الوقت_ اين كه طرح ايجاد «دولت اسلامي عراق و شام» به عنوان ابزار اصلي پياده سازي پروژه «خلافت»، ايده موسسه آمريكايي RAND Corporation بوده است را اكنون همه مي دانند. در سال 2006، بخشي از اين طرح آشكارا در رسانه ها منتشر شد و در سال 2009 جزئيات بيشتري از آن توسط نويسندگان آمريكايي تشريح گرديد. در همان آغاز اين طرح در سال 2013، بلافاصله چنين حس شد كه گويي قبلا نيز چنين چيزي مشاهده شده بود و اين حس آشناپنداري رفته رفته در حال تقويت شدن است.
نشانه هاي متعددي وجود دارد كه حاكي از شباهت هاي بسيار بين داعش و «طالبان» سالهاي 1990 افغانستان است. سقوط رژيم نجيب الله در سال 1992 در افغانستان منجر به چنددستگي كشور و نزاع گروه هاي مجاهدين بر سر قدرت شد. ظهور نخستين گروه طالبان اين اميدواري را در بين مردم ايجاد كرد كه طالبان نظم و عدالت اجتماعي را در جامعه برقرار خواهد كرد. با اين اعتقاد كه در جامعه اسلامي عدالت اجتماعي تنها در چارچوب اصول اسلامي قابل تحقق است. تا شروع سركوب در شهرهاي بزرگ، نظير كابل و هرات، و بعدها مزارشريف، از طالبان به ويژه در جنوب با گل استقبال مي كردند و آنها را كساني برمي شمردند كه نظم و ثبات را برقرار خواهند كرد. حال در عراق سالهاي اخير، بي ثباتي در همسايه آن، سوريه، موجب احياي چنين فضايي خواهد شد. پس از سقوط رژيم صدام حسين در عراق، 10 سال و اندي است كه هرج و مرج در اين كشور بروز كرده است. عراق اكنون عملا به سه بخش تقسيم شده و دائما عمليات تروريستي و مناقشات نظامي در حال وقوع است.
بخش عمده نيروهاي داعش از نظاميان سابق و نيروهاي امنيتي رژيم صدام تشكيل شده و در بين مبلغان داعش نيز اكثرا از فعالان حزب سابق «بعث»، حزب صدام حسين، هستند. زماني كه «طالبان» حركت خويش را در افغانستان آغاز كرده بود، بلافاصله اعضاي حزب دموكرات خلق افغانستان و نظاميان سابق و نيروهاي امنيتي دولت نجيب الله به آن پيوسته و هسته اصلي آن را تشكيل دادند. حقيقت اين است كه ايدئولوژي حزب، نه از منافع، كه از ايده آل ها تبعيت كرده و هميشه مي تواند به سرعت اين ايده آل ها را جايگزين نمايد. بسياري از موفقيت هاي طالبان در افغانستان سالهاي 1990، و موفقيت هاي داعش در حال حاضر را مي توان تا حد زيادي نتيجه همين امر دانست.
در واقع، داعش «بازنشر» طالبان افغانستان در سرزمين ديگر با احتساب تجربيات و اعمال برخي بازنگري ها در نقش و اهداف آن است. در مورد اهداف داعش، همان طور كه ايگور پانكراتنكو، ايران شناس روس معتقد است، اين گروه براي دو منظور مهم توسط نظاميان آمريكا شكل گرفته: نخست، تجزيه عراق به سه قسمت؛ و ديگري، وارد كردن ضربه به سوريه و سرنگون كردن بشار اسد به بهانه و تحت پوشش مبارزه با گروه تروريستي جديد. در صورت تحقق چنين هدفي، به زعم آنها ايران امكان مقاومت در برابر آمريكا و متحدانش را از دست مي داد. به عبارت ديگر، محدوده جغرافيايي اين پروژه به خاور ميانه محدود شده و وارد شدن به ايران نيز در چشم انداز اين طرح گنجانده شده. بنا بر اين، تا پايان طرح «خلافت» هنوز زمان زيادي باقي مانده است؛ هنوز استقلال كردستان اعلام نشده و دولت قبايل سني عرب در عراق شكل نگرفته، دمشق سقوط نكرده و «حزب الله» همچنان فعال است. عمليات به اصلاح ائتلاف بين المللي ضد تروريسم با حملاتش عليه داعش، كه تا حدي از كنترل خارج شده، تلويحا به معني تعيين مرزهاي قابل قبول فعاليت آن در «سنّيستان» عراق و محدوده خاك سوريه است.
«طالبان» سالهاي 1990 افغانستان و داعش فعلي، به عنوان پروژه هاي از پيش طراحي شده، براي اهداف مشخصي ايجاد شده و به همين خاطر، نه تنها از نظر جغرافيايي، بلكه از نظر زماني نيز محدود هستند. طالبان 2015 ديگر آن «امارت اسلامي» نيست كه در نيمه دهه 90 ادعا مي شد. امروز طالبان اگر چه همچنان يكي از گروه هاي مهم تلقي مي شود، اما يكي از ده ها و بلكه صدها گروهي است كه عليه دولت كابل مي جنگد. وظيفه و هدف بخشي از آنها بي ترديد بي ثبات كردن كشورهاي همسايه افغانستان است. از اين نظر، آيا آن طور كه بسياري از كارشناسان و سياستمداران و نيروهاي امنيتي كشورهاي منطقه تاكيد مي كنند، با داعش ارتباطي دارد؟
هدف اصلي يا به عبارتي نخستين و يكي از مهمترين اهداف پديده ترور، استفاده رسانه اي از آن است. هر اقدام تروريستي در وهله اول بعيد است كه براي ايجاد فضاي رعب و وحشت در يك جامعه يا چند كشور برنامه ريزي نشده باشد. شبكه نه چندان كوچك «الحيات مِديا سنتر» كه ارگان رسانه اي داعش محسوب مي شود، يكي از اولويت هاي اين گروه است. با در نظر گرفتن تهديدات ناشي از اين جريان و سطح اين تهديدات، لازم است نقش بسيار مهم فناوري هاي رسانه اي مورد استفاده را نيز مورد توجه قرار داد. سبك ويدئوهاي منتشره داعش به گونه اي است كه براي مخاطبان نه چندان روشنفكر ساخته شده؛ مخاطباني كه مي توان آنها را به عنوان طرفداران فيلم هاي هندي دسته بندي كرد. اخبار كوتاه درباره داعش كه به طور گسترده اي تكثير و منتشر مي شود و چندان هم با واقعيات همخواني ندارد، تصوير يك پديده فراگير و جهانشمول از «دولت اسلامي عراق و شام» ايجاد مي كند.
هشدارها از سوي كساني منتشر مي شود كه در تامين امنيت كشور خود نقش دارند. اين كه تشكيلات امنيتي، نظامي و دولتي همواره با تاكيد بر تهديدات به دنبال استفاده از آن در جهت منافع خود هستند، مطلب جديدي نيست. به عنوان مثال، منبع چنين خبرهايي كه گويا داعش بودجه ويژه اي براي كشورهاي آسياي مركزي اختصاص داده، نهادهاي دولتي قرقيزستان و تاجيكستان هستند كه عطش سيري ناپذير براي دريافت كمك هاي بلاعوض از روسيه يا سازمان امنيت دسته جمعي دارند. اين اصل سازمان هاي امنيتي كه هرچه سطح تهديد بالاتر، بودجه و كمك هاي مالي هم بيشتر، اصل جديدي نيست.
همچنين، تمام اطلاعات موجود درباره حضور نيروهاي داعش در افغانستان نيز فعلا بسيار ترديدبرانگيز است. تصوير و سيمايي كه از داعش در افكار عمومي ايجاد شده، گاهي موجب مي شود كه از شايعات در رسانه ها ارزيابي هاي رسمي ارائه دهند. در اوايل ماه فوريه، غلام سخي روغلواني، رئيس پليس استان زابل افغانستان در شبكه تلويزيوني «آريانا- تي وي» اعلام كرد: «بر اساس اطلاعاتي كه دو ماه قبل به دست آورده ايم، گروه داعش فعاليت خود را در خاك افغانستان آغاز كرده است. اطلاعاتي داريم در اين مورد كه برخي افراد با نقاب از استان غزني وارد منطقه شاجوي، ايشيويك و شامولزاي شده اند و در آنجا با نيروهاي محلي طالبان متحد شده اند. بر اساس اخبار ديگر كه ماه قبل كسب كرديم، حدود 70 خانواده نيروهاي خارجي طالبان (چچن ها، اعراب، پنجابي) از منطقه ناوه وارد شده و پس از تقسيم، در گروه هايي متشكل از 10 خانواده در يكي از مناطق خاك افغان، داي چوپان، ارزگان، ارغنداب و ميزان ساكن شده اند. اين افراد خارجي هستند و ممكن است به خاطر نقاب هاي سياهي كه بر چهره داشتند، ساكنان محلي آنها را نيروهاي داعش مي نامند....» به بيان ديگر، داعش تا حد زيادي تصوير ساختگي است كه جايگزين «القاعده»اي شده كه تا چندي پيش نقش «شرّ جهاني» را بازي مي كرده و ديگر تاثير خود را از دست داده است. اكنون داعش اين نقش را بر عهده دارد.
«دولت اسلامي عراق و شام» فعلا با احتياط بسياري در خاك افغانستان و محدوده قبايل پاكستاني مرتبط با آن ظاهر مي شود چرا كه عملا هم رقابت بينشان وجود دارد و هم اختلافات ايدئولوژيك جدي.
در سالهاي اخير، در افغانستان و آسياي مركزي مبلغان سلفي، تكفيري و پروپاگانديست هاي «حزب التحرير» به صورت گسترده اي فعاليت مي كردند و توانستند مخاطباني هم پيدا كنند. اما بعيد است عقايد خشك آنها چه در افغانستان مذهبي و چه در كشورهاي منطقه پساشوروي به زودي از سوي عموم مورد پذيرش قرار گيرد.
در حال حاضر تركمنستان تنها كشوري است كه داعش مي تواند در آن اثرگذار باشد. يكي از مهمترين تامين كنندگان منابع مالي داعش، كشور قطر است كه به شدت تمايل به اجرايي نشدن خط لوله گاز تاپي و نيز توقف صدور گاز تركمنستان به چين داشته و به دنبال حفظ بازار گاز خود در پاكستان، هند، كشورهاي آسياي جنوب شرقي و تا حدي در چين است.
در هر صورت، عامل اسلام در آسياي مركزي در حال تقويت شدن است و نبايد از آن غافل ماند. اين عامل مي تواند از جمله در رقابت هاي انتخاباتي امسال در تاجيكستان و قرقيزستان خود را نشان دهد. داعش شانسي براي تحقق اهدافش در آسياي مركزي ندارد و ممكن است تنها بتواند به عمليات هايي دست بزند و سعي كند تا نيروها و هوادارانش را كه به زادگاهشان در اين منطقه بر مي گردند، بسيج كند. ضمنا، در تهديد نشان دادن بازگشت نيروهاي داعش به كشورشان اغراق شده است. چرا كه مثلا در مورد «جنبش اسلامي ازبكستان» افرادي را كه عليه دولتشان جنگيدند و سپس به جنبش جهادي پيوستند، اكنون مي توان در همه نقاط دنيا ديد و هيچ يك از آنها احتمالا به ازبكستان برنخواهد گشت. خطرناكتر اين خواهد بود كه در همه كشورها منابعي براي بسيج نيروهاي جهادي و عملياتي سازي آن وجود دارد و روندهاي داخلي همين كشورهاست كه به عنوان كاتاليزور اين فرايند عمل مي كند و نه داعش يا طالبان.
الكساندر آلكسِيويچ كنيازف