الوقت_ نشست سران شوراي همكاري خليج فارس كه به سطح وليعهد تنزل يافته بود، بدون اينكه دستاورد ملموس و مشخصي را براي دولت هاي عربي به دنبال داشته باشد، پايان يافت. غيبت پادشاه عربستان و بحرين، سلطان عمان و امير امارات باعث شد تا بسياري از تحليلگران بر اين نظر باشند كه فقدان يك چشم انداز روشن در همكاري هاي امنيتي و نظامي با آمريكا و تغيير نگاه ايالات متحده به خاورميانه بحراني باعث دلخوري سران 4 كشور شده بود و تنها امراي كويت و قطر در اين نشست حاضر شدند. اما دلايل غيبت سران عمان و امارات بيماري و پادشاه بحرين هم شركت در مراسم نمايش اسب هاي ملكه بريتانيا ذكر شده است. موضوعي كه راجح الخوري روزنامه نگار مشهور لبناني نيز به آن اشاره كرده و در روزنامه النهار مي نويسد: «پادشاه بحرين به جاي پذيرفتن دعوت باراك اوباما براي نشست كمپ ديويد در مراسم نمايش اسب هاي ملكه بريتانيا شركت كرد، براي اين كه به صراحت اوقات تلخي اعراب خليج فارس را از سياست هاي اوباما نشان دهد . »
در توجيه دلايل غيبت پادشاه عربستان، مشغله هاي ديواني و دربار ذكر شده بود، اما مجتهد كه همواره اسرار پشت پرده خاندان آل سعود را افشا مي كند، در توئيت خود در شبكه توئيتر اعلام كرد كه امير كويت به محمد بن سلمان جانشين وليعهد عربستان توصيه كرده است كه سلمان به دليل مشكلات جسمي و زوال عقل در اين نشست حضور پيدا نكند، چرا كه مايه آبروريزي امت عربي خواهد شد .
فارغ از صحت و سقم اظهارات مجتهد، اما آنچه كه مشخص است، اين است كه سعودي ها به دلايلي چون توافق هسته اي ايران و غرب، بي ميلي آمريكا در درگير كردن خود در خاورميانه بخصوص معادلات سوريه و ندادن تضمين هاي امنيتي مكتوب به عربستان و همچنين تعريف يك سياست خارجي مستقل تر از آمريكا، به يك خاورميانه پسا آمريكايي فكر مي كنند كه مبتني بر خودياري و بهره گيري از ظرفيت هاي بومي و منطقه اي است. اگرچه روي كار آمدن مثلث بازها (محمد بن نايف، محمد بن سلمان و عادل الجبير) كه گرايشات بسيار نزديكي به آمريكا دارند، موجبات تلاش براي نزديك تر كردن ديدگاه ها به آمريكا خواهد شد، اما حداقل رويه باراك اوباما و تيم سياست خارجي و امنيتي آن، پرهيز از درگير شدن در معادلات خاورميانه است .
پيش از برگزاري اين نشست، دولت هاي عربي خليج فارس اميدوار بودند تا با پيشنهاداتي كه ارائه مي كنند، زمينه هاي تشكيل يك ناتوي عربي را فراهم كنند. ناتوي عربي اي كه بتواند چتر امنيتي گسترده تري را فراهم آورده و امنيت دولت هاي عربي خليج فارس را به كمربند در حال گسترش ناتو متصل كند. اما تشكيل چنين نيرويي با اما و اگرهايي مواجه است و اعراب براي تشكيل ناتوي عربي راه درازي در پيش دارند. «بن رودز»، معاون مشاور امنيت ملي آمريكا، به الجزيره ميگويد: «آمريكا به دفاع از كشورهاي عربي پايبند است؛ اما پيماني رسمي تا آيندهاي نزديك در اين رابطه منعقد نخواهد شد، چرا كه يك پيمان آن چيزي نيست كه به دنبالش باشيم. دههها طول ميكشد تا يك ناتوي عربي بسازيم؛ اما ميتوانيم به اعراب تضمين دهيم كه مدافع امنيت آنها هستيم .»
در اين ميان، اما بنظر مي رسد كه انعقاد قراردادهاي نظامي و خريدهاي تسليحاتي بيشتري در چارچوب دستاوردهاي اين نشست صورت بگيرد، هرچند كه بهطور رسمي قراردادي امضا نشده است. هر چند كه اوباما بعد از پايان اين نشست تلويحا گفت كه هدف اين نشست همانا تقويت ظرفيت اعراب بود تا در تعامل با ايران به لحاظ سياسي و ديپلماتيك از موضع برتر و با اعتماد به نفس بيشتري وارد شوند، اما بسياري از تحليلگران بر اين باورند كه اعراب بدون پشتوانه امنيتي آمريكا و برخي ديگر از قدرت هاي بزرگ، نمي توانند نقش مستقل و فعالانه اي در تحولات منطقهاي داشته باشند .
توجه به اظهارات مجدد باراك اوباما رئيس جمهور آمريكا در مورد وضعيت داخلي دولت هاي عربي خليج فارس خود گوياي اين واقعيت مسلم است. اوباما بار ديگر اظهارات سابق خود را در مورد مشروعيت حكومت عربي مطرح كرد و در پاسخ به ناراحتي اعراب كه به او گفتند ما از امريكا در برابر نفوذ ايران در منطقه حمايت كتبي مي خواهيم، گفت: «ما از بابت ايران نگرانيم. ما با بسياري از رفتارهاي ايران در منطقه مشكل داريم اما اين همه چيز نيست. اگر چه كارهاي ايران مي تواند امنيت كشورهاي عربي را تهديد كند، اما آن چه بيش از همه براي كشورهاي عربي تهديد است، عدم مشروعيت و مشكلات داخلي حكومت هاي عربي است كه سبب شده افراطگرايي در جهان عرب سني افزايش يابد و مردم آنها به سمت افراط متمايل شوند .»
تغيير نگاه خاورميانه اي اوباما و ضرورت مشاركت اعراب در چارچوب امنيت ائتلافي
بر اساس آنچه كه از سوي مقامات آمريكايي اعلام مي شود و در تحليل سياست گزاران و همچنين كارشناسان بروز كرده است، شرق آسيا در سالهاي آينده تمركز راهبردي آمريكا را به خود اختصاص خواهد داد. حال اين سياست هاي انتقال به شرق (Pivot) تا چه حد و در چه بازه اي تحقق پيدا كند به متغيرهاي زيادي بستگي دارد، اما آنچه كه مشخص است اين انتقال صورت خواهد گرفت و خاورميانه را با دوران جديد از تعاملات خود مواجه خواهد ساخت. در واقع بنظر مي رسد كه پيام اين انتقال را سعودي ها به خوبي درك كرده اند .
يكي از پايه هاي اصلي راهبرد خاورميانه اي آمريكا، هم پيماني سياسي- نظامي با دولت هاي عربي خليج فارس است كه محور اصلي آن را امنيت منطقه اي تشكيل مي دهد. در چارچوب موضوع امنيت منطقه اي، مسئله تامين امنيت دوجانبه و چندجانبه و همچنين فروش تسليحات شاكله اين معادله را تشكيل مي دهد و در مقابل هم دولت هاي عربي با فروش نفت و همچنين در اختيار قرار دادن پايگاه هاي دريايي، زميني و هوايي خود، ميزبان ناوگان نيروهاي آمريكايي مي باشند. از سوي ديگر آنچه دغدغه ادراكي و همچنين راهبردي آمريكا در اين منطقه را تشكيل مي دهد، نقش دولت هاي شوراي همكاري در تامين امنيت انرژي جهاني، موازنه منطقه اي و ايجاد بالانس در مقابل نيروهاي تجديدنظر طلب و همچنين توجه به موضوع صلح اعراب و اسرائيل است. بنابراين در اين چارچوب سازماندهي امنيت ائتلافي با مشاركت 6 دولت عربي خليج فارس از سوي آمريكا در حال پيگيري است و در سفر خرداد ماه سال گذشته وزير دفاع آمريكا نيز اين مسئله با جديت بيشتري دنبال شد. از سوي ديگر و همزمان با ساماندهي امنيت ائتلافي، تمركز بر مسئله سازش اعراب و اسرائيل بيش از پيش از سوي آمريكا دنبال خواهد شد، چرا كه در صورت عدم تحقق اين دو ضلع، اين مساله سدي خواهد بود در برابر تلاش هاي آمريكا براي حضور بيشتر در منطقه شرق آسيا و مهار قدرت گيري چين. بنابراين مي توان گفت كه حداقل در دولت اوباما، تلاش ها براي سازماندهي اين دو موضوع در دستور كار جدي قرار خواهد گرفت .
نتيجه گيري
نشست سران دولت هاي عربي و آمريكا در كمپ ديويد بدون يك توافقنامه مكتوب امنيتي پايان يافت تا دولت هاي عربي چشم به راه توافق جامع هسته اي ايران و 1+5 و تغيير جهت تصميم گيري هاي آمريكا بمانند. بر كسي پوشيده نيست كه آمريكا تا حدودي از خاورميانه فاصله گرفته است، شايد نه به صورت كاملاً راهبردي، اما ايالات متحده در انتخاب نحوه همكاري ها به صورت گزينشيتري عمل كرده است؛ ميتوان به نمونه سوريه اشاره كرد، اينكه آمريكا از درگيرشدن مداوم در جنگ هاي متعدد خاورميانه به ستوه آمده است و در عينحال ناآراميهاي عربي، كه در ابتدا در تونس، مصر و سوريه روي داد، باعث ايجاد اختلاف ميان متحدان سنتي آمريكا مانند عربستان سعودي شد. در واقع اين موضوع در بيانيه پاياني نشست كمپ ديويد نيز به چشم آمد و در بيانيه مشترك فقط در مورد تسريع در انتقال سلاح به كشورهاي عضو شوراي همكاري خليج (فارس) به خصوص در زمينه امنيت سايبري، امنيت دريايي و مبارزه با تروريسم اتفاق نظر وجود داشت .
در واقع دولت اوباما مجددا توانست از زير بار مسئوليت جديد شانه خالي كند. موضوعي كه گراهام فولر نويسنده و تحليلگر سرشناس با پرداختن به آن مي نويسد: «باراك اوباما به زيركي از پيشنهاد غيرعاقلانه شش كشور عربي خليج فارس مبني بر امضاي پيمان دفاعي با اين كشورها طفره رفت.» در تحليلي همسو، جفري آرونسون تحليلگر عضو انديشكده بنياد خاورميانه نيز مينوسيد: «نشست كمپ ديويد نشان داد كه آمريكا خواهان ادامه توازن نيروها است، توازني كه در آن اولويت واشنگتن، نسخه رقيق شده وضعيت كنوني است و نه ائتلاف دفاعي خاص مدنظر متحدان عربي آن در خليج فارس». آرونسون معتقد است كه نشست كمپ ديويد مفاد و محتويات تعاملي را كه براي هفت دهه وجود داشته، تصريح كرده است. البته اين نشست صحنه نزاع بين توقعات و نااميديهاي پس از آن هم بوده است .
ري تكيه تحليلگر ارشد شوراي روابط خارجي آمريكا نيز مي نويسد: «پادشاهي هاي عرب مي خواهند آمريكا، ايران را خلع تسليحاتي كند، توازن قدرت در درگيري داخلي سوريه را عليه بشار اسد رئيس جمهور اين كشور تغيير دهد و درگيري ميان اسرائيل و فلسطين را حل كند. اما امروز اولويت هاي آمريكا در خاورميانه با اولويت هاي كشورهاي حاشيه خليج فارس بسيار متفاوت است. واشنگتن ترجيح مي دهد روي آسيا متمركز شود و سياست گذاري هاي باتلاق خاورميانه را پشت سر بگذارد. اينكه نشست نمادين در كمپ ديويد تا چه اندازه بتواند در از بين رفتن اين شكاف موثر باشد، دشوار است».
كامران كرمي