الوقت- این روزها آمریکا و متحدانش با تمام توان میکوشند حزبالله لبنان را خلع سلاح کرده تا امنیت سرزمینهای اشغالی را از سمت شمال تضمین نمایند اما این جنبش مردمی و مقاومتمحور برای رسیدن به جایگاه امروز، مسیر سخت و پر فراز و نشیبی را پشت سر گذاشته است. حزبالله که چهار دهه پیش به سان نهالی کوچک پا گرفت اکنون به درختی تنومند و ریشهدار در معادلات لبنان بدل شده که کنار زدن آن از ساختار نظامی و سیاسی به راحتی امکان پذیر نیست.
هرچند غربیها مدعیاند که سلاح تنها باید در اختیار ارتش لبنان باشد ولی تسلیح حزبالله انتخابی داوطلبانه و بیدلیل نبوده است و مجموعهای از عوامل این جنبش را از همان آغاز به مسیر مبارزه مسلحانه کشاند.
روند شکلگیری حزبالله مسلحانه
مسیر شکلگیری مبارزه مسلحانه حزبالله، حاصل روندی طولانی و پیچیده بود که یکشبه رقم نخورد و نخستین هستههای مقاومت در لبنان از همان روزهای آغازین جنگ داخلی این کشور شکل گرفتند. این جنگ که از سال ۱۹۷۵ تا ۱۹۹۰ به طول انجامید، تنها یک نبرد مسلحانه میان جریانهای سیاسی و مذهبی نبود بلکه باعث تقسیم عملی لبنان به مناطقی شد که هر یک تحت کنترل گروههای شبهنظامی مختلف قرار گرفتند.
در این فضای بحرانی، جامعه شیعه لبنان که عمدتاً در جنوب و ضاحیه بیروت ساکن بود، یکی از آسیبپذیرترین اقشار کشور به شمار میرفت. مناطق شیعهنشین در خط مقدم درگیریها قرار داشتند و از سوی گروههای مسلح دیگر به ویژه فالانژهای مسیحی که تحت حمایت رژیم صهیونیستی قرار داشتند، بارها هدف حمله قرار میگرفتند.
در چنین شرایطی، امام موسی صدر، روحانی شیعه نقشی کلیدی در بیداری سیاسی و اجتماعی شیعیان ایفا کرد. او معتقد بود که جامعه شیعه برای دستیابی به حقوق سیاسی و اجتماعی خود باید سازمانیافتهتر و توانمندتر شود و نتیجه این دیدگاه تأسیس «حرکت المحرومین» و سپس شاخه نظامی آن «افواج مقاومت لبنان» یا همان «جنبش امل» بود. هدف اولیه امل، دفاع از مناطق شیعهنشین و مقابله با تجاوزات داخلی بود اما با گذشت زمان و شدت گرفتن جنگ داخلی، این ضرورت به شکل جدیتری خود را نشان داد.
تهاجم گسترده رژیم صهیونیستی به لبنان در سال ۱۹۸۲ که به بهانه مقابله با سازمان آزادیبخش فلسطین صورت گرفت و تا اشغال بیروت پیش رفت نقطه عطفی در پایهگذاری حزبالله بود. این اشغالگری، وضعیت جنوب را بحرانیتر از همیشه کرد و روستاها و شهرهای شیعهنشین نه تنها زیر آتش حملات دشمن بودند بلکه حضور دائمی نیروهای صهیونیستی، امنیت و زندگی مردم را به شدت مختل کرده بود.
بنابراین، نیروهای جوان و ایدئولوژیک جنبش امل که تحت تأثیر آرمانهای انقلاب اسلامی ایران بودند، به این نتیجه رسیدند که باید نیرویی تازهنفس و کاملاً متمرکز بر «مقاومت مسلحانه» علیه دشمن اشغالگر شکل گیرد. به همین دلیل این نیروها همراه با روحانیون و نیروهای اعزامی سپاه پاسداران در دره بقاع، هسته اولیه حزبالله را بنا گذاشتند. مأموریت این نیروها آموزش نظامی، سازماندهی و تسلیح گروههای جوان و ایدئولوژیک شیعه بود. سلاحهای اولیه که از مسیر سوریه وارد میشد شامل کلاشنیکف، تیربار، خمپارهانداز و بعدها موشکهای ضدزره ساخت روسیه و چین بود.
در طول دهه ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰، زرادخانه حزبالله به تدریج گسترش یافت. افزون بر سلاحهای سبک، این گروه به موشکهای کوتاهبرد کاتیوشا دست یافت که قادر به هدف قرار دادن شهرکهای شمال سرزمینهای اشغالی بود. حملات موفق حزبالله علیه کاروانها و پایگاههای صهیونیستی در جنوب لبنان، به ویژه با استفاده از موشکهای ضدزره و تاکتیکهای جنگ چریکی، جایگاه این گروه را به عنوان نیرویی کارآمد تثبیت کرد. این روند در نهایت به عقبنشینی رژیم اشغالگر از جنوب لبنان در سال ۲۰۰۰ منجر شد اما برخلاف انتظار برخی جریانها، روند تسلیح حزبالله نه تنها متوقف نشد بلکه شتاب بیشتری گرفت.
پس از ۲۰۰۰، حزبالله تلاش کرد سطح بازدارندگی خود را افزایش دهد و با دستیابی به موشکهای میانبرد و ساخت استحکامات زیرزمینی گسترده، موقعیت نظامی خود را تقویت کرد و جنگ ۳۳ روزه در تابستان ۲۰۰۶، نمایش آشکاری از نتایج این روند تسلیح بود. حزبالله در طول جنگ بیش از چهار هزار موشک به سمت شمال اراضی اشغالی شلیک کرد، ناوچه ساعر ۵ را با موشک ساحل به دریا هدف قرار داد و توانست در برابر حملات زمینی ارتش اشغالگر مقاومت کند.
پس از این جنگ، حزبالله مسیر تقویت نظامی را با جدیت پیگری کرد و با تولید موشکهای نقطهزن و دستیابی به فناوری پهپادها در قامت یک ارتش مدرن درآمد. هدف این مرحله از تسلیح، بازدارندگی در برابر هرگونه حمله مجدد رژیم صهیونیستی و تثبیت موقعیت حزبالله به عنوان بازیگر اصلی امنیتی لبنان بود. علاوهبراین، سلاح به ابزاری برای افزایش توان چانهزنی لبنان در مذاکرات منطقهای تبدیل شد و نمود آنرا هم در توافق مرزی سال 1401 بر سر تعیین حدود دریایی در مدیترانه که به تثبیت حقوق لبنانیها برای بهرهگیری از منابع گازی منطقه انجامید، و هم در جنگ سال گذشته بین این جنبش و رژیم صهیونیستی به خوبی شاهد بودیم که در نهایت دشمن برای در آمان ماندن از حملات موشکی و پهپادی به آتشبس تن داد و نتوانست همانند آنچه در سوریه رقم زد به توسعه اشغالگری نظامی در لبنان بپردازد.
نبود ارتشی قدرتمند و کارآمد
یکی از عوامل کلیدی که حزبالله را به عنوان نیرویی مسلح و شبهنظامی در حفظ امنیت لبنان در برابر تجاوزات خارجی به میدان آورد، فقدان یک ارتش منسجم و کارآمد در کشور بود. ارتش لبنان نه تنها فاقد توان دفاعی در برابر رژیم صهیونیستی بود بلکه حتی قادر به حفظ امنیت داخلی هم نبود. اختلافات فرقهای، کمبود تجهیزات مدرن و نفوذ سیاسی گروههای مختلف، ارتش را عملاً از یک نیروی ملی واحد به نهادی ضعیف و بیاثر تبدیل کرده بود.
برای ساکنان جنوب لبنان، اتکا به ارتش دیگر گزینهای واقعی نبود و به همین دلیل، حزبالله نه تنها به عنوان یک نیروی مقاومت علیه اشغالگران عمل کرد، بلکه وظیفه دفاع از مناطق شیعهنشین در برابر حملات سایر شبهنظامیان داخلی را نیز برعهده گرفت.
با اینکه یکی از مهمترین بندهای توافق «طائف» در سال 1989، خلع سلاح همه گروههای شبهنظامی بود که به جز ارتش لبنان و نیروهای امنیتی هیچ گروه مسلحی حق نداشت سلاح به دست داشته باشد اما ارتش ضعیفتر از آن بود که بتواند کشوری را که تازه از جنگ داخلی طولانی خلاص شده و همزمان بخشهایی از آن تحت اشغال قرار داشت را مدیریت کند.
این مسئله باعث شد که تداوم تسلیح حزبالله نه به عنوان یک اقدام موقت بلکه به عنوان یک ضرورت دائمی در ذهن رهبران و هواداران آن و حتی افکار عمومی لبنانیها ثبت شود. در چنین شرایطی، اگر نیرویی همچون حزبالله وجود نداشت لبنان عملاً بدون سپر دفاعی در برابر دشمن صهیونیستی قرار میگرفت و در نبود نیروی قدرتمند در لبنان، میتوانست بحخش وسیعی از سرزمینهای این کشور را همانند جولان اشغالی سوریه تصرف کرده و ضمیمه اراضی اشغالی کند.
رهبران حزبالله هیچگاه جاهطلبی نظامی نداشتهاند و در صورتی که شرایط ایجاب کند حاضرند سلاح خود را تحویل دهند اما زمانی که اطمینان حاصل کنند که امنیت لبنان تضمین خواهد شد. بنابراین، علی المقداد، نماینده حزبالله در پارلمان لبنان اخیرا در پاسخ به فشارهای خارجی گفته است:«کسانی که درباره خلع سلاح مقاومت حرف میزنند، ارتش لبنان را به موشک و جنگنده مجهز کنند تا بتواند مقابل تجاوزات دشمن صهیونیستی بایستد اما تا زمانی که این اتفاق نیفتاده، به همه آنها میگوییم که با آتش بازی نکنید».
علاوهبراین، رهبران حزبالله استدلال میکردند که تجربه تاریخی نشان داده جامعه بینالملل در برابر تجاوزات دشمن اشغالگر منفعل عمل میکند. از سال ۱۹۸۲ تا امروز قطعنامههای سازمان ملل و بیانیههای محکومیت هرگز نتوانستهاند مانع از حملات هوایی یا زمینی ارتش صهیونیستی به خاک لبنان شوند. از طرف دیگر در طول این سالها به دلیل خط قرمزهای رژیم صهیونیستی هیچگاه اراده واقعی از سوی دولتهای غربی برای تسلیح و تجهیز ارتش لبنان به صورتی که امکان بازدارندگی داشته باشد وجود نداشته است. حتی تعیین نیروهای حافظ صلح سازمان ملل (یونیفل) نیز نتوانست خاک لبنان را از تجاوزات همیشگی اسرائیل حفظ کند و این نیروها هیچگاه مانعی بر سر برنامهها و اقدامات رژیم صهیونیستی در لبنان نبوده است.
این واقعیتها، حزبالله را قانع ساخت که تنها با اتکا به توان داخلی و توسعه بنیه نظامی، میتوان از خاک، مردم و حاکمیت ملی لبنان دفاع کرد، رویکردی که تاکنون بخش جداییناپذیر استراتژی این جنبش باقی مانده است.
در نگاه رهبران مقاومت، خلع سلاح حزبالله در شرایطی که تهدیدات خارجی و داخلی همچنان پابرجاست به معنای رها کردن لبنان به سرنوشت سرزمینهای فلسطینی خواهد بود، جایی که نبود یک نیروی دفاعی مؤثر، زمینه را برای اشغال و سلطه طولانی مدت فراهم کرده است.
برخلاف دشمنان خارجی که سلاح حزبالله را تهدیدی برای امنیت داخلی لبنان تلقی میکنند، طی بیش از چهار دهه گذشته، حزبالله هرگز سلاح خود را متوجه مردم، ارتش یا جریانهای سیاسی رقیب در داخل لبنان نکرده و این توان نظامی را صرفاً در برابر دشمن اشغالگر و مزدوران وابسته به رژیم صهیونیستی که به دنبال ناامنسازی کشور بودهاند به کار گرفته است.
الآن بسیاری از لبنانیها برخلاف برخی سیاستمداران که در چارچوب اهداف محور عبری-عربی-غربی در مسیر خلع سلاح مقاومت حرکت میکنند، این سلاح را ضامن بازدارندگی در برابر تهدیدات رژیم صهیونیستی میدانند. پیروزی نامزدهای وابسته به محور مقاومت در انتخابات سالهای اخیر نیز به روشنی نشان داده که حزبالله همچنان از پایگاه اجتماعی قدرتمندی برخوردار است و نقش آن در دفاع از کشور، فراتر از معادلات سیاسی روزمره ارزیابی میشود.
در نهایت، تاریخچه تشکیل و تسلیح حزبالله نشان میدهد که این روند نه محصول یک تصمیم ناگهانی بلکه نتیجه سالها تجربه تلخ جنگ داخلی، اشغال خارجی، ضعف ساختار دفاعی و بیاعتمادی به جامعه بینالملل بوده است. بنابراین، بدون حل ریشهای ضعف ساختاری ارتش لبنان و ایجاد یک سازوکار واقعی برای تضمین امنیت ملی، بحث درباره خلع سلاح حزبالله همچنان یک جدال بیپایان در سیاست این کشور باقی خواهد ماند.