الوقت- در طی یک دهه گذشته روسیه به دنبال ایفای نقش مؤثر در معادلات جهانی و ارتقای جایگاه خود در نظام بین الملل بوده است و برای دستیابی به چنین هدفی، رشد اقتصادی و گسترش حوزه نفوذ در مناطق گوناگون جهان را در اولویت سیاست خارجی خود قرار داده است. در همین راستا، ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه، طی یک دهه گذشته تلاش کرده است هم جهان و هم هموطنان خود را متقاعد کند که روسیه یک قدرت بزرگ احیاشده است.
در این زمینه استعداد بیمانند وی برای مانورهای تاکتیکی و گرفتار شدن غرب به جنگهای منحرف کننده و مشکلات اقتصادی به پوتین کمک کرد.
ولادیمیر پوتین در دوران قدرت خود جنگی را در گرجستان آغاز کرد، منطقه گمرکی اوراسیای خود را بهمنظور رقابت با اتحادیه اروپا به وجود آورد، غرب را درزمینهٔ سوریه با چالش مواجه کرد، ادوارد اسنودن، مقاطعه کار سابق آژانس امنیت ملی امریکا را زیرکانه تخلیه اطلاعاتی کرد، شبه جزیره کریمه را به خاک خود الحاق کرد و امضای توافق تجاری و همکاری اوکراین با اتحادیه اروپا را از بین برد.
از سوی دیگر، ایالاتمتحده در تنظیم رفتار بین المللی و الگوهای سیاست خارجی خود به اتخاذ روش هایی كه مبتنی بر ساخت داخلی، نظام بین المللی، الگوهای فكری، نگرش تصمیم گیران و شرایط ژئوپلیتیكی است، مبادرت می ورزد.
بر این مبنا در حال حاضر امریکا بهعنوان یک قدرت مداخله گر درصدد حفظ وضع موجود و تقویت ساختارها و قواعد تنظیم یافته در نظام بین الملل است و در این راه گسترش نهادهای دموکراتیک با قرائت لیبرال دموکراسی غربی و افزایش حوزه امنیتی خود با تفسیر یکجانبه از تروریسم بین المللی را مدنظر قرار داده است.
ازاینرو حداکثر تلاش خود را برای ایجاد انسجام سازمانی و سیاسی به نفع خود و همسو باارزشهای مورد دفاع خود در سطح جهان انجام خواهد داد. روشن است که میزان پافشاری واشنگتن بر چنین مسائلی در قبال روسیه، از سوی مسکو بهعنوان مداخله در امور داخلی تلقی میشود و ممکن است در روابط آینده کرملین و کاخ سفید تأثیرگذار باشد؛ زیرا رفتار هر دولت یا واحد سیاسی در صحنه روابط و مناسبات جهانی تحت تأثیر رفتار سایر دولتها قرار دارد و بازیگران استراتژی خود را در جهت حفظ امنیت و مصونیت از تعارض دیگران اتخاذ میکنند.
دراینبین اقدامات پوتین در اوکراین و همچنین سوریه نشان میدهد که افسانه قدرت روسی مجدداً احیا شده و غرب را در تنگنای استراتژیک قرار داده است؛ زیرا در شرایطی که روسیه عملاً عملیات نظامی گسترده خود را در سوریه به انجام میرساند، غرب تنها به اعمال تحریم های اقتصادی دستزده که حاکی از ناتوانی و ضعف امریکا و اروپا در برابر روسیه است.
به رغم آنکه کاهش قیمت نفت و تحریمهای غرب، اقتصاد روسیه را تا حدی با چالش مواجه کرده، اما این چالش بهگونهای نبوده که مسکو را ناگزیر به پذیرش شرایط طرف های غربی کند و سیاستهای روسیه را در قبال سوریه تغییر دهد.
البته باید توجه کرد بهرغم آنکه روسیه، غرب را به برآشفتن تعادل استراتژیک جهان متهم میکند، قصد ندارد روابط خود را با اتحادیه اروپا و ایالاتمتحده امریکا قطع کند. چنین رویکردی در سیاستهای طرف غربی نیز دیده میشود؛ بهنحویکه امریکا یا کشورهای اروپایی خواستار افزایش تنش یا قطع رابطه با مسکو نیستند.
بنابراین اگرچه در حال حاضر اختلاف بنیادین ایدئولوژیک (همانند دوران جنگ سرد) میان روسیه و امریکا وجود ندارد، اما رقابتهای ژئوپلیتیک همچنان باقی است و هیچیک از بازیگران فوق توان نادیده انگاشتن دیگری را ندارد؛ ازاینرو رقابت برای دستیابی به منافع همچنان بر جای خود باقیمانده است. رقابتی که با فراز و نشیب های گوناگون دستبهگریبان است و بین درجه ای از همکاری های تاکتیکی تا منازعات محدود در نوسان است.