مسئله اخراج نظامیان در افغانستان به دستور دولت موضوعی سابقهدار است و سال گذشته نیز که یک عملیات انتحاری در بیمارستان سردار داود خان رخ داد، در همان زمان نیز 10 فرمانده بلندپایه پلیس و ارتش اخراج شدند که در راس آنان فرمانده بلندپایه ارتش، ژنرال فراهی قرار داشت.
الوقت- طی روزهای گذشته گروهی از فرماندهان نظامیان افغانستان به دستور اشرف غنی، رئیس جمهور این کشور برکنار شدند. در حالی که دولت هدف از انجام این اقدام را در راستای تلاش برای بهبود اوضاع امنیتی در شهرهای مختلف افغانستان اعلام کرده است اما با این وجود اخراج این دسته از فرماندهان نظامی و امنیتی واکنشهای متفاوتی به همراه داشت و برخی از منتقدان دولت آن را قومی و سیاسی عنوان کردند. افغانستان در ماه های اخیر شاهد افزایش حمله های تروریستی و انتحاری از سوی شبه نظامیان جهادگرای طالبان و داعش بوده است و از طرف دیگر کابل در مهیا کردن شرایط آغاز گفتگوهای صلح با طالبان موفقیتی نداشته است. این تحولات با انتشار گزارش ها و اخبار مختلف از تلاش های خارجی برای تقویت داعش در افغانستان همزمان با آماده شدن جامعه برای برگزاری انتخابات پارلمانی پس از چندین سال انتظار نیز همراه بوده است. در این شرایط درک اهداف واقعی دولت افغانستان در برکناری برخی از فرماندهان نظامی و همچنین تأثیر این اقدام بر آینده ثبات در افغانستان از اهمیت بسزایی برخوردار هستند. در این ارتباط «الوقت» گفتگویی را با محمدملازهی، کارشناس مسائل شبه قاره انجام داده است که به شرح ذیل می باشد.
ملازهی در ارتباط با علت اصلی اخراج فرماندهان نظامی ابراز داشت: «مسئله اخراج نظامیان در افغانستان به دستور دولت موضوعی سابقهدار است و سال گذشته نیز که یک عملیات انتحاری در بیمارستان سردار داود خان رخ داد، در همان زمان نیز 10 فرمانده بلندپایه پلیس و ارتش اخراج شدند که در راس آنان فرمانده بلندپایه ارتش، ژنرال فراهی قرار داشت. اما جابه جایی و یا اخراج نیروهای امنیتی بدستور اشرف غنی و همزمان با بحران امنیتی راه حل بحران نیست. ما باید توجه کنیم که نیروهای امنیتی افغانستان نفوذ پذیر شده اند و گروه طالبان با توجه به وابستگی های قومی و افرادی که درون حاکمیت دارد، در میان نیروهای امنیتی نفوذ کردهاند. لذا مشکل اصلی که دولت افغانستان باید با آن مقابله کند، در واقع ورود افراد انتحاری به مناطق به شدت محافظ شده کابل است که علت آن نفوذ پذیری دستگاه امنیتی است.
لذا در میان افکار عمومی این جای ابهام است که چرا در مناطق به شدت امنیتی و محافظت شده کابل و با وجود ایست های بازرسی متعدد، اما عملیات انتحاری انجام می شود؟ بویژه الان که مسئله شناسنامه برقی با تذکره الکترونیکی مطرح است، چندین عملیات در مدارس، مساجد و مراکز دریافت شناسنامه و مراکز دریافت کارت برای انتخابات رخ داد که چند مورد از این انفجارها در مناطق هزاره وشیعه نشین بوده که با واکنشهای بسیار منفی علیه دولت همراه بوده است. لذا اشرف غنی به شدت تحت فشارافکارعمومی و رسانه ها قرار دارد و در این میان جابه جایی و اخراج برخی فرماندهان نظامی را به عنوان راه حل دنبال میکند، که موفقیت این راه حل برای ایجاد امنیت جای سوال و تردید دارد.
همچنین این کارشناس مسائل افغانستان در موضوع انتقاد برخی از مخالفان نسبت به قومیتی بودن این تصمیم دولت اعلام کرد: نمیتوان این موضوع را انکار کرد که بعضی از کسانی که با دستور دولت کنارگذاشته می شوند وابستگی قومی دارند و اقوام غیرپشتون هم چنین نظری دارند.
در واقع قومیت های غیرپشتون اعتقاد دارند در اخراجها و برکناریهایی که توسط دولت اشرف غنی انجام میشود، اهداف سیاسی وجود دارد و و این گونه نیست که کاملا حساب شده باشد. در واقع اشرف غنی از طرف نیروهای غیرپشتون متهم به قوم گرایی است و مخالفان قومی او نیز معتقدند که اشرف غنی بدنبال پشتونیزه کردن قدرت و یا گماشتن افراد پشتون در راس قدرت و یا افراد نزدیک به پشتونها در موقعیتهای تاثیرگذار است. این برداشت در جامعه وجود دارد.
اما اگر از دید امنیتی نگاه کنیم حتی اقوام پشتون هم در مقاطعی دچار این پاکسازی ها و جابه جایی ها شدهاند لذا در نگاهی فراگیرتر صرفا نمی توان گفت که در ارتباط با مسائل اخیر صرفا نگاه قومیتی وجود دارد. در واقع مشکلات در افغانستان بسیار پیچیده و قومی است و به این مشکلات اختلافات سیاسی و دینی هم افزوده شده است. لذا هر حرکتی که صورت می گیرد مخالفان و موافقانی میان نیروهای مذهبی و قومی دارد. به عنوان مثال هنگام برکناری یک نظامی، اگر آن فرد از میان تاجیک ها باشد، مخالفان پشتونها معتقدند که این کار قومی بوده و بلعکس آن نیز وجود دارد. در هر حال این مباحث وجود دارد ولی واقعیت آن است که مشکل اصلی در ساختار نیروهای نظامی و امنیتی این است که این ساختار نفوذ پذیر شده و اگر ساختار به گونه ای بود که نفوذ وجود نداشت شرایط خیلی فرق داشت.
مثلا در حال حاضر بالاترین مقامات امنیتی از جمله حنیف اتمر به عنوان مشاور امنیت ملی و معصوم استاکزی ریاست امنیت ملی افغانستان از طرف غیرپشتون ها متهم به جا به جایی تروریست ها می باشند و مخالفان قومی آنها مدعی اند که ماشینهای شیشه دودی امنیتی اقدام به جابجایی اعضای داعش میکنند، ولی این ادعاها اثبات نشده است هرچند افکارعمومی آن را تائید می کنند ومعتقدند که تا زمانی که این افراد در قدرت هستند و رویکرد قومی دارند این مشکلات نیز ادامه خواهد داشت.
ملازهی در پاسخ به این پرسش که افغانستان چگونه میتواند به راه حلی برای رسیدن به نوعی ثبات و پایان بحران امنیتی دست یابد اعلام کرد: بطور کلی راه حل نظامی برای وضعیت فعلی افغانستان قابل تصور نیست و باید بدنبال راه حل سیاسی بود و این راه حل را هم از طریق مذاکرات و روند صلح دنبال نمود. علت این موضوع هم این است که نه طالبان قادر هستند که به زور کابل را تصرف کنند و نه دولت افغانستان در موقعیتی است که بتواند بیش از 22گروه مسلح را کنترل کند. لذا یک بن بست وجود دارد و در این شرایط فقط یک راه حل سیاسی لازم است.
از سوی دیگر همه مشکلات مربوط به خود افغانها نیست بلکه نیروهای خارجی ناتو و آمریکایی نیز بخش دیگری از این مشکلات میباشند. واقعیت هم آن است که در حال حاضر آمریکائیها در حال مدیریت بحران افغانستان هستند و نمی خواهند این بحران تمام شود یعنی اگر واقعا بدنبال تمام شدن بحران بودند، امکان حل بحران وجود داشت . آمریکایی ها می توانستند راه حلی را با 13 هزار نیروی نظامی از طریق واداشتن شورشیان به صلح دنبال کنند، اما این راه حل هیچگاه دنبال نشد.
گذشته از این جنگ افغانستان در واقع به نوعی مدیریت می شود و جنگی نیابتی است و دستگاه های استخباراتی منطقه ای و بینالمللی به نوعی در تحریک و کنترل گروههای شورشی نقش دارند. در این شرایط اگر قرار است به مشکلات امنیتی افغانستان سامان داده شود باید در سه سطح ملی از طریق روابط میان قومیت ها و گروه های مذهبی، در سطح منطقه ای میان کشورهایی که در افغانستان تاثیرگذار می باشند مانند عربستان، ترکیه و پاکستان و در سطح بین الملل نیز کشورهایی مانند آمریکا، روسیه و چین و اروپا به یک تفاهم برسند. اگر این تفاهم ایجاد شود می توان امیدوار به یک روند سیاسی و دست کشیدن طالبان از مبارزات مسلحانه و تبدیل آنان به یک حزب سیاسی بود.
به تازگی نیز حکمتیار طرحی ارائه داده که اگرچه طالبان آن را رد کردهاند، اما شاید اگر در این زمینه مذاکرات صلح احیا شود جای بحث دارد. طرح حکمتیار این است که مناطق پشتون نشین و تعدادی ولایات شرقی و غربی در اختیار طالبان گذاشته شود و در ازای آن طالبان دست از جنگ برداشته و تبدیل به یک حزب سیاسی و در قالب انتخابات اهداف خود را دنبال کنند.
با این حال این موضوع نیز جای بررسی بیشتر دارد، هرچند تا کنون نه دولت و نه طالبان اقبالی به آن نداشتهاند. اما طالبان نیز باید این موضوع را در نظر بگیرد که به عنوان یک گروه شورشی همیشه نمیتواند عملیات مسلحانه و شبه نظامی خود را ادامه دهد و باید در تلاش برای نوعی تفاهم با دیگر گروههای قومی و سیاسی افغانستان باشد. لذا به نظر میرسد تنها راه حل فعلی بحران در افغانستان، دستیابی همه گروههای سیاسی و قومی در داخل این کشور به نوعی تفاهم فراگیر و کم کردن مداخلات خارجی در این کشور باشد.