الوقت: بعد از آغاز بحران سوریه در سال 2011 رجب طیب اردوغان نخست وزیر وقت ترکیه، با جسارت تمام موضعی قطعی را بر مبنای کنار رفتن بشار اسد از قدرت اتخاذ نمود. همچنانکه در 5 سال گذشته موضع سیاست خارجی ترکیه نسبت به سوریه بر مبنای حمایت از نیروهای معارض حکومت مرکزی و مخالفت با ابقای بشار در قدرت بوده است. واقعیات سیاسی خاورمیانه طی 5 سال گذشته، کاملا بر خلاف ایده و دکترین موردنظر احمد داود اغلو نخست وزیر سالهای بعد از 2014 ترکیه بوده است. بر اساس دکترین عمق استراتژیک داوود اغلو، ترکیه میبایست بر اساس اصل «منازعه صفر» تنشها را با دیگر کشورها، از جمله همسایگان خود در خاورمیانه به حداقل میرساند و با در پیش گرفتن اصل میانجیگری در منازعات منطقهای و جهانی، ترکیه به بازیگری مرکزی در عرصه بینالملل تبدیل میشد. اما ماجراجوییها اردوغان در منطقه و اتخاذ تصمیمات خلاف دکترین داوود اغلو، افزایش اختلافات سیاسی و دیپلماتیک ترکیه با همسایگان و منزوی شدن این کشور را در پی داشت.
برآیندهای سیاست خارجی ترکیه بعد از 2011 افزایش تنشهای آنکارا با بسیاری از متحدان و همسایگان خود در سطح منطقهای و فرامنطقهای بود. برای نمونه تنشهای ترکیه با اسرائیل گسترش یافت و بعد از کودتای نظامی عبدالفتاح سیسی (3 ژوئیه 2013) در مصر، روابط آنکارا- قاهره بهشدت رو به وخامت گرائید. علاوه براین، بعد از سرنگونی جنگنده سوخوی 24 روس در 24 نوامبر 2015 روابط ترکیه با روسیه به شدت متشنج شد. همچنین، در ادامه ناکامیها و بداقبالیهای دستگاه سیاستگذاری خارجی ترکیه میتوان به موفقیتهای چشمگیر ایران در معادلات منطقهای و اختلاف مواضع آمریکا با سیاسیون ترک در نوع تعامل با مبارزان کرد سوری اشاره نمود.
بدون تردید در میان تمامی متغیرها، مساله کردهای سوریه بیش از هر موضوع دیگری برای اردوغان حائز اهمیت بوده است. در بستر تحولات چند سال گذشته سوریه، ترکها در مرزهای جنوبی خود، محدوده سرزمینی را تحت کنترل کردهایی میدیدند که از نگاه آنها بخشی از نیروهای حزب کارگران کردستان (PKK) هستند. برای مقامات ترک، آنچه بر پیچیدگی بیشتر موضوع افزوده، این است که یگانهای مدافع خلق (YPG) و یگانهای محافظ زنان (YPJ) به عنوان شاخه نظامی حزب اتحاد دموکراتیک (PYD)، مورد حمایت نظامی و لجستیکی بخش گستردهای از بازیگران همانند آمریکا، روسیه و اتحادیه اروپا قرار گرفتهاند. همچنین، طی چند ماه گذشته با حرکت نیروهای دموکراتیک سوریه (SDF) برای آزادسازی شهر رقه پایتخت داعش در سوریه و متعاقب آن کنترل شهرمنبج، با حمایت و حضور مستقیم بیش از 500 سرباز ارتش آمریکا، آخرین زنگ خطر برای دولتمردان ترک به صدا در آمد. در واقع، آمریکا به عنوان مهمترین متحد استراتژیک ترکیه در منطقه، دوستی و حمایت از کردها را بر هماهنگی با ترکیه ترجیح داد و متعاقب آن نقش ترکیه به کمترین میزان تاثیرگذاری در تعیین معادلات تقلیل یافته است. بهگونهای که در اوایل سال 2016 به جرات میتوان ترکیه را بازیگری شکست خورده و منفعل در روند تحولات سوریه دانست.
به طور کلی، روند تحولات سوریه، این سناریو را مطرح میکرد که کردهای سوریه با حمایتهای منطقهای و بینالمللی که در کنار خود داشتند، بیش از هر زمان دیگری به تشکیل دولت و یا در قالب خواستههای خود کردهای سوریه، تشکیل ایالتی مستقل که قامشلی پایتخت آن باشد، نزدیکتر هستند. این مساله در کنار شکست نیروهای تحت حمایت ترکیه، بهویژه نیروهای جیش الفتح در عرصه تحولات نظامی شمال سوریه، اردوغان را با مسالهای جدی به نام شکست استراتژیهای کلان در خاورمیانه بعد از 2011 مواجه نمود. واکنش اردوغان به این شکستها از ایجاد تغییر در ساختار حکومت آغاز شد و در یک ماه اخیر نیز به موجی گسترده از عقبنشینی در مواضع نسبت به بازیگران منطقهای و فرامنطقهای ختم شده است.
در اولین اقدام در 22 مه 2016 تحت فشارهای رجب طیب اردوغان، احمد داوود اغلو مجبور به استعفاء از سمت نخستوزیری شد و بینالی یلدرم به عنوان شخصی متعهد به رئیس جمهور اردوغان، به عنوان نخستوزیر برگزیده شد. از این رو رقیب جدی اردوغان در سیاستگذاری خارجی یا به عبارت دیگر معمار سیاست خارجی ترکیه در یک دهه گذشته از صحنه حذف شد. علاوه بر این تغییر، در جدیدترین تصمیمگیریها شاهد عقبنشینی غیرقابل باور اردوغان در مواضع قبلی خود هستیم که میتوان بیشتر شدن آنها را طی روزهای آینده، متصور شد. عادیسازی روابط دیپلماتیک با اسرائیل، عذرخواهی آشکار و نوشتن نامه به پوتین، تنشزدایی تدریجی با قاهره و نهایتاً اظهارات اخیر مبتنی بر رضایت به باقی ماندن شش ماه بشار اسد در حکومت، همگی مهمترین نمادهای عقبنشینی اردوغان در مواضع خود هستند. تمامی این عقبنشینیها در مواضع با یک سری از تحولات همانند انفجار در فرودگاه آتاترک استانبول و متهم شدن داعش به انجام این اقدام تروریستی و فرود هواپیمای مسافربری روسیه با 189 سرنشین در فرودگاه آنتالیا در جنوب ترکیه همراه بوده است. در واقع، میتوان ارتباطی معنادار را میان تغییر روند تحولات و عقبنشینیهای اردوغان برقرار نمود. اما پرسش این است که چه ارتباطی میان سیر تحولات منطقهای و عقبنشینیهای اردوغان در مواضع قبلی وجود دارد؟
همانگونه که در بخش ابتدایی نوشتار حاضر مورد اشاره قرار گرفت، در میان تمامی مسائل منطقهای، مساله رشد چشمگیر کردهای سوریه مهمترین تهدید علیه منافع آنکارا قلمداد شده است. در اولویت قرار گرفتن همکاری با کردهای سوریه برای مقامات آمریکایی، به وضوح تهدید استقلال کردها و تشکیل منطقهای مستقل را در مرزهای شمالی سوریه، را پیشروی مقامات ترک قرار داد. در راستای همین دغدغه، عادی سازی روابط با اسرائیل و روسیه و رضایت به باقی ماندن شش ماهه بشار اسد در قدرت را میتوان تلاش جدی آنکارا برای شکست سناریوی استقلال کردهای سوریه و تجزیه سوریه دانست. بدون تردید اردوغان با رضایت دادن به ابقای شش ماهه بشار اسد در پی ممانعت از تجزیه سوریه به واحدهای سرزمینی کوچکتر است و با برقراری روابط مجدد با مسکو، خواهان قطع همکاریهای روسها با کردها سوریه است.
در پایان میتوان عنوان نمود که عقبنشینیهای اردوغان در مواضع 5 ساله ترکیه نسبت به تحولات، به ویژه مساله سوریه، تاکتیکی موقت برای شکست دادن طرح استقلال کردهای سوریه است. این موضوع که آیا اردوغان در عقبنشینیها خود صادق است را فقط تحولات آتی منطقه مشخص خواهند نمود. واقعیت این است که روند تحولات خاورمیانه به گونهای بوده است که بسیاری از تغییر مواضع را نمیتوان با هیچ معادله عقلانی پیشبینی نمود. تغییر رویکرد اردوغان و عقبنشینیهای پیدرپی او هم یکی از این تحولات بوده است. اما در این آشفتگی تصمیمگیریها تنها میتوان یک اصل را مورد تاکید قرار داد. این اصل که محور تمامی عقبنشینیهای اخیر اردوغان از مواضع قبلی خود، در ترس از استقلال کردها و تلاش برای شکست حکومت فدرال شمال سوریه نهفته است.
آرمان سلیمی (پژوهشگر مسائل خاورمیانه)