بخش اعظم ثروت اقتصادی در کشور آمریکا نه تنها در دست طبقات سرمایه دار و بالای جامعه است بلکه حتی چند شخص بر بخش اعظم این ثروت دسترسی و کنترل دارند. واقعیات جامعه آمریکا نشانگر آن هستند تبعیضها و شکافهای بنیادینی در سطح کلان جامعه وجود دارند که به شکل روزافزون در حال افزایش است
الوقت - با وجود ادعاهای فراگیر دولتمردان آمریکایی در ارتباط با اینکه این کشور به عنوان رهبر جهان سرمایهداری، بالاترین سطح استاندارد از نرمهای موجود اجتماعی و اقتصادی را در جهان ارائه میکند، طی دهههای متمادی واقعیتهای میدانی خلاف این ادعاها را تایید میکنند. آمریکا با وجود این که خود را ثروتمندترین کشور جهان میداند یکی از کشورهایی است که جمعیتی قابل توجه از شهروندان آن زیر خط فقر زندگی میکنند و حتی با مشکل گرسنگی و تامین نیازهای اساسی زندگی مواجه هستند.
گزارش اخیر سازمان ملل در ماه مه (اردیبهشت) نشان میدهدکه شکافهای اقتصادی و طبقاتی بیش از گذشته تشدید شده است. در همین ارتباط، «فیلیپ آلستون»، گزارشگر ویژه سازمان ملل در امور فقر و حقوق بشر گزارشی دقیق را پیرامون وضعیت فقر و تبعیضهای اقتصادی در آمریکا تهیه کرده است. در این گزارش درباره وضعیت فقر در جامعه آمریکا آمده است: ثروتها و تخصصهای عظیم در آمریکا در تضادی شوکآور با شرایطی قرار دارند که شمار زیادی از شهروندانش در آن زندگی میکنند. حدود 40 میلیون نفر در این کشور در فقر، 18 میلیون و 500 هزار نفر در فقر مفرط و پنج میلیون و 300 هزار نفر در شرایط فقر مطلق زندگی میکنند. این گزارش میافزاید: آمریکا بیشترین آمار بیکاری جوانان را میان کشورهای عضو «سازمان همکاری و توسعه اقتصادی» و بالاترین نرخ مرگومیر نوزادان را میان کشورهای عضو این سازمان دارد. شهروندانش، عمر کوتاهتری نسبت به ساکنان سایر دموکراسیهای ثروتمند دارند، بیماری میان آنها بیشتر است و بیماریهای گرمسیری قابل درمان میان آنها رو به فزونی است. آمریکا بهعلاوه بالاترین نرخ زندانی را دارد، میان کشورهای «سازمان همکاری و توسعه اقتصادی» کمترین نرخ مشارکت در انتخابات را دارد و با بیشترین نرخ چاقی میان کشورهای توسعهیافته مواجه است.
همچنین، در گزارش سازمان ملل در مورد علت این وضعیت آمده است: در کشوری غنی مانند آمریکا دوام فقر مفرط یک انتخاب سیاسی است که توسط صاحبان قدرت اختیار میشود. فقر را با اراده سیاسی بهراحتی میتوان حذف کرد. شاکله جامعه آمریکا را دموکراسی تشکیل میدهد، اما این اصل بهطور مداوم تضعیف میشود و بهتبع آن، مشارکت سیاسی شهروندان که بهموجب ماده 25 «معاهده بینالمللی حقوق شهروندی و سیاسی» حقی تضمینشده است هم ضعیف میشود. اصل «یک فرد یک رای» در عالم تئوری مصداق دارد، اما دائماً بر فاصله آن با واقعیت اضافه میشود.
در پایان این گزارش تاکید شده است: ایالات متحده میان کشورهای غربی از بالاترین نرخ نابرابری برخوردار است. 1/5 تریلیون دلار کاهش مالیات در سال 2017 عمدتاً بهنفع ثروتمندان تمام شد و وضعیت نابرابری را وخیمتر کرد.پیش از این سیانان نیز در گزارشی نوشته بود بیش از 41 میلیون نفر در آمریکا به قدری فقیرند که باید میان خرید غذا و پرداخت هزینه سایر موارد ضروری زندگی خود، يکي را انتخاب کنند. این واقعیتي است که در جامعه آمريکا وجود دارد. از میان هر پنج دانشآموز که در کلاس درس حضور دارند، چهار نفر به لحاظ غذایی در وضع ناايمن به سر میبرند. این بدان معنا است که آنها نمیدانند وعده غذایی بعدی خود را چه زمانی دریافت خواهند کرد، یا اصلا وعده غذایی بعدی در کار خواهد بود یا نه.از هر هشت آمریکایی یک نفر، و از هر شش کودک آمريکايي یک تن با مشکل گرسنگی دست و پنجه نرم میکنند.
اکنون با نظر به این آمار این موضوع مطرح میشود که واقعیتهای اقتصادی و طبقاتی جامعه آمریکا چگونه است و آیا وعدهها دونالد ترامپ رئیسجمهوری آمریکا برای بهبود وضعیت اقتصادی این کشور، قابلیت تحقق دارد یا خیر؟ در پرداختن به این مساله میتوان به دو مساله اساسی اشاره کرد:
فاصله طبقاتی و انحصار سرمایه و قدرت در دست ثروتمندان
انحصار ثروت در دست بخش کوچکی از آمریکاییها که طبقه سرمایه دار را تشکیل میدهند مهمترین معزلی است که جامعه آمریکا از نظر اقتصادی و اجتماعی با آن مواجه است. در حقیقت، گزارشهای متعدد سازمان ملل نشان میدهد آمریکا به عنوان ثروتمندترین کشور جهان، بیشترین شکافهای طبقاتی را در خود دارد که قابل قیاس با هیچ کشور دیگری در جهان نیست. این امر که به صورت ملموس در گزارش سازمان ملل مورد تاکید قرار گرفته بود؛ در 23 ژوئن 2018 از سوی «نیکی هیلی»، نماینده آمریکا در سازمان ملل «مضحک» خوانده شد و او کشورش را «آزادترین و ثروتمندترین» کشور دنیا توصیف کرد. او در بیانیهای مدعی شد: «بسیار مضحک است که سازمان ملل به بررسی فقر در ایالات متحده بپردازد».
با این وجود این اظهارات هیلی با واکنش شخصیتهای سیاسی آمریکایی نیز همراه شد. در همین زمینه، «برنی سندرز»، نماینده مجلس سنا در واکنش به بیانیه «هیلی» نوشت: «امیدوارم قبول کنید در کشوری که سه ثروتمند ثروتشان بیش از نیمی از جامعه باشد، ما بایستی عملکرد بهتری داشته باشیم». اشاره سندرز به تحقیقی است که «مرکز مطالعات سیاسی» چند ماه پیش انجام داد و به این نتیجه رسید که مجموع ثروت «بیل گیتس»، موسس شرکت مایکروسافت، «جف بیزوس»، موسس شرکت آمازون و «وارن بافت»، سرمایهگذار آمریکایی از مجموع داراییهایی 50 درصد پایین جامعه آمریکا بیشتر است. 50 درصد پایین جامعه آمریکا 160 میلیون نفر و یا 63 میلیون خانوار آمریکایی هستند که مطابق این تحقیق ثروت خالص برخی از آنها صفر یا منفی است، در حالی که سه ثروتمند یادشده حدود 263 میلیارد دلار ثروت در اختیار دارند.
این آمار به وضوح نشان میدهد که بخش اعظم ثروت اقتصادی در کشور آمریکا نه تنها در دست طبقات سرمایه دار و بالای جامعه است بلکه حتی چند شخص بر بخش اعظم این ثروت دسترسی و کنترل دارند. واقعیات جامعه آمریکا نشانگر آن هستند تبعیضها و شکافهای بنیادینی در سطح کلان جامعه آمریکا وجود دارند که به شکل روزافزون در حال افزایش است.
بیاعتبار شدن جنگهای تجاری ترامپ علیه جهان به نفع آمریکا
یکی دیگر از ابعادی که رد گزارش سازمان ملل پیرامون وضعیت گرسنگی و فقر در آمریکا میتوان به آن اشاره کرد، بیاعتبار شدن ادعاهای ترامپ در زمینه حراست از منافع ملی آمریکاییها، با به راه انداختن جنگ تجاری با سایر کشورهای است. در واقع، ترامپ در دوران رقابتهای انتخاباتی ریاست جمهوری دائما بر این موضع تاکید میکرد که در صورت رسیدن به ریاست کاخ سفید، برای حراست از منافع آمریکا و جبران تراز تجاری منفی این کشور نسبت به سایر کشورها، از هر اقدامی بهره خواهد گرفت که آمریکا در اولویت قرا بگیرد تا از این طریق سرمایهها به آمریکا برگردند. از نظر ترامپ با افزایش سرمایهگذاریها در آمریکا و بازگشت شرکتهای آمریکایی به کشور وضعیت اقتصادی عموم شهروندان بهبود پیدا خواهد کرد و میران فقر در این کشور کاهش پیدا میکند.
با وجود این ادعاهای ترامپ گزارش سازمان ملل نشان میدهد که نه تنها سیاستهای ترامپ در زمینه اعلام جنگ تجاری با قدرتهای اقتصادی جهان از طریق افزایش تعرفهها، منجر به بهبود وضعیت اقتصادی شهروندان آمریکایی نخواهد شد، بلکه زمینه را برای انباشت بیشتر سرمایه نزد طبقات بالا بیش از پیش افزایش خواهد داد. در حقیقت، تنها در شرایطی گفتههالی ترامپ صادق میبود که این سرمایه در سطح عمومی جامعه به شکل متوازن تقسیم میشد اما واقعیت آن است که بخش عمده این سرمایه بیشتر به همان چند درصدی خواهد رسید که بیشترین میران دارایی را در این کشور دارند.