الوقت- سالهاست جهانیان به این واقعیت پی بردهاند که صهیونیسم و همه مظاهر آن ماهیتی نژادپرستانه و امپریالیستی داشته که ناف آن را از ابتدا با جنایت و کشتار و اشغالگری و تجاوز بردهاند. اواسط نیمه دوم قرن بیستم بود که سازمان ملل به عنوان تجلیگاه دیدگاه بینالمللی در سال 1975 با صدور قطعنامه 3379، صهیونیسم را در کنار سیستم آپارتاید آفریقای جنوبی به عنوان سیستمهای نژادپرست طبقهبندی کرد. امروزه مشاهده عملکرد بیرحمانه صهیونیستها در غزه در کشتار زنان و کودکان و تحمیل قحطی و گرسنگی به صدها هزار نفر و خلق صحنههای آخرالزمانی در این باریکه هیچ جای شک و تردیدی در این قضیه باقی نگذاشته است به صورتی که خشم افکار عمومی موجب شده تا حتی شنیده شدن صدای انتقادات به جمع نزدیکترین متحدان رژیم در میان دولتهای غربی هم کشیده شود.
در این میان اما نکته جالب توجهی که در روزهای اخیر به وقوع پیوسته، اعلام موضع برخی سازمانهای به اصطلاح حقوق بشری و برخی متفکران صهیونیست در اراضی اشغالی است که جدیداً لب به انتقاد گشوده و از اقدامات دولتشان به عنوان نسلکشی و جنایت جنگی یاد کردهاند.
سازمانهای صهیونیستی همچون «پزشکان برای حقوق بشر» و «بتسلیم»، اخیرا در گزارشهایی انتقادی از کابینه بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر صهیونیستی اعلام کردند که رژیم صهیونیستی در طول جنگ حدودا دو ساله علیه غزه غیرنظامیان ساکن این باریکه را صرفا به خاطر هویتشان به عنوان فلسطینی هدف قرار داده و موجب وارد آمدن آسیب شدید و در برخی موارد غیرقابل جبران به جامعه فلسطینیها شده است.
در گزارشهای این دو سازمان به جنایاتی نظیر کشتار دهها هزار زن، کودک و سالمند، آوارهسازی اجباری دستهجمعی، تحمیل گرسنگی و نابودسازی خانهها و زیرساختهای غیرنظامی و محروم ساختن فلسطینیها از حق تحصیل، بهداشت و درمان و حقوق اساسی دیگرشان اشاره شده است.
علاوهبراین، «اومر بارتوف» محقق هولوکاست و نسلکشی هم در اظهاراتی گفته است:«اراده آشکاری از سوی دولت نتانیاهو برای نابودی فلسطینیها به عنوان یک گروه انسانی و غیرممکن کردن زندگی در غزه وجود دارد». استاد مطالعات هولوکاست و نسلکشی در دانشگاه براون معتقد است:«آنچه در غزه در حال وقوع است، نسلکشی محسوب میشود. واکنش اسرائیل به حملات ۷ اکتبر توسط حماس نامتناسب و حتی در حد جنایات جنگی و جنایت علیه بشریت است».
با وجود این، انتقاد سازمانهای حقوق بشری صهیونیستی از نسلکشی در غزه را نمیتوان مصداق حمایت واقعی از حقوق فلسطینیان تلقی کرد بلکه این موضعگیریها در این برهه تاریخی بیشتر بازتابی از شرایط و فشارهایی است که صهیونیستها را مجبور به اتخاذ چنین رویکردهایی کرده است.
تاکتیک صهیونیستها برای مدیریت بحران مشروعیت
یکی از دلایلی که سبب شده تا سازمانها و متفکران صهیونیستی از جنگ غزه به عنوان نسلکشی یاد کنند، در نظر گرفتن ملاحظات سیاسی و رسانهای است. واقعیت این است که ادامه و شدت یافتن اقدامات خشونتبار و غیرانسانی ارتش صهیونیستی در غزه، سیاست تاریخی "قربانی بودن یهودیان" که پس از جنگ جهانی دوم و با تکیه بر روایت ادعایی هولوکاست شکل گرفت را به شدت تضعیف کرده است.
در دهههای گذشته رژیم صهیونیستی از روایت قربانی بودن یهودیان برای مشروعیتبخشی به اشغالگری، سرکوب فلسطینیها و حتی دریافت حمایتهای بیقید و شرط از سوی غرب بهره برده است اما در عصر رسانههای اینترنتی و شبکههای اجتماعی، که موجب از بین رفتن انحصار رسانهای روایتهای جریان اصلی شده است، انتشار بیواسطه تصاویر جنایات در غزه باعث شده افکار عمومی جهانی دیگر به سادگی این روایت را نپذیرد. در نتیجه، چهره رژیم صهیونیستی از یک "قربانی همیشگی" به یک "جنایتکار جنگی" در بین جهانیان تغییر یافته است.
سازمانهای حقوق بشری صهیونیستی نیز با درک این چرخش افکار عمومی تلاش میکنند با انتقاد ظاهری از عملکرد ارتش اسرائیل، ضمن حفظ اعتبار خود بخشی از آن چهره قربانی گذشته را احیا کنند. این نهادها نمیتوانند دیگر به شکلی تمامقد از اقدامات کابینه نتانیاهو که آشکارا مسیر افراطی و نژادپرستانه را در پیش گرفته حمایت کنند، زیرا این حمایت به معنای پذیرش رسمی نقش تلآویو به عنوان عامل جنایت است.
این سازمانها در تلاشند پیش از آنکه مشروعیت تاریخیشان به طور کامل فروبپاشد با موضعگیریهای گزینشی و کنترلشده، خود را در صف مدافعان حقوق بشر قرار دهند، لذا چنین تلاشی بیش از آنکه نشانه همدردی با مردم مظلوم فلسطین باشد تلاشی تاکتیکی برای مدیریت بحران مشروعیت در عرصه بینالمللی است.
تنهایی اسرائیل در جهان
اما شاید عامل مهمتری که نیتوان از آن به عنوان دلیل تغییر لحن و موضعگیری برخی سازمانهای حقوق بشری صهیونیستی درباره جنگ غزه شده نامبرد، پیامدهای جنگ ۱۲ روزه اخیر میان ایران و رژیم صهیونیستی است، جنگی که برای نخستینبار معنا و مفهوم جنگ را برای ساکنان سرزمینهای اشغالی به نمایش گذاشت و حباب آسیبناپذیری امنیتی آن را با باران موشکها و پهبادها پاره کرد.
این جنگ نقطه عطفی در معادلات روانی، نظامی و سیاسی صهیونیستها بود، چراکه برای اولین بار ساکنان این مناطق طعم واقعی جنگ را نه از قاب تلویزیون بلکه در خیابانهای تلآویو و دیگر مناطق اشغالی تجربه کردند. صهیونیستها با ضربات موشکی ایران بخشی از درد و رنجی را که فلسطینیان در غزه تحمل میکنند لمس کردند و فهمیدند که امکان دارد شرایط تلخ 77 ساله فلسطینیان برای آنها نیز تکرار شود.
رژیم صهیونیستی همواره با اتکا به حمایت مطلق غرب به ویژه آمریکا خود را در جایگاه برتر نظامی و سیاسی در منطقه معرفی میکرد اما واکنش قاطع و هماهنگ ایران به تجاوز رژیم اشغالگر که با حجم عظیمی از موشکها و پهپادهای پیشرفته همراه بود، این تصویر را فرو ریخت و معادله تاریخی را برهم زد.
از همه مهمتر، ناتوانی غربیها در ارائه حمایت مؤثر از تلآویو، این پیام را به صراحت به صهیونیستها منتقل کرد که در مواجهه با قدرتی بزرگی مانند ایران دیگر نمیتوانند به همان پشتوانههای سیاسی و نظامی همیشگی تکیه کنند. بنابراین، موضع انفعال غرب در قبال امنیت سرزمینهای اشغالی، نگرانی عمیقی را در میان صهیونیستها ایجاد کرد تا در دیدگاههای خود نسبت به جنگ غزه تغییراتی بدهند.
این جنگ بازتابی گسترده در افکارعمومی جهان نیز داشت. برخلاف گذشته، اکنون همدردی جهانی با رژیم صهیونیستی به طرز محسوسی کاهش یافته و بسیاری از کاربران و تحلیلگران در فضای مجازی نه تنها از واکنش ایران شکایتی نداشتند بلکه از در هم شکستن چهره شکستناپذیر رژیم صهیونیستی ابراز خوشحالی و رضایتمندی کردند و این تغییر نگاه جهانی، برای ساختارهای تبلیغاتی صهیونیسم یک زنگ خطر جدی بود.
در چنین شرایطی، برخی سازمانهای صهیونیستی که سابقاً همواره مدافع سیاستهای اشغالگرایانه تلآویو بودند اکنون با طرح مسئله نسلکشی در غزه تلاش میکنند چهرهای انتقادی و مستقل از خود نشان دهند. هدف واقعی این موضعگیریها نه دفاع از مردم فلسطین بلکه محافظت از اعتبار تاریخی یهودیان در سطح بینالملل و جلوگیری از نفرت روزافزون جهانی نسبت به صهیونیسم است.
این واکنشها بیانگر تلاشی اضطراری برای مهار سقوط پرشتاب وجهه تلآویو در افکار عمومی جهان است. آنها دریافتند که جایگاه تاریخی و رسانهایشان به عنوان «قربانیان همیشگی» دیگر کارکرد سابق را ندارد و جهان در حال عبور از روایتهای تکسویه است.
سازمانها صهیونیستی که کابینه نتانیاهو را مسبب این همه بحران در سرزمینهای اشغالی میدانند، با برجستهسازی جنایات کابینه در پی آن هستند که نتانیاهو و جریان افراطی حاکم را که اعتبار تاریخی یهودیان را در جهان خدشهدار کردهاند، از قدرت کنار بزنند. زیرا، این رویکرد نژادپرستانه کابینه نتانیاهو نه تنها موجب افزایش نفرت و انزجار نسبت به رژیم صهیونیستی شده، بلکه امنیت روانی و سیاسی یهودیان را نیز در بسیاری از کشورها به مخاطره انداخته است.
بنابراین، هدف اصلی نهادهای عبری جلوگیری از نفرت فزاینده جهانی نسبت به صهیونیستها و توقف روند تبدیل آن به نماد رسمی جنایت و نقض حقوق بشر در افکار عمومی بینالمللی است.