پایگاه تحلیلی الوقت - کرانه باختری یکی از خطرناکترین و پیچیدهترین دورههای تاریخ خود را تجربه میکند. چالشهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی در آنجا با اشغالگری نظامی رژیم صهیونیستی در هم آمیخته و این بخش از فلسطین را به کانون بحران تبدیل کرده است. در کرانه باختری مشکلات داخلی با تفرقه سیاسی مزمن فلسطینیان و ضعف نهادهای رسمی متعلق به فلسطین نمایان میشود. این وضعیت به اشغالگران اسرائیلی اجازه داده است تا واقعیت جدیدی را بر اساس تشدید سیاست الحاق و شهرکسازی و تلاش برای محو هویت فلسطینی و تضعیف حقوق تاریخی و قانونی مردم فلسطینیان اعمال کند.
فضای داخلی رژیم صهیونیستی نیز در عرصه سیاسی با ظهور نیروهای راست افراطی در مناصب ارشد از جمله در سطح وزارتخانههای دارایی و امنیت ملی شاهد تحولات اساسی بوده است. روی کارآمدن چهرههایی مانند بزالل اسموتریچ و ایتامار بن گویر به عنوان وزرای کابینه نتانیاهو باعث شده سیاستهای اسرائیل در قبال کرانه باختری به طور فزایندهای سختگیرانه و خشونتآمیز شود و کابینه سیاسی تل آویو به یک کابینه ایدئولوژیک مذهبی تبدیل شده که هدف اصلی آن حذف کامل آرمان فلسطین برای همیشه و تحکیم کنترل مطلق بر سرزمینهای اشغالی است.
به طور خاص، «بزالل اسموتریچ»، وزیر دارایی نتانیاهو محور کلیدی در شکلدهی سیاستهای اشغالگران در قبال کرانه باختری است. اتحاد نزدیک او با نتانیاهو و دستور کار روشن او با هدف تبدیل کرانه باختری به یک میدان نبرد دائمی با تقویت شهرکسازیها در آنجا و گسترش دامنه سرکوب علیه فلسطینیان در چارچوب دیدگاه «صهیونیستی مذهبی» آنها دنبال میشود. دیدگاهی که بدنبال کنترل کل کرانه باختری به عنوان بخشی از پروژه به اصطلاح «اسرائیل بزرگ» است. این دیدگاه فراتر از کنترل نظامی به دنبال ایجاد تغییرات گسترده جمعیتی و جغرافیایی در کل منطقه است تا امکان بازگرداندن وضعیت به حالت قبلی در آینده غیرممکن شود.
چرا اسرائیل بدنبال تشدید تنش در کرانه باختری است؟
از سوی دیگر باید توجه داشت که تشدید تنش فعلی در کرانه باختری از سوی اشغالگران اسرائیلی بیدلیل نیست. این تنشهانشاندهندهی امتداد سیاستهای بلندمدتی است که اسرائیل دهههاست اتخاذ کرده و هدف آن تحمیل واقعیتهای جدید بر روی زمین در کرانهی باختری است. این سیاست شامل مصادره زمینهای وسیع، تسریع گسترش شهرکهای موجود، توسعه زیرساختهای شهرکسازی و قانونی کردن پایگاههای غیرقانونی است. این اهداف همچنین با اقدامات سرکوبگرانه مداوم با هدف تضعیف فلسطینیها و مجبور کردن آنها به ترک خانههایشان، مانند تخریب خانهها، لغو مجوزهای ساختمانی و تشدید محاصره اقتصادی و امنیتی همراه است. این اقدامات در چارچوب یک استراتژی یکپارچه با هدف تقسیم کرانه باختری به کانتونهای جدا از هم انجام میشود. کانتونهایی که ایجاد یک کشور فلسطینی از نظر جغرافیایی پیوسته را در عمل غیرممکن خواهد ساخت.
نقش آمریکا در بحران کرانه باختری
در زمینه تصرف کامل کرانه باختری، حمایت آمریکا از اسرائیل عامل محوری بوده است و نتانیاهو را قادر ساخته تا به سیاستهای شهرکسازی و توسعهطلبانه خود ادامه دهد. به ویژه از زمانی که دولت قبلی ترامپ طرح «معامله قرن» را رونمایی کرد، آمریکا به شریک مستقیم تحمیل اشغالگری اسرائیل در کرانه باختری تبدیل شده است. این روند در دوران ریاست جمهوری جو بایدن ادامه یافت و با بازگشت ترامپ به کاخ سفید بار دیگر تقویت شد. آمریکا حمایتهای سخاوتمندانه دیپلماتیک، نظامی و مالی به اسرائیل ارائه میدهد و این امر اسرائیل را قادر میسازد تا برنامههای خود را بدون ترس از تحریمها یا فشارهای جدی بینالمللی اجرا کند.
تشکیلات شکست خورده
از طرف دیگر جبهه داخلی سیاسی فلسطین شاهد شکاف سیاسی عمیقی بین جنبشهای فتح و حماس است و این وضعیت منجر به ادامه وجود دو دولت مجزا در کرانه باختری و نوار غزه شده است. این اختلاف دیگر صرفاً یک اختلاف سیاسی محدود نیست، بلکه به بحرانی فراگیر تبدیل شده که سایه سنگینی بر واقعیت فلسطین انداخته و به طور قابل توجهی بر توانایی فلسطینیان در مقابله با طرحهای اشغالگران تأثیر گذاشته است. تشدید جنگ علیه نوار غزه و بی عملی محمودعباس شرایطی را پیش آورده که دیگر هیچ گونه امیدی به اتحاد میان تشکیلات خودگردان فلسطین و نیروهای مقاومت باقی نمیماند. مضاف بر آن که در مواردی نیروهای تشکیلات خودگردان فلسطین در برابر اشغالگران اسرائیلی به سرکوب اعتراضات و مخالفتهای مردمی در کرانه باختری علیه جنگ غزه می پردازند.
همچنین با توجه به کاهش نفوذ تشکیلات خودگردان در خود کرانه باختری، گسترش شهرکسازی صهیونیستها و فساد اداری در نهادهای تشکیلات خودگردان، این نهاد در عمل یک ساختار ناکارآمد و ناتوان برای اداره امور فلسطینیها شده است و از نظر ماهیتی نیز اتحاد تشکیلات خودگردان فلسطین با حماس دیگر امکان پذیر نیست. کاهش اعتماد فلسطینیها به رهبری سیاسی تشکیلات خودگردان به ویژه محمود عباس و تیمش، عامل دیگری است که بحران داخلی فلسطین را تشدید کرده است. از دست دادن اعتماد به دلیل اتهامات مداوم فساد مالی و اداری، فقدان شفافیت و عدم پاسخگویی در درون نهادها و فقدان یک دیدگاه استراتژیک در رهبری تشکیلات برای تعیین تکلیف در برابر گسترش شهرکسازیهاست. شرایط دشوار اقتصادی و معیشتی در کرانه باختری، به ویژه نرخ بالای فقر و بیکاری و کاهش فرصتهای شغلی، نیز نقش عمدهای در تعمیق این بحران دارد. بسیاری از فلسطینیها معتقدند که شکست اقتصادی و سیاسی تشکیلات خودگردان، ضربه بزرگی به اتحاد داخلی فلسطینیها وارده کرده است. در این شرایط، تشکیلات خودگردان فلسطین امروز خود را با یک انتخاب دشوار روبرو میبیند: واقعیت فرسایش مداوم اقتدار خود و تبدیل آن به یک اداره محلی متناسب با استانداردها و شرایط اسرائیل که به نظر میرسد با توجه به گسترش شهرکسازیها و تشدید تجاوز علیه شهرها، شهرستانها و اردوگاههای پناهندگان در کرانه باختری این رویه تشکیلات خودگردان در حال نهادیه شدن است و در این صورت این تشکیلات به بدنه جدا از مردم فلسطین تبدیل شده که دیگر شایستگی نمایندگی آنها را ندارد.
در حال حاضر بسیاری از گزارشها حاکی از آن است که فلسطینیها، تشکیلات خودگردان فلسطین را هم به خاطر ضعفش در مواجهه با تجاوز اسرائیل و هم به خاطر همکاری فعالش با قدرت اشغالگر سرزنش میکنند. جالب است که همزمان اسرائیل هم تشکیلات خودگردان را به ناکارآمدی در سرکوب فلسطینیها متهم میکند.
چرا تشکیلات خودگردان با اسرائیل همکاری میکند؟
وضعیت کرانه باختری عملکرد تشکیلات خودگردان را به خوبی نشان میدهد: همکاری با اسرائیل به هر قیمتی، حتی به قیمت از دست دادن اعتماد مردم. عباس و حامیانش همواره با رویکرد مبارزه با اسرائیل مخالفت میکنند و مقامات ارشد امنیتی تشکیلات خودگردان فلسطین گروههایی مانند گردان جنین را که برای مقابله با اشغالگری اسرائیل تشکیل شده است، سرکوب میکنند.
مشکل اساسی که تشکیلات خودگردان فلسطین با آن مواجه هستند، مذاکره این تشکیلات با نیروی اشغالگر است، آن هم در شرایطی که موازنه قدرت به شدت علیه آنهاست و نمیتوان گفت که اسرائیل با حسن نیت عمل میکند. تعداد شهرکنشینان اسرائیلی در کرانه باختری از زمان امضای توافق سازش در سال ۱۹۹۳ پنج برابر شده است و اسرائیل از بسیاری از توافقات قبلی از اسلو گرفته تا نقشه راه صلح تحت حمایت آمریکا و تا بیانیه اجلاس عقبه در سال 2023، عقبنشینی کرده یا از آنها پیروی نکرده است، اما تشکیلات خودگردان همچنان با اسرائیل همکاری میکند، چرا؟
واقعیت این است که تشکیلات خودگردان فلسطین خود را در موقعیت دشواری میبیند: ناتوان اما ناچار به سازش. قدرتش کم شده اما هنوز خود را ناچار به مذاکره با اسرائیل میداند تا بتواند همزمان با از دست رفتن مشروعیتش در میان فلسطینیها، خود را در قدرت حفظ کند. در مقابل، صهیونیستها نیز به تشکیلات خودگردان نیاز دارند، چون از ساختارهای امنیتی یا اداری آنها در سرکوب تمام عیار مبارزان فلسطینی استفاده میکنند. بنابراین، به نفع اسرائیل است که تشکیلات خودگردان فلسطین را فعال، اما ضعیف نگه دارد.
بنابراین تشکیلات خودگردان فلسطین به شریک اسرائیلی خود پیوند خورده است و صهیونیستها نیز برخی از اقدامات در حمله به نیروها و مبارزان فلسطینی را با تشکیلات خودگردان هماهنگ میکنند. از زمان آغاز سرکوب در کرانه باختری، نیروهای امنیتی تشکیلات خودگردان، بسام السعدی، رهبر منتسب به گردانهای جنین و همچنین چندین فعال ناشناس را در سراسر استان جنین دستگیر کردهاند. همچنین درگیریهایی بین نیروهای تشکیلات خودگردان و مبارزان فلسطینی در سایر شهرهای کرانه باختری مانند طولکرم، قلقیلیه، الخلیل و رامالله رخ داده و این درگیریها نشان میدهد که تشکیلات خودگردان دیگر نه نماینده مردم فلسطین، بلکه شریک تل آویو است.