اهمیت اصلاحات سیاسی و اقتصادی و ضرورت انجام آن در عربستان سعودی نشان می دهد که عدم پرداختن به این دو مسئله مهم و پیش کشیدن اصلاحات نمایشی فرهنگی ناشی از عدم جدیت و تمرکز پادشاهی سعودی به موضوع توسعه است.
الوقت- در روزهای اخیر شاهد اعطای برخی مجوزها به زنان سعودی هستیم که با تبلیغات زیادی از سوی دستگاهها و رسانههای تبلیغاتی آل سعود به عنوان تحولی بزرگ یاد میشود. اعطای حق رانندگی به زنان، اجازه ورود زنان به ورزشگاه ها و تاسیس کلوپهای تفریحی که زنان نیز قادر به حضور در آنها می باشند از جمله مواردی هستند که سعودیها ازآنها بعنوان دگرگونی بزرگ نام میبرند. با این وجود، اکنون این پرسش مطرح است که تا چه اندازه این اصلاحات واقعی هستند و میتوانند در پیشبرد واقعی توسعه حقوق اجتماعی شهروندان عربستانی تاثیرگذار باشند؟ همچنین، این مساله که محمد بن سلمان و دیگر مقامهای سیاسی عربستان سعودی با انجام این اصلاحات چه اهدافی را دنبال می کنند؟
اعطای حق رانندگی به زنان از سوی پادشاه عربستان سعودی را باید در رهگذر تغییرات هرم قدرت و نیاز مبرم و اجتنابناپذیر به انجام اصلاحات اقتصادی که مسکوت مانده است مشاهده کرد. لغو ممنوعیت رانندگی زنان سعودی که در سال های اخیر به یک مسئله مهم اجتماعی تبدیل شده است، در ادامه اعطای دیگر حقوق زنان از جمله حضور در ورزشگاه و مراسم عمومی، حق رای، حق عضویت در مجلس شورای مشورتی و حق نامزدی در انتخابات محلی صورت گرفته است. تغییراتی که نقش بسیار مهمی در موفقیت یا عدم موفقیت اصلاحات شتابان و از بالا در عربستان دارد.
در این میان تلاش ولیعهد جدید عربستان برای جلب حمایت داخلی پس از آنکه با مخالفت مردمی و در میان خاندان سلطنتی رو به رو بود، نقش مهمی در این تصمیم داشته است. در واقع محمد بن سلمان در شرایط کنونی که روند ولیعهد شدنش با چالشهای فراوانی روبروست، نیاز دارد تا با اعمال اصلاحات سریع و نمایشی، توجهات زنان و جوانان را به عنوان قشر مخالف و دارای مطالبات زیاد به خود جلب کند. لذا، فقدان مشروعیت داخلی و بحرانی بودن روابط شاهزادگان در فرآیند به قدرت رسیدن بن سلمان نقش بسیار مهمی در اعطای یکباره برخی حقوق به زنان سعودی دارد. حقوقی که تا کنون سرکوب شده و امروز بخاطر برخی مصلحت اندیشی های سیاسی به آنها اعطا شده است.
این اقدامات نمایشی در حالی است که عربستان بیش از همه نیازمند اصلاحات اساسی اقتصادی و سیاسی است که لاینحل مانده اند. در واقع با کاهش درآمدهای نفتی در پی کاهش جهانی قیمت نفت در سالهای اخیر که منجر روی آوردن دولت به سیاستهای ریاضت اقتصادی شد، اقتصاد عربستان سعودی دوباره به وضعیت رکود بازگشته است. همچنین کاهش ذخایر ارزی عربستان که در نتیجه هزینه های فراوان جنگی به دلیل مداخلات و ماجراجوئیهای ریاض در منطقه مثل یمن ، سوریه ، بحرین، اعطای کمکهای مالی به برخی کشورها برای همراه کردن با خود، و نیز باج دادن به به برخی کشورها از جمله آمریکا در قالب قراردادهای نظامی، روی داده است باعث تعطیلی بسیاری از پروژه های بزرگ اقتصادی و در نتیجه افزایش بیکاری شده است. این عوامل به خوبی نشان می دهد که ضرورت انجام اصلاحات اقتصادی اولویت بیشتری از اصلاحات نمایشی و از بالا دارد که ولیعهد جوان سعودی برای به حاشیه راندن این آن تلاش میکند.
در این میان اصلاحات سیاسی انجام نشده نیز مسئله دیگری است که کارشناسان بر ضرورت آن تاکید می کنند.
در حالی که نظام های پادشاهی جهان غالبا مشروطه هستند، نظام سعودی سلطنتی مطلقه است و تداوم زمانپریشی حکومت (عقب ماندن از زمانه که اعطای حقوق دموکراتیک به شهروندان را اقتضا میکند) که با تضییع حقوق مردم در حال ادامه حیات است. در واقع زیربنا و اساس نارضایتی و عدم مشروعیت نظامی سیاسی عربستان به ساختار غیردموکراتیک و مطلقه این نظام باز میگردد. در عربستان همچنان مردم از حق رای برخوردار و حق تعیین سرنوشت خود محروم هستند. احزاب سیاسی که چرخ دنده دموکراسی و از ضروریات نظام های با مشروعیت مردمی است هنوز در عربستان اجازه فعالیت ندارند. پارلمان، قانون اساسی و نظام تفکیک قوا که عوامل و سازکارهای طراحی شده برای توزیع قدرت سیاسی و جلوگیری از انحصار قدرت و در نتیجه فساد و تبعیض و شکاف های متعدد در جامعه هستند هنوز در عربستان سعودی محلی از اعراب ندارند و حلقه الیگارشیک خاندان سعودی خود واضع، حافظ و مجری قانون هستند. این عامل منجر شده است تا علی رغم تمایلات و اراده عمومی ملت مسلمان عربستان در ضدیت با اسرائیل و دیگر دشمنان اسلام، سعودیها به منظور جلب حمایت و خشنودی غرب به منافع مسلمانان خیانت کند و با ایجاد فضای اختناق در جامعه از بیان اعتراضات ممانعت به عمل آورد.
بر این اساس اهمیت اصلاحات سیاسی و اقتصادی و ضرورت انجام آن در عربستان سعودی نشان می دهد که عدم پرداختن به این دو مسئله مهم و پیش کشیدن اصلاحات نمایشی فرهنگی ناشی از عدم جدیت و تمرکز پادشاهی سعودی به موضوع توسعه است. در واقع وقتی موضوع توسعه در پادشاهی اهمیت درجه دوم داشته باشد، زمینه برای پیش کشیدن دیگر اصلاحاتی که نیاز به هزینه و زمان ندارد، فراهم می شود.
از سوی دیگر باید اضافه کرد که این اصلاحات تحت فشار و از روی ناچاری بوده است، زیرا جنبش های مردمی و اعتراضی در عربستان در حال رشد است، همانند جنبش ۱۵ سپتامبر که نشان از رشد گرایشات تحولخواهانه در پادشاهی سعودی است. این جنبش ها که از یکسو زاییده شرایط بحرانی پادشاهی و از سوی دیگر ناشی از دوران طولانی سرکوب و اختناق سیاسی و تبعیض اقتصادی و اجتماعی بوده است، زمینه را برای دگرگونی سیاسی در عربستان فراهم خواهد کرد.
در واقع، این جنبش ها و مطالبات، فزاینده است و سرانجام چنین نظامی هیچتوجیهی برای ادامه حیات نخواهد داشت و بر مبنای روند تاریخی و اجتناب ناپذیر از هم فرو خواهد پاشید. زمینه های داخلی از حیث رشد گروه ها و جنبش های تحولطلبانه، فقدان اصلاحات سیاسی و اقتصادی گسترده، نمایشی بودن اصلاحات فرهنگی و اجتماعی، فقدان ظرفیت سیستم برای هضم مطالبات جدید همچون جنبش زنان و جوانان و ماجراجویی های منطقه ای و هدر دادن سرمایه های مادی در رهگذر خریدهای انبوه تسلیحاتی، همه و همه نشان می دهد که پادشاهی عربستان سعودی مستعد بحران های گسترده است.