سایت تحلیلی خبری الوقت | Alwaght Website

انتخاب سردبیر

خبر

بیشترین بازدید

روز هفته ماه

پرونده ها

اختلافات ترکیه و آمریکا

اختلافات ترکیه و آمریکا

undefined
معامله قرن

معامله قرن

undefined
سازمان القاعده

سازمان القاعده

سازمان القاعده القاعده پس از 2001 دچار دگرگوني‌هاي چشم¬گيري شد. ساختار هرمي آن جاي خود را به ساختاري داد كه زيرمجموعه‌ها در آن با استقلال عمل فعاليت مي‌كردند. اين تحول اگرچه تسلط مركز بر پيرامون را تقليل داد اما بر گستره و توالي عمليات القاعده در كشورهاي مختلف خاورميانه افزود. با اين حال توان عملياتي كلان القاعده در اثر اين دگرگوني تا حدود زيادي تحليل رفت. القاعده پس از بمب‌گذاري‌هاي لندن در 2005، تاكنون نتوانسته است عمليات موفقيت آميزي در كشورهاي غربي انجام دهد. افزون بر اين، گسترش دامنۀ منطقه اي فعاليت هاي القاعده به كشته و دستگير شدن بسياري از رهبران و كادرهاي اصلي آن انجاميد. با اين حال تمامي اين چالش‌ها مانع تداوم فعاليت القاعده نشد. زيرمجموعه هاي آن در عراق، يمن، افغانستان، پاكستان، سومالي و ديگر كشورها و مناطق فعال باقي ماندند. تشكيلات القاعده تشكيلات القاعده در سال 1988 توسط اسامه بن لادن جهت مبارزه با "اتحاد جماهير شوروي" در افغانستان تأسيس شد. القاعده از سازمان "مكتب الخدمة" كه هدف آن مسلح‌ كردن و آموزش مجاهدين اسلامي براي جنگ با شوروي بود گسترش و پيشرفت يافت. اين سازمان از حمايت و پشتيباني دولت‌هاي اسلامي به ‌ويژه عربستان سعودي و پاكستان و همچنين ايالات متحده آمريكا برخوردار بود. در سال 2000 ايمن ظواهري سازمان "جهاد اسلامي مصر" را با سازمان القاعده ادغام كرد و به شخص دوم اين تشكيلات تبديل شد. خاستگاه اصلي القاعده را بايد "وهابيت" برشمرد كه خود ريشه در جنبش سلفي، مذهب حنبلي و پيروان اهل حديث دارد. رهبران، نظريه پردازان و بسياري از اعضاي القاعده يا وهابي‌اند يا از پيروان مذاهب حنبلي و حنفي كه به وهابيت تمايل زيادي دارند. القاعده را جنبشي سلفي نيز دانسته‌اند، زيرا پيشوايان آن، يعني "احمد بن حنبل" و "ابن تيميه" از نخستين مدعيان سلفي‌گري بوده‌اند. اين تفكر با دريافت خاص خود از توحيد و تكيه بر استدلال‌هاي ظاهرگرايانه بسياري از مسلمانان را كافر مي‌داند و نوك اين ويژگي تكفيري خود را به طور خاص متوجه شيعيان كرده است. ايدئولوژي القاعده بر چهار ركن سلفي‌گري، راديكاليسم، شيعه ستيزي و غرب ستيزي استوار است. از آنجا كه دو ركن آخر بر آمده از ويژگي سلفي‌گري است، به اختصار مي‌توان آن را ايدئولوژي "سلفي راديكال" ناميد. از نگاه آنان، دين يك نظام ساده حقوقي است كه از جانب خداوند براي رهايي بشر از عذاب دنيوي و اخروي نازل شده و تكاليفي را بر او واجب كرده است. به همين دليل بشر براي سعادت دنيا و آخرت بايد به عبادت و اطاعت خدا بپردازد. به رغم تداوم فعاليت، القاعده از نيمۀ دهۀ گذشته دچار چالش‌هاي بزرگي شد كه آيندۀ آن را در هاله‌اي از ابهام فرو برد. چهار چالش عمدۀ القاعده در اين سال ها به ترتيب اهميت عبارتند از: - تنزل جايگاه در جهان اسلام: در نظرسنجي هاي پس از يازده سپتامبر، القاعده از مقبوليت و محبوبيت قابل توجهي در كشورهاي اسلامي برخوردار بود. اين جنبش در ذهن بسياري از مسلمانان متشكل از جهادگراني بود كه پس از آزادسازيِ افغانستان از اشغال ملحدان، مبارزه با ظلم و ستم در ابعاد داخلي (در برابر رژيم‌هاي فاسد منطقه) و خارجي (در برابر امريكا و غرب) و دفاع از منافع جهان اسلام را سرلوحۀ فعاليت هاي خود قرار داده‌اند. اين نوع نگاه در ابتدا با توجه به گفتمان ظلم‌ستيز و جهادگرايانۀ القاعده چندان غيرمنتظره نمي‌نمود. اما با روشن شدن پيامدهاي عملكرد القاعده بر جهان اسلام، به ويژه اشغال افغانستان و عراق و نيز گسترش فعاليت‌هايي كه بيش از هر چيز جان و مال مسلمانان و بي‌گناهان را هدف مي‌گرفت، طرفداري از گفتمان القاعده به تدريج رو به كاهش نهاد. به طور مشخص از سال‌هاي 2005 و 2006 محبوبيت القاعده و پشتيباني از آن در ميان مسلمانان رو به تنزل نهاد، به نحوي كه در 2010 طرفداري از القاعده نسبت به 2001 به نيم كاهش يافت. تنزل هواداري از القاعده به معناي كاهش حمايت پرسنلي و مالي به ويژه از زيرمجموعه‌هاي اين سازمان مي‌باشد. پيامدهاي اين واقعيت را در عراق، يمن و مغرب شاهد بوديم؛ - بهار عربي: دومين چالش، خيزش‌هاي فراگير و مردميِ 2011 در خاورميانه مي‌باشد. اين تحركات در سه جهت براي القاعده پيامدهاي منفي در بر داشت: نخست آنكه تبليغات عليه رژيم‌هاي حاكم كه پيشتر يكي از ابزارهاي اساسي القاعده براي جلب حمايت و توجيه عملكردش نزد مسلمانان بود، با توجه به حضور گستردۀ مردم در اعتراضات ضدرژيم، كارآيي خود را در جذب نيروهاي جوان و پشتيباني مالي از القاعده در ميان شهروندان عرب از دست داد. دوم آنكه تقريباً تمامي نيروهاي فعال در زندگي سياسيِ منطقه – به جز القاعده – در اين تحولات حضور داشتند. تصويري كه دوري القاعده از جوامع عربي را به خوبي به نمايش گذاشت. سوم آنكه، مردمي بودن تحولات و حاشيه‌اي بودن نقش آمريكا و در واقع غافلگيريِ اين كشور از سرعت و گسترۀ تحولات و نيز تضاد آمريكا با برخي از رژيم‌هاي عرب، امكان بهره‌گيري تبليغاتي القاعده از حضور امريكا را از بين برد؛ - حذف رهبر كاريزماتيك: مرگ بن لادن بزرگترين چالش القاعده در طول سال‌هاي فعاليت آن بود. جنبش‌هاي اسلام‌گرا اغلب بر محور شخصيتي كاريزماتيك و نيرومند به فعاليت مي‌پردازند. نگاهي به جنبش‌هاي اسلام‌گراي قرن بيستم در خاورميانۀ عربي نشان مي‌دهد كه حذف رهبريِ كاريزماتيك از صحنه، اغلب به معناي زمين‌گير شدن و آغاز زوال چنين جنبش‌هايي بوده است. افزون بر اين، شخصيت جذاب و محبوبيت بن لادن در ميان اعضاي القاعده و توان سخنوريِ وي نقشي اساسي در تحكيم وحدت سازمانيِ القاعده داشته است. مرگ بن لادن علاوه بر حذف چهرۀ كاريزماتيك و وحدت‌بخشِ القاعده، اين جنبش را با چالش جانشيني روبه رو كرد؛ - بحران جانشيني: هشت هفته پس از مرگ بن لادن اعلام شد كه أيمن الظواهري به جانشيني وي انتخاب شده است. اين فاصلۀ زماني به خوبي گوياي اختلافات دروني القاعده بر سر انتخاب جانشين است. حتي اگر اين تأخير را، بنا بر تحليلي، ناشي از دشواري برگزاري سريع نشست اعضاي عالي‌رتبۀ القاعده براي انتخاب رهبر بدانيم، عدم بيعت زودهنگام زيرمجموعه هاي القاعده اين تحليل را زير سوال برد. تأخير در بيعت ساير زيرمجموعه هاي القاعده، نشان از تأثير چالش جانشيني بن لادن بر وحدت سازماني القاعده مي باشد. افزون بر فقدان اجماع بر سر الظواهري، وي چهره‌اي كاريزماتيك به حساب نمي‌آيد و از شخصيت و قدرت سخنوري بن لادن و اثرگذاري وي در رهبران و كادرهاي القاعده برخوردار نيست. از ديد برخي وي بيشتر براي مديريت يك اداره يا شركت مناسب است تا رهبري يك جنبش جهاني. مجموعۀ چهار چالش فوق، القاعده را در بستر اصلي و در حال دگرگوني فعاليتش، خاورميانه، به حاشيه رانده است. مرگ بن لادن بزرگترين ضربه‌اي بود كه به القاعده وارد شد. اگرچه الظواهري به عنوان ايدئولوگ القاعده معروف است اما وي به وضوح از صفات لازم براي رهبري جنبشي گسترده همچون القاعده برخوردار نيست. وضعيت فعلي القاعده در حالي كه كمتر از سه سال از كشته شدن اسامه بن لادن، بنيان گذار القاعده نگذشته است كه طيف هاي جوان‌تر و نوظهور القاعده پاگرفته و اقدامات انتحاري را در برخي از كشورهاي منطقه انجام مي دهند. اين در حالي مي باشد كه در سال هاي گذشته، القاعده به لحاظ سازماني و ايدئولوژي در مسير تنزل و عقب نشيني بود. روند ظهور مجدد اين سازمان تروريستي در برخي از كشورهاي منطقه را مي توان به شرايط بحراني و بعضاً هرج و مرج داخلي اين كشورها بي ارتباط ندانست. چرا كه خلأ ايدئولوژي در جهان عرب به واسطه شكست حكومت‌هاي اصلاح طلب، بازار سازمان القاعده و ايدئولوژي القاعده گرايي را در جهان عرب رونق بخشيده است. به بيان ديگر، بسياري از مخالفان انقلاب هاي عربي، كه خواهان حفظ ديكتاتورهاي سابق در قدرت بودند و يا خواهان قدرت‌يابي ديكتاتورهاي ديگر و بعضاً بازگشت آن‌ها بودند، نسل جديدي از القاعده نوين را پايه گذاري كرده‌اند. سازماني كه بسياري از اعضاي قديمي و كليدي آن در سال‌هاي گذشته كشته شدند، با گفتمان جديد و با هدف تغيير در جهان اسلام، تنها از طريق جهاد خشونت‌آميز و تروريسم، سعي در پياده نمودن پارادايم خود دارند. در اين بين جماعت اخوان المسلمين به عنوان دشمن محوري القاعده، كه چند سالي در مسير تسلط بر سياست‌هاي جهان عرب، تغييراتي را به وجود آورد، نقش مهمي در تقويت اين گروه نوين بازي كرد. هر چند كه اخوان در ادامه حركت خود، دچار چالش هاي جدي شده است، اما توانست اثبات كند كه تغيير واقعي در جهان عرب بدون تروريسم و اقدامات خشن هم امكان دارد. بر همين اساس، بسياري از تحليلگران، ظهور نسل جديد از گروه القاعده را پيش بيني كردند. نكته قابل تأمل اينكه، نوظهوران و وابستگان به القاعده نوين خيز بلندي از دمشق تا بغداد و بيروت برداشته اند و در سال گذشته خشونت و افراطي‌گرايي هاي فراواني را انجام داده اند. القاعده اي كه در عراق صحبت از شكست و محو جدي آن بود، مجدداً احيا شده و اقداماتي مرگبارتر از گذشته انجام مي‌دهد. امروز گروه دولت اسلامي عراق و شام، داعش بار ديگر براي به دست گرفتن مناطق غربي عراق در حال جنگيدن است. حتي اين گروه با ائتلاف با جبهه النصره در سوريه شكوفاتر شده است و به همراه يكديگر براي نابودي منطقه تلاش مي كنند. بر همين اساس، خشونت فرقه اي بين شيعه و سني چندين برابر شده است. بسياري از جهادي‌هايي كه از اروپا روانه سوريه شده‌اند در آتش القاعده نوين در حال سوختن مي باشند. تلاش گردان‌هاي تروريستي چون (گردان‌هاي عبدا… عزام) براي كشاندن جنگ فرقه‌اي از سوريه به لبنان و عراق است. حتي حمله به سفارت ايران در بيروت و ساير اقدامات انتحاري چون بمب گذاري را در مناطق شيعه نشين در دستوركار خود دارند
گروه داعش

گروه داعش

دولت اسلامي عراق و شام يا داعش به عنوان گروهي منشعب از القاعده محسوب مي شود كه از منظر گرايشات عقيدتي و فكري و همچنين جنبه رفتاري رويكرد يكساني با القاعده دارد. با اين حال رفتارهاي اين گروه تروريستي در طول يك دهه گذشته و به خصوص چند سال اخير نشانگر راديكال تر و خشن تر بودن اين گروه در مقايسه با القاعده است و داعش با توجه به جدايي از القاعده و پيدايش اختلافاتي بين آن دو به عنوان مخوف‌ترين و قدرتمندترين گروه تروريستي در عرصه خاورميانه ظهور كرده است. هر چند كه داعش در شكل كنوني آن محصول بحران سوريه و گسترش اختلافات و منازعات منطقه اي بعد از 2011 است، اما ريشه ها و روند قدرت گرفتن آن به دوره پس از صدام در عراق يعني از سال 2003 به بعد مربوط است. حمله آمريكا به عراق در سال 2003 فرصت و فضاي مناسبي را براي حضور و نقش آفريني گروههاي مسلح و تروريستي مختلف از جمله گروههاي مرتبط با القاعده در اين كشور بوجود آورد. بر اين اساس گروههاي مسلح مختلفي به خصوص در سالهاي پس از 2004 در عراق ظهور كرد كه با جذب نيرو و منابع مالي در تلاش بودند كه با نيروهاي نظامي آمريكايي و همچنين نيروهاي عراقي مقابله كنند. يكي از مهمترين اين گروهها جماعه التوحيد و الجهاد بود كه به رهبري ابومصعب زرقاوي در سال 2004 تشكيل شد. پس از آنكه زرقاوي بيعت خود با اسامه بن لادن رهبر القاعده را اعلام كرد به تنظيم القاعده في بلاد الرافدين تبديل شد و همچنين به اين گروه القاعده عراق نيز اطلاق مي شد. زرقاوي بعد از آزادي از زندان در اردن در سال 1999 رهبري بخشي از داوطلبان جهادي در افغانستان را برعهده داشت، اما در سال 2001 از اين كشور به شمال عراق فرار كرد و در آنجا به گروه انصارالاسلام پيوست و سپس با ايجاد القاعده عراق، وفاداري خود به رهبري شبكه جهاني القاعده را بيان داشت. القاعده عراق به تدريج به اصلي ترين گروه تروريستي در عراق تبديل شد و بيشترين انفجارها و اقدامات تروريستي از سوي اين گروه صورت گرفت. از جمله مهمترين اقدامات القاعده عراق كه در پي ايجاد فتنه مذهبي و جنگ داخلي در عراق بود، انفجار حرم شريف امامين عسگرين در سامرا در سال 2006 بود. اين تشكل عمليات تروريستي خود را به اندازه اي افزايش داد كه به يكي از قوي ترين گروههاي مسلح در صحنه عراق تبديل شد و شروع به گسترش نفوذ خود در مناطق گسترده اي از عراق كرد تا اينكه در سال 2006،‌ زرقاوي علنا در يك نوار ويدئويي تشكيل آنچه را " شوراي مجاهدين" خواند به سركردگي عبدالله رشيد البغدادي اعلام كرد. پس از كشته شدن زرقاوي توسط نيروهاي آمريكايي در سال 2006، ابوحمزه المهاجر به سركردگي اين گروه تعيين شد و در پايان همان سال دولت اسلامي عراق به سركردگي ابوعمر البغدادي تشكيل شد. دولت اسلامي عراق به عنوان گروهي تروريستي و شاخه القاعده در عراق در شكل جديد خود تحت رهبري ابوعمر البغدادي تلاشهاي خود براي ايجاد ناامني در عراق را ادامه داد، با اين حال اين گروه از سال 2008 با افول و كاهش قدرت و تاثيرگذاري در عراق مواجه شد. شكل گيري نيروهاي الصحوه يا بيداري از ميان عشاير سني عراق براي مقابله با القاعده عراق و اقدامات نظامي و امنيتي در مقابل آن باعث تضعيف جدي اين گروه شد. در 19 آوريل 2010، نظاميان آمريكايي و عراقي طي يك عمليات نظامي در منطقه الثرثار، منزلي را هدف قرار دادند كه ابوعمر البغدادي و ابوحمزه المهاجر در آن حضور داشتند و پس از درگيريهاي شديد ميان دو طرف، اين منزل هدف حملات هوايي قرار گرفت و در نتيجه آن دو سركرده تروريستها به هلاكت رسيدند. يك هفته بعد، اين گروه تروريستي در بيانيه اي هلاكت البغدادي و المهاجر را رسما اعلام كرد و پس از حدود ده روز، مجلس شوراي دولت اسلامي عراق تشكيل جلسه داد و ابوبكر البغدادي را به عنوان جانشين ابوعمر البغدادي انتخاب كرد. هر چند در اين دوره دولت اسلامي عراق در مرحله ضعف بود، اما بحران سوريه فرصتهاي نويني را براي اين گروه ايجاد كرد و البغدادي با بهره گيري از آن توانست به جايگاه و نقش آفريني عمده اي در معادلات عراق و سوريه بپردازد. بحران سوريه از چند منظر باعث ايجاد فرصت براي گروه تروريستي دولت اسلامي عراق شد. اول اينكه سوريه با توجه به مجاورت جغرافيايي و پيوستگي سرزميني با عراق فضاي عملياتي مناسبي را براي افزايش قدرت و نقش آفريني اين گروه بوجود آورد. دوم اينكه گسترش بحران و رقابتهاي منطقه اي و افزايش تنشهاي مذهبي و فضاي افراط گرايانه در منطقه منابع انساني و مالي گسترده اي را براي گروه دولت اسلامي عراق فراهم ساخت. با توجه به شرايط جديد سوريه ابوبكر بغدادي يكي از معاونان خود به نام ابومحمد الجولاني را به سوريه فرستاد كه منجر به شكل گيري گروه جبهه النصره در سوريه در 2011 شد. جبهه النصره تا سال 2013 به عنوان گروهي وابسته به القاعده در سوريه معروف بود و توانست با جذب نيرو و منابع مالي به يكي از بازيگران مهم معارض در اين كشور تبديل شود. در حالي كه گزارشهاي اطلاعاتي از رابطه فكري و تشكيلاتي اين گروه با شاخه دولت عراق اسلامي پرده برداشت، در نهم آوريل 2013، ابوبكر البغدادي در يك پيام صوتي اعلام كرد كه جبهه النصره امتداد دولت اسلامي عراق است و تشكيل آنچه دولت اسلامي عراق و شام خواند با ادغام جبهه النصره و دولت اسلامي عراق اعلام كرد. اما طولي نكشيد كه يك نوار صوتي منتسب به ابومحمد الجولاني پخش شد كه در اين نوار از رابطه خود با دولت اسلامي عراق سخن گفت، اما وي ايده ادغام با اين گروه را نپذيرفت و بيعت خود را با شبكه القاعده تحت رهبري ايمن الظواهري اعلام كرد. بر اين اساس به رغم تاكيد ايمن الظواهري بر انحلال داعش و فعاليت جداگانه دولت اسلامي در عراق و جبهه النصره در سوريه، البغدادي بر ادامه حيات داعش تاكيد كرد. بر اين اساس بود كه اختلافات مهمي بين البغدادي و ايمن الظواهري و درگيريهاي بين جبهه النصره و داعش رخ داد. با اين حال داعش توانست به نقش آفريني گسترده تري در سوريه بپردازد و جايگاه خود را در اين كشور با تصرف برخي مناطق تثبيت كند. داعش پس از تقويت خود در سوريه بتدريج حضور و نقش آفريني خود در عراق را نيز گسترش داد. داعشي‌ها كه در طول سال 2013 حضور پراكنده اي در عراق داشتند، از ابتداي 2014 نقش خود در اين كشور را بسيار توسعه دادند. بر اين اساس بود كه آنها توانستند بر مناطق گسترده اي از عراق در استان الانبار مسلط شوند و شهرهاي مهم رمادي و فلوجه را به تصرف خود درآورند. هر چند نيروهاي عراقي توانستند مناطق مهمي از جمله رمادي را از كنترل داعش خارج سازند، اما شهرهايي مانند فلوجه همچنان در دست داعش باقي ماند. در حالي كه ارتش عراق در حال تشديد اقدامات اطلاعاتي و نظامي خود براي خارج ساختن داعش از فلوجه بود، مرحله جديدي از عمليات نظامي و پيشرويهاي اين گروه در استانهاي صلاح الدين، نينوا، ديالي و كركوك آغاز شد. داعش بعد از ناكامي در تصرف سامرا به موصل حمله كرد و توانست بر اين شهر مسلط شود. سپس پيشرويهاي داعش به سوي ساير مناطق عراق ادامه يافت و از جمله باعث تسلط بر تكريت شد. در حال حاضر داعش بر مناطق قابل توجهي از سوريه به خصوص قسمتهاي شرقي مانند الرقه و همچنين بخش‌هاي مهمي از مركز و غرب عراق مسلط است. در چنين شرايطي كه با گسترش توان مالي و انساني داعش و همكاري برخي گروههاي محلي با آن همراه است، تهديدات مختلف ناشي از آن در منطقه در حال گسترش است.
جنبش گولن

جنبش گولن

جنبش گولن طی سال‌های اخیر، جریانی در ترکیه رشد کرده که اگر چه خود را وامدار اندیشه‌های سعید نورسی عالم برجسته ترک می‌داند، اما از جهات گوناگون به ارائه الگویی نوین پرداخته است. این جریان که عموماً با نام رهبر آن فتح‌الله گولن آمیخته است، تحت عناوینی هم‌چون جماعت خدمت، جریان نورچی و جماعت گولن نیز شناخته می‌شود. این جریان نه تنها در ترکیه نوین به عنوان یکی از جریان های مهم شناخته شده، بلکه در سطح منطقه نیز جریانی تاثیرگذار محسوب می شود و طی سال های گذشته، رشدی فزاینده در مناطقی همچون بالکان، آسیای مرکزی و قفقاز، افریقا و حتی امریکا داشته است. شخصیت ودیدگاه های گولن درباره گولن و شخصیت او دیدگاه های متفاوتی وجود دارد. برخی از شاگردان گولن به او لقب خواجه افندی داده اند؛ زیرا وی هم تحصیلات سنتی دینی داشته و هم به فلسفه غرب و به ویژه فلسفه کانت تعلقی ویژه دارد. برخی دیگر از افراد جماعت، او را به چشم حضرت مهدی (عج) نگاه می کنند. برخی دیگر او را یک واعظ ساده مذهبی می دانند که بواسطه نوع سخنرانی هایش در میان مردم مشهور شده است. برخی نیز او را یک مصلح بزرگ دینی و پیام آور صلح و آشتی اسلام با دموکراسی تلقی می کنند. مخالفان وی نیز او را فردی دروغگو و فریبکار توصیف می کنند که حتی جرات بازگشت به ترکیه را نیز ندارد. عده ای نیز اعتقاد دارند گولن با شخصیت بت گونه ای که به هوادارانش داده، تصویری نژادپرست، ناسیونالیست و بیگانه از دیگران، از جماعت خود ترسیم کرده است. تکبر و خوار شمردن کسانی که خارج از جماعت هستند، به رویه ای معمولی تبدیل شده است. به نحوی که نزد پیروان این جماعت، غیر از گولن، سایر علمای جهان اسلام بی اطلاع هستند و درک درستی از مسایل ندارند. (DAĞ, 2014) به هر حال فارغ از آنکه قضاوتی درباره تعارف فوق از گولن و شخصیت وی داشته باشیم، واقعیت آن است که امروز نام فتح الله گولن با اصطلاح اسلام روشنگر یا معتدل ترک که بسیاری از پژوهندگان از آموزه هاو جهان بینی آن با عنوان «پارادایم اسلام اجتماعی» یاد می کنند، گره خورده است.( فلاح، 207:1389-205) در حقیقت فتح الله گولن در ترکیه به عنوان پدر اسلام اجتماعی معروف است و وی را بنیانگذار و رهبر جنبش گولن می‌خوانند. همچنین برخی از کتاب های گولن از پرفروش ترین کتاب ها در ترکیه و حتی سایر کشورهای اسلامی بوده اند. مدارس او در بیش از 160 کشور جهان فعالیت می کنند و آراء و افکار وی را به شاگران خود منتقل می کنند. جماعت خدمت(جریان گولن) آنچه امروز به نام جریان گولن یا جماعت خدمت معروف است، حاصل اندیشه ها و تلاش های محمد فتح الله گولن است. وی به عنوان یکی از شاگردان مکتب نورسی، تلاش زیادی جهت مدرن کردن جنبش نور انجام داد. وی که مشهورترین واعظ، نویسنده و تدریس کننده علوم اخلاقی و الهیات ترکیه محسوب می شود، در صدر جریانی قرار گرفته که طی سال های گذشته از تاثیر به سزایی در فضای سیاسی ـ اجتماعی ترکیه و برخی دیگر از کشورهای اسلامی برخوردار بوده است. اگر چه گولن صراحتا نورجی بودن خود را به زبان نیاورده و در سخنرانی ها کمتر از سعید نورسی یاد می کند، باید این حال جریان وی عمدتا جریانی منشعب از جماعت نور تلقی می شود. گولن که هم اکنون در پنسیلوانیای آمریکا زندگی می کند، خطیبی توانا است که از سن 14 سالگی خطابه می کرده است. وی بیشتر آموزش های دینی خود را نزد پدر و در تکیه محله خود نزد علما و متصوفه فرا گرفته است. پدرش علاوه بر زبان عربی و ترکی، زبان فارسی را هم به او آموخت. وی که هیچگاه ازدواج نکرده و مجرد زندگی می کند، بحث های دینی خود را با احساسات، عواطف و بیانی رسا همراه می کند و عیبی نمی بیند که هنگام موعظه، اشکش بر گونه جاری شود. او از طریق فن خطابت و همچنین با شیوه های خاص خود مانند گریه کردن در حال سخنرانی، توجه مخاطبان را به خود معطوف کرده و نورجی ها و دیگر افراد گروه های دینی را تحت تأثیر قرار داده است. از جلسات وعظ او فیلمبرداری می‌شود و این فیلم ها میان هوادارانش دست به دست می چرخد و تکثیر می شود. همچنین مجموعه سخنرانی های فتح الله گولن در قالب کاست و سی دی در مناطق مختلف توزیع می شود. این اقدام که هم پول و هم طرفداران او را افزایش داده است، با مخالفت سایر زعمای حرکت نورجی مواجه شده و اعتراض آنها را برانگیخته است. با این حال فتح الله گولن همچنان به این شیوه تشکیلاتی خود ادامه می دهد و موفق به ایجاد شبکه ای گسترده شده است. ماهیت جریان گولن درباره این جریان، دیدگاه‌های کلان مختلفی وجود دارد. به نحوی که برخی جریان گولن را جریان بومی می دانند که از بطن جامعه و اعتقادات مذهبی مردم ترکیه برخاسته است و برخی دیگر نیز آن را جریانی وارداتی تلقی می‌کنند که توسط امریکا و سایر کشورهای غربی مورد حمایت قرار گرفته است. باید توجه داشت که فتح الله گولن در ترکیه به شخصیت افسانه ای تبدیل شده که حضور، نفوذ و سایه وی و جماعتش در محیط و فضای کلیه اماکن سیاسی، نظامی و امنیتی ترکیه سایه افکنده و وابستگی این جماعت و التزام آن به احکام اسلامی و سیاست های آن بطور واضح و شفاف مشخص نیست. در واقع این جریان به رغم تعدد و تنوع حوزه های فعالیتش، همچنان ناشناخته و مبهم به نظر می رسد و بسیاری از صاحب نظران چه در داخل و چه خارج از ترکیه، نسبت به مقاصد و نیات دراز مدت این جریان اظهار بی اطلاعی می کنند. به نحوی که هیچ کس از میزان قدرت مالی و تعداد طرفداران این جریان اطلاع درستی ندارد و معلوم نیست نفوذ گولن در دستگاه های کلیدی دولتی تا چه حد است و در صورت احراز قدرت بیشتر، چه خط مشی را پیش خواهد گرفت.
جماعت اخوان المسلمين

جماعت اخوان المسلمين

جماعت اخوان¬المسلمين را مي¬توان مهم¬ترين جنبش اسلامي در جهان عرب طي قرن گذشته محسوب كرد. جنبشي كه حسن البنا در 1928 مصر پديد آورد، ايدئولوژي آن اسلام و در اصول سياسي و اجتماعي خواهان بازگشت به حكومت اسلامي در قرن هاي اوليه است. اين جماعت در زمان تأسيس و شكل‌گيري به عنوان جنبشي اسلام‌گرا در مقابل جريان‌هاي سكولار جهان عرب ظهور كرد. اساس و مبناي شكل‌گيري آن مبارزه با الغاي خلافت و جلوگيري از گسترش الگوي لائيك در جهان اسلام بود. در واقع، در شرايطي كه خلافت اسلامي در قالب امپراتوري عثماني در مركزيت جهان اسلام مضمحل شده بود و جريان‌هاي سكولار و ملي‌گراي عربي و تركي در حال رشد و عرض اندام بودند، حسن البنا با طرح دعوت اسلامي، جنبش جديدي را پايه‌گذاري كرد كه احياي مجدد خلافت در رأس امور و برنامه‌هاي سياسي آن قرار داشت و به همين دليل به كانوني براي جلب مسلمانان در داخل و خارج مصر تبديل شد. در حقيقت جنبش اخوان المسلمين را اصولاً بايد زائيده اوضاع سياسي و اجتماعي تاريخ معاصر مصر در پي رواج تفكر جدايي دين از سياست (سكولاريسم) در ميان روشنفكران و آهنگ احساسات ملي گرايانه براي اصلاح اين كشور در دوران اختناق بعد از انقلاب 1919 مصر بر ضد انگليس دانست. اهداف بنيان گذاران اين جنبش- به ويژه حسن البناء- از يك سو بر ايجاد تحول در اعتقادات اسلامي مسلمانان و بالاخص مصريان از حالتي ايستا و بي تحرك به سمت پويايي و حاكميت تعاليم شريعت بر زندگي اجتماعي و سياسي مصر و از سوي ديگر بر يگانگي مسلمانان در برابر استعمارگران غرب كه كشورهاي اسلامي را مورد تجاوز قرار داده بودند، دور مي زد. حسن البناء رهبر جنبش تلاش‌هاي خود را در سه مرحله «تبليغ»، «جذب و سازماندهي» و «مرحله عملي» آغاز نمود. اصولي كه حسن البناء بر آن اعتقاد داشت عبارت بودند از:1 ـ «اجتناب از جدال‌هاي مذهبي و فرقه‌اي» (از زماني كه جماعت تقريب بين مذاهب اسلامي تأسيس شد حسن البناء و ايت‌الله قمي در تأسيس آن سهيم بودند همكاري ميان اخوان‌المسلمين و شيعيان برقرار شد كه در نهايت به ديدار نوّاب صفوي در سال 1954م. از مصر منجر گرديد. حسن البناء در مراسم حج 1948 با ايت‌الله كاشاني ديدار كرد و ميان آنها تفاهم برقرار گرديد و برخي از دانشجويان شيعه كه در مصر تحصيل مي‌كردند به جنبش اخوان‌المسلمين پيوستند)؛ 2 ـ «سياست گام به گام»: در نگاه وي جنبش قبل از آن‌كه به هدف غايي خويش برسد، بايد اين مراحل را (تبليغ، بيان و تفسير؛ عمل و نتيجه‌گيري) را گام به گام طي نمايد؛ 3 ـ «استفاده از نيروهاي مختلف براي تحقق اهداف»؛ 4 ـ «برپايي حكومت اسلامي»: اخوان‌المسلمين حكومت را براي خود نمي‌خواهد، بلكه حامي كساني مي‌باشد كه بتوانند مسؤوليت حكومت را بر عهده بگيرند و قوانين قرآن را اجرا نمايند و اگر چنين فردي پيدا نشد، تشكيل حكومت يكي از برنامه‌هاي اخوان‌المسلمين خواهد بود؛ 5 ـ «مقاومت در برابر تجاوزگران». جنگ جهاني دوم و پيامدهاي مصر، روند تصاعدي نفوذ اخوان المسلمين را در مصر گسترش داد، تشكيلات اخوان المسلمين سازمان يافته‌تر و مواضع سياسي و ايدئولوژيك آنها منسجم‌تر گرديد. بعد از جنگ سازمان از وضع آشفتة حزب وفد استفاده نمود و خود را به عنوان سازمان انقلابي و مخالف نظام موجود معرفي كرد و پايگاه‌هاي توده‌اي حزب وفد را به سرعت تصرف كرد. بر اثر دسيسه‌ها و برخي اقدامات خودسرانه كه بعضي از افراد در سازمان عليه دولت انجام مي‌دادند، دولت در سال 1948م با سيزده مورد اتهام به سازمان در مورد فعاليت‌هاي تروريستي، توطئه عليه سرنگوني نظام سلطنتي مصر، جمع‌آوري مهمّات و... سازمان را منحل اعلام نمود و حسن البناء در توطئه‌اي سازمان يافته در فوريه 1949م ترور گرديد. اخوان‌المسلمين با توجه به رسالت فراكشوري خود كه به ويژه در مقابله با جهت گيري رو به گسترش ملي‌گرايي سكولار خلاصه مي شد؛ در مصر محدود نماند و به كشورهاي مختلف جهان عرب سرايت كرد و به تدريج در ساير كشورهاي عربي شكل گرفته و گسترش پيدا كرد. در اين زمينه دو مرحله را مي‌توان مشخص كرد. مرحله اول، رشد فزاينده توجه و تمايل به دنياي اسلام و به ويژه معضلات سياسي آن و درگيري مستمر با اين مشكلات؛ مرحله‌اي كه قبل از سال 1937 آغاز شده بود. مرحله دوم تاسيس شعب گوناگون اخوان‌المسلمين در خارج از مصر بود، به نحوي كه اين جنبش در حال حاضر در بسياري از كشورها بويژه در خاورميانه و شمال آفريقا، شاخه هاي اين جنبش فعال مي باشد.
گروه طالبان

گروه طالبان

طالبان به عنوان يكي از پديده‌هاي تاريخ معاصر افغانستان، در پي رقابت قدرت‌هاي بزرگ و پس از اشغال افغانستان توسط شوروي، در سال 1373 حكومت را در افغانستان به دست گرفت و با آموزش و حمايت‌هاي بي‌دريغ كشورهاي منطقه نظير پاكستان و عربستان سعودي تا سال 1380 در قدرت باقي ماندند. پس از اشغال افغانستان توسط شوروي در 7 دي 1357، مبارزان افغان به مبارزه عليه اشغالگران شوروي پرداختند و سرانجام نيروهاي ارتش سرخ در بهمن 1367 خاك افغانستان را ترك كردند. با خروج ارتش سرخ از افغانستان، ايالات متحده به قرارداد ژنو وفادار نماند و از مجاهدان افغاني به دليل رقابت و خصومت با شوروي حمايت كرد. بدين ترتيب افغانستان به ميدان رقابت قدرت‌هاي بزرگ در جنگ سرد تبديل شد. با پايان جنگ سرد و خروج شوروي از افغانستان و در پي تغييرات داخلي در پاكستان، اين كشور اقدام به تأسيس هزاران مدرسه ديني با گرايش سلفي ديوبندي كرد كه با حمايت كشورهاي عربي حوزه خليج فارس به ويژه عربستان همراه بود. نقش پاكستان در ايجاد، پرورش و حمايت از گروه افراطي طالبان كاملاً آشكار است. منافع ملي پاكستان در افغانستان نيز توسط گروه‌هاي دست‌نشانده پشتون كه در مناطق شمال غربي پاكستان و در مرز با افغانستان زندگي مي‌كنند، تأمين مي‌شود. زماني كه احزابي مثل حزب اسلامي حكمتيار ديگر نتوانستند خواسته‌ها و منافع پاكستان را تأمين كنند، گروه‌هايي از جنگجويان مناطق قبايلي پاكستان به رهبري بيت‌الله محسود در وزيرستان جنوبي متحد شدند و جنبش طالبان پاكستان را در دسامبر 2006 پايه‌گذاري كردند . به نظر مي‌رسد در تحليل شكل‌گيري طالبان بايد مؤلفه‌هايي مانند شكنندگي اجتماعي، سنت‌هاي پايدار و انعطاف‌ناپذير مذهبي، فقر فرهنگي و اقتصادي، تعصب قبيله‌اي و سلحشوري عشيره‌اي، سخت‌گيري اخلاقي، ساخت كشمكش‌پرور قومي، ملي و مذهبي و نيز دخالت بازيگران خارجي كه مقاصد، منافع‌، ديدگاه‌ها، اولويت‌ها و نگراني‌هاي نامتقارن، متفاوت و متعارض دارند، مورد توجه قرار گيرد. ايدئولوژي طالبان عقايد افراطي مذهبي دارند و به ديوبنديه كه به آموزه‌هاي وهابي نزديك مي‌باشد، وابسته‌اند. اين جنبش افراطي تاكنون توضيحات مشخص و واضحي درباره آرمان‌هاي خود نداده است؛ هر چند كه اعتقاد خود در تشكيل امارت اسلامي را به صورت آشكار اعلام مي كند. احمد رشيد در اين باره مي‌گويد: «شناخت پديده طالبان به دليل تعدد گروه‌هاي وابسته به آنها در مناطق قبايلي و آزاد پاكستان، ساختار سياسي، رهبري‌ و فرايند تصميم‌گيري، دشوار به نظر مي‌رسد. با اينكه در دين اسلام آيات و احاديث محكمي وجود دارد كه كشتن انساني بي‌گناه را به مثابه قتل همۀ انسان‌ها دانسته‌اند، اما حاميان و رهبران طالبانيسم ادعا مي‌كنند در راستاي اجراي دقيق قوانين و سنت اسلام و تشكيل خلافت و حكومت اسلامي به اين اقدامات دست مي‌زنند و پيروان خود را مقيد و ملزم به اطاعت از دستورهاي دين اسلام مي‌كنند». بنابراين مهم‌ترين اصل در انديشه سياسي گروه‌هاي بنيادگراي افراطي از جمله طالبان، احياي امارت اسلامي است. در حال حاضر، طالبان پاكستان كه به نوعي از اعقاب فكري جمعيت علماي هند به شمار مي‌رود، طرح احياي امارت اسلامي را در پاكستان دنبال مي‌كند. در تئوري خلافت و امارتِ مطلوب طالبان، مردم و احزاب جايگاهي ندارند. تعدادي از سران قبايل و نخبگان ديني با عنوان اهل حل و عقد گرد هم مي‌آيند و فردي را براي اين پست نامزد مي‌كنند؛ آن‌گاه تمام اختيارات كشور به شخص خليفه يا اميرالمؤمنين منتقل مي‌شود. مخالفت با مفاسد فرهنگ و تمدن غربي يكي از شعارهاي اساسي تمام گروه‌هاي اسلامي است؛ اما آنچه بنيادگرايي افراطي از نوع طالبان را از ساير گروه‌هاي اسلامي جدا مي‌سازد، نفي مطلق مدنيت غربي است. گروه‌هاي اسلامي ديگر نظير اخواني‌ها نقادانه به تمدن غربي مي‌نگرند و ضمن رد جنبه‌هاي منفي، از جنبه‌هاي مثبت آن استقبال مي‌كنند؛ اما طالبان و مكتب‌هاي ديوبندي و وهابي با هر نوع دستاورد تمدن غربي مخالفت مي‌كنند. برخورد غيرنقادانه در پذيرش يا نفي ‌فرهنگ غربي، مشكلات بي‌شماري به همراه دارد. مخالفت تعصب‌آميز طالبان با تلويزيون، وسايل تصويربرداري، لباس فرنگي، سينما و امثال آن نشانۀ آشكار روحيه ستيزه‌جويي آنان با مظاهر تمدن غربي است. طالبان تلويزيون و سينما را ابزاري شيطاني مي‌داند. مولانا فضل‌الله، رهبر طالبان پاكستان، نيز تلويزيون را ابزار لهو و لعب كه مشروعيتي در دين ندارد، دانسته است. گروه اجراي مقررات اسلامي يا تنفيذ الشريعه كه بر دره سوات مسلط شده‌اند، تحصيل را براي دختران در اين منطقه ممنوع كرده‌اند. به دستور مولانا فضل‌الله، بيش از 170 مدرسه و ساختمان دولتي در اين منطقه تخريب شده‌اند. در اعلاميه‌اي كه در 2 بهمن 1387 در روزنامه محلي دي نيوز پاكستان منتشر شد، طالبان پاكستان به طور كامل حضور دختران را در مدارس منطقه دره سوات ممنوع اعلام كرد. به اين ترتيب، بيش از 400 مدرسه خصوصي دخترانه بسته شد. دست‌كم 10 مدرسه دخترانه كه پس از 26 دي 1387 هم‌زمان با اتمام ضرب‌العجل اعلام‌شدۀ طالبان فعال بودند، در شهر مينگورا منفجر شدند و بيش از 170 مدرسه و ساختمان‌ دولتي مورد حمله قرار گرفتند. از پيچيدگي‌هاي اساسي بينش طالبان، روح تعبدگرايي و قداست‌بخشي به دستاوردهاي كلامي و فقهي پيشينيان است. بنيادگرايي افراطي دوران صدر و ميانه اسلام را دوره طلايي و مصون از هر نوع خطا تلقي و درباره تفاسير و تأويل‌هاي ديني اين دوره اعتقادي جزم‌گرايانه دارد. اجتهاد و انبساط تازه در اين مكتب جايگاهي ندارد و مردم عموماً موظف به پيروي مقلدانه از كلمات و گفتار علماي سلف هستند. برداشت صرفاً تقليدگرايانه آنها از دين سبب بدبيني و حتي دشمني آنان با الگوهاي زندگي رايج در دنياي معاصر جهان اسلام شده است. تنها الگوي مطلوب نزد بنيادگرايان افراطي، الگوي زندگي جوامع روستايي قرون اوليه اسلامي است. رفتار خشك و متحجرانه آنان با زنان و نوع نگرش‌شان به نقش اجتماعي و تربيتي زن در جامعه، ريشه در همين روح سلفي‌گري آنها دارد كه با ضروريات زندگي كنوني كاملاً بيگانه است. هم‌چنين تفسير آنان از مفاهيمي مانند توحيد و شرك، كه اساس انديشه كلامي بنيادگرايي افراطي را تشكيل مي‌دهد، در مغايرت آشكار با تفاسير رايج آن مفاهيم نزد ساير مكاتب اسلامي است.
رژيم صهيونيستي

رژيم صهيونيستي

شاباك يا به صورت مخفف شين بت يا شين بث، سرويس ضد اطلاعات و امنيت داخلي اسراييل است. شين بت خلاصه كلمه ‹‹خدمت به امنيت›› است. ايسر هرئيل از زمان شكل‌گيري اين سازمان تا سال 1952م. رئيس آن بود. نامبرده بعدها به رياست موساد هم رسيد. اين سازمان مسئول جمع آوري اطلاعات درباره سازمانهاي اطلاعاتي خارجي مربوط به دول دوست و دشمن و فعاليتهاي آنها و تأمين امنيت مقامات و تأسيسات اسراييلي، تحقيق درباره خرابكاري عليه دشمنان داخلي و خارجي، از جمله خرابكاري و تروريسم در اسراييل و خارج است.
وهابیت

وهابیت

وهابیت مسلکی است که در سال ۱۱۴۳ هجری قمری در شبه جزیره ی عرب بوجود آمده است و در بسیاری از اصول عقاید و احکام شرعی با مذاهب دیگر تفاوت دارد. پیروان این مسلک را «وهابی» گویند.
اكراد

اكراد

قوم كرد نژادي با سابقه اند ، اما خاستگاه اين قوم دقيقا روشن نيست و صاحبنظران در باره ي منشاء و خاستگاه آنان اختلاف جدي دارند . در مورد نژاد آنان نيز بحث و گفتگو وجود دارد ، عده اي نژاد آنان را توراني و سامي مي خوانند ، گروهي آنان را از نژاد آريايي و ايراني اصيل مي دانند . شماري از عوامل سياسي و تاريخي اين قوم را متفرقه و پراكنده ساخته كه هم اكنون در چند كشور كه مهمترين آن ايران ، تركيه و عراق است زندگي مي كنند .
شیعیان علوی

شیعیان علوی

علویان از اقلیت های مهم و موثر در جامعه ترکیه محسوب می شوند که حدود 20 درصد از جمعیت 78 میلیونی ترکیه را تشکیل می دهند. آنها در دوره امپراتوری عثمانی مورد سوظن شدید بودند و امنیت هویتشان به خطر افتاد و آسیب جدی دیدند اما دوره جمهوریت و آتاتورک را که حاکمیت بر مبنای سکولاریسم شکل گرفت؛ فرصتی برای بازنمایی هویتی یافته و با همراهی با حاکمیت از فضای تنش خارج شدند. هر چند که این اقلیت هیچ وقت نتوانست با هویت مکتبی خویش سهم سیاسی و فرهنگی در ترکیه کسب نماید. هویت سیاسی آنها بر مبنای مقتضات زمان، مکان و عوامل موثر بر آن، جلوه های متفاوتی داشته و از ملی گرایی تا چپگرایی سیالیت یافته است تا اینکه در یک دهه اخیر به شدت در تکاپوی هویت طلبی سیاسی خود هستند
New node

New node

انقلاب بحرین

انقلاب بحرین

تاریخ بحرین در چند دهه گذشته همواره مواجه با اعتراضات مداوم مردم علیه رفتار تبعیض آمیز و تمامیت خواه رژیم سلطنتی آل خلیفه بوده است؛ به نحوی که این کشور کمتر روی آرامش و ثبات سیاسی به خود دیده است. انقلاب 14 فوریه 2011 میلادی مردم بحرین هر چند سه روز پس از سقوط حسنی مبارک در مصر و همراه با موج خیزش‌های مسلمانان علیه رژیم‌های دیکتاتوری آغاز شد اما با نگاهی دقیق‌تر ریشه های این انقلاب مردمی را حداقل باید از دهه 1970 میلادی و نوع رفتار خاندان حاکم بر این کشور با مردم مورد مطالعه قرار داد.
New node

New node

روز جهانی قدس

روز جهانی قدس

undefined
تحولات ترکیه

تحولات ترکیه

undefined
آزادسازی موصل

آزادسازی موصل

آزادسازی موصل یا نبرد بازپس گیری موصل از اشغال گروه تروریستی داعش، عملیات نظامی منظم و کلاسیکی است که از روز دوشنبه ۱۷ اکتبر ۲۰۱۶ به فرمان حیدر العبادی نخست وزیر عراق برای پس گرفتن موصل از سیطره داعش آغاز شد. موصل مرکز استان نینوا و دومین شهر بزرگ عراق در تابستان ۲۰۱۴ به اشغال گروه داعش درآمد و از آن زمان ابوبکر بغدادی، خلافت خودخوانده خود را در این هشر استقرار نمود. عملیات آزادسازی موصل از نوع جنگ‌های شهری منظم به شمار می‌رود.
آزادسازی حلب

آزادسازی حلب

پس از آن که دیدبان حقوق بشر سوریه مستقر در لندن؛ اوایل هفته جاری اعلام کرد که 60 درصد از مناطق شرقی حلب توسط ارتش سوریه از اشغال گروه‌های تروریستی آزاد شده است، حال منابع خبری امروز اعلام کرده‌اند؛ با پیشروی سریع و برق‌ آسای ارتش سوریه طی چند روز گذشته، مناطق تحت کنترل دولت سوریه در شرق حلب، به میزان 80 درصد رسیده است.
New node

New node

نقض حقوق بشر در یمن

نقض حقوق بشر در یمن

پرونده ای در مورد نقض حقوق بشر در یمن
alwaght.net
مصاحبه

حجاز در آستانه تحول

دوشنبه 13 بهمن 1393
حجاز در آستانه تحول

الوقت_ عربستان در منطقه و جهاناسلام از جنبه‌های مذهبی، سیاسی و اقتصادی کشوری تأثیرگذار محسوب میشود. از نظر مذهبی علاوه بر آنکه 2 شهر مکه و مدینه در این کشور قرار دارد، قبله مسلمین، مدفن پیامبر اسلام(ص) و محل تولد اسلام و گسترش دین مبین در عربستان است. این مساله باعث شده تا عربستان دارای نوعی از الهام‌بخشی در بین کشورهای اسلامی باشد.

از نظر سیاسی، عربستان به واسطه وهابیت، یک قطب و بلوک مذهبی ـ سیاسی محسوب می‌شود و جهان اسلام را به 2 دسته موافقان و مخالفان خود تبدیل کرده است. کانون بلوک وهابی، عربستان و کانون بلوک مخالف وهابیت، جمهوری اسلامی ایران است.

در حوزه عربی، عربستان دارای مرکزیت است. مقر اصلی سازمان همکاری‌های اسلامی در شهر جده قرار دارد و بسیاری از سازمان‌های دیگر مذهبی جهان اسلام نیز در عربستان شکل گرفته و دفاتر آن در این کشور قرار دارد. بنابراین از این منظر، این کشور نقشی تعیین کننده در سطح جهان اسلام دارد.

از لحاظ اقتصادی، عربستان بزرگترین صادرکننده نفت جهان است و در ردیف بزرگترین کشورهای صاحب ذخایر عظیم نفت و گاز محسوب می‌شود. به غیر از این، عربستان سعودی در بسیاری از بازارهای منطقه‌ای و بین‌المللی اقتصادی حضور دارد و سهم زیادی از سرمایه‌گذاری‌های اقتصادی در کشورهای منطقه به این کشور تعلق دارد.

وضعیت این کشور با عنوان «عربستان سعودی» با وضعیت پادشاهی در این کشور گره خورده است. برخلاف کشورهای دیگر که کشوری با یک سیستم و رژیم سیاسی وجود دارد، اساساً وجود کشوری با نام عربستان سعودی با موجودیت یک رژیم خاص گره خورده و بود و نبود این رژیم، تاثیر فراوانی بر بود و نبود آن کشور دارد.

مسلما اگر آل سعود در عربستان سقوط کنند و رژیم در این کشور از پادشاهی به سمت جمهوری یا شبه جمهوری تغییر مسیر بدهد یا در همین سیستم پادشاهی، حکومت از خانواده‌ای به خانواده‌ای غیر از خاندان سعود منتقل شود، دیگر کشوری به نام عربستان سعودی وجود خارجی نخواهد داشت و ما شاهد یک کشور و وضعیت جدیدی خواهیم بود.

عربستان در این صورت چه تجزیه شود یا واحد باقی بماند، دیگر عربستان سعودی نخواهد بود زیرا واژه «سعودی» جزیی از هویت این کشور شده و با سقوط آنها این پسوند تغییر خواهد کرد. ممکن است کشورهای جدیدی در این سرزمین  به وجود بیایند که بخشی از آن در نجد همچنان پسوند سعودی را یدک بکشد ولی در حجاز، الشرقیه، جنوب و شمال دیگر قطعاً این پسوند را نخواهد داشت.

بنابراین باید توجه شود که کشوری به نام عربستان‌سعودی با همه این امتیازاتی که برشمردیم، ارتباط تنگاتنگی به وضعیت پادشاهی در عربستان دارد.

خوب است بدانیم که عربستان سعودی در سال 1931 در این سرزمین متولد شد و از عمر آن در دنیا، بیش از 85 سال نمی‌گذرد. در این سال، آل‌سعود و وهابی‌ها توانستند با کمک بعضی از قبایل عربستان به خصوص قبیله بزرگ «عتیبه» حکومت را در این کشور به دست بگیرند.

عربستان‌سعودی مولود ائتلافی سیاسی در داخل این سرزمین بود. وضعیت پادشاهی در عربستان‌سعودی ارتباط تنگاتنگی با وصیتی که «عبدالعزیز» موسس پادشاهی سعودی انجام داده است، دارد. برحسب وصیت عبدالعزیز تا زمانی که فرزندان وی در قید حیات هستند، نوبت حکومت به نوه‌ها یا غیر از خاندان آل‌سعود نمی‌رسد. لذا طی 40 سال گذشته شاهد به حکومت رسیدن «پادشاهان فرتوت» در عربستان بوده‌ایم.

بعد از مرگ فیصل‌بن عبدالعزیز در سال 1975، دیگر شاهد روی کار آمدن پادشاهی با سن کمتر از 60 سال نبوده‌ایم و تمامی پادشاهان در پیری به قدرت رسیده‌اند. ملک عبدالله پادشاه کنونی عربستان نیز در سال 2005 و در حالی که بیش از 80 سال سن داشت، به قدرت رسید.

براساس وصیت عبدالعزیز سمت‌های مهم به غیر از فرزندان وی نمی‌رسد و این وصیت 2 معضل بزرگ را در برابر عربستان سعودی قرار داده است. معضل اول فرتوتی و ناتوانی نه تنها شخص پادشاه بلکه وزیر خارجه، وزیر‌کشور، وزیر‌دفاع و تقریبا تمام کابینه است که دولت را به «کابینه 80 ساله‌ها» تبدیل کرده است. اعضای این کابینه به طور دائم بین منزل و بیمارستان در تردد هستند.

معضل دوم آن است که وصیت عبدالعزیز کینه‌ای را در درون آل‌سعود پرورش داده است. در حال حاضر نوادگان آل‌سعود منتقدان جدی وضع موجود هستند و یک جریان اپوزیسیون قوی در درون وهابیت و آل‌سعود وجود دارد.

امروز در واقع وضعیت پادشاهی در این کشور به یک نقطه بحرانی رسیده است. بیماری شدید توامان امیر سلمان‌بن‌عبدالعزیز و ملک‌عبدالله‌بن ‌عبدالعزیز اوضاع را در عربستان به شدت بحرانی کرده است. این سوال پیش آمده که با مرگ عبدالله چه اتفاقی خواهد افتاد؟

همه می‌دانند که با مرگ عبدالله‌بن عبدالعزیز، سلمان به عنوان ولیعهد پادشاه واقعی نمی‌شود زیرا به دلیل شدت بیماری معلوم نیست که چند روز بعد از عبدالله از دنیا برود. بحث بر سر این است که امیر مقرن هفتاد ساله، برادر به عنوان ولیعهد قدرت واقعی را در دست داشته باشد. امروز رقابتی بین فرزندان ملک‌عبدالله از خانواده سدیری‌ها و سایرین که 2 شعبه از فرزندان عبدالعزیز هستند، در جریان است.

به نظر می‌رسد که مرگ پادشاه عربستان در ابتدا مناقشاتی را در درون خاندان آل‌سعود پدید می‌آورد اما سوال این است که سطح این مناقشه تا چه اندازه است؟ آیا پادشاهی را از بین خواهد برد؟ آیا جنگی بین امیران در خاندان سعودی در خواهد گرفت که به درگیری‌های خشن منجر می‌شود؟ یا اینکه تکلیف پادشاه و ولیعهد برای مدتی با ابهام مواجه شده و وضعیت سیاسی به حال تعلیق در می‌آید؟

معتقد هستم که با مرگ ملک‌عبدالله وضعیت اول در این کشور به وجود نخواهد آمد زیرا تا این اندازه عقل در درون خاندان سعود وجود دارد که متوجه مخالفان خود در درون و بیرون از این کشور هستند. پشتیبانان خارجی آل‌سعود به خوبی آگاه هستند که خارج شدن عربستان از دست آل‌سعود، این کشور را در یک وضعیت غیرقابل کنترل قرار خواهد داد.

حتماً آمریکایی‌ها و اروپایی‌ها و برخی از کشورهای عرب منطقه بقای آل‌سعود را ترجیح می‌دهند؛ به همین دلیل احتمال وقوع احتمال دوم بیشتر است که عربستان سعودی در عین ادامه بقا دوره‌ای از بی‌ثباتی و مشکل را پشت سر بگذارد.

احتمال زیادی وجود دارد که در این دوره بی‌ثباتی و تعلیق سیاسی، جنبش‌های اجتماعی می‌توانند رشد کرده و به وضعیت جدیدی برسند. با شروع تعلیق در وضعیت سیاسی عربستان، به طور حتم اتفاقاتی در حجاز (مکه، مدینه و تبوک در غرب عربستان) و الشرقیه به وجود خواهد آمد.

بسیاری از موقعیت‌های حساس عربستان در حجاز و الشرقیه قرار دارد. ممکن است دامنه این تحولات خیلی به منطقه نجد (ریاض، قصیم و وائل) نرسد اما حتماً محیط پیرامونی حنبلی مذهب آن را تحت‌تاثیر قرار خواهد داد.

مرگ ملک عبدالله پادشاه در عربستان حتماً زلزله‌ای در این کشور به وجود خواهد آورد اما قدرت این زمین لرزه باعث نابودی تمامی ساختارها نخواهد شد زلزله‌ای توام با خسارت و پس‌لرزه‌های پی‌در‌پی خواهد بود. در کوتاه‌مدت آل‌سعود و غربی‌ها توان مهار این بحران را خواهند داشت اما آثار پس لرزه‌های این مساله در بلند مدت بروز و ظهور پیدا خواهد کرد.

** تاثیر مرگ پادشاه سعودی بر مسائل منطقه‌ای

مرگ پادشاه مقتدری مانند ملک‌عبدالله که بعد از ملک‌فیصل، مقتدرترین پادشاه چهل سال اخیر در این کشور بوده، باعث به وجود آمدن بحرانی برای انتخاب جانشین وی خواهد شد و این کشور برای یک دوره یک تا سه ساله درگیر مسائل داخلی خود خواهد شد.
بحران جانشینی از میزان توجه عربستان به محیط منطقه‌ای خواهد کاست در نتیجه دخالت‌های خارجی این کشور کاهش خواهد یافت. خود مشغولی سعودی‌ها باعث می‌شود تا سوریه، عراق، لبنان، فلسطین و یمن نفس راحتی کشیده و با سرعت بیشتری به اوضاع داخلی خود سر و سامان دهند.

مرگ پادشاه سعودی از اتصال مصر دوران السیسی به عربستان تا حدی خواهد کاست زیرا مصری‌ها ناچار به فاصله‌گیری از سعودی هستند. البته این نکته حائز اهمیت است که گِل مصری‌ها با گِل سعودی‌ها سازگار نیست و با هم سرشته نمی‌شود. گِل مصری‌ها، گِل تساهل و تسامح و مدارای مذهبی‌است ولی گِل سعودی‌ها، گِل خشونت و تعصبات مذهبی، ستیز و درگیری است.

مصری‌ها توانایی‌هایی در داخل خود دارند که سعودی‌ها ندارند. بنابراین همین امروز نیز مصر رابطه بسیار فعال و کارآمدی با عربستان ندارد گرچه به صورت نمادین ما شاهد یک سلسله سفرها، گفت‌و‌گو‌ها و توافقات هستیم ولی این مسائل عمق زیادی پیدا نمی‌کند و سعودی‌ها هم اساساً مایل نیستند که مصری‌ها در منطقه عربی قدرت داشته باشند. عربستان در حل موضوع بحرین با مشکلی جدی مواجه است. پرونده بحرین مانع از رسیدگی عربستان به پرونده‌های مهم‌تر در منطقه شده است.

برای عربستان پرونده عراق و یمن بسیار مهم‌تر از پرونده بحرین است. عقلای سعودی معتقد هستند که درگیری و اشتغال آنها در پرونده بحرین، انرژی و ظرفیت‌های آنها را در پرونده‌ای کوچک مستهلک کرده و به ایران اجازه داده تا پرونده‌های بزرگ‌تر را با خیالی آسوده تر مدیریت کند.

ایران طی شش‌ماه گذشته نقش بسیار فعال‌تری در پرونده عراق و یمن پیدا کرد. در پرونده یمن طرح "مبادره خلیجی" سعودی‌ها به طور کامل کنار رفت و با ورود حوثی‌ها و انصارالله پرونده جدیدی شکل گرفت. نخبگان سعودی معتقدند سرگرمی‌ها آنها به پرونده‌های کوچک، باعث شد تا ایران پرونده‌های بزرگ‌تر در منطقه را به دست بگیرد و آنها را فعالانه مدیریت کند.

بر‌این اساس مقامات سعودی و شخص ملک‌عبدالله به آل‌خلیفه در بحرین گفته‌اند نمی‌توانند برای همیشه در بحرین نیروی نظامی داشته باشیم و باید راهی برای حل اختلافات با معارضین بحرینی پیدا شود.

کما‌ اینکه این فشار را آمریکایی‌ها و انگلیسی‌ها هم بر آل خلیفه دارند. معتقدم مرگ ملک‌عبدالله باعث فاصله گیری نسبی سعودی‌ها از پرونده بحرین و یمن شده و این کشور دامنه دخالت‌های خود را دست کم برای یک دوره یک تا سه ساله از این کشورها کمتر خواهد کرد.

** ساختار حکومت آینده عربستان چگونه خواهد بود؟

دوره حکومت‌هایی نظیر آل‌سعود در منطقه خاورمیانه دست‌کم 20 سال است که منسوخ شده و امروز نشانی از حکومت و شبه حکومت آل‌سعود در دنیا وجود ندارد. عربستان نیز نمی‌تواند در یک محیط کاملاً متحول، وضعیت با ثبات گذشته خود را ادامه دهد. عربستان ناچار است در آینده ولو به طور ناقص نمونه‌هایی از مداخله و مشارکت مردم در حکومت یا دموکراسی کنترل شده را در این سرزمین بپذیرد.

عربستان در حال‌حاضر فاقد قانون اساسی است و احکام پادشاه طی 85 سال گذشته به منزله قانون اساسی بوده است؛ قانون اساسی این کشور حجیم ولی فاقد اصول مشخصی است که هویت معینی را شکل داده باشد. دوره این‌گونه حکومت‌ها که فاقد قانون ‌اساسی و اصول است، گذشته و عربستان ناچار است که به سمت دموکراسی حرکت کند.

مسلماً با فضاهای جدیدی که در منطقه پیش آمده، امکان حذف قبایل به شیوه‌ای که عبدالعزیز دنبال کرد، دیگر وجود ندارد. بنابراین قبایل در عربستان قطعاً فعال خواهند شد و این کشور ناچار است که نقش روسای قبایل را در سیستم حکومتی افزایش دهد.

با این تفاسیر 2 گزینه پیش روی عربستان وجود دارد؛ یک گزینه تغییرات آرام که حکومت آن را مدیریت کند و با فشار غربی‌ها امکان اتفاق افتادن دارد و دوم اینکه انقلابات و شبه انقلابات اجتماعی آل‌سعود را وادار به تغییر کند.

معتقدم هر 2 این گزینه‌ها، در عربستان قوی هستند. البته احتمال اینکه در کوتاه، مدت مدل اول (تغییرات آرام) اجرا بشود تا اتفاق دوم نیفتد، وجود دارد. گمان می‌کنم غربی‌ها و آل‌سعود این روند را مدیریت کنند ولی در دراز مدت این روند نمی‌تواند دوام چندانی پیدا کند.

یکی از نگرانی‌های آل‌سعود این است که احتمال می‌دهند شروع یک تغییر در کشور منجر به تحولی بزرگ مانند آنچه که در مصر رخ داد، بشود بنابراین با احتیاط درباره این مساله سخن می‌گویند.

سیستم در عربستان فردی است و امروز فردی که مظهر جمع باشد، وجود ندارد. در دوره پادشاهی فهد،‌ عبدالله به دلیل اینکه برخورد منعطفی داشت، طیف‌های مختلف خاندان آل سعود را زیر پر و بال گرفته بود بعد از عبدالله چنین شخصیتی وجود ندارد.

درباره امیر سلمان هم چنین بحثی مطرح بود ولی امروز سلمان حالت فعالی ندارد. به نظر نمی‌آید که رسیدن به گزینه‌ای که بتواند جای عبدالله را پُر کند، خیلی کار آسانی باشد و حتماً زمان بر است. کما اینکه نگرانی‌های پی‌در‌پی که از سوی غرب مطرح می‌شود نشان می‌دهد که گزینه قطعی فعالی ندارند. 

** مناقشه بین نوادگان آل سعود

بلافاصله پس از آنکه پادشاهی از نسل اول آل‌سعود عبور کند و وصیت عبدالعزیز کنار گذاشته شود، مناقشه بین نوادگان شروع می‌شود. فرزندان عبدالله، فرزندانی نیستند که طایفه فهد آنها را قبول داشته باشند لذا مناقشه بین نسل فهد و نسل عبدالله بالا خواهد گرفت.

ساماندهی به این مساله در کوتاه مدت میسر نیست. معتقدم تعلیق سیاسی در عربستان بعد از مهاری کوتاه مدت، ادامه پیدا خواهد کرد و به محض ایجاد گشایشی، جنبش‌های اجتماعی در این کشور ایجاد خواهند کرد. فاصله زمانی زیادی بین ایجاد تعلیق سیاسی در عربستان و آغاز جنبش‌های اجتماعی در عربستان نیست. حاجیانی که با نخبگان مکه و مدینه در ارتباط هستند، می‌گویند اوضاع در این 2 شهر غیرعادی است.

باید توجه داشت که قبل از حاکمیت آل‌سعود بر عربستان، مکه و مدینه تعیین کننده هویت این سرزمین بودند ولی امروز این 2 شهر به حاشیه رفته و ریاض، قلب عربستان را تشکیل داده است. این در حالی‌است که از نظر مذهبی، ساکنان منطقه ریاض که نجد قدیم است، حنبلی و حجازی‌ها، مالکی و شافعی هستند. اساساً در نزد شافعی‌ها و مالکی‌ها، معتقدان به مذهب حنبلی به عنوان گروه‌های عقب مانده شناخته می‌شوند و آنها از اینکه خود را پیرو جریان ریاض ببینند، ننگ دارند و به نظر من این زخم سرباز خواهد کرد.

** آینده بازار نفت در صورت مرگ پادشاه سعودی

برخلاف ادعایی که مطرح می‌شود، میزان نفت صادرات عربستان کمتر از 9 میلیون بشکه در روز است. کارشناسان اوپک می‌گویند عربستان‌سعودی تا 10 سال آینده هم ظرفیت صادرات بیش از 8 و نیم میلیون تا 9 میلیون بشکه در روز را نخواهد داشت.

در مورد اینکه آیا اساساً ارزان شدن قیمت نفت توطئه‌ای سعودی، توطئه‌ای غربی یا توطئه مشترک سعودی- غربی است، حرف و حدیث‌های زیادی مطرح می‌شود و درباره اینکه تنها اراده سعودی‌ها و کارتل‌های نفتی توانسته بر روی قیمت‌ها تاثیرگذار باشد، حرف‌های مختلفی مطرح می‌شود.

فنری که امروز بر روی قیمت نفت فشرده شده و نفت را از 110 دلار به 45 دلار رسانده برای همیشه قابل کنترل نیست. روزی این فشار باید از روی این فنر برداشته شود و قیمت‌ها به سمت اصلاح شدن حرکت کند. البته این احتمال وجود دارد که به 110 دلار قبل بازنگردد اما به مرز 70 تا 75 دلار خواهد رسید.

مرگ پادشاه سعودی طبیعتاً شوکی را به بازار نفت وارد می‌کند و این احتمال وجود دارد که قیمت‌های کنونی بین 10 تا 12 دلار افزایش یابند.

** تاثیر مرگ پادشاه سعودی بر تروریسم

مرگ ملک‌عبدالله می‌تواند 2 تاثیر بر روی تروریسم در منطقه خاورمیانه داشته باشد. در منطقه ما تروریسم دولتی و غیردولتی وجود دارد. علاوه بر رژیم صهیونیستی، تروریسم دولتی در منطقه ما، شناسنامه‌ای وهابی دارد البته ترکیه، قطر و برخی از کشورهای دیگر هم این تروریسم را تقویت کردند ولی اصالت این تروریسم، وهابی است. این امکان وجود دارد که مرگ ملک‌عبدالله به کاهش تروریسم دولتی در منطقه بیانجامد.

هر اندازه که توجه عربستان سعودی به مسائل داخلی‌اش جلب شود، از میزان دخالت این کشور در محیط منطقه‌ای کاسته خواهد شد. با این حال در کنار تروریسم دولتی، یک تروریسم غیردولتی که مظهر آن امروز داعش است نیز در منطقه ما وجود دارد.

داعش برنامه‌هایی برای عربستان دارد و مرگ پادشاه سعودی فرصتی می‌تواند برای تشدید فعالیت‌های این گروه در عربستان باشد و این احتمال وجود دارد که به موج جدیدی در کشورهای عربی دامن بزند.

بنظر مرگ پادشاه عربستان وضعیتی پارادوکسیکال پیدا خواهد کرد؛ از سویی منجر به کاهش تروریسم دولتی شده و از سوی دیگر پای تروریسم غیردولتی را در شبه جزیره باز خواهد کرد.

باید دعا کرد که پای تروریسم غیردولتی مانند داعش به عربستان باز نشود زیرا در درجه اول به ضرر اقلیت‌های ناهمخوان با آنها تمام خواهد شد. ما احتمال می دهیم که اگر پای داعش به عربستان برسد بیشترین قربانیان را شیعیان بدهند و هجوم داعش از جنوب شروع شود.

دلیل این امر آن است که هجوم به جنوب عربستان به دلیل منابع نفتی هم با صرفه‌تر است و هم حساسیت کمتری در این کشور سبب می‌شود زیرا درگیری‌ها شکل شیعه - سُنی پیدا می‌کند. سُنی‌ها نسبت به حمله به شیعیان واکنش ضعیف‌تری نشان خواهند داد در حالی که اگر این تروریسم به سمت مکه و مدینه به حرکت در بیاید یا به سمت نجد، توامان شیعه و سنی علیه آنها تحریک و وارد عمل می‌شوند.

تصور می‌کنم اگر داعش بخواهد وارد عربستان شود، کار خود را از منطقه الشرقیه شروع خواهد کرد و بیشترین قربانیان را شیعیان تشکیل می‌دهند.

البته در عین حال شکست پروژه داعش در عراق و سوریه طی ماه‌های گذشته و گسسته شدن ارتباط داعش در این 2 کشور، تا حد زیادی خطر حرکت جدید داعش در عربستان را کم کرده و داعش را در موضع ضعیف‌تری قرار می‌دهد. آن نیرویی که داعش را در عراق و سوریه مهار کرد، قادر است که از شیعیان در عربستان هم دفاع کند.

البته دفاع از شیعیان عربستان طبیعتاً با دشواری‌هایی روبه رو خواهد بود اما مسلماً ایران منتظر نخواهد ماند تا حملات تندی علیه شیعه در منطقه الشرقیه عربستان پیش بیاید.

 

تگ ها :

نظرات
نام :
پست الکترونیک :
* متن :
ارسال

گالری

تصویر

فیلم

تصویر سخنگوی گردان‌های القسام در یکی از دانشگاه‌های آمریکا

تصویر سخنگوی گردان‌های القسام در یکی از دانشگاه‌های آمریکا