الوقت- چرخش ماشین جنگ رژیم صهیونیستی از غزه به سوی لبنان، از احتمالات کارشناسی و رسانهای بوده که از ماهها پیش با وجود تهدیدات مکرر مقامات کابینه تندرو صهیونیستی مطرح میشد.
بر مبنای همین موضوع مسلماً در اتاق عملیات و اتاق فکرهای مدیریت جنگ در جبهه مقاومت نیز درباره این سناریو و ابعاد مختلف و احتمالات گوناگون مرتبط با آن و تاکتیکها و راهبردهای مواجهه با هر کدام از آنها پیشبینیهای لازم در نظر گرفته شده است.
در این میان مطمئناً یکی از بازیگران کلیدی محور مقاومت که با تشدید تحولات لبنان نقش برجستهتری در مقایسه با شرایط پیش از آن پیدا میکند سوریه است. به همین خاطر مشاهده می شود که در هفتهها و روزهای اخیر خط رسانهای دشمن نوک پیکان جنگ روانی را به سمت دمشق باز کرده است تا اولاً سوریه را تا حد ممکن از مدار تحولات جنگ دور نگه دارند و ثانیاً استحکام جبهه پشتیانی مقاومت را برای حزبالله و مردم لبنان ناپایدار و غیرقابل اتکا جلوه دهند.
برخی از ابعاد جنگ روانی روزهای اخیر علیه سوریه بویژه پس از شهادت دبیرکل حزب الله شامل داستانسرایی اتاق فکرهای رسانهای دشمن درباره نفوذ جاسوسان موساد از طریق ارتش سوریه به حزب الله، پیام محافظهکارانه دمشق در حمایت از لبنان پس از ترور شهید سید حسن نصرالله، عدم تمایل بشار اسد به نقشآفرینی در جنگ لبنان به واسطه تأثیر آن بر کند کردن روند بهبود روابط سوریه با جهان عرب و حتی فراتر از اینها ادعای مضحک روابط نزدیک اسد و نتانیاهو و هماهنگی میان آنها بوده است.
استدلالهای بسیار سست مطرح شده در هر کدام از این عرصههای جنگ روانی به راحتی قابل ابطال و رد کردن است چنانکه تنها کافی است به این روایت مستند مقامات سوری و برخی دیگر از رهبران مقاومت منطقه همانند شهید سید حسن نصرالله و شهید حاج قاسم سلیمانی اشاره کرد که در دوران شروع بحران داخلی سوریه کشورهای محور عربی- غربی به بشار اسد پیام داده بودند که برای توقف تروریستها و بازگشت ثبات به سوریه کافی است نظام این کشور اتحاد خود با محور مقاومت را خاتمه دهد تا بقای حکومت اسد توسط آنها تضمین شود.
حال در شرایطی که سوریه به ثبات کامل رسیده و کشورهای عربی خود برای بازسازی روابط با دمشق پیش قدم شدهاند و مضاف بر آن سوریه پس از بحران نیز برای تضمین امنیت خود نیروهای جبهه مقاومت را در سیاست تقویت کمربند امنیتی به دور سرزمینهای اشغالی و قراردادن رژی صهيونيستي در یک تنگنای ژئواستراتژیک همراهی کرده است و گفته میشود بیش از 40 هزار نیروی مقاومتی از جمله فاطمیون و زینبیون و نیروهای حزب الله و ... در خاک این کشور حضور دارند، سخن گفتن از تضعیف پیوندهای سوریه و مقاومت هیچ ارزش تحلیلی ندارد.
لذا آنچه در این گزارش بر آن تمرکز میشود پردازش اهمیت جایگاه واقعی سوریه در جنگ کنونی لبنان با تکیه بر نقشی که در تقسیم کار دکترین »وحدت ساحات» در محور مقاومت تعیین شده است، میباشد.
موقعيت ژئوپليتيک منحصر به فرد سوریه با سه عامل واقع شدن در منطقه استراتژیک خاورميانه، قرارگرفتن در کناره شرقي دریای مدیترانه و برخورداری از 183 کيلومتر ساحل و همسایگي با فلسطين اشغالي، لبنان، ترکيه و عراق به وضوح اهميت ژئوپليتيک این کشور را در مناسبات منطقهای و جهاني نمایان ميسازد.
در کنار عنصر ژئوپلتیکی، تاریخ روابط و به عبارت بهتر مواجهه سوریه با پدیده تشکیل رژیم صهیونیستی، تاریخی پرمنازعه و بر مبنای تخاصم پایدار بوده است به صورتی که حفظ موازنه تهدید- از طریق قدرت نظامی و ائتلافسازی منطقهای ضدصهیونیستی- مرکزیت راهبرد سیاسی و نظامی سوریه در برابر رژیم طی 7 دهه گذشته را تشکیل داده است.
بنابراین دو عنصر ژئوپلتیکی و هویت تاریخی، جایگاه برجسته سوریه در تحولات مربوط به منازعه اعراب و اسرائیل (مسئله فلسطین) را شکل داده است و از آنجا که مسئله فلسطین و مقابله با اشغالگری کانون اتحاد نیروهای محور مقاومت میباشد، سوریه را باید شاهرگ و شاهراه پیوند جغرافیایی و اساساً تکمیل سازه جغرافیای مقاومت دانست. سوریه به عنوان یک متحد استراتژیک نقش بسيار مهمي برای سياستهای امنيتي ایران و حزبالله و مقاومت فلسطین بازی میکند.
اکنون پرسش اصل این است که آیا دولت سوریه به تناسب اهمیت و جایگاه کلیدی آن در راهبرد مقاومت برای شکست پروژههای نظامی و سیاسی رژیم صهیونیستی در جنگ غزه و لبنان به ایفای نقش پرداخته است؟
سوریه همانند دیگر اضلاع مقاومت در طول جنگ غزه به شکل خاص به ایفای نقش حمایتی از مقاومت فلسطین پرداخت چنانکه در طول این جنگ سوریه بارها از سوی رژیم صهیونیستی با حملات هوایی مواجه شد که در مهمترین این حملات در 13 فروردین ماه 1403 کنسولگری ایران در دمشق مورد حمله قرار گرفت.
مطمئناً ترس از گشوده شدن جبهه جنگی در جولان مهمترین عنصر نگرانی رژیم از سمت دولت سوریه بوده است و در این عرصه طی یکسال گذشته جبهه جولان شاهد تقویت حضور پررنگ گروه های محور مقاومت در کنار ارتش سوریه بوده است؛ چیزی که در طول دوران بحران داخلی سوریه صهیونیستها برای جلوگیری از آن توافقات و ترتیبات امنیتی متعددی را با مشارکت آمریکا و حتی روسیه دنبال کرده بود. اما شرایط جدید مانع خیالآسودگی رژیم از وضعیت جبهه جولان در طول جنگ غزه شد، یعنی همان راهبردی که حزب الله در جبهه شمالی سرزمینهای اشغالی دنبال کرده است.
از طرف دیگر سوریه بخشی از راهبرد اعمال فشار مستقیم گروههای مقاومت در منطقه بر آمریکا برای کنترل ماشین جنگ رژیم بوده است که طی آن پایگاههای متعدد آمریکایی در عراق و سوریه طی یکسال گذشته به هدفی نظامی برای نیروهای مقاومت تبدیل شده است و طبیعتاً اگر دولت سوریه تمایلی به دخالت در جنگ غزه را نداشت به سمت درگیر شدن با آمریکا پیش نمیرفت. از طرف دیگر سوریه به عنوان مرکز اصلی لجستیک مقاومت در فرآیند تسلیح کرانه باختری که با مشارکت هستههای مقاومتی در میان قبایل اردنی برای قاچاق سلاح دنبال میشود بیتأثیر نبوده است.
در اینجا نباید از یاد برد که جنگ رژیم صهیونیستی با غزه و لبنان از حیث جغرافیای نبرد و موقعیت ژئوپلتیکی بسیار متفاوت هستند.
غزه از نظر موقعیت جغرافیایی کاملاً در محاصره رژیم قرار داشته و جنگ نیز ماهیتی کاملاً شهری و خیابانی دارد و استراتژی جنگی و عمده توانمندیهای نظامی حماس نیز- مشخصاً خودکفایی در تولید تسلیحاتی همانند انواع راکتها و موشکهای ضدتانک یاسین 105 و تونلهای زیرزمینی- بر مبنای این واقعیت تدوین و تدارک یافتهاند.
اما جغرافیای لبنان از حیث دسترسی به دریا، ارتباطات هوایی و مرزهای زمینی با سوریه بسیار متفاوت از غره است و سوریه مجال بیشتری برای نقشآفرینی در معادلات جنگ حزب الله و رژیم صهیونیستی بر مبنای تقسیم وظایف محور مقاومت و سناریوهای جنگ در راهبرد وحدت ساحات خواهد داشت.
حزب الله به خوبی نشان داده که از حیث توانمندیهای نظامی و برخورداری از نیروی نظامی حرفهای و کارآزموده کاملاً آمادگی مواجهه با ورود زمینی ارتش صهیونیستی و زمینگیر کردن نیروی نظامی تضعیف شده اسرائیل را دارد اما با این حال هر ارتش و نیروی نظامی در جنگ نیازمند یک عقبه لجستیکی پرتوان برای امنیت زنجیره تأمین است.
امنیت زنجیره تامین در جنگهای پیجیده امروزی که با فناوریهای پیشرفته همانند تهدیدات سایبری، هوش مصنوعی و پهبادها و ... ترکیب شده است یکی از اولویتهای حیاتی است. سوریه پل ارتباطی ایران و عراق به لبنان محسوب میشود و این کمربند ترانزیتی برگ برنده مقاومت در شرایط جنگ زمینی ارتش صهیونیستی با لبنان خواهد بود.
بنابراین در حالی که استراتژی مقاومت کشاندن رژیم به جنگ فرسایشی و تبدیل کردن میدان جنگ به باتلاق امنیتی برای نیروهای پیاده زمینی است، نقش لجستیکی سوریه اصلیترین نوع مشارکت دمشق در جنگ خواهد بود. نقشی که سوریها به صورت تمام و کمال با آن هم نوایی داشته و عاملی تعیین کننده در برهم زدن معادلات جنگ روانی جبهه غربی- عبری- عربی است.