اینکه اتخاذ چنین رویه ای تا چه اندازه قادر است منافع بعضاً جمع ناپذیر ابوظبی در قبال روابط با تهران را تحقق بخشد پرسشی است که تا حدود زیادی به تلقی تهران از سیگنالهای متفاوت ارسالی از امارات وابسته است
الوقت - شیخ عبدالله بن زاید آل نهیان، وزیر خارجه امارات، در 26 آوریل 2020 (7 اردیبهشت 1399) با محمد جواد ظریف، وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران، تماس تلفنی داشتند و بر اساس اعلام رسانهها دو طرف مسائل منطقهای موضوع مقابه با بیماری کرونا را مورد رایزنی و گفتگو قرار دادند. این تماس تلفنی دومین گفتگوی تلفنی وزاری خارجه ایران و امارات از ماه مارس می باشد.
به طور حتم نمیتوان تماس میان مقام ارشد وزارت خارجه تهران و ابوظبی را تنها یک گفتگوی عادی یا دیپلماتیک دانست بلکه از دورن آن باید در پی پیامها و سیگنالهایی بود که در تحلیل مناسبات دو طرف قابل بازخوانی است. با این مقدمات میتوان پیامهای اساسی میان دو کشور را در قالب چند محور اساسی مورد بازخوانی قرار داد.
بحران یمن؛ گرانیگاهی برای بازخوانی در مناسبات ایران و امارات
اولین و شاید قابل توجهترین مساله در ایجاد کانالهای ارتباطات دیپلماتیک میان ایران و امارات را میتوان پیرامون بحران یمن مورد ارزیابی قرار داد. طی چند سال اخیر، و به ویژه در مقطع کونی، بحران یمن و تحولات آتی ان نقطه مبنایی برای تحول در روابط ایران با عربستان و امارات به شمار میرود و انتظار برای بهبود روابط ایرانی- عربی تا حد زیادی منوط به آینده یمن و مذاکرات صلح خواهد بود.
بعد از آغاز جنگ محور عربی علیه یمن به رهبری عربستان سعودی بعد از 25 مارس 2015، امارات نیز به شکلی بی سابقه وارد یک درگیری منطقهای شد. بر خلاف انتظارات اولیه، عربستان و امارات با مقاومتی بزرگ از سوی یمنی ها مواجه شدند و رسما جنگ در این کشور صورتی فرسایشی به خود گرفت. در دو سال گذشته نیز حاکمان ابوظبی به این امر پی بردند که سیاست های رادیکال و جنگ طلبانه محمد بن سلمان فرجامی جز شکست ندارد. در این موضوع وجود سایه تهدید موشکی و پهبادی انصارالله که می تواند در صورت تکرار سناریوهای عملی شده در تهاجم به عربستان برای ابوظبی کابوسی مرگبار را رغم زند مولفه ای اساسی بوده است که حاکمان ابوظبی را به سمت اهمیت نقش میانجی گرایانه تهران سوق داده است.
بنابراین، در شرایط کنونی طرف اماراتی نسبت به تقویت راهکارهای صلح آمیز و بازگشت روابط به دوره های قبل تاکید دارد. بعنوان مثال تمایل امارات برای تجدیدنظر در روابط با سوریه به شکل بازگشایی سفارت و اظهار تمایل به حضور در عرصه بازسازی نشانگر این تغییر نگاه هرچند آرام و تدریجی است. در عرصه بین المللی نیز به دلیل ناکامی راهبرد فشار حداکثری دولت ترامپ علیه ایران و نقش آفرینی امارات در این استراتژی، زمینه برای تجدیدنظر و در پیش گرفتن یک راهکار میانه روانه در حال فراهم شدن است. در مجموع میتوان تجدیدنظر امارات در عرصه معادلات بحران یمن را عاملی مهم برای تغییر در نگاه و نگرش این کشور به روابط با تهران مورد ارزیابی قرار داد.
انتقادات داخلی از رویکرد محمد بن زاید در ناامن سازی امارات
علاوه بر مساله مهمی همچون بحران یمن، در سطح داخلی نیز انتقاداتی بر حاکمان ابوظبی وارد شده که سیاستهای آنها در پیروزی از عربستان موجب تضعیف درآمدهای توریستی و فرار سرمایهها شده است. در واقع، در عرصه داخلی امارات، انتقاداتی از رویکردهای محمد بن زاید صورت گرفت که هسته مرکزی آن معطوف به این مسئله بود که این سیاست های ماجراجویانه با امنیت و ثبات امارات عربی متحده در تضاد است و خروجی آن ممکن است به از دست رفتن سرمایهگذاریهای خارجی و حتی فرار سرمایه منجر شود. این دیدگاه که بخصوص از جانب امیرنشین دبی و شخص شیخ محمد بن راشد آل مکتوم مطرح شد ه و ناظر بر این بود که ضروری است تا مجددا سیاست خارجی امارات به سمت هماهنگی با عناصر منطقه ای حرکت کند. در نتیجه امر به نظر میرسد حاکمان اماراتی تلاش دارند سیاست تنشزدایی منطقهای را با جمهوری اسلامی ایران در پیش بگیرند.
سیاست یک بام و دو هوای بن زاید و صبر استراتژیک تهران
با وجود تماسهای تلفنی وزیر امور خارجه امارات به ایران میتوان از پارادوکسی بزرگ سخن به میان آورد که موجب ایجاد شبهه در نیات ابوظبی در مسیر تنشزدایی با تهران میشود. از یک سو، وزیر امور خارجه امارات با محمد جود ظریف تماس میگیرد و به نوعی برای تنشزدایی با تهران اظهار علاقه میکند اما در عمل شاهد هستیم همچنان مناسبات دیپلماتیک دو طرف در سطح کاردار باقی مانده است. از سوی دیگر، امارات متحده عربی، همچنان در جبهههای ضد ایرانی با رهبری آمریکا و عربستان، همچنان نقش فعال و محسوسی دارد. برای نمونه امارات هفته گذشته دست به انجام مانور نظامی دریایی مشترک با آمریکا زد. همچنین امارات به عضویت ائتلاف دریایی ضد ایرانی به رهبری آمریکا درآمده و اقدامات تهدیدآمیز در محیط امنیتی جمهوری اسلامی را همچنان تداوم می بخشد.
اینکه اتخاذ چنین رویه ای تا چه اندازه قادر است منافع بعضاً جمع ناپذیر ابوظبی در قبال روابط با تهران را تحقق بخشد پرسشی است که تا حدود زیادی به تلقی تهران از سیگنالهای متفاوت ارسالی از امارات وابسته است. در مقطع کنونی، به طور حتم تهران نسبت به ماهیت اقدامات دیپلماتیک ابوظبی که عمدتاً ریشه در ضربه پذیریهای امنیتی و انسداد در راهبردهای تقابل جویانه گذشته دارد کاملاً واقف است با این حال تهران بر اساس رویکرد اصولی زیست مسالمت آمیز با همسایگان و تاکید بر راهکارهای دیپلماتیک برای رفع اختلافات، که نمود عینی آن را در طرح ابتکار صلح هرمز می توان مشاهده کرد، سیاست صبر و انتظار و فرصت دهی به دیپلماسی را در روابط فی مابین در پیش گرفته است اما به طور حتم رویکرد لنگ لنگان پیشبرد دوگانۀ صلح و تنش در آینده بلندمدت و حتی میانمدت قابلیت بازدهی نخواهد داشت.