الوقت_ روابط ايران و روسيه از منظر نظريه نئورئاليسم قابل بحث و بررسي است. زيرا ايالات متحده آمريکا به عنوان قدرت هژمون از نقش و تاثير زيادي بر اين روابط برخوردار است. بر اساس نظريه کنت والتز ميتوان گفت دولتهاي روسيه و ايران به دليل تهديدات استراتژيک آمريکا در برقراري روابط با يکديگر تحت فشار بوده اند. در خصوص نقش و تاثير آمريکا بر روند همگرايي و واگرايي ايران و روسيه چند نظر عمده وجود دارد:
نخستين نظر بر اين اساس استوار است که آمريکا هيچ تاثيري بر روابط ايران و روسيه ندارد و مناسبات تهران و مسکو بر اساس مولفه هاي جغرافيايي و همکاري هاي دو جانبه تعريف مي شود. دومين نظر بر اين اساس است که آمريکا نقش تعين کننده اي در روابط ايران و روسيه دارد و سوابق تاريخي نشان مي دهند که ايالات متحده خواهان کاهش و تخريب اين روابط بوده است.
با توجه به ديدگاه هاي فوق، در ايران حداقل در دوره پس از فروپاشي شوروي اين تصور وجود داشته است که هر ميزان تقابل و رويارويي روسيه و آمريکا افزايش پيدا کند، فضاي مانور جمهوري اسلامي ايران در سطح بينالمللي نيز افزايش مييابد. با اين حال تحولات سالهاي اخير در روابط روسيه و آمريکا از يک سو و روابط ايران و روسيه از سوي ديگر به گونهاي نبوده است که اين فرضيه را کاملا مورد تاييد قرار دهد. زيرا طي سالهاي پس از فروپاشي شوروي، آمريکا گاهي موجب تحکيم روابط ميان ايران و روسيه و گاهي نيز مانع برقراري برخي پيوندها ميان دو کشور شده است. از سوي ديگر افزايش تنش در روابط روسيه و آمريکا در برخي از برهههاي تاريخي، الزاما به تقويت روابط ايران و روسيه منجر نشده است. علاوه بر اين عليرغم آنكه فشارهاي آمريکا بر روسيه براي قطع همکاريها با ايران تاکنون چندان موثر نبوده است، اما اين مسئله الزاما به معناي تداوم اين وضعيت نيست. به خصوص كه آمريکا طي سال هاي گذشته همواره سعي كرده به انحاء مختلف، از ايجاد روابط نزديك ميان ايران و روسيه ممانعت به عمل آورد. در اين راستا آمريکا همواره خواهان كاهش و حتي قطع همكاري هاي نظامي و تكنولوژيكي ميان تهران و مسكو بوده است.
از اين وضعيت ميتوان نتيجه گرفت که روابط ايران و روسيه از روابط ايران و امريکا و همچنين روابط روسيه و آمريکا تاثيرات اجتنابناپذيري مي گيرد. در واقع آمريکا از نقش و جايگاهي مهم در روابط ايران و روسيه برخوردار است و به عنوان ضلع سوم، همواره خواهان كاهش اين رابطه بوده است. آمريکا سعي کرده به عنوان نيرويي واگرا در روابط ايران و روسيه عمل کند و با استفاده از ابزارها و فشارهاي سياسي، اقتصادي و تبليغاتي، از همگرايي ميان دو کشور ممانعت به عمل آورد. با اين حال تلاش هاي امريکا جهت کاهش روابط تهران و مسکو گاهي نيز اثر معکوس داشته و موجب تقويت همگرايي و همکاري ميان دو طرف شده است.
بر اين اساس مي توان راهکارهاي زير را به عنوان پيشنهاد جهت تثبيت روابط ايران و روسيه و همچنين کاهش تاثير آمريکا بر اين مناسبات مطرح نمود:
1. توسعه سطح همکاري هاي اقتصادي و مبادلات دوجانبه بازرگاني؛
2. افزايش ديدارهاي سياسي و رايزني در مورد مسائل مهم منطقه اي و بين المللي؛
3. همکاري در خصوص مباحث مهم منطقه اي در حوزه درياي خزر، قفقاز، آسياي مرکزي و خاورميانه؛
4. به چالش طلبيدن مقاصد آمريکا جهت نفوذ نظامي در منطقه اوراسيا؛
5. ممانعت از نفوذ و گسترش ناتو به شرق؛
6. پيگيري عضويت ايران در سازمان شانگهاي و اتحاديه اوراسيا؛
7. گسترش مناسبات و تعاملات فرهنگي به عنوان زيربنايي پايدار براي روابط درازمدت.
چنانچه مسائل فوق در روابط دو کشور مورد توجه قرار گيرند، با توجه به تعارضي که لايه هاي سيستمي ايران و روسيه نسبت به توسعه طلبي آمريکا و سيطره هژمونيک آن بر نظام بين الملل وجود دارد، دو کشور مي توانند به نحوي مناسبات خود را تنظيم کنند که ايالات متحده نتواند تاثيري بر آن بگذارد. در واقع هر چه ايران و روسيه موفق شوند پيوندها و همکاري هاي دوجانبه و منطقه اي خود را افزايش دهند، به همان ميزان از تاثير آمريکا در روابط آنها کاسته خواهد شد.