الوقت- سفر دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا به منطقه غرب آسیا و بازدید از کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس با حواشی زیادی همراه بود. ترامپ با مجموعهای از دستاوردهای اقتصادی از جلب سرمایهگذاری بیش از 1 ترلیون دلاری شیوخ عرب تا بازاریابی برای شرکتهای آمریکایی با دستی پر از اولین سفر خارجی خود پس از ورود به کاخ سفید، منطقه را ترک میکند.
با این حال او برای اینکه کشورهای میزبان را نیز در این خوان اقتصادی بی بهره نگذاشته باشد و نشان دهد که این کشورها نیز در این توافقات منتفع شدهاند به تعریف و تمجید از وضعیت اقتصادی این کشورها بویژه عربستان سعودی پرداخت و حتی برای برانگیختن بیشتر رضایتمندی آنها به مقایسه ای میان وضعیت اقتصادی دو سوی خلیج فارس (با ایران) پرداخت.
ترامپ خطاب به سعودیها مدعی شد «درحالی که شما درحال ساخت آسمان خراش هستید، ساختمانهای تهران درحال ویران شدن هستند. مدیریت اشتباه چندین ساله دولت ایران باعث شده تا این کشور با قطعی برقهای چندساعته و روزانه روبرو شود».
او در حالی که ادعا کرد «کشورهای عربی در حال تبدیل شدن به ستون ثبات و تجارت در جهان هستند»، با تکرار مواضع نخنما شده و تکراری 4 دههای مخالفان و دشمنان جمهوری اسلامی، نظام را به دزدیدن منابع مردم و حمایت مالی از تروریسم متهم نمود تا علاوه بر خشنودی سران عرب، به گمان خود میان مردم و حاکمیت سیاسی ایران نیز تفرقهاندازی کند.
ترامپ همواره به اتخاذ مواضع پوپولیستی بر اساس اطلاعات نادرست و غیرمستند مشهور است، همانند ادعای او درباره کمک نظامی 350 میلیارد دلاری آمریکا به اوکراین که گزارشهای مستند این رقم را ۱۱۴ میلیارد یورو در سه سال اعلام کردند. بنابراین اکنون این سوال مطرح است که آیا شکاف توسعه میان دو سوی خلیج فارس همانگونه که ترامپ ادعا کرده بود است؟
مقایسه بر مبنای شاخصهای توسعهای
در سالهای اخیر شتاب گرفتن نرخ رشد اقتصادی کشورهای حاشبه خلیج فارس، درآمد سرانه بالا و ترند شدن اخبار طرحهای جاهطلبانه اقتصادی و تکنولوژیِ آیندهنگرانه با بودجههای سرسامآور و افسانهای بویژه در عربستان سعودی، در چارچوب طرح چشمانداز 2030 – همانند پروژه نئوم و شهر لاین- منشأهای اصلی ظهور تصورات رسانهای از روند پیشرفت اقتصادی در این کشورها بودهاند. همان تصویر رسانهای که ترامپ نیز آن را دستاویز ادعاهای خود کرد.
اما واقعیت این است که نه بازنمایی رسانهای توسعه اقتصادی کشورهای عربی با واقعیت منطبق است و نه آن تصویر کلیشهای رسانههای غربی از ایران.
در سال ۲۰۲۲، بالاترین رشد اقتصادی منطقه به عربستان سعودی با رشد ۸.۷ درصدی اختصاص پیدا کرد و درآمد سرانه آن نیز ۶۸۴۵۰ دلار رسیده است. همچنین عربستان سعودی فعلا بالاترین حجم و اندازه اقتصادی را در میان کشورهای غرب آسیا دارد. این کشور تولید ناخالص داخلی خود را به ۱۰۱۹ میلیارد دلار رسانده است. پس از آن امارات متحده عربی با ۴۸۶ میلیارد دلار و اقتصاد ایران نیز با تولید ناخالص ۴۰۷ میلیارد دلار در رده بعدی قرار گرفته است. امروزه کشورهای عربی به لطف برخورداری از فروش بالای منابع نفت و گاز در ردههای برتر درآمد سرانه جهانی قرار دارند، اما آیا درآمد سرانه و نرخ رشد اقتصادی را می توان ملاک مقایسه توسعه یافتگی دانست؟ برای مثال درآمد سرانه قطر با ۷۸ هزار و ۲۲۰ دلار و امارات هم با درآمد سرانه ۸۸۹۶۰ دلار در سال در صدر فهرست جهانی قرار دارند و حتی در این حوزه توانسته از ایالات متحده آمریکا نیز عبور کنند.
در شاخص رشد اقتصادی نیز کشورهای عراق و کویت در سال های اخیر رشد ۷.۹ درصدی را نیز ثبت کرده اند که از بالاترین نرخ های رشد در آسیا و جهان بوده است.
بنابراین باید بین دو مفهوم «رشد اقتصادی» و «توسعه اقتصادی» تمایز قائل شد. رشد اقتصادی، مفهومی کمّی است در حالی که توسعه اقتصادی، مفهومی کیفی است. «رشد اقتصادی» به تعبیر ساده عبارت است از افزایش تولید کشور در یک سال خاص در مقایسه با مقدار آن در سال پایه.
اما «توسعه» عبارت است از رشد همراه با افزایش ظرفیتهای تولیدی اعم از ظرفیتهای فیزیکی، انسانی و اجتماعی. در واقع توسعه امری فراگیر در جامعه است و نمیتواند تنها در یک بخش از آن اتفاق بیفتد. توسعه، حد و مرز و سقف مشخصی ندارد بلکه به دلیل وابستگی آن به انسان، پدیدهای کیفی است (برخلاف رشد اقتصادی که کاملا کمی است) و هیچ محدودیتی ندارد. تعریف توسعه همانند هر مفهوم انتزاعی دیگری به طور مداوم دچار تغییر و تحول میشود.
در گردهمایی رهبران جهان در سال ۲۰۰۰ میلادی در سازمان ملل متحد تحت عنوان نشست هزاره، اهدافی برای توسعه کشورها مشخص گردید. این هدفها عبارت بودند از: ریشه کن کردن فقر مطلق و گرسنگی، دستیابی به آموزش ابتدایی در جهان، ترویج برابری جنسیتی و توانمندسازی زنان، کاهش میزان مرگ و میر کودکان، بهبود تندرستی مادران، مبارزه با ایدز، مالاریا و دیگر بیماریها، تضمین پایداری زیست محیطی و ایجاد مشارکت جهانی برای توسعه. امروزه به این معیارها باید نرخ رشد علم، دستیابی به فناوریهای برتر (HI-TECH)، صنعتی شدن و ... را نیز اضافه کرد.
در تمامی این معیارها ایران همواره در رده کشورهای در حال توسعه پیشتاز در آمارهای جهانی بوده است. برای مثال بر اساس آمار پایگاههای استنادی بینالمللی، ایران دارای سریعترین نرخ رشد علمی در جهان و ۱۱برابر میانگین جهانی است؛ در بحث تعداد مقالات نیز ایران رتبه اول علمی منطقه در سال ۲۰۱۷ و رتبه ۱۶ علمی در جهان را کسب کرده است.
بر اساس آمار وب او ساینس ایران از نظر مؤسسات پر استناد جایگاه ۱۴ را در دنیا دارد و از لحاظ تولیدات علمی و تعداد مقالات، بالاتر تمام کشورهای منطقه جایگاه ۱۷ جهانی را به خود اختصاص داده است. در حالی که کل کشورهای اسلامی بین ۸ تا ۱۰ درصد تولید علم جهان را دارند ایران به تنهایی 2 درصد از سهم تولید علم جهان را دارد.
نمودار جایگاه علمی ایران از سال 1996 تا 2017 طبق جدول زیر است که منبع آن "سایماگو" است:

نرخ تولید علم از این جهت حائز اهمیت است که فناوری به عنوان یکی از عاملهای مهم توسعهیافتگی به تولیدات علمی وابسته است و نه وابستگی به واردات فناوری. برای مثال بـر اسـاس شـاخص PRODY و EXPY طـی سـالهای 2016-2000 علیرغـم اینکـه صـادرات صنعـت هایتـک چین از آمریکا بیشـتر اسـت ولی سـاختار صـادرات صنعـت تولیـد فنـاوری پیشـرفته در چیـن بـه اندازه ایـاالت متحده بالغ نیسـت و سـاختار پیچیـده فنـاوری صـادرات هایتـک در آمریـکا بهتـر از چیـن اسـت.
ایران امروزه در حوزههای نانوتکنولوژی، فناوری فضایی، فناوری هستهای، فناوریهای نظامی، فناوریهای دارویی و پزشکی، رایانهای (استارتآپها) و بسیاری دیگر از حوزههای مرتبط با فناوری، نه تنها به خودکفایی داخلی رسیده بلکه وارد عرصه رقابت با غولهای تکنولوژی شده و انحصار عملی و تکنولوژیکی را از دست کشورهای پیشرفته خارج کرده است؛ و تمامی این پیشرفتها زیر سایه سنگینترین تحریمهای اقتصادی غرب به دست آمده است. عربستان در همین سفر اخیر ترامپ برای دستیابی به تکنولوژی هستهای مجبور به دان باج سرمایهگذاری 1 ترلیون دلاری به آمریکا شده و این در حالی است که ایران سالهاست چرخه دانش بومی هستهای خود را تکمیل و وارد مرحله تجاری سازی این صنعت پرکاربرد شده است.
شباهت ساختاری به الگوهای توسعه در جهان
اگر بخواهیم اقتصادهای نوظهور مانند چین و کره جنوبی و برزیل و هند را در نظر بگیریم این کشورها در دورهای از مسیر توسعه خود بر بومیسازی تکنولوژی، حمایت از صنایع داخلی و محدود کردن واردات برای رشد ظرفیت داخلی تکیه کردند. ایران نیز از دهههای گذشته، بهویژه پس از انقلاب، رویکردی مشابه در پیش گرفته و تلاش کرده صنایع استراتژیک را بومی کند و برای مقاومت در برابر وابستگی به غرب به استقلال صنعتی دست یابد. همچنین اقتصاد ایران نیازمند اشتغالزایی گسترده است (90 میلیون جمعیت) که با مدل خدماتی-وارداتی کشورهای عربی (جمعیت کم) قابل حل نیست.
کشورهای عربی عمدتاً با واردات تکنولوژی، قرارداد با شرکتهای بزرگ بینالمللی و سرمایهگذاری خارجی، اقتصاد خود را توسعه دادند و بیشتر به مدل «ساخت سریع با پول و دانش خارجی» تکیه میکنند. آنها به جای بومیسازی، بر توسعه خدمات (مثل مالی، گردشگری، لجستیک) تمرکز کردند. مزیت آنها درآمدهای نفتی بود که امکان خرید فناوری و جذب متخصصان خارجی را فراهم کرد. اما وابستگی آنها به خارج در بخش فناوری بالا است (مثلاً عربستان در صنایع دفاعی کاملاً به غرب وابسته است).
جایگاه قدرت در نظام جدید جهانی
نظم بین المللی در دو دهه اخیر به سرعت در حال پوست اندازی است و جهان پس از یک دوره 70 ساله نظم دوقطبی و سپس تکقطبی به سمت چند قطبی شدن حرکت میکند و از طرف دیگر سیستم مالی و اقتصادی دنیا در حال خارج شدن از انحصار غرب و تقویت نقش قدرتهای شرقی است. در این شرایط که ائتلافهای نوظهور مانند بریکس و شانگهای در حال رقم زدن معادلات جدید جهانی هستند بررسی کارنامه نظامهای سیاسی صرفاً بر اساس چند شاخص خرد اقتصادی رشد و درآمد سرانه و تولید ناخالص داخلی (متکی به فروش نفت) به هیچ عنوان معیار درستی برای توسعهیافتگی نیست. در حالی که کشورهای عربی همچنان برای تامین امنیت نیازمند خریداری سلاحهای گرانقیمت و بیفایده هستند، ایران به عنوان یک وزنه مهم در معادلات منطقه حساس غرب آسیا به ائتلافهای شرقی راه یافته است و به اعتراف اسناد امنیت ملی آمریکا در سالهای اخیر در کنار روسیه و چین به یکی از تهدیدات مهم برای جایگاه ابرقدرتی این کشور تبدیل شده است.
استقلال، خودکفایی و مردم سالاری
ایران با تکیه بر استقلال سیاسی و اقتصادی، مسیری متفاوت از کشورهای عربی وابسته به غرب را طی کرده است. خودکفایی در صنایع دفاعی، هستهای و فناوریهای راهبردی، دستاوردی است که ایران را از دام وابستگی به قدرتهای خارجی رهانیده، درحالی که کشورهای عربی مانند عربستان و امارات با وجود ثروت نفتی، فاقد هرگونه توانمندی بومی هستند و حتی امنیت خود را به ارتش آمریکا میسپارند.
مردمسالاری در ایران در قالب انتخابات و نهادهای انتخابی نمود دارد، اما در کشورهای عربی حکومتهای موروثی و فاقد انتخابات واقعی حاکم است. عربستان سعودی حتی اجازه تشکیل احزاب سیاسی را نمیدهد، درحالی که ایران، فضای سیاسی بسیار پویاتری دارد.
وابستگی کشورهای عربی به آمریکا آنها را به ابزار سیاستهای غرب تبدیل کرده است و در سیاست خارجی و حتی در تصمیمگیریهای داخلی نیز نقش سیاستهای واشنگتن قابل کتمان نیست. اما ایران، علیرغم تحریمها، در برابر زورگوییهای آمریکا ایستاده و مسیر مستقل خود را ادامه میدهد.
آیا مردم و نخبگان عرب مانند ترامپ فکر میکنند؟
هرچند سخنان ترامپ در مورد مقایسه وضعیت توسعه یافتگی ایران و کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس بسیار عوامگرایانه بود اما اینگونه وارونه جلوه دادن حقیقت به حدی روشن است که با یک جستجوی ساده میتوان فهمید که سخنان او حتی در میان شهروندان کشورهای عربی هم خریداری ندارد.
در واقع در ذهنیت مردم کشورهای عربی هم توسعهیافتگی با مصرف کالاهای غربی و درآمد سرانه متفاوت است و از قضا پیشرفتهای گسترده ایران در حوزههای هستهای و نظامی و موشکی و فضایی را در مسیر توسعه میبینند.
اگرچه رسانههای عربی معمولاً این احساسات را پوشش نمیدهند، ولی در شبکههای اجتماعی و نظرسنجیهای غیررسمی چنین نظراتی دیده میشود.
به طور مثال نظرسنجی مؤسسه Zogby Research Services در سال 2018 نشان میدهد که در لبنان، عراق و حتی بخشی از فلسطین، درصد قابلتوجهی از مردم (بین ۳۰ تا ۵۰٪) پیشرفتهای نظامی و فناورانه ایران را تحسین میکنند. برخی پاسخدهندگان در مصر و تونس نیز ابراز کردهاند که کشورهای عربی در مقایسه با ایران در زمینههایی مانند موشکی و فضایی عقبماندهاند.
نظرسنجی دیگری از سوی شبکه "رأی الیوم در سال ۲۰۲۱ نشان داد که کاربران عرب در شبکههای اجتماعی اظهار داشتند که "ایران به تنهایی مقابل غرب ایستاده، ولی کشورهای عربی ثروتمند فقط اسلحه میخرند و هیچ پیشرفتی ندارند". در این نظرسنجی شهروندان عرب کشورهای شمال آفریقا (مانند الجزایر) نیز پیشرفت فضایی ایران را نشانهای از "ضعف جهان عرب در علوم پیشرفته" دانستند.
نظرسنجی دیگری از سوی الجزیره پرس در توییتر در سال ۲۰۲۳ با موضوع «چرا کشورهای عربی در فناوری موشکی و هستهای از ایران عقبماندهاند؟» ثابت کرد که بیش از ۶۰٪ از شرکتکنندگان موافق بودند که "دولتهای عربی به جای سرمایهگذاری در علم، به غرب وابستهاند".
برخی کاربران سعودی و اماراتی نیز انتقاد کردند که "پولهای ما صرف خرید سلاح میشود، نه ساخت آن".
گزارش دیگری از مرکز "المرصد العربی" در سال 2022 احساس تحسین شهروندان عرب را به پیشرفتهای موشکی ایران نشان داد و در برخی فرمهای اینترنتی عربی (مانند "حراس" و "هوامیر")، کاربران نوشتهاند: "ایران موشک میسازد، ولی ما حتی یک دوچرخه هم نمیتوانیم تولید کنیم.
نظرسنجی دیگری از سوی مؤسسه Pew در سال 2020 درباره مقایسه ایران و عربستان در فناوری به این نتیجه رسید که حتی در میان جوانان عربستانی، حدود ۲۰٪ ابراز نارضایتی کردند که "چرا کشورشان مانند ایران در فناوری مستقل نیست".