در حال حاضر هدف فعلی واشنگتن از آن چه گفتگوهای صلح خوانده میشود، نه دستیابی به یک دولت فراگیر و مشروع در افغانستان، بلکه متقاعد ساختن طالبان به پذیرش نیروهای خارجی در این کشور است
الوقت- هفده سال پس از حمله نظامی آمریکا به افغانستان برای سرنگونی حکومت طالبان، حال این روزها خبرها از تلاش نمایندگانی از جانب واشنگتن برای گفتگو با طالبان حکایت دارد. البته گفتگو و مذاکرات آمریکا و طالبان نخستین بار نیست که انجام میشود و حداقل یک بار در سال 2013 ( تیرماه 1392) و حتی قبل از آن مارس 2012 (اسفندماه 1390) این گفتگوها بصورت مقطعی و محدود انجام شده بود، اما تجارب قبلی این گفتگوها همگی به شکست و بن بست رسیده است.
در حال حاضر آمریکا مدعی تلاشهای جدی برای آغاز دور جدید مذاکرات صلح در افغانستان است چنانکه ترامپ در گفتگوی تلفنی اخیر خود با سربازان امریکایی مستقر در افغانستان مدعی شد که ایالات متحده سرگرم گفت وگوهای بسیار قوی در این کشور است.
اگرچه ترامپ اشارهای به نام طالبان در این گفتگوها نکرد، اما ماه گذشته خبر دیدار هیئت آمریکایی به ریاست آلیس ولز، معاون وزیر خارجه آمریکا در آسیای مرکزی و جنوبی با نمایندگان گروه طالبان افغانستان برای نخستین بار در روزنامه وال استریت ژورنال منتشر و مشخص شد طرف اصلی مذاکرات آمریکاییها در افغانستان طالبان است.
اما بسیاری به نتایج این دور از گفتگوها چندان خوش بین نیستند و معتقدند این دور از گفتگوها و مذاکرات نیز میان آمریکاییها و طالبان نیز به نتیجهای دست نخواهد یافت.
نگاه تقلیلگرایانه دولتهای آمریکا به نقش طالبان در افغانستان
تردیدی در این موضوع نیست که آمریکا هیچگاه نخواسته طالبان را به مثابه یک بخش از افغانستان به رسمیت بشناسد و حتی در جریان حمله به افغانستان در سال 2001، هدف خود را سرنگونی حکومت طالبان اعلام کرد و در واقع طالبان را هم ردیف گروه ترویستی القاعده قرار داد.
در واقع نگاه آمریکا به طالبان طی 17 سال اشغال نظامی افغانستان نه به عنوان یک گروه با اهداف سیاسی و دارای ساختار حزبی بلکه به عنوان یک گروه شورشی و تروریستی بوده که همواره سعی شده به حاشیه رانده شود و همین مسئله خود مهمترین عامل بن بست در تحولات افغانستان است.
در حالی که شاید شناخت واقعیتهای افغانستان و تلاش برای مشارکت سیاسی طالبان در تحولات این کشور از همان فردای سقوط حاکمیت سیاسی این گروه میتوانست مشکل گشای بسیاری از بن بستهای کنونی در وضعیت افغانستان باشد و حداقل بجای طالبان مسلح شاهد حزب سیاسی طالبان باشیم.
نگاه به تحولات گذشته در روابط آمریکا و افغانستان نشان میدهد هر سه دولتی که تا کنون در کاخ سفید روی کار آمدهاند، در تلاش برای تقلیل طالبان به شورشیان مسلح بودهاند و در حال حاضر نیز گفتگوهای نمایندگان ترامپ با طالبان نیز از همین منظر دنبال میشود و این موضوع به ایجاد شکافی بزرگ در فهم تحولات افغانستان منجر میشود که هیچگاه ادعا برای گفتگو و مذاکره را در این کشور به نتیجه نخواهد رساند.
رویکرد قومی نماینده آمریکا در گفتگو با طالبان
در حال حاضر آنچه بیش از هرچیز تردیدها در مورد آینده گفتگوهای مورد ادعای دولت ترامپ با طالبان افزایش میدهد، نقش و کارکرد، زلمای خلیلزاد به عنوان نماینده آمریکا در این گفتگوهاست.
انتصاب خلیل زاد از سوی وزارت خارجه آمریکا به عنوان نماینده ویژه در امور افغانستان از همان ابتدا نیز با مخالفتهای قابل توجهی روبرو شد. یکی از دلایلی که مخالفان خلیلزاد به آن اشاره کردهاند، "تعصبات قومی" است.
در واقع خليلزاد به عنوان امريكايي افغانتبار در افغانستان نه يك امريكايي بيطرف، بلكه يك افغان جهت دار در طرف هاي مختلف سياسي و قومي است و به گفته بسیاری از کارشناسان مسائل افغانستان، تعيين او به عنوان نماينده واشنگتن در افغانستان موجب راه حل عادلانه، ريشه اي و پايدار بحران افغانستان نمي شود، چون تجارب قبلی نیز نشان داده خلیلزاد رویکردی قوم محور و ضد ملی گرا در پیگیری مسائل افغانستان دنبال میکند.
در حال حاضر نیز براساس گزارشها همه دیدارها و گفتگوهایی که خلیلزاد طی چند ماه گذشته تحت عنوان گفتگوهای ملی و صلح دنبال کرده، تنها محدود به سران و بزرگان طوایف پشتون در جنوب افغانستان بوده است که از جمله خواستگاه قومی اشرف غنی، رئیس جمهور افغانستان نیز به شمار میرود و براین اساس خلیلزاد باردیگر در همان مراحل اولیه کار خود در افغانستان، رویکردی قومی را دنبال کرده و در حال حاضر سران و سایر طوایف از جمله هزارههای افغانستان در گفتگوهای خلیلزاد جایی ندارند که همین موضوع نگرانیها در خصوص احتمال تشدید تنشها و اختلافات جاری در صحنه داخلی افغانستان را دو چندان میکند.
آمریکا و طالبان درخواستهای متقابل زا نخواهند پذیرفت
اما موضوع دیگری که شکست گفتگوهای مورد ادعای ترامپ با طالبان را بسیار محتمل خواهد ساخت، درخواستهای همیشگی طالبان از آمریکاست که هیچگاه از سوی دولتهای آمریکا به رسمیت شناخته نشده است.
گروه طالبان در گفتوگو با خبرگزاریهای مختلف همواره درخواستهایی از جمله تعیین جدول زمانی برای خروج نظامیان خارجی از افغانستان، آزادی زندانیان این گروه و خروج رهبران طالبان از فهرست تحریمها را مطرح کردهاند، اما واکنش واشنگتن به این درخواستها همواره منفی و همراه با مخالفت سرسختانه بوده است.
در واقع پذیرش خروج از افغانستان توسط آمریکاییها جز به معنای پذیرش شکست پس از 17 سال جنگ نیست و برای آمریکا و به ویژه نظامیان این کشور که هزینه مالی و حتی جانی فراوانی طی ۱۷ سال اشغال نظامی افغانستان پرداختهاند، قبول این مساله که افغانستان را با این تصور ترک کنند که در آن "شکست" خوردهاند پذیرفتنی نخواهد بود.
از سوی دیگر تمام تلاشهای نمایندگان واشنگتن بر این است تا طالبان را متقاعد به حضور نظامیان خارجی در افغانستان نمایند و در واقع در این شرایط میتوان عنوان کرد که هدف فعلی واشنگتن از آن چه گفتگوهای صلح خوانده میشود، نه دستیابی به یک دولت فراگیر و مشروع در افغانستان، بلکه متقاعد ساختن طالبان به پذیرش نیروهای خارجی در این کشور است که با توجه به تجارب پیشین طالبان و مواضع سرسختانه این گروه بسیار دور از انتظار است که طالبان حاضر به پیوستن به صلح همزمان با پذیرش حضور نظامیان خارجی در افغانستان شوند و به مانند گذشته نمیتوان چشم انداز روشنی از این دور از گفتگوهای نمایندگان آمریکا با طالبان داشت.