الوقت: برای ایجاد هرگونه همگرایی وجود یک دشمن مشترک و یا دوست مشترک و یا به عبارت بهتر منافع مشترک یک سکوی پرتاب میتواند باشد. براین اساس، همگرایی عبارت است از متحد شدن اجزای یک کل برای تشکیل یک اتحاد که در جهت رسیدن به هدفی سازماندهی می شود. در همگرایی سیاسی کشورهای همگرا سعی بر آن دارند تا در مسائل جهانی سیاست های مشترک و واحد از خود ارائه دهند. در نقطه مقابل همگرایی، رویکرد واگرایی قرار دارد که به عدم ترغیب واحدهای سیاسی به همکاری و اشتراک مساعی در عرصه سیاست بین الملل گفته می شود که موجب دور شدن این واحدها از هم و زمینه ساز بحران خواهد شد.
با توجه به رقابتهاي فرهنگي ، اقتصادي و سياسي كه در جهان امروز وجود دارد همگرايي باعث تأمين منافع و كاستن از آسيبها خواهد بود بخصوص در ميان كشورهايي كه داراي اشتراك منافع هستند. یقینا کشورهای حوزه خلیج فارس ظرفیت لازم را برای همگرایی سیاسی نه در حد اعلا اما تا حد ارائه مواضع مشترک و هم صدایی دارا هستند.
تعارضات ايدئولوژيك و ملي
يكي از مباحث بحث بر انگيز در رابطه با كشور هاي خليج فارس همواره مسئله تعارضات ايدئولوژيك و ملي بوده است. يكي از مسائل ايدئولوژيك و ملي رابطه ايران با كشورهاي عربي در رابطه با جزاير سه گانه مي باشد . همسايگان ايران تصور مي كنند كه پا فشاري ايراني ها بر مالكيت جزاير سه گانه نشانه اي از جاه طلبي ايران براي كسب قدرت بزرگ منطقه اي است در حالي كه از ديد مقامات ايراني اين تلاش نشانه عزم ايراني ها براي دفاع از مرز و بوم خود است. اعراب همواره در مورد مالكيت اين جزاير به طور پيوسته با ايران در حال منازعه بوده اند چرا كه به لحاظ جغرافيايي و چه به لحاظ زباني و قومي آن را متعلق به ملت عرب مي دانند . علاوه براين مسئله ساير كشورها هم گاه اختلافات مرزي دارند؛ که از آن جمله می توان به اختلافات مرزی كويت وعراق ، بحرين وقطر، قطر وعربستان ، عمان وعربستان اشاره کرد.
از نظر باورهای مذهبی نیز روابط اغلب کشورهای حوزه خلیج فارس به ویژه عربستان با ایران هیچگاه آسان نبوده و همواره تنش هایی ما بین رهبران شیعه و وهابی وجود داشته است تا جایی که رهبران وهابی تشیع را یک شاخه انحرافی از اسلام معرفی می کنند. از سوی دیگردوگانگی میان اعراب و ایرانیان و جریانات شووینیستی در جوامع تحت حاکمیت آنها که ریشه در تاریخ دور هر دو طرف دارد، خود عاملی موثر در دول این منطقه است. همین اختلافات منجر به عدم شکل گیری الگوها و ایده های رفتاری مشترک شده است.
نقش و استراتژی آمریکا در منطقه
یقینا از آغاز حضور آمریکا در این منطقه بعد از جنگ جهانی دوم، استراتژی آمریکا مبتنی بر حمایت از تامین کنندگان منافع خود در این منطقه بوده است. ایالات متحده سالانه میلیاردها دلار سلاح به کشورهای این منطقه می فروشد و تقویت دوگانگی ها و تخاصمات ناشی از آن به رونق این بازار کمک شایانی می کند. در این میان دسته بندی دوستان و دشمنان آمریکا نیز می تواند خود چالشی برای شکل گیری همگرایی سیاسی در ارتباط با مواضع سیاسی مشترک جهانی و منطقه ای باشد. نکته دیگر، نقش آمریکا در دستیابی به مفهومی جامع از امنیت است. اگر امنیت را هدف عمده کشورهای خلیج فارس در نظر بگیریم، به این واقعیت می رسیم که تعریف واحدی از امنیت خلیج فارس وجود ندارد و آمریکا نقش بزرگی در تعیین این تعریف دارد.
ایران هراسی
يكي از حوزه هاي مهم امنيتي كه همواره باعث ايجاد تنش و عدم اعتماد ميان كشورهاي منطقه مي باشد ، ايران هراسي است به گونه اي كه همواره ايران را در برابر اعراب قرار داده است . اگر به اختلافات و منازعات داخلي در خاور ميانه با ديده تأمل بنگريم خواهيم ديد كه فشارهاي سياسي ساير بازيگران قدرتمند نظام بين الملل بر تداوم اين درگيري ها افزوده است .
بعد از حذف صدام آمریکا همچنان نیاز داشت تا همچنان جو نا امنی را برای کشورهای حوزه خلیج فارس حفظ کند و موردی بهتر از ایران هسته ای و موشکی نمی توانست این فرصت را برای آمریکا فراهم سازد.
فقدان رژیم امنیتی مبتنی بر همکاری
رسيدن به رژیم امنيتي مبتني بر همكاري، مستلزم فراهم شدن شرايطي چون شكل گيري ديدگاه و فهم مشترك درباره مفهوم امنيت و همكاري ميان تصميم گيرندگان كشورهاي مذكور است . امري كه تا كنون فراهم نشده است و تحقق آن با توجه به شرايط موجود بسيارسخت مي نمايد. در واقع نقطه مقابل رژیم امنیتی، معمای امنیتی قرار دارد که به نحوی بر روابط و دوگانگی های حوزه خلیج فارس حاکم است. تلاش هایی که برای تامین امنیت خود و ناشی از عدم اعتماد طرفین صورت می گیرد و همین خود ایجادکننده تنش ناخواسته است.
از طرفی قدرت هاي فرامنطقه اي براي حفظ نفوذ خود بر معادلات استراتژيك منطقه ، حفظ تفوق سياسي- جهاني و تضمين دسترسي به انرژي ارزان در خليج فارس تلاش كرده اند تا با دامن زدن به برخي مسائل موجود كه در چهار چوب روابط دوجانبه يا بين منطقه اي قابل حل و فصل است ، پاره اي از مسائل درون منطقه اي را به سمت بحران و تنش هاي دامنه دار سوق دهند و زمينه استمرار نفوذ و حضور خود را فراهم كنند. همين امر چشم انداز تحقق نظام امنيتي پايدار و فراگير منطقه اي در حوزه خليج فارس را با ابهام رو به رو نموده است.