رسيد. طي گفتگوها و مذاكرات انجام شده ميان رهبران جنبش اصلاحيه و نمايندگان دولت، يك فرمان سلطنتي تلگرافي در تاريخ 10 اوت 1993 به سفارتخانههاي سعودي در سراسر جهان ارسال شد. اين فرمان اظهار ميداشت: «ما به اطلاع شما ميرسانيم كه فرامين بزرگوارانه سلطنتي به وزير كشور صادر شده است تا تمامي گروههاي شيعي راكه مرتكب هرگونه اقدام مخالفتآميز شدهاند، عفو نموده و به آنهايي كه در خارج از مملكت سعودي هستند، اجازه داده شود در صورت تمايل به وطن بازگردند.»
از اين تاريخ به بعد شيعيان پادشاهي در پیشبردِ مطالبات سیاسی و اجتماعی خویش، ابزارهای خشونتآمیز را کنار گذاشته، وارد روندهاي مسالمتآميز شدند و در قبال آن از امتیاز آزادی هایی همچون برگزاری عمومی مراسم عزاداري عاشورا برخوردار شدند. چنين عزاداريهاي عمومي در طول دههها ممنوع بوده است و به خصوص براي سلفيهاي تندرو بسيار رنجشآور است.
در سال 2008 ملك عبدالله كنفرانسي در مكه برگزار كرد كه در آن بيش از 400 عالم اسلامي، از جمله علمای شيعي، براي بررسي امكان و آيندۀ گفتگوي اديان با هم ديدار كردند. در واقع مشكل اصلي در رابطه با شيعيان مخالف وهابيها با به رسميت شناخته شدن مذهب شيعه در عربستان است كه عملا توان تحرك آل سعود را -درصورت وجود- از آن ميگيرد. برای نمونه هنگامي كه 400 تن از علما، دانشگاهيان، متخصصان و نويسندگان شيعه در سال 2003 عريضهاي به عنوان ملك عبدالله نوشتند و از وي خواستار به رسميت شناخته شدن مذهب شيعه، داشتن نماينده در مجلس شورا و هيأت علماي بزرگ و سازمانهاي اسلامي جهاني تحت حمايت عربستانی شدند، علماي وهابي با آن مخالفت كرده و دولت را از دادن هرگونه امتيازي برحذر داشتند. يا هنگامي كه كنفرانس 2008 مكه با حضور شخصيتهاي شيعه از ايران- از جمله آيتالله هاشمي رفسنجاني- داير بود، عدهاي از علماي وهابي گفتگوي اديان را رد كرده و آن را غيراسلامي دانستند. افزون بر این، مجموعهاي از علماي وهابي در همان هنگام بيانيهاي صادر كرده و از افزایش نفوذ «شيعيان كافر» در جامعۀ سعودي ابراز نگراني كردند. بدين ترتيب يكي از موانع عمده و شايد عمدهترين مانع بر سر راه اعطاي آزاديهاي بيشتر به شيعيان، مخالف سلفيهاي تندرو ميباشد.
رویکرد شیعیان در قبال نوع نگاه و کنش حکومت و وهابیت، در دورههای مختلف متنوع بوده است. تا پیش از دور جدید فعالیتِ سیاسی در عربستان در جریانِ مبارزه با القاعده که به صدور بیانیههای متعددی از سوی جریانهای سیاسی برای اصلاح ساختار سیاسی انجامید، اقلیتهای شیعی و اسماعیلی تلاشهایی در جهت بهبود وضعیت خویش به عنوان اقلیتهایی دینی تلاش میکردند. شیعیان پس از یک دهه از توافق با حکومت (1993) با آغاز عریضه نویسی که برخی از آن تحت عنوان بهار ریاض یاد میکردند، فرصتی برای طرح مطالبات خویش یافتند. در چنین وضعیتی شیعیان به مجموع عریضهنویسان پیوسته و در طرح مطالبات مدنی مشارکت کردند. همین امر سبب شد شیعیان به تدریج از نگرشِ مذهبی پیشین خویش، که بر مطالبات مذهبی و منطقهای خاص شیعی تأکید میکردند، در دورۀ جدید وارد گفتمانِ اصلاحطلبِ سراسری و فرافرقهای شدند.
حکومت در این دوره به فعالان شیعه همچون جعفر الشایب، حسن الصفار، توفیق السیف و نجیب الخنیزی و غیره پراغ سبز ورود به فعالیتهای اجتماعی و سیاسی را داد. از جمله رژیم از حسن الصفار برای شرکت در یکی از جلسههای گفتگوی ملی، که اغلب با حضور علمای تندرو سلفی برگزار میشد، دعوت به عمل آورد. در نتیجه شیعیان به تدریج وارد گفتمانی فرافرقهای شدند و از جمله مقالاتی در تحسین تساهل مذهبی و وحدت ملی نوشتند. اما مشکل شیعیان همواره، نگاه منفی و توأم با طرد وهابیت بوده است. شیعیان اولین مجموعهای بودند که از سوی وهابیها به عنوان «رافضی» و کافر مطرود شدند. این نگاه به رغم تحولات گسترده در رابطۀ دولت با وهابیت، همچنان رابطۀ شیعیان با حکومت سعودی را دچار مشکل میسازد. حتی قدرتگیری شیعیان در عراق، به رغم انتظاراتی که در عربستان برانگیخت، نگاه منفی وهابیهای سعودی به شیعیان را تغییر نداد. به نحوی که فتواهای تکفیر شیعیان از سوی سفر الحوالی، عبدالرحمن البراک و غیره همچنان ادامه یافت.
در مجموع، همچنانکه یاد شد، در این دوره حضور شیعیان در سپهر عمومی گسترش یافت و از جمله به آنها اجازه داده شد مناسبات مذهبی خویش را در اماکنی که مخصوصاً برای این کار ایجاد شده، به جای آورند. در مجموع شیعیان از یک سو به سرکوب فراگیر حکومت علیه تمامی کسانی که مطالباتی مطرح کرده و امتیازاتی از حکومت میخواهند و از سوی دیگر علمای وهابی رادیکال گرفتار شدند. پس از درگیریهای اولیهای که شیعیان با حکومت داشتند، در پایان به این نتیجه رسیدند که هیچ راهی جز بهبود تدریجی وضعیتِ خویش در تعامل با رژیم سیاسی موجود ندارند. در واقع رژیم سیاسی، به همان نحو که مطالبات سیاسی و اجتماعی غیرشیعیان را هضم کرد و بر آن مسلط شد، توانست بدون تحقق جدیِ خواستههای شیعیان، آنها به سوی طرح مطالبات نرمتر براند.
به رغم گذشت دو دهه از عفو عمومی و بازگشت اکثر فعالان شیعه به عربستان، همچنان تعدادی از این فعالان خارج از عربستان به سر میبرند. به نظر میرسد ماندن در خارج از کشور برای رویارویی با احتمالات پیش رو صورت گرفته باشد. امروزه تعداد زیادی از فعالان شیعی عربستان در غرب به سر میبرند که صدای رسای شیعیان داخل به شمار میروند. این افراد از طریق رسانههای ماهوارهای و به ویژه اینترنت با شیعیان داخل ارتباط داشته و تلاش میکنند به صورت نمایندۀ این شیعیان در خارج از عربستان در نظر گرفته شوند.
در مجموع در بررسی رویکرد رژیم به اقلیتهای مذهبی، نوع نگاه و عملکرد وهابیت در برابرِ این اقلیتها، متغیری کاملاً اثرگذار، و حتی در مواردی تنها متغیر اصلی و اثرگذار بوده است. به عبارتی اگرچه رژیم سیاسی در دورههایی خواستار کاهش فشارهای اعمال شده علیه اقلیتها و وارد کردنِ آنها در فضای اجتماعی و سپهر عمومی بود اما علمای وهابی رادیکال اغلب با صدور فتاوایی که این اقلیتها را تکفیر و نسبت به نفوذ آنها در کشور هشدار میداد، مانع ایجاد تغییری ملموس در وضعیت اجتماعی و سیاسی آنها میشد. اگرچه رویاروییهای حکومت با جریانهای نوین وهابی، موجب بازتر شدنِ فضای گفتمانی در عربستان شد و اقلیتها، به ویژه اقلیتهای کوچکتر، فرصت ابراز وجود یافتند، با اینحال نمیتوان از وقوع تحولی بنیادین در وضعیت این اقلیتها سخن گفت.
در ارتباط با شیعیان، افزون بر نگرشِ منفی و مبتنی بر تکفیرِ علمای وهابی به شیعیان، جمهوری اسلامی ایران نیز متغیری اثرگذار بوده است. به نحوی که هرگاه رابطۀ رژیم سعودی با ج.ا.ایران بهبود یافته است، تعامل رژیم با شیعیان عربستان وضعیت مطلوبتری یافته و توجه بیشتری به مطالبات آنها شده است. در مقابل هرگاه رابطۀ ایران با عربستان تنشآلود بوده است، این وضعیت بر جایگاه و وضعیتِ شیعیان عربستان تأثیری مخرب داشته است. افزون بر این رژیم همواره از وجود شیعیان و تهدیدی که وهابیها از وجود آنها در سرزمین حرمین احساس میکنند در راستای تقویتِ گفتمانِ خویش در قبال ایران و خائنسازیِ شیعیانی که به رویارویی به سیاستهای حکومت روی بیاورند، استفاده میکرد.