مجلس نمایندگان افغانستان صلاح الدین ربانی، وزیر امور خارجه، نسرین اوریا خیل وزیر کار و امور اجتماعی و محمود بلیغ وزیر فواید عامه را استیضاح و به آنها رای عدم اعتماد داد.
برکناری سه وزیر دولت آن هم طی یک روز چندان مسئله عادی و طبیعی برای یک کشور به شمار نمیرود و به نوعی نشان دهنده وجود برخی مسائل و موضوعاتی است که ممکن است حتی فراتر از دلایل مطرح شده پارلمان برای استیضاح سه وزیر باشد. برای پیگیری به دلایل و زمینههای اصلی این موضوع گفتگویی را با آقای دکتر جعفر حقپناه استادیار دانشگاه و پژوهشگر مسائل منطقهای داشتهایم و از او دلایل و زمینههای اصلی را که منجر به برکناری سه وزیر دولت اشرف غنی توسط پارلمان شد، جویا شدیم.
دلایل برکناری سه وزیر کابینه افغانستان در یک روز چیست؟ آیا این مسئله ارتباطی با ناامنی شمال افغانستان دارد؟
زمینه ظاهری استیضاح سه وزیر یاد شده ناتوانی این وزرا در جذب بودجههای انکشافی یا توسعهای سال جاری بوده است و قرار است که 15 وزیر دیگر نیز به همین ترتیب احضار شوند و صلاحیتشان براساس همین معیار در مجلس مورد بازبینی قرار گیرد. نکته قابل توجه این است که این بازخواست براساس آمارهایی صورت گرفته است که وزارت مالیه افغانستان به مجلس داده و اعلام شده که این وزیران نتوانستهاند حتی 30 درصد از بودجه اختصاص داده شده به وزارتخانههای تحت امر خود را هزینه کنند و این نمره منفی برای آنها تلقی میشود.
با این حال برکناری سه وزیر کابینه اشرف غنی، نشان میدهد برخی منازعات و اختلافات داخلی در دولت وحدت ملی وجود دارد که مبنای این چالش میان قوه مقننه و مجریه افغانستان گردیده است. در حالی که به نظر میآید آمارهای اعلام شده برای اثبات ناتوانی و عدم صلاحیت وزرای برکنارشده در پارلمان اساسا صحیح نبوده است و عوامل دیگری میتواند موثر بر این موضوع باشد. ضمن این که این تنها ملاک و معیار برای بررسی صلاحیتها نیست، همه میدانند که افغانستان دارای مسائل و مشکلات دیگری است و مثلا عملکرد وزیر امورخارجه نمیبایست ارتباطی به جذب بودجه عمرانی داشته باشد. بنابراین کارشناسان بسیاری معتقدند که عوامل دیگری از جمله جنگ قدرت در دولت وحدت ملی در این وضعیت موثر است، بویژه این که آقای اشرف غنی واکنش دیرهنگامی به این مسئله نشان داد و اعلام کرد که ظاهرا اطلاعات نادرستی در اختیار مجلس قرار داده شده، اما این واکنش بعد از استیضاح وزرا بود در حالی که آقای غنی میتوانست این موارد را زودتر به مجلس اطلاع دهد که مشکلی پیش نیاید. لذا این فرضیه که مشکلات و چالشهای درون دولت وحدت ملی بین اشرف غنی و آقای عبدالله، بین اشرف غنی و ژنرال دوستم و بطور کلی اختلافات داخلی در دولت وحدت ملی، بی تاثیر بر حوادث برکناری سه وزیر همزمان در مجلس افغانستان نبوده است. به هر حال اگر قرار بر اقدام برای استیضاح بر اساس هدف واقعی عمرانی بود، باید از وزارت خانههایی که امور توسعه عمرانی را دنبال میکنند، شروع میشد نه وزیر خارجه.
آیا استیضاح وزیرخارجه افغانستان، ارتباطی با اختلافات پیشین وی با ژنرال دوستم دارد؟
به نظر من اختلافات وزیرخارجه و ژنرال دوستم در استیضاح آقای ربانی بیتاثیر نیست، بویژه این که خواستگاه قدرت آقای ربانی و ژنرال دوستم هر دو در مناطق شمالی و در مجاورت با یکدیگر قرار دارد، یعنی اقای دوستم در محدوده مناطق ازبک نشین شمال و مزارشریف و آقای ربانی نیز دارای نفوذ در مناطق تاجیکنشین با محوریت پنجشیر میباشد که هر دو این مناطق در مجاورت یکدیگر قرار دارند و سابقه اختلافات تاجیکها و ازبکها در این مناطق طولانی است. با توجه به صحبتهای تند آقای دوستم در دو هفته پیش نیز، اختلافات وی با آقای ربانی در استیضاح وزیرخارجه موثر بوده است و احتمالا میبایست شاهد تلافیهای بعدی باشیم که تاجیکها علیه دوستم دنبال خواهند کرد، چون هرکدام از قبایل در افغانستان دارای ابزارها و نفوذ خاص خود میباشند.
برخی دیگر استیضاح آقای ربانی، وزیر خارجه را مرتبط با پروسه و فرایند حذف تدریجی چهرههای جهادی در دولت اشرف غنی و در صحنه سیاسی افغانستان ارزیابی میکنند. با توجه به عدم واکنش جدی آقای عبدالله به استیضاح وزیر خارجه، آیا میتوان متاثر از برکناری وزیرامورخارجه، فرایند حذف نیروهای جهادی افغان را در صحنه سیاسی افغانستان تائید کرد؟
بطور کلی یک جریانی نه تنها در دولت غربگرای اشرف غنی، بلکه پیش از او در دولت حامد کرزی نیز وجود دارد که چندان تمایلی به کار با نخبگان برآمده از جنگ و جهاد ندارند و از طرف دیگر پایگاه اجتماعی برخی رهبران جهادی در برخی عرصهها روبه تضعیف میباشد. بطور طبیعی ناتوانی و ناکارآمدی خود این نخبگان جهادی نیز در به حاشیه رفتن آنها تاثیرگذار بوده است و این گونه افراد باسابقه جهادی نتوانستند خود را در دوران جدید بازتوانی کنند و در شرایط جدید افغانستان نقش خود را همچنان پرنفوذ نگه دارند. به هر حال ما با پدیده جامعه مدنی نحیف اما روبه رشدی در افغانستان روبرو هستیم که رسانهها در آن بسیار نقش تعیین کنندهای دارند، اما برخی از نخبگان جهادی افغانستان این توانمندی را ندارند که خود را در این وضعیت جدید نشان دهند و متاسفانه برچسبهایی مانند جنگ سالاران به برخی رهبران جهادی زده شد و برخی از این افراد با اقدامات به نسبت نادرست خود در حوزههای نقض حقوق شهروندی و فعالیتهای اقتصادی و... به این امر دامن زدند و الان به نظر میآید مسئله کنارزدن رهبران و چهرههای جهادی در افغانستان تشدید شده است.
آقای اشرف غنی نیز بطور طبیعی پایگاه و زمینه جهادی ندارد و تکنوکراتی است که در غرب تحصیل کرده و به لحاظ گفتمانی و فکری در فضای دیگری و متفاوت از چارچوب رهبران و افکار جهادی میباشد، ضمن اینکه تفاوتهای قومی و قبیلهای نیز قابل توجه است و آقای غنی سنت تعیین معاون اول از میان تاجیکها را که حداقل از سال 2002 به این سو رعایت شده بود؛ به هم زد و معاون اول خود را آقای دوستم که از اقوام ازبک و قوم چهارم افغانستان میباشد برگزید، چون پیش از این معاون اول همواره از میان تاجیکها و معاونت بعدی از میان هزارهجات توسط رئیس جمهور انتخاب میشد؛ اما آقای غنی این ترتیب تقسیم مناصب براساس قومیت را به هم زد. لذا نه تنها دیدگاه غربی آقای غنی در به حاشیه رفتن چهرهها و نخبگان جهادی افغانستان تاثیرگذار بوده است، بلکه ملاحظات قومی و رقابت آقای اشرف غنی به عنوان رئیس جمهور با آقای عبدالله عبدالله به عنوان رئیس شورای اجرایی، باعث کنار رفتن آقای ربانی به عنوان وزیر خارجه شد. در واقع ناتوانی آقای غنی برای مهار و تضعیف عبدالله عبدالله به حذف آقای ربانی منجر شود. حال اینکه آقای عبدالله عبدالله سکوت میکند، به برخی از ملاحظات و مقتضیات میان تاجیکها مربوط میشود و شاید هم برخی مصلحتها را در نظر میگیرد و شاید در آینده نیز عبدالله عبدالله بدنبال واکنش به این اقدام علیه اشراف غنی باشد.
واکنش آقای حامد کرزای به تحولات اخیر بویژه اقدام پارلمان به برکناری همزمان سه وزیر کابینه اشرف غنی چگونه بوده است؟
آقای کرزی در سالهای اخیر به نوعی به اپوزیسیون قانونی دولت تبدیل شده است. یعنی اینکه کرزی همچنان که سعی میکند همه قواعد بازی را بهم نزند و اقدام و مخالفت غیرقانونی انجام ندهد، اما در عین حال مشخص است که وی مخالف برجسته برخی مسائل و موضوعات جاری در دولت اشرف غنی است. حامد کرزی در زمان دولت خویش نیز نشان داد مصلحتاندیشیهای بیشتری دارد و چندان تعصبات قومی نداشت و اقدامات ضد فرماندهان جهادی را دنبال نمیکرد. حامدکرزی وقتی متوجه شد که نمیتواند فردی مانند برهانالدین ربانی را جذب در دولت کند، اما وی را به ریاست شورای صلح گماشت و برهانالدین ربانی را تکریم کرد. اما این وضعیت در حال حاضر وجود ندارد و آقای کرزی میداند اگر شانسی برای بازگشت به قدرت داشته باشد از همین مسیر خواهد بود، اگرچه فرماندهان جهادی مثل سابق پایگاه گسترده خود را ندارند، اما به هر حال جهادیها موقعیت مهم و حذف نشدنی صحنه سیاسی افغانستان هستند و آقای کرزی با واقع بینی سعی خواهد کرد که به هر حال این ملاحظات را داشته باشد.
با این شرایط و در حالی که اختلافات داخلی در افغانستان همچنان وجود دارد، روند آتی و پیشروی افغانستان را چگونه ارزیابی میکنید؟ آیا این اختلافات به نقطه و مرحله پایانی خواهد رسید؟
تجربه گذشته افغانستان نشان داده است که ما در افغانستان با یک حرکت سینوسی مواجه هستیم، یعنی اختلافات شروع شده، حاد میشود و در نهایت فروکش میکند. چون بخشی از چالشهای افغانستان ریشه و متاثر از عوامل داخلی افغانستان است و بخش دیگر از مسائل افغانستان نشات گرفته از مسائل منطقهای و بینالمللی است. از طرف دیگر نوعی موازنه قوا نیز در میان جریانها و گروههای قومی و سیاسی افغانستان بوجود آمده که هیچ جریانی قادر به حذف گروه مقابل خود نیست. علاوه بر این علی رغم واگراییهایی که میان گروهها و جریانات داخلی وجود دارد، اما همگی میدانند که با هم سرنشین یک کشتی هستند و نباید شرایط بیثباتی و بحرانهای بیشتر را فراهم کنند. به هر حال برای دریافت حمایتها و کمکهای مالی بینالمللی برای مقابله با چالشهای جدی امنیتی، این جریانها ناچار به حفظ سطحی از همکاری میان خود میباشند. آقای غنی و آقای عبدالله در همه کنفرانسهای بینالمللی خود را با هم متحد و نزدیک نشان میدهند چون در مجامع و کنفرانسها مجبور به جلب نظر منابع و کمکهای خارجی برای بودجه سالانه 7.5 میلیارد دلاری افغانستان میباشند که حداقل 50درصد و یا بیشتر آن به کمکهای خارجی وابسته است و از این جهت به نظر میرسد که با وجود این اختلافات سینوسی، بحران ختم نخواهد شد.
***