در حالی که در نظام های دموکراتیک با ایجاد سازوکارها و لایه های مختلف تصمیمگیری در سیاست خارجی امکان فردی شدن تصمیمات به شدت کم میشود و در واقع تصمیمات با گذار از فیلترهای مختلف همچون پارلمان مورد جرح و تعدیل قرار میگیرد به صورتی که هم بیشترین انطباق با منافع کلان آن کشور را داشته باشد، این امر در سیستم الیگارشیک و بسته سعودی به هیچ عنوان محلی از اعراب ندارد
الوقت- بحران در روابط خارجی عربستان این روزها بیشتر از هر وقت دیگری در تاریخ معاصر این کشور موج میزند. هیاهو و جنجالآفرینی که تا همین یک دهه پیش سعودیها بر اساس محافظهگرایی خاص خود از آن به شدت ابا داشتند اکنون به بخشی از رویکرد سیاست خارجی این کشور تبدیل شده است. درگیر شدن مستقیم با چالشهایی که به جای حل مشکلات سعودیها در روابط خارجی عملاً بحرانها را تعمیق و فشارها را بر ریاض افزوده است. جنگ یمن، گروگان گرفتن سعد حریری نخست وزیر لبنان، محاصره قطر، تنش دیپلماتیک با آلمان و در آخرین نمونه از این موارد میتوان به بحران در روابط با کانادا اشاره کرد. مع الوصف سوالی که میتوان مطرح کرد به دلایل و عوامل اصلی ایجاد بحران در روابط خارجی عربستان اختصاص دارد و اینکه آیا این بحرانآفرینیها مقطعی و گذرا هستند و یا باید عربستان را در یک سیکل دامنهدار از بحران سازی در روابط خارجی گرفتار دانست؟
1- سیاست خارجی تهاجمی
سیاست خارجی عربستان سعودی با یک تغییر رویکرد محسوس در دوران ملک سلمان به سمت تهاجمی شدن روی آوردن است. حمله نظامی به یمن حضور فعالانه و گسترده در بحران سوریه و تلاش های مقابلهجویانه با جمهوری اسلامی ایران را میتوان نمود بارز این چرخش یکباره ریاض دانست.
در حالی که نخبگان و تصمیمگیرندگان سیاست خارجی عربستان در دوران ملک عبدالله عمدتا از نسل دوم فرزندان عبدالعزیز بودند که احتیاط و محافظه کاری و پیشبرد منافع از طریق وارد کردن قدرتها غربی به بحرانها و مسائل را مد نظر داشتند، اما نسل جدید نخبگان سیاسی عربستان عمدتاً نسل سوم آل سعود هستند که به سیاست های تهاجمی و پرخطر اعتقاد دارند و بر این باور هستند که در دوران گذشته توازن کافی میان پتانسیل های عربستان (پول، میزبانی از اماکن مقدس اسلامی و اتحاد با غرب) و کنش گری فعالانه در سیاست خارجی وجود نداشته است. در واقع این نسل معتقدند که رویکردهای گذشته در شرایط جدید دیگر قادر به تامین منافع و امنیت آل سعود نیست بنابراین اکنون ریاض نیازمند به بکارگیری تمامی عناصر قدرت در سطح منطقه ای میباشد. این امر به نوبه خود موجب کشیده شدن هرچه بیشتر پای ریاض به کانونهای بحران در منطقه شده است اما این امر که در اغلب موارد به کنش گری ریاض در شدت بخشیدن به بحرانها بوده نهایتاً اولاً به گسترش اختلافات میان عربستان سعودی و قدرتهای منطقه ای دیگر و از سوی دیگر به تنشآفرینی با دولتهای درگیر با بحران آفرینی های ریاض در سطح منطقه ای و بین المللی گردیده است.
2- کیش شخصیتی محمد بن سلمان
کیش شخصیت پدیدهای است که در آن یک شخص با استفاده از رسانههای گروهی و تبلیغات سیاسی از خود وجهه عمومی قهرمانانهای ارائه میدهد. کیشهای شخصیت در میان رهبران سیاسی غالباً در حکومتهای تمامیتخواه و غیردموکراتیک ظاهر میشوند. در این راستا محمد بن سلمان ولیعهد سعودیها که گرایش شدیدی به کسب قدرت و تاج و تخت پادشاهی از خود نشان داده است در طول حدود چهار سال گذشته برای برجسته کردن خود در صحنه داخلی و کسب حمایت عمومی دست به انجام یک سری اقدامات جنجال برانگیز همچون طرح عربستان 2030، برداشتن برخی محدودیت های اجتماعی برای زنان، طرح مبارزه با فساد و بازداشت شاهزادگان دست زد که جنبه بازتاب گسترده تبلیغاتی آنها هم در داخل و هم در سطح بین المللی یکی از اهداف اصلی بن سلمان بود. ولیعهد سعودی ها در واقع تلاش بسیاری دارد تا در رقابت با چهرههای قدرتمندی چون محمد بن نایف، به منظور تسهیل شرایط اخذ مقام پادشاهی از خود چهرهای مقتدر و رهبری پرقدرت نشان دهد. همین امر موجب شده است تا وی کمترین انتقاد را نسبت به برنامه های خود از مخلفان داخلی و خارجی برنتابد به شدت با آنها برخورد کند چنانکه گزارشهای مختلفی از تحت فشار قرار گرفتن شاهزادگان سعودی مخالف برنامه های سعودی وجود دارد و در بعد بین المللی نیز افزایش تنش با قطر به عنوان بازیگر مخالف برنامه های ریاض در شورای همکاری و تنشآفرینی با آلمان و کانادا را می توان مشاهده کرد.
3- نظام بسته سیاسی
از دیگر عوامل مهم تاثیرگذار بر شکلگیری بحران در روابط خارجی سعودیها را به نوع سیستم سیاسی بسته عربستان می توان مرتبط دانست. در حالی که در نظام های دموکراتیک با ایجاد سازوکارها و لایه های مختلف تصمیمگیری در سیاست خارجی امکان فردی شدن تصمیمات به شدت کم میشود و در واقع تصمیمات با گذار از فیلترهای مختلف همچون پارلمان مورد جرح و تعدیل قرار میگیرد به صورتی که هم بیشترین انطباق با منافع کلان آن کشور را داشته باشد و هم هزینههای اقدامات به طور واقع بینانه مورد بررسی قرار گیرد، این امر در سیستم الیگارشیک و بسته سعودی به هیچ عنوان محلی از اعراب ندارد. در نتیجه این امر تصمیمات تند محمد بن سلمان در سیاست خارجی به دلیل بیتجربگی و عدم اشنایی دقیق با فضای مناسبات بین المللی بلافاصله به بحران در روابط خارجی عربستان دامن میزند. ماجرای دعوت و سپس گروگانگیری سعد حریری نخست وزیر لبنان نمونه بارز این امر می باشد که در نهایت با پادرمیانی پاریس و در میان خشم لبنانیها به پایان رسید و نتیجه آن اقدام نیز نه تنها نتوانست گرهی از مشکلات سعودی در لبنان بکاهد بلکه در انتخابات مردم لبنان با رای دادن به جریان های رقیب حریری و مخالف با مداخلات عربستان عملاً پاسخ ریاض را دادند.