الوقت- گروههای تکفیری و افراط گرایان به خصوص سلفی های سنتی یا وهابیت سیاسی و حکومتی به عنوان یکی از دو رکن حکومت عربستان سعودی، داعیه پرچمداری و ترویج و حمایت تاریخی جریانهای سلفی در منطقه را در عرصه نظر دنبال می کنند؛ در حالیکه در عمل به گسترش مرزهای فرهنگی- مذهبی و سیاسی سلفی گری تکفیری و وهابیت در جهان اسلام انجامیده است. این نوعی از نقش آفرینی که در سایه منابع حمایتی غرب و رژیم صهیونیستی انجام می شود درواقع نمایانگر نقش دوگانه و متضاد گروههای تکفیری و به خصوص سعودیها در عرصه عمل و نظر است. برای آشکار ساختن ماهیت این گروهها به برخی از مصادیق و رفتارهای سیاسی این گروهها اشاره خواهد شد.
1- وهابیت و پیوندهای تاریخی با استعمار و غرب (انگلیس): یکی از مهمترین نکات قابل توجه که در تبیین رویکرد سلفی های سنتی یا وهابی های حکومتی اهمیت زیادی دارد، درک پیوندهای تاریخی بین وهابیت و غرب به خصوص در دوره استعمار است. در واقع اساس اندیشه وهابی در سایهی قدرت و سیاست رشد کرد. در بُعد داخلی، شکی نیست که پیوند میان محمد بن عبدالوهاب و محمد بن سعود بقای وهابیت را تضمین کرد؛ اما پرسش مهم این است که وهابیت با نداشتن ریشه اعتقادی قوی و نبود رهبری کاریزماتیک، چگونه توانست دعوت خود را فراگیر کند و در برابر موانع بزرگ ایستادگی نماید؟ وهابیت در آن دوران، دست کم با دو مانع قدرتمند روبهرو بود: نخست، افکار عمومی و علمای اسلام که حرکت محمد بن عبدالوهاب را مخالف مبانی اسلام میدانستند. دوم، مخالفت حکام محلی با این جریان بویژه دو امیرنشین ریاض و عیینه که با وهابیان سرناسازگاری داشتند. در مقیاسی گستردهتر، امیران مکه و مدینه، محمد بن سعود ـ حاکم درعیه ـ و دولت پاشاها در مصر که تحت نظر امپراتوری عثمانی حکومت میکردند نیز به دلیل ماهیت این دعوت و تضاد آن با آموزههای اسلامی، با آن مخالف بودند. بر اساس شواهد تاریخی، وهابیان هرگز نتوانستند در برابر این جریانهای مخالف مقاومت کنند و به همین دلیل در دو مقطع از زمان، نظام سیاسی و عقیدتی وهابیت کاملاً برچیده شد. حتی ارتش مصر پس از موفقیت در سرکوبی سعودیان، امیر و خاندان سعودی را به استامبول فرستاد و افراد آن، در مناطق مختلف گردن زده شدند تا درس عبرتی برای دیگر مدعیان دروغین باشند. با این حال، در کمال ناباوری، اندیشهای که در خاستگاه خود نتوانسته بود رشد کند و نابوده شده بود، در تبعید و در کشوری دیگر ریشه گرفت.
در خصوص پیوندها و روابط تاریخی بین وهابیت و استعمار انگلستان و منافع و خدمات متقابل آنها به همدیگر تردید چندانی وجود ندارد. به خصوص انگلستان به ایجاد و یا حمایت از فرقه های جدید و انحرافی مصالحه گر به منظور مقابله با نیروهای ملیگرا و اسلامی اصیل نیاز داشت و از سوی دیگر وهابیون نیز به دلیل فقدان بسترهای جدی در جهان اسلام و رویه های غیر متعارف پذیرش چندانی در میان مسلمانان منطقه نداشتند. بر این اساس وهابیون ضمن اینکه حمایت انگلستان را پذیرا شدند، به پیوندها و همگرایی رفتاری خود با منافع و اهداف خود در منطقه ادامه دادند. با این حال پرسش مهم دیگر درباره وهابیت این است که آیا این فرقه از همان ابتدا ساخته و پرداخته استعمار انگلستان بوده و پیش از دعوت محمد بن عبدالوهاب، انگلستان هدایت این جریان انحرافی را در دست داشته است، یا پس از آغاز دعوت و به ویژه در دورهی سوم حکومت آل سعود، انگلستان به ویژگیهای تفرقهافکنانه و همسو با سیاستهای خود در کشورهای اسلامی پیبرده و پس از مرگ آن در دورهی دوم، آن را احیا کرده است؟ مسلم این است که، اگر بتوان نقش انگلستان را تشکیل این مکتب و تربیت داعی آن، یعنی محمد بن عبدالوهاب، انکار کرد، هرگز نقش این کشور در احیای این مکتب پس از مرگ آن و خروج آن از شبه جزیره را نمیتوان انکار کرد. یعنی حتی اگر بپذیریم که انگلستان در تشکیل فرقهی وهابیت و تربیت محمد بن عبدالوهاب نقشی نداشته است، در نقش آن در احیای دوباره این فرقه شکی نیست و در هر دو صورت، نتیجه یکی است؛ به این معنی که اگر مکتب وهابیت ذاتاً مکتبی ساخته دست استعمار نباشد، اما کار ویژهی خود را که همان عملی کردن اهداف استعمار در کشورهای اسلامی است، به خوبی عهدهدار شده است.
2- نگاه سلفی های سنتی به رویکردهای استراتژیک غرب و آمریکا: جریان سلفی سنتی جدا از دیدگاههای خود نسبت به مسائل فرهنگی و اجتماعی و نظام سیاسی داخلی که موضعی نفی گرایانه محسوب می شود، در عرصه مسائل و سیاست های استراتژیک غرب رویکرد کاملا متفاوتی دارد. به این معنی که وهابیون یا در قبال سیاست های تهاجمی و ضد اسلامی غرب سکوت میکنند، یا سعی کرده اند نوعی تعامل با غرب را در مسائل استراتژیک در پیش بگیرند. این نوع از رویکرد بدین مفهوم است که سلفی های سنتی ضمن مخالفت با ارزش های فرهنگی و سیاسی که می تواند جوامع داخلی و ساختار قدرت آن را تغییر دهد، با سیاست های استراتژیک غرب و به خصوص آمریکا از جمله در مورد جهان اسلام و منطقه خاورمیانه مخالفتی را از خود بروز نمی دهند. بر این اساس است که نمی توان شاهد اظهارات یا اقداماتی از سوی وهابیت حکومتی مبتنی بر مبارزه با غرب در جهت حفظ مصالح و منافع کشورهای اسلامی یا مسائل مهمی مانند فلسطین بود. در مجموع میتوان رویکردهای سلفی های سنتی به مقوله های استراتژیک غرب را در محورهای زیر خلاصه کرد: عدم موضع گیری در برابر غرب و سکوت تاریخی؛ تائید تعامل اقتصادی و سیاسی با غرب؛ نفی اعتراض مردمی در برابر غرب؛ همراهی نسبی با سیاست مبارزه با تروریسم غرب؛ سکوت تاریخی و تعامل با موجودیت صهیونیستی؛ دشمنی و مخالفت با گروههای مقاومت و تساهل در قبال رژیم اسرائیل.
3- تعامل با غرب، آمریکا و سکوت در برابر رویکردهای ضد اسلامی: تکفیریهای سنتی با توجه به پیوند با آل سعود در دولتمداری در عربستان و اتحاد عربستان و غرب علاوه بر اینکه نوعی سکوت و تائید را در قبال روابط عربستان و غرب و رویکردهای استراتژیک غرب در پیش گرفته اند، هر گونه واکنش در برابر رویکردهای ضد اسلامی غربی ها را نیز رد میکنند. این در حالی است که بر اساس معارف نظری اولیه سلفی گری که از جمله در سلفی های جهادی بازتاب یافته است، روابط با غرب و به خصوص سلطه غرب بر مسلمانان نفی میشود. به عنوان نمونه مفتی عربستان سعودی تظاهرات در کشورهای عربی و اسلامی در اعتراض به توهین به پیامبر اسلام (ص) را خشونت طلبانه خواند. آل شیخ تحریم و قطع رابطه هیچ جایگاهی در اسلام ندارد و مسلمانان باید از چنین اقدامی دست برداشته و با نصیحت و کلمه حق به پاسخگویی این توهین ها بپردازند .
در موردی دیگر مفتی عربستان سعودی نفرین کردن آمریکا را حرام و نامشروع دانست. وی در واکنش به مطالب ضد آمریکایی مطرح شده در شبکههای اجتماعی در عربستان پس از توفان ساندی گفت، مسلمانان باید از این حوادث طبیعی عبرت بگیرند؛ نباید علیه همه دعا کرد چرا که بین آنان مسلمانان بسیاری هستند و این دعا به نفع مسلمانان نیست.
4- وهابیت دولتی درباره تروریسم ضد غربی: بعد از حادثه یازده سپتامبر ٢٠٠١ و بعد از آنکه سلفی های جهادی رویکرد و گرایشات ضد غربی قابل ملاحظه ای پیدا کردند و سیاست غرب بر مبارزه با تروریسم متمرکز شد، وهابی های حکومتی در امتداد پیوندهای خود با آل سعود و در راستای تعامل و همکاری با غرب، فاصله خود با سلفی های جهادی را افزایش دادند و سعی کردند موضع متفاوتی را در پیش بگیرند. این در حالی است که در یک دهه گذشته وهابی های سلفی نه تنها در قبال اقدامات تروریستی جهادی ها در مقابل شیعیان و سایر مسلمانان منطقه موضعی اتخاذ نکرده اند، بلکه نوعی حمایت از این جریانها و به خصوص خصومت های ضد شیعی را ابراز کردهاند. با وجود آنکه اندیشه وهابیت مهمترین زمینه تکفیر در میان مسلمانان را در دو سده اخیر فراهم آورده است، میتوان گفت در وهابیت دولتی ـ در فضای نوین جهانی بهویژه در دوران مبارزه با تروریسم به رهبری امریکا که پیکان آن متوجه جریانهای عمدتاً تکفیری وهابی مانند القاعده است ـ نسبت به سلفی های جهادی، خشونت كمتری دیده میشود، بهگونهایکه افراط در تکفیرگرایی خشونتآمیز در تعارض با سیاستهای خارجی و داخلی عربستان در دوران حاضر، امنیت این کشور را دستخوش آسیبپذیری جدی کرده است.
بهزاد قاسمی