در وضعیت کنونی میتوان جدایی استقلال اروپا از آمریکا را یک امر گریز ناپذیر و غیر قابل اجتناب ارزیابی کرد؛ زیرا اروپاییها به این باور و اقناع رسیدهاند که هیچگونه مسیری فارغ از اتکای به توانمندیهای خود و در پیش گرفتن یک سیاست مستقل در برابر واشنگتن را پیش رو ندارند
الوقت – در ادامه موج سردی فزآینده مناسبات میان اروپا و آمریکا، اخیرا امانوئل ماکرون، رئیسجمهوری فرانسه در گفتگو با روزنامه «اکونومیست» با سخن به میان آوردن از ضرورت گفتگوی ناتو و اروپا با روسیه، هشدار داد که زمان آن رسیده که اروپا از خواب بیدار شود و خود را به عنوان یک قدرت ژئوپولتیک مجزا تقویت کند زیرا بر لبه پرتگاه قرار گرفته است. این اظهارات ماکرون در شرایطی ابراز میشود که در سه سال گذشته ماکرون بارها اظهاراتی همانند «مرگ مغزی ناتو»، «ضرورت تشکیل ارتش مشترک و مستقل اروپا» و «پایان عصر اتحاد اروپا و آمریکا» سخن به میان آورده است.
البته شایان ذکر است که مواضع ماکرون از سوی دیگر قدرتهای اروپایی همانند مقامهای سیاسی آلمان و ترکیه نیز مورد استقبال قرار گرفته است. در مجموع به نظر میرسد پس از اقدامات اخیر دولت بایدن در عدم در نظر گرفتن مواضع اروپاییها در خروج از افغانستان و نیز انعقاد پیمان آکوس «AUKUS» میان آمریکا، انگلستان و استرالیا در 15 سپتامبر 2021 (24 شهریور 1400) ناقوس مرگ اتحاد اروپا و آمریکا به صدا در آمده است. با این اوصاف، اکنون این پرسش جدی قابل طرح است که اروپا در مسیر جدایی فزآینده از آمریکا چه ظرفیتهایی داشته و در این مسیر چه محدودیتهایی نیز در برابر استقلال اروپا قرار دارد؟
ظرفیتهای اروپا برای استقلال از آمریکا
در ارتباط با ظرفیتهای اروپا برای استقلال از آمریکا در شرایط جدید میتوان به محورهای مهم ذیل اشاره کرد:
یکجانبهگرایی آمریکایی: اولین و شاید مهمترین ظرفیت و پتانسیل برای استقلال اروپا از آمریکا را میتوان در ارتباط با یکجانبهگرایی واشنگتن در تصمیمگیریها و سیاستگذاری در سطح جهانی ارزیابی کرد. در حقیقت، آمریکاییها در دو دهه گذشته با بی اعتنایی با خواستههای اروپا در بحرانهای مختلف به صورت مستقل عمل کردهاند که همین امر شکاف در حوزه اتحاد میان اروپا و آمریکا را در پی داشته است. در حقیقت، اولین نمود بارز شکاف در حوزه آتلانتیکگرایی از دوران ریاست جمهوری جرج بوش پسر در جریان حمله به عراق آغاز شد که طی آن فرانسه و آلمان -بر خلاف انگلستان- حاضر به همراهی آمریکا نشدند اما این روند در دوران باراک اوباما با دکترین اجماعگرایی او در سیاست خارجی تا حدودی تلطیف شد. با این وجود، بعد از به قدرت رسیدن دونالد ترامپ در سال 2017 شکافهای میان اروپا و آمریکا بیش از هر زمان دیگری عیان شد. در دوران ترامپ کشورهای اروپایی عضو ناتو به این باور رسیدند که دیگر نمیتوان همانند دوران جنگ سرد آمریکا را چتر و سپر حمایتی اروپا دانست، لذا اروپاییها برای آینده خود میبایست چارهای جدید بیاندیشند؛ در همین دوران بود که سران کشورهای فرانسه و آلمان در سال 2019 از ضرورت ایجاد «شورای امنیت اروپایی» سخن به میان آوردند. در وضعیت جدید نیز تصمیم بایدن در خروج نظامیان آمریکایی از افغانستان که بدون در نظر گرفتن مواضع کشورهای اروپایی بود و در نهایت انعقاد پیمان «آکوس» تیر خلاص را بر پیکره اتحاد آتلانتیک وارد کرد. لذا میتوان همین موضوع یکجانبهگرایی آمریکا در سطح جهانی را مهمترین زمنه و پتانسیل برای ناچار بودن اروپا به حرکت در مسیر استقلال از آمریکا ارزیابی کرد.
تجربه موفقیت اتحادیه اروپا: کشورهای اروپایی با وجود تمامی فراز و نشیبها و ابستگیهایشان به آمریکا در سالهای بعد از جنگ جهانی دوم، نشان دادهاند که توانایی مدیریت یک اتحاد موفق را دارا هستند. نماد بارز این امر را میتوان در مسیر رشد و تقویت اتحادیه اروپا طی دهههای گذشته مشاهد کرد که کشورهای اروپایی هم در سطح سیاسی و هم در سطح اقتصادی همکاریهای گستردهای را با یکدیگر داشته و از اتحاد منطقهای آنها به عنوان بزرگترین و موفقترین اتحاد تاریخی یاد میشود. همین تجربه موفق میتواند پتانسیلی مناسب برای حرکت مثبت اروپاییها در مسیر گذار به استقلال از آمریکا باشد.
پتانسیلهای ویژه تاریخی اروپا: علاوه بر ظرفیتهای مذکور، کشورهای اروپایی از نظر تاریخی نیز پتانسیل مناسبی برای استقلال از اروپا دارند. با نگاهی به تاریخ سیاسی اروپا در سدههای گذشته به وضوح این مساله نمایان میشود که آمریکای کنونی محصول مهاجرت بخشی از اروپاییها است و حتی در تاریخ این کشور مستعمره بودن انگلستان یک واقعیت انکارناپذیر است. در حقیقت، پیشینه تاریخی و تمدنی ویژه اروپا یک پتانسیل مهم است که میتواند همچون محرکی در زمینه تلاش اروپا برای استقلال از آمریکا باشد.
کاهش حجم مبادلات اقتصادی اروپا و آمریکا: یکی دیگر از پتانسیل های اروپا برای گام نهادن در مسیر استقلال از آمریکا، در ارتباط با راهبرد اتحادیه اروپا در مبادلات اقتصادی با آمریکا است. در واقع اتحادیه اروپا در یک سال گذشته اقدامات جدی را در مسیر کاهش وابستگی اقتصادی به واردات آمریکا در پیش گرفته است؛ به گونهای که در حال حاضر کشور چین به بزرگترین شریک اقتصادی اروپا تبدیل شده و بیشترین معاملات بازرگانی را با اتحادیه اروپا دارد. در همین زمینه شاهد هستیم که در سال 2020 واردات اتحادیه اروپا از آمریکا رشد منفی ۴/ ۱۱ درصدی و صادرات اروپا به آمریکا رشد منفی ۱۰ درصدی را شاهد بوده است. این امر به وضوح نشانگر این امر است که اروپا زمینههای لازم را برای استقلال از آمریکا برداشته است.
محدودیتهای اروپا در مسیر استقلال از آمریکا
در ارتباط با موانع و محدودیتهای اروپاییهای برای استقلال از آمریکا میتوان به محورهای ذیل اشاره کرد:
چنددستگی در میان کشورهای اروپایی در موضوع استقلال از واشنگتن: اولین و شاید مهمترین مانع پیشروی کشورهای اروپایی در مسیر استقلال از آمریکا در ارتباط با چند دستگی در مواضع اعضای اتحادیه اروپا است. با وجود رغبت و گرایش غالب شهروندان اروپایی برای استقلال از آمریکا، سیاستمداران اروپایی نسبت به نوع تعامل با واشنگتن اشتراک عقیده ندارند. برای نمونه حتی میان دو کشور فرانسه و آلمان به عنوان قدرتهای اصلی سیاسی و اقتصادی اتحادیه اروپا، در موضوع استقلال از آمریکا اشتراک نظر چندانی وجود ندارد. حتی این کشورها در قبال بحرانهای مختلف بینالمللی همچون یمن، سوریه، لیبی و افغانستان با یکدیگر وحدت نظر ندارند در مجموع این وضعیت موجب شده که کشورهای اروپایی در مسئله استقلال از اروپا با احتیاط گام بردارند.
عدم نقشهراه مشخص برای استقلال نظامی و اقتصادی از آمریکا: در چند سال اخیر قدرتهای اروپایی همچون فرانسه و آلمان بارها بر ضرورت پایان وابستگی به آمریکا در ابعاد مختلف نظامی، امنیتی و اقتصادی سخن به میان آوردهاند اما مسئله مهم در این میان این است که تاکنون نقشه راه مشخصی برای حرکت در این مسیر ترسیم و ارائه نشده است. حتی بسیاری از ناظران سیاسی بر این باور هستند که موضوع ایجاد ارتش واحد اروپایی و نیروهای نظامی مشترک اروپایی بیشتر شبیه یک رویا است که از نظر کمیت و کیفیت فاقد پشتوانه های لازم میباشد. در سطح دیگر، اقتصاد اروپا فاقد فرهنگ ریسک پذیری بوده و همین امر موجب شده که کشورهای اروپایی از نظر اقتصادی آمادگی مواجهه و تقابل با ایالات متحده آمریکا را نداشته باشند. حتی بسیاری از ناظران اقتصادی و کارشناسان تکنولوژی بر این باور هستند که اروپاییها از نظر فناوریهای روز جهانی خود را وابسته به آمریکا میدانند.
ضعف روانشناختی اروپا در مسیر گذار به استقلال از آمریکا: در نگاه به رخدادها و مسائل سیاسی یکی از ابعادی که همواره از دید ناظران سیاسی مورد اقبال قرار می گیرد در ارتباط با بُعد روانشناختی مسئله است. در حقیقت گذار اروپا از وابستگی به آمریکا یا به عبارت دیگر حرکت اروپا در مسیر استقلال از آمریکا، نیازمند آمادگی روانشناختی میباشد اما تمامی مولفه های موجود نشانگر آن هستند که کشورهای اروپایی از نظر روانشناختی اعتماد به نفس لازم را برای گذار کامل از وابستگی به آمریکا ندارند و همین امر به مانعی بزرگ برای آنها تبدیل شده است.
تداوم وجود تهدید روسیه و فوبیای ماندگار اروپا: در سطحی دیگر واهمه اروپا از نفوذ و قدرت نظامی روسیه در اروپای شرقی، دیگر عامل بازدارنده ای است که موجب تردید اتحادیه اروپا در مسیر استقلال از آمریکا شده است. در حقیقت اروپاییها با توجه به اتکای چند دههای خود به نیروهای نظامی آمریکایی، در تقابل با مسکو نسبت به این مسئله نگران هستند که در صورت فروپاشی یا تضعیف تعهدات آمریکا در قبال ناتو، آنها از آمادگی لازم برای ایستادگی در برابر روسیه برخوردار نیستند، لذا وجود تهدید روسیه همچنان یکی از عوامل بازدارنده در مسیر استقلال اروپا از آمریکا است.
چشمانداز پیش روی استقلال اروپا از آمریکا
با تأمل و دقت نظر در ظرفیت ها و محدودیتهای ارائه شده پیرامون استقلال اروپا از آمریکا میتوان به دشوار . پیچیده بودن چنین رخدادی اشاره داشت اما بُعد دیگر داستان این است که تداوم اتحاد در حوزه آتلانتیک و وابستگی اروپا و آمریکا در معنای سابق نه نه تنها محتمل نیست بلکه به یک امر غیر ممکن تبدیل شده است. در مجموع، در وضعیت کنونی میتوان جدایی استقلال اروپا از آمریکا را یک امر گریز ناپذیر و غیر قابل اجتناب ارزیابی کرد زیرا اروپاییها به این باور و اقناع رسیدهاند که هیچگونه مسیری فارغ از اتکای به توانمندیهای خود و در پیش گرفتن یک سیاست مستقل در برابر واشنگتن را پیش رو ندارند. در این میان سیاست های جدید کاخ سفید با وجود روی کار آمدن جو بایدن و دموکراتها نیز مزید بر علت شده که پروژه استقلال اروپا از آمریکا با سرعت بیشتری همراه شود.