کانادا از طریق اتحاد و همراهی با محور غربی- صهیونیستی منافع اقتصادی خود را پیگیری میکند. از این رو اوتاوا در اکثر مواقع دنبالهرو برنامهها و راهبردهای آمریکا است، بهعنوان یکی از ابزارهای تأمین منافع و امنیت این رژیم عمل میکند و همچنین در هر دو دولت هاپر و ترودو تغییری در اقدامات خصومت آمیز کانادا نسبت به ایران مشاهده نمیشود.
الوقت- کانادا تا پیش از روی کار آمدن دولت لیبرال «جاستین ترودو» در نوامبر 2015، عمدتاً در سیاست خارجی نسبت به تحولات بین المللی و منازعات جهانی رویکردی مداخله گرایانه داشت و دولت محافظه کار «هاپر» اصولاً اعتنایی به نهادهای بینالمللی چون سازمان ملل و معاهدههای بینالمللی نداشت و با سیاست های یکجانبهگرایانه آمریکا کاملا همراه شده بود.
با روی کار آمدن دولت لیبرال ترودو، انتظار میرفت که این رویه تغییر پیدا کند با توجه به اینکه ترودو در سیاستهای خارجی اعلامی خود بر گفتگو و مشارکت فعال در معادلات و منازعات بینالمللی و نقش فعالتر کانادا در جامعه جهانی تأکید کرده است. اکنون این پرسش مطرح است که آیا عملکرد دولت ترودو در سیاست خارجی نسبت به خلف محافظهکار خود در تحولات عمده خاورمیانه تغییراتی داشته است یا خیر؟
اصلی ترین بخش سیاست خاورمیانهای کانادا حفظ امنیت رژیم اشغالگر قدس است. کانادا چه در دوران نخست وزیری هارپر و چه در دوران ترودو حامی اصلی رژیم صهیونیستی بوده است. در جریان جنگ ۳۳ روزه لبنان کانادا اصلیترین پشتیبان رژیم صهیونیستی بود. همچنین در جریان حملات رژیم اشغالگر قدس به غزه، کانادا تنها کشوری بود که پشتیبانی مالی از مقاصد انسان دوستانه آژانس کمکرسانی ملل متحد را قطع کرد، سازمانی که به فلسطینیان بیخانمان در غزه، یاری میرساند. بهعلاوه سیاستهای خصمانه کانادا نسبت به ایران نیز تحت تأثیر تلاویو میباشد. این نکات گویای این امر است مهمترین هدف کانادا در منطقه در واقع تأمین منافع و حفظ امنیت رژيم صهیونیستی است. علت اصلی حمایت کانادا از اسرائیل شراکت تجاری مهم و همچنین سرمایهگذاریهای کلان یهودیان در کانادا میباشد، لذا کانادا مایل به از دست دادن این پتانسیل اقتصادی نیست. بنابراین مانند بسیاری از کشورهای غربی، سیاستهای خارجی کانادا هم تحت کنترل لابی قدرتمند صهیونیستی قرار دارد.
لذا جهتگیری سیاست خارجی کانادا نسبت به مسئله منازعه اسرائیل و فلسطین یکی از شاخصه های اصلی راهبرد منطقه ای اوتاوا است. نخست وزیر جدید کانادا در گفتگویی راه حل این بحران را تشکیل دولت مستقل فلسطینی دانست. این درحالی ست که این پروژه میان فلسطینیان و صهیونیستها متوقف شده است. حمایت ترودو از تشکیل دولت فلسطینی بهنوعی ایجاد فضا برای افزایش روابط اقتصادی با قطر – پیش از تنشهای به وجود آمده عربستان و قطر- میباشد. کانادا و قطر بر سر موضوع دولت خودگردان فلسطین با یکدیگر اختلاف دارند چرا که کانادا از تشکیل دولت مستقل فلسطین حمایت نمیکرد و از طرفی قطر یکی از حامیان جدی این دولت محسوب میشود. لذا حمایت ظاهری نخستوزیر کانادا از تشکیل دولت مستقل فلسطینی صرفاً بازی سیاسی برای پیشبرد سیاستهای اقتصادی در حاشیه خلیج فارس است. این مهم نشانگر اهمیت اقتصاد و راهبرد تجاری در سیاستهای خارجی کانادا می باشد.
موضوع ایران بخش مهم دیگر سیاست منطقه ای کانادا در غرب آسیا را تشکیل می دهد. حمایت دولت جدید کانادا از توافق هسته ای بر خلاف رویه دولت سابق این کشور که همسو با آمریکا و رژیم صهیونیستی، فشار همه جانبه بر ایران را دنبال می کرد در راستای سیاستهای اعلامی کانادا برای پیشبرد ضرورت گفتگو و صلح قرار دارد. اما به عقیده بسیاری از کارشناسان و با توجه به روابط نزدیک سیاسی کانادا با رژیم صهیونیستی و آمریکا این حمایت صرفاً ظاهری است. حمایت کانادا از برجام در راستای تلطیف فضای سیاسی جامعه جهانی است که به علت اقدامات و تندخوییهای ترامپ در تقابل با منافع غرب قرار دارد. بهنوعی برخی از کشورهای غربی همچون کانادا و فرانسه با آمریکا وارد بازی پلیس خوب- پلیس بد میشوند تا در صورت افزایش تنش میان کشورهایی چون ایران و آمریکا، کارت بازی برای تعامل و مذاکره با ایران را داشته باشند. تلاش مکرون رئیس جمهور فرانسه برای برقراری ارتباط میان ترامپ و ایران نمود دیگری از این بازی جدید غرب میباشد. بنابراین سیاستهای خارجی کانادا صرفاً یکی از کاتهای بازی آمریکا است.
بهعلاوه آمریکا مهمترین شریک تجاری کانادا محسوب می شود لذا علاوه بر نزدیکی فرهنگی، سیاسی، تاریخی و جغرافیایی، شراکت اقتصادی نیز عامل دیگر نفوذ آمریکا بر سیاستهای کانادا می باشد.
مقابله با تروریسم و حمایت از حقوق بشر بخش دیگر سیاست منطقه ای اعلامی دولت جدید کانادا نسبت به روابط با دولتهای خاورمیانه است. پیش از سال 2006 کانادا اغلب، کشوری میانجی گر بوده و فعالیت آنچنانی در رخدادها و مسائل بینالمللی نداشته است. اما اکنون این کشور سعی دارد با ایفای نقش فعال و همکاریهای بینالمللی جایگاه و تأثیر گزاری خود در جهان را افزایش دهد. برخی از فعالیتهای کانادا همچون حمایت از حقوق بشر و مقابله با تروریسم در این راستا تحلیل می گردد.
مشارکت کانادا در ائتلاف بینالمللی برای مقابله با داعش یکی از این فعالیتهاست. اما پر واضح است این اقدام بیش از اینکه در راستای افزایش تاثیرگزاری کانادا باشد در راستای منافع آمریکا صورت می گیرد. کانادا اصولاً دنبالهرو سیاست های کاخ سفید است و از قدرت و نفوذ چندانی در تحولات جهانی و منطقه ای به صورت مجزا از بلوک سیاسی آمریکا برخوردار نیست بلکه صرفاً سعی دارد تا از طریق همراهی با آمریکا منافع - عمدتاً اقتصادی -خود را در منطقه پیش ببرد.
اساساً تجارت محوریترین راه تأمین اقتصاد کانادا است. حجم تجارت خارجی 40 درصد تولید ناخالص ملی این کشور را به خود اختصاص داده است. این مهم نشان از اهمیت تجارت در سیاستهای کلان داخلی و خارجی دارد. لذا عقلانیت حاکم بر سیاستخارجی کانادا، کاملاً تجارت محور است. این مهم در مورد کشورهای خاورمیانه و جهت گیری سیاست خارجی کانادا نسبت به تحولات این منطقه کاملاً مشهود است.
عقلانیت اقتصادی- تجاری حاکم بر سیاستخارجی کانادا منجر به توجه به اولویتهای اقتصادی در تنظیم روابط با دولت های خاورمیانه شده است. در این زمینه مهمترین بازار هدف برای کانادا، عربستان است و تسلیحات نظامی حجم عظیم معاملات با ریاض را تشکیل میدهد. از این رو کاملاً مشهود است که تأکید دولت لیبرال کانادا بر مبارزه با تروریسم، تشویق به حل مسالمت آمیز اختلافات و ممانعت از گسترش سلاحهای کشتار جمعی به هیچ وجه با فروش اسلحه به عربستان سعودی مطابقت ندارد.
سخن آخر اینکه با توجه به کنشهای کانادا در سطح بینالمللی در ده سال اخیر و همچنین راهبردهای این کشور در منطقه میتوان نتیجه گرفت که کانادا از طریق اتحاد و همراهی با محور غربی- صهیونیستی منافع اقتصادی خود را پیگیری میکند. از این رو اوتاوا در اکثر مواقع دنبالهرو برنامهها و راهبردهای آمریکا است، بهعنوان یکی از ابزارهای تأمین منافع و امنیت این رژیم عمل میکند و همچنین در هر دو دولت هاپر و ترودو تغییری در اقدامات خصومت آمیز کانادا نسبت به ایران مشاهده نمیشود.