الوقت_ بعد از فروپاشي شوروي و جايگزيني روسيه، به دلايلي چون ضعف اقتصادي و نگاه آتلانتيكگرايانه يلتسين توجه روسيه به آسياي مركزي کاهش یافت كه اين امر فضا را براي حضور بازيگران فرامنطقهاي فراهم كرد. اما روي كار آمدن پوتين با نگاه اوراسياگرايانه در كنار تقويت اقتصادي موجب توجه دوباره به اين منطقه و تقويت نهادهاي منطقهاي مرتبط با روسيه و ارتباطات دو جانبه شد و روسيه در اسناد مختلف امنيت ملي خود و همچنين در موضعگيريهاي رسمي از اين منطقه به عنوان يك حلقه از امنيت ملي خود ياد كرده است.
آسياي مركزي جزء منافع ژئوپلتيك روسيه است. هر چند روسيه پس از فروپاشي شوروي به دليل غلبه ديدگاه يورو آتلانتيكي به غرب گرايش پيدا كرد. اما از سال 1996 سياست نگاه به شرق در دستور كار روسيه قرار گرفت. در همين راستا روسيه توجه ويژهاي به منطقه آسياي مركزي نمود و از آن به عنوان حوزه سنتي نفوذ روسيه و يا خارج نزديك خود ياد كرد. مطابق دكترين خارج نزديك، منطقه آسياي مركزي در موقعيتي ممتاز در سلسله اولويتهاي سياست خارجي روسيه قرار گرفت. مطابق اين دكترين روسيه داراي منافع اقتصادي و امنيتي ويژهاي در اين منطقه است كه ديگر بازيگران منطقهاي و فرامنطقهاي ناچار به پذيرش آن ميباشند. بر اين اساس يكي از بحثهاي مطرح در روسيه پس از فروپاشي شوروي طرح عرصه منافع امنيتي در حوزه شوروي سابق است. به همين جهت در سال 1992 اولين استراتژي روسيه تدوين شد كه در آن از حوزه جغرافيايي شوروي سابق به عنوان حوزه امنيت ملي روسيه نام برده شد.
از اين رو كشورهاي اين منطقه در قلمرو حوزه نفوذ سنتي روسيه ميباشند. سياستهاي روسيه طي سال سال های گذشته نسبت به مناطق مجاور (درياي سياه، قفقاز جنوبي، خزر و آسياي مركزي) براساس محدود كردن حضور، نفوذ و مشاركت ساير قدرتها مانند اتحاديه اروپا، تركيه ، ايران و چين بوده است که این مساله از این واقعيت حكايت دارد كه مسكو، تنها ساختارها و ترتيباتي را ميپذيرد كه محور آن روسيه باشد.
مهمترين اهداف روسيه از حضور در منطقه آسياي مركزي عبارتند از: تبديل كشورهاي منطقه به بازاري مناسب براي كالاهاي روسي، لزوم حفظ دسترسي به مواد خام كمياب كشورهاي منطقه، استفاده از اين كشورها به عنوان مناطق حايل، راه دسترسي روسيه به خاورميانه و آسياي جنوبي، جلوگيري از همگرايي كشورهاي آسياي مركزي با ساختارهاي غربي و ديگر سازمانهاي اقتصادي بينالمللي، متعادل كردن روابط جهاني اقتصادي. تداوم ارتباط اين كشورها با جهان خارج از طريق روسيه، انتقال و ترانزيت منابع انرژي منطقه از طريق خطوط انتقال لولههاي نفت و گاز روسيه، حفظ زبان و خط روسي در آسياي مركزي، حمايت از روستباران ساكن كشورهاي آسياي مركزي. روسيه در منطقه خواهان اين است كه مجددا در نقش يك قدرت جهاني ظاهر شده و براي اعاده نفوذي كه پس از فروپاشي شوروي از دست رفته تلاش نمايد.
به هر حال روسيه دلايل متعددي براي در نظر گرفتن آسياي مركزي به عنوان عامل حياتي براي منافع امنيتي اش دارد. تلاش تاريخي روسيه براي كنترل منطقه از اين اعتقاد نشات ميگيرد كه اين كنترل منافع استراتژيك و اقتصادي بسياري به همراه دارد. مسكو اعتقاد دارد كه اگر قدرت گذشته خود را بازيابد، مدرنيزاسيون آن حتمي خواهد بود. روسيه در عين حال گسترش جنبشهاي سياسي – اسلامي و راديكال كه به دنبال سرنگوني دولتهاي سكولار آسياي مركزي هستند را تهديدي براي خويش قلمداد ميكند زيرا ميتواند جمعيت قابل توجه مسلمانان روسيه را تحريك كند.
سياست خارجي روسيه در آسياي مركزي را بايد مانند ساير مناطق شوروي سابق تحت دكترين «مونروئه روسي» بررسي كرد كه دربردارنده حق مداخله روسيه در جمهوريهاي ديگر بر اساس منافع ويژه آن دانست. روسيه با ارائه اين مفهوم ميكوشد حضور نظامي خود در مناطق پيرامون را توجيه كند. اين ديدگاه را ميتوان در نظر آناتولي چوبايس از چهرههاي معروف اصلاحطلب روسي كه از مدلي جديد به نام امپراتوري ليبرال در سياست خارجي روسيه سخن گفت نيز ديد. اين عبارت به خوبي نشاندهنده حساسيت ويژه رهبران روسيه به مسائل جمهوريحتي سابق اتحاد جماهير شوروي تحت سيطره نگرش اوراسياگرايانه جديد است. مهمترين تلاش روسيه در اين منطقه علاوه بر استفاده از منافع اقتصادي و حفظ وابستگيهاي سابق اين كشورها به روسيه، رصد حضور بازيگران فرامنطقهاي به ويژه امريكا است. هر چند ديگر روسيه مانند گذشته توان نگاه حذفي را ندارد بلكه در سياستها و تاثيرگذاريهاي روسيه به سمتي سوق پيدا خواهد كرد كه راهبردهاي رقيب به نتايج مورد استفاده دست بيابند كه در اين راهبرد حفظ وابستگي باقي مانده اين كشورها از زمان شوروي و تقويت نهادهاي وابسته به روسيه به ويژه سازمان كشورهاي مستقل همسود و سازمان امنيت و همكاري و شكلدهي به سازمانهاي جديد با اهداف تازه كه مهمترين آن سازمان شانگهاي است از راهبردهاي روسيه در اين منطقه است.