به گزارش الوقت، سخنگوی وزارت خارجه روسیه در نشست خبری با خبرنگاران به اظهارات اخیر آنتونی بلینکن وزیر خارجه دولت جو بایدن درباره «نقش جهانی آمریکا» واکنش نشان داد.
به گزارش خبرگزاری تاس، «ماریا زاخاروا» روز جمعه گفت که ایالات متحده به احساس منحصر به فرد بودن خود عادت کرده است و اکنون میترسد که نقش اصلی خود را در امور بینالمللی از دست بدهد.
از نظر این مقام روس ایالات متحده میخواهد همیشه در عرصه بینالمللی پیشرو باشد و نمیتواند با از دست دادن رهبری خود در جهان که یک موضوع اجتناب ناپذیر است، کنار بیاید.
به گفته زاخاروا، این ترسها به وضوح در اظهارات اخیر آنتونی بلینکن وزیر امور خارجه ایالات متحده دیده میشود که در آن گفته بود آمریکاییها محکوم به رهبری هستند، در غیر این صورت جهان در هرج و مرج فرو خواهد رفت یا جای آنها را کسانی خواهند گرفت که ارزشهای آنها را ندارند.
سخنگوی وزارت امور خارجه روسیه گفت: «این بدان معناست که بسیاری از کارهایی که امروزه توسط ایالات متحده انجام میشود، بر ترس از دست دادن انحصار و نقش اصلی خود استوار است و ارتباط چندانی با رهبری واقعی ندارد.»
وی افزود: «این بدان معناست که ایالات متحده واقعا درک نمیکند که در این مرحله هیچ مهارت رهبری ندارد. آنها در واقع نمیبینند که جهان اکنون بر اساس رویکردهای مفهومی دیگر ساخته شده است. وقتی نخبگان سیاسی از هر چیزی میترسند و این ترس را نشان میدهد، (در واقع آن نخبگان سیاسی) شکست خوردهاند.»
پس از ختم جنگ سرد، امریکا برای تسلط بر جهان سعی کرد نظام بینالمللی لیبرال را که پس از جنگ جهانی دوم در دو سوی اتلانتیک ایجاد کرده بود، جهانی سازد. ادغام کشورهای اروپای شرقی که تازه از اتحاد جماهیر شوروی جدا شده بودند، اولین گام این استراتژی بود. برای تحقق این مأمول، ایالات متحده استراتژی گسترش ناتو به سوی شرق و توسعه اتحادیه اروپا را در سراسر این قاره در پیش گرفت. در نتیجه این استراتژی، کشورهای چک، هنگری، پولند، بلغاریا، استونیا، لیتویا، لیتوانیا، رومانیا، سلواکی، سلوانیا، آلبانیا، کروشیا، مونتهنگرو و ماسیدونیا در ناتو جذب شدند و تعداد کثیری از کشورهای اروپای شرقی عضویت اتحادیه اروپا را پذیرفتند.
پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، روسها به خاطر توسعه اقتصادی خود به کمکهای اقتصادی امریکا دل بسته بودند. به همین دلیل، مخالفتی با استراتژی گسترش ناتو و توسعه اتحادیه اروپا از خود نشان ندادند. روسها که خود را میراثدار روسیه تزاری و اتحاد جماهیر شوروی میدانستند، توقع داشتند که امریکا همانند همتای خود با آنها برخورد کند؛ اما امریکا برعکس، به روسیه به عنوان یک کشور شکستخورده و نیازمند مینگریست و جایگاه برابر با سایر کشورهای اروپای شرقی به او قایل بود. به همین دلیل، با وجود تمایل امریکاییها به ادغام روسیه به ناتو و اتحادیه اروپا، روسیه وارد این دو سازمان نظامی و سیاسی نشد.
روسیه الی ۲۰۰۸ سیاست دنبالهروی و بعضاً مشاهده و انتظار را دنبال میکرد و اگر در مواردی هم با اقدامات امریکا و غرب مخالفت میکرد -نظیر حمله امریکا به عراق- صرفاً محدود به اظهارنظر دیپلماتیک بود. با رشد تولید انرژی در داخل روسیه و افزایش وابستهگی اروپا به انرژی این کشور، در سال ۲۰۰۸ پوتین در کنفرانس مونیخ اولینبار برخلاف سلف خویش و رویکردهای قبلی خود، نظام تکقطبی به رهبری امریکا را نقد کرد و به صورت صریح از روسیه به عنوان یکی از قطبهای قدرت در جهان نام برد.
روسیه در سال ۲۰۱۱ -برخلاف ۲۰۰۱ در افغانستان و ۲۰۰۳ در عراق- در کنار بشار اسد ایستاد و مانع سرنگونی او و تکرار تجربه عراق و افغانستان در این کشور شد و تا امروز برخلاف میل امریکاییها اسد را در قدرت نگه داشته است. پس از شدت گرفتن بحران کریمیه در سال ۲۰۱۴، روسیه با استفاده از قدرت نظامی، این منطقه را به خاک خود ملحق کرد و برای امریکاییها و غرب نشان داد که دیگر نمیتواند گسترش نفوذ ناتو و امریکا را به منطقه حیات خلوت خود تحمل کند.
پس از ۲۰۱۴، روسیه که سیاست مشاهده و نظارت را در افغانستان دنبال میکرد و عضو ائتلاف جهانی علیه تروریسم بود، در صلح و جنگ افغانستان به عنوان یک طرف فعال شد. مسکو در کنار روابط دیپلماتیک و رسمی با حکومت افغانستان و گروههای سیاسی افغان، با طالبان نیز روابط برقرار کرد. در سال ۲۰۱۹، ترکیه به عنوان یکی از قدرتهای نظامی ناتو و یکی از متحدان امریکا، به ارزش حدود ۲.۵ میلیارد دالر امریکایی سلاح S-400 از روسها خریداری کرد؛ سلاحی که نسبت به سیستم دفاعی پاتریوت امریکا از قابلیت بیشتر برخوردار است و توانایی کسب اطلاعات سلاحهای ناتو را نیز دارد. امریکاییها خرید این سلاح را توسط ترکیه اشتباه فاحش خواندند و بر متحد خود تحریم وضع کردند. پس از ترکیه، هندوستان، متحد راهبردی دیگر امریکا در جنوب آسیا همچنان به خرید این سلاح علاقهمندی نشان داد.
بر این اساس، روسیه برخلاف آنچه امریکاییها در دهه نود و سالهای اول سده بیستویکم از روسها میخواستند، نشان داد که: اول) این کشور یک قطب قدرت در جهان معاصر با نظام سیاسی متفاوت از نظام لیبرال دموکراسی امریکا است و مثل هر قدرت دیگر میخواهد در منطقه خود صاحب نفوذ انحصاری باشد و به هیچ قیمتی به قدرتهای دیگر به شمول ایالات متحده اجازه نمیدهد که در میدان نفوذ انحصاریاش نفوذ کند، حتا اگر به رویارویی مستقیم نظامی بینجامد. دوم) اگر در کنار هر دولتی ایستاد شود، امریکا و هیچ دولت دیگری نمیتواند آن را سرنگون کند. سوم) موثرتر و بهتر از امریکا در برابر تروریسم مبارزه میکند. چهارم) مثل امریکا و چین اقتصاد توسعهیافته و صنعتیشده ندارد؛ اما با فروش گاز و سلاحهای استراتژیک نظیر S-400 میلیاردها دلار وارد اقتصاد کشورش حتی از متحدان امریکا میکند. پنجم) با حمایت از گروههای چریکی همانند جنگ سرد میتواند برای امریکا و هر قدرت دیگری درد سر ایجاد کند. بنابراین، امریکاییها و جهان باید روسها را به عنوان یکی از سه قطب قدرت در جهان بشناسند و نباید دیدگاه و نظریات روسها در تحولات جهانی را نادیده بگیرند.