■ کنش جریانهای اصلی لیبی در چه وضعیتی قرار دارد؟ به عبارت دیگر، صحنهگردانان اصلی سیاست در لیبی چه گروههایی هستند؟
□ در حال حاضر یکی از ارکان اصلی سیاست در لیبی، دولت وحدت ملّی به رهبری «فایز السراج» است. این دولت حاصل یک سری اقدامات هدفمند سازمان ملل متحد است که تلاش کرد تفاهم و توافقی را بین گروههای سیاسی به امضا برساند و دو سال از عمر این دولت و استقرار آن در طرابلس میگذرد. این دولت حوزه اختیاراتش از طرابلس فراتر نرفته و از قدرت نظامی لازم برای تسلط بر تمام لیبی برخوردار نیست. گروه دیگری که در لیبی مستقر و آنها هم دولت محسوب میشوند؛ پارلمانی است که اگرچه با آراء ضعیف مردم انتخاب و تشکیل شد اما مورد پذیرش هیچ یک از طرفهای فعال در عرصه سیاسی لیبی قرار نگرفته است. این پارلمان در شهر کوچک «طُبرُق» در شمال شرقی این کشور مستقر است. عمدتاً اعضای این پارلمان از گروههای غیراسلامگرا میباشند. جلسات این پارلمان هم چندان منظم برگزار نمیشود. دولت برآمده از این پارلمان همچنان دارای فعالیت میباشد و در رسانهها هم حضور دارد اما در عرصه عمل، هیچ کنشی ندارد.
نیروی سوم که دارای قابلیتهای نظامی هم میباشد، تحت ریاست ژنرال بازنشسته «خلیفه بلقاسم حفتر» میباشد. وی که از نظامیان دوره قذافی میباشد و مدتی هم به آمریکا تبعید شده بوده است. ژنرال حفتر خردادماه 1393 با تشکیل یک ارتش ملّی و انجام عملیاتی تحت عنوان «عملیات کرامت» کوشش میکرد تا از مجموعه نیروهای مسلح پراکنده در کشور لیبی و همچنین نظامیان سابق، ارتشی ملّی به وجود آورد؛ اما با موانعی مواجه شد و در ادامه فعالیتهایش به مخالفت با پارلمان مستقر در طرابلس پرداخت و همزمان به پارلمان مستقر در طبرق نزدیک شد. با این عمل ژنرال حفتر کوشید تا به عنوان یک نیروی سیاسی ایفای نقش کند اما به واسطه سابقه و قدرت نظامیاش، موفق نبود. همچنین وی با رهبری عملیاتی که علیه داعش در لیبی انجام شد توانست مشروعیتی در سطح بینالمللی کسب کند.
حفتر دارای مواضع چندگانه است. باتوجه به اینکه اولین آموزشهای خود را در کشور روسیه گذرانده بود، سفری به این کشور داشته است. همچنین سفری به عربستان سعودی داشته است. با ژنرال السیسی روابط نزدیکی دارد. این مواضع گوناگونش به این معنی نیست که وی شخص مستقلی است؛ با ارتجاع عربی همکاری بیشتری دارد و میتوان گفت ژنرال السیسی لیبی به حساب میآید. فردی که برای استفاده از کمکهای مالی عربستان سعودی و امارات متحده عربی لابیهایی را انجام داده است.
■ به دو جریان مؤثر و فعال در فضای کنش سیاسی نظامی لیبی؛ یکی فایز السراج مستقر در طرابلس و دیگری ائتلافی بین پارلمان مستقر در طبرق و ژنرال حفتر اشاره شد، آیا تقابل نظامی میان این دو طیف شکل گرفته است؟
□ طی سه سال گذشته و همزمان با تلاش ژنرال حفتر برای تسلط بر طرابلس، گروههایی از زیرمجموعه ارتش ملّی که وی تشکیل داده بود در جنوب و جنوب غرب طرابلس مستقر شده بودند که این حضور با اعلام موجودیت دولت فایز السراج، موجب پدید آمدن درگیریهایی محلی و محدود بین این دو گروه میشود. هرچند که آقای سراج، دارای نیروی نظامی منسجمی نیست ولی با این حال در کارنامه این گروهها درگیریهای پراکنده و محلی بر سر تسلط بر مناطقی نظیر بنادر، فرودگاه و... دیده میشود. همچنین ژنرال حفتر سعی کرد بیشترین بهرهبرداری را از مبارزه با داعش انجام دهد و خود را مطرح کند این در حالی است که نیروهای نظامی دولت وحدت ملّی نیز نقش غیرقابل انکاری داشتند.
■ حامیان خارجی این دو گروه در سطح بینالملل چه کسانی هستند؟
□ آقای فایز السراج علیرغم آن که مورد حمایت سازمان ملل متحد بوده و در جلسات این سازمان برای تشکیل دولت وحدت ملّی حضور داشت، ولی به دلیل رقابتهای شدید میان آمریکا و اروپا و هم بین خود اروپائیان بر سر لیبی در عرصه بینالمللی چندان مورد استقبال قرار نگرفت؛ اگرچه انتظار این بود که پس از یک سری مذاکرات مشروع و براساس یک توافق زیرنظر سازمان ملل متحد، دولتهای دیگر از وی حمایت کنند اما در عمل اینگونه نشد. الآن هم فایز السراج روابط چندان محکمی با دولتهای اروپایی ندارد. این رقابت میان کشورهای دیگر بر سر لیبی موجب شده تا حمایت جدی از آقای سراج صورت نگیرد.
اما آقای حفتر به واسطه نیروی نظامی و عملکردی که از خود نشان داده مورد حمایت ارتجاع عربی میباشد، همانطور که ژنرال السیسی در مصر مورد حمایت ارتجاع عربی است. همچنین به دلیل حضور طولانی مدت حفتر در آمریکا طی سالهای 1990 تا 2011، دارای گرایش غربی است و به نظر میرسد غربیها به عنوان مهرهای که میتواند منافع آنها را بیشتر تأمین کند به وی نگاه میکنند.
■ طی روزهای پایانی هفته گذشته فایز السراج، نخستوزیر دولت وحدت ملّی در لیبی و خلیفه حفتر، فرمانده ارتش ملّی این کشور در جریان نشست خود در پاریس با برقراری آتشبس در لیبی موافقت کردند. طبق بیانیهای که پس از دیدار فایز السراج و خلیفه حفتر در پاریس منتشر شد، دو طرف به توافق آتش بس در لیبی دست یافتند. این توافق بر اساس چه ضرورتی شکل گرفته است و دارای چه مفادی است؟
□ در واقع آتشبس پاسخی به خواسته اصلی مردم لیبی است. مردمی که با گذشت شش سال از سرنگونی سرهنگ قذافی، به دنبال دست یافتن به امنیت و عادی شدن روند اجرای امور روزمرهشان هستند. درگیریهای بین این دو گروه موجب شده است تا روند امور جاری مثل آموزش و پروش یا شرایط کاری ادارات دولتی، متوقف بشود. بعد از سرنگونی قذافی، نظام سیاسی و ساختار تشکیلاتی لیبی به کلی از هم پاشید و همه چیز از صفر شروع شد.
بنابراین آتشبس را میتوان کوششی برای جلب افکارعمومی و کسب محبوبیت دانست. از طرف دیگر ادامه روند متشنج کنونی برای هیچ کدام از این گروهها مطلوب نمیباشد. چرا که حیات سیاسی آنها به خطر افتاده و هدفشان که دست یافتن به یک دولت مقتدر یود تحقق پیدا نخواهد کرد. نکته بعدی حضور گروههای متعدد مسلح پراکنده در لیبی است. گروههایی که تشکیل شدهاند تا بعضاً امنیت یک شهر را تأمین کنند یا گروههایی که به داعش پیوستهاند یا برخی از گرایشهای تجزیهطلبانه موجب شده تا براساس ضرورت و برای حفظ قدرت، فایز السراج و ژنرال حفتر، آتشبس اعلام کنند تا دیگران را ناگزیر به کنار گذاشتن سلاح نمایند و درصورت مخالفت آنها، با یک مخالفت کلی مواجه شوند.
■ چرا پاریس برای انجام توافق آتشبس، انتخاب شده است؟ اهمیت این موضوع در چیست؟
□ با نگاه به آفریقا، ارتباطات استعماری گذشته همچنان خودشان را نشان میدهد. به طور مثال، در منطقه خاورمیانه در گذشته، فرانسه بر سوریه و لبنان مسلط بوده است و با گذشت سالیان دراز، همچنان این کشور تمایل به بازگشت و تحت سلطه قرار دادن این دو کشور دارد. در آفریقا هم همین گونه است. لیبی در مدت محدودی مستعمره ایتالیا بوده است. برهمین اساس انتظار میرفت این نشست اگر قرار است در منطقهای بیطرف برگزار شود، در ایتالیا برگزار شود اما به واسطه دیپلماسی فعال آقای ماکرون در حوزه آفریقا، این نشست به میزبانی فرانسه برگزار شده است. ماکرون با میانجیگری در مذاکرات آتشبس، به گونهای میتوان گفت، گوی سبقت را از ایتالیاییها ربوده است. حتی احزاب مخالف دولت ایتالیا نسبت به این موضوع واکنش منفی نشان دادند. ولی آنچه مسلم است ضمانت آتشبس و برقرای آن برای پاریس هم دارای هزینههایی است که ممکن است کشورهای دیگر چندان تمایلی به آن نداشته باشند. همچنین فرانسه در سرنگونی قذافی هم نقش تعیین کنندهای داشته است.
هواپیماهای فرانسه جزو اولین نیروهای هوایی بودند که بعد از جنگدههای ناتو بیشترین عملیات را در لیبی انجام دادند؛ حتی گفته میشود در قتل سرهنگ قذافی هم نقش داشتهاند. لیبی نقشی بسیار مهم در تدوین سیاستهای فرانسه نسبت به آفریقا دارد. فرانسه باتوجه به موقعیت لیبی میتواند سیاستهای خود را در قبال سایر کشورها نظیر چاد، نیجر، کامرون و بقیه کشورهای آفریقایی دنبال کند. اگرچه لیبی هیچگاه مستعمره فرانسه نبوده است اما تأثیرات فراوانی بر مستعمرات آفریقایی فرانسه گذاشته است. لذا فرانسویها قصد دارند این برگ برنده را از آن خودشان کنند. البته نقش بریتانیا را نمیشود نادیده گرفت. اگرچه اکنون سکوت کردهاند اما با دنبال کردن دیپلماسی پنهان به دنبال بهرهبرداری از لیبی هستند؛ همانگونه که پس از سقوط قذافی، توسط نیروهای خود در لیبی بیش از 160 میلیارد دلار مسکوکات و طلای ناب را از این کشور خارج کردند.