گزارشها حاکی از آن است که افغانستان روزهای خونینی را میگذراند. در حمله انتحاری صبح روز دوشنبه در کابل ۳۰ تن جان باختند و ۵۰ تن دیگر زخمی شدند. جنگ در چندین ولایت جریان دارد و بیشتر قربانیان این جنگ، غیرنظامیان هستند. در این بین مقامات ارتش پاکستان میگویند که در عملیات خیبر ۴ منطقه «بریخ محمد کندوا»، بلندترین قله مرزی با افغانستان را به منظور مبارزه با داعش به تصرف درآوردهاند.
عملیات ارتش پاکستان در حالی انجام میشود که وزیر دفاع افغانستان در واکنش به عملیات خیبر 4 گفت: عملیات افغانستان در مرز مشترک چندان سودی ندارد. فراتر از آن، این تلقی در افغانستان وجود دارد که تقسیم طالبان به دو بخش میانهروها و تندروها، توطئه جدید ارتش پاکستان است که میانهروهای تحت رهبری ملااختر منصور را وادار به مصالحه با دولت اشرف غنی، رئیس جمهوری افغانستان کنند و بخش رادیکال تحت پرچم داعش جنگ را ادامه دهند.
این در حالی است که به دنبال تشدید دور تازهای از اختلافات هند و پاکستان بر سر کشمیر، افغانستان ناامید از همراهی پاکستان در روند صلح با طالبان، با تغییر رویکرد به صورت تلویحی به هند نزدیکتر شده است. مقامات و تحلیلگران افغان بر این عقیدهاند که پاکستان باید از حمایت گروه حقانی و دیگر گروه های تروریستی که از خاک آن کشور اقدامات تروریستی را در خاک افغانستان طرحریزی میکنند، دست بکشد و سازمان اطلاعات این کشور حملات تروریستی را در خاک افغانستان تمام کنند.
در واقع پاکستان سیاست دوگانهای در قبال افغانستان در پیش گرفته است؛ از یک سوی فریاد صلح با طالبان را سر داده و از سوی دیگر مترصد فرصت بیشتر است تا افغانستان را به کانون ناامنی و ناپایداری تبدیل کند. حال این سؤال به ذهن متبادر میشود که عواید پاکستان از ناپایداریهای امنیتی و تقویت گروههای تروریستی و تضعیف دولت مرکزی در افغانستان چیست؟ در پاسخ به این پرسش سه مؤلفه زیر بیشترین اهمیت را دار هستند؛
الف) ترس از گسترش نفوذ هند در افغانستان
پاکستان در روابط میان هند و افغانستان، نقش بسیار مهمی را ایفا مینماید. رقابت امنیتی هند - پاکستان دیرینه و ناخوشایند است. این رقابت از یک منازعه ارضی آغاز شد، اما اینک به رقابتی چند بعدی کشیده شده است که در مخلوط بیمارگونهای از ترس و تنفر میان دو کشور ریشه دارد. قدرت روبه رشد هند در آسیا و موفقیتهای اقتصادی این کشور، موجب شده است که موفقیت ژئوپلیتیکی جدیدی برای این کشور به وجود آورد.
این تحول اساسی موجب نگرانیهای بیشتر پاکستان و افزایش رقابتها در حوزه نفوذ دو کشور شده است. تلاشهای اسلام آباد برای نفوذ بیشتر در افغانستان و حمایت گسترده از طالبان را میتوان در چهارچوب این رقابتها نیز تفسیر نمود. هند منافع متضادی با پاکستان در افغانستان دارد. هند معتقد است که کل سیاست پاکستان در افغانستان، در راستای برنامه ناتمام این کشور علیه هند در کشمیر بوده و بعید است ارتش پاکستان هرگز آنجا را ترک کند.
از سوی دیگر، پاکستان سرمایه گذاری خود را بر روی طالبان، عموماً به عنوان سرمایهای استراتژیک در مقابل هند و افغانستان و مخصوصاً با چشمانداز «روی کار آوردن رژیمی دوست در افغانستان»، «محدود کردن نفوذ سیاسی هند در آن کشور»، «خنثی کردن مخالفت ناسیونالیستی پشتونهای افغان با خط مرزی دیورند» و «مدیریت منافع و نفوذ پاکستان در آسیای مرکزی» میبیند.
ب) هراس از پایان راهبرد مداخلهجویانه در افغانستان
پس از ایجاد حکومت وحدت ملی و استمرار بحرانهای امنیتی در این کشور، اشرف غنی با چرخشی استراتژیک برخلاف حامد کرزی تلاش کرد روابط کشورش را با پاکستان بهبود بخشد؛ زیرا به باور غنی بهبود روابط با پاکستان، طالبان را از پناهگاههایشان در آن کشور محروم خواهد کرد. تاکید بر این هدف تا جایی پیش رفت که غنی قرارداد خرید اسلحه و مهمّات از هند را لغو کرد تا بتواند مقامهای پاکستان را از حکومت خود راضی نگه دارد و سوء ظن پاکستانیها را کاهش دهد.
در واقع اشرف غنی به دنبال این بود که در ازای رابطه با پاکستان از روابط خود با هند بکاهد تا کینه جویی پاکستان اندکی فروکش کند و روند صلح با طالبان نیز شکل گیرد. اما باوجود رویکرد غنی در حمایت از پاکستان، آنچه در عمل دیده شد جز تداوم خشونت در افغانستان نبوده و عملاً مذاکرات صلح نتیجهای در برنداشته است.
تا جایی که سفیر افغانستان در پاکستان تا به حال چند بار با مولانا سمیع الحق، سرپرست مرکز دینی دارالعلوم حقانیه در پاکستان مشهور به پدر معنوی طالبان دیدار کرده و از وی خواسته تا برای آوردن طالبان به میز مذاکره و کمک به برقراری صلح در افغانستان میانجیگری کند. منابع مربوط با دیدار هیات افغانستان و مولانا سمیع الحق میگویند که مولانا سمیع الحق در گذشته نیز بنا به درخواست افغانستان، مطالبات دولت کابل را با طالبان مطرح کرده بود. اما گروه طالبان هرگونه مذاکرات با دولت افغانستان را به خروج نیروهای خارجی از این کشور مشروط کرده است.
واضح است شرطی که گروه طالبان بر آن پای میفشرد تقریباً غیرممکن است؛ چرا که مقامات ارشد طالبان و پاکستان به خوبی میدانند حضور نیروهای خارجی در افغانستان در راستای سیاستهای کلان ایالات متحده در منطقه به بهانه مبارزه با تروریسم بوده و هست. از این رو شکست تروریسم در افغانستان با منافع پاکستان مغایرت دارد. لذا از آنجایی که پاکستان احاطه زیادی بر گروههای افراطی و تروریستی دارد، از آن به مثابه ابزاری به منظور گسترش نفوذ خود در افغانستان استفاده میکند.
ج) تأمین منافع ایالات متحده آمریکا در افغانستان
درباره نقش واقعه 11 ستامبر بر روند اقدامات جریانهای تروریستی در خاورمیانه تحلیلگران معتقدند: حادثه 11 سپتامبر را میتوان پایان دوره گذار سیاست خارجی امریکا دانست. این حادثه با خلق دشمن جدیدی به نام تروریسم، زمینه را برای بهرهبرداری امریکا از سیاست های خود از نظام بینالملل باتوجه به مفهوم تروریسم فراهم کرد. چه اینکه دشمن تراشی و ایجاد دشمن فرضی، یکی از لازمههای تعقیب استراتژی توسعه طلبانه غرب و به ویژه ایالات متحده است.
از این رو، خاورمیانه مرکز ثقل سیاست خارجی امریکا پس از حادثة 11 سپتامبر شد؛ چرا که امریکا ارزشهای هویتی خود را در تعارض با ارزش و هنجارهای مردم این منطقه یافته است. بر همین مبنا تلاش گردید، برای تحکیم هژمونی ایالات متحده، از اسلام و مسلمانان یک تهدید جهانی بزرگ ساخته شود. در رویکرد دگرسازی از اسلام گفته می شود: همانگونه که آمریکا از پایان جنگ جهانی دوم اتحاد شوروی را به عنوان امپراتوری شیطانی و محور شرارت میخواند، پس از 11 سپتامبر نیز، عمدتاً به بهانه مبارزه با تروریسم، به فرایند اسلام هراسی امریکا با حمله به افغانستان و متعاقباً خشونت گروههای تروریستی دامن زده شده است.
از سویی خشونت هر چه بیشتر گروههای تروریستی در افغانستان، ایالات متحده و پاکستان را به شکل کاملاً ریاکارانهای ترغیب به مبارزه با تروریسم در افغانستان مینماید. این موضوع باعث میشود تا بهانه حضور نیروهای نظامی خارجی از جمله نیروهای آمریکایی، بیش از پیش در افغانستان فراهم گردد. از این رهگذر پاکستان ضمن ادامه سیاستهای مداخلهجویانه خود در افغانستان و دریافت کمکهای مالی از آمریکا، ژست مبارزه با تروریسم در نزد افکارعمومی را نیز میگیرد.
چشمانداز منازعه پاکستان و افغانستان
روندهای کنونی نشان میدهد که منازعه بین این دو کشور برنده ندارد. اگرچه پاکستان برخی از منافع اقتصادی و امنیتی کوتاه مدت خود را به واسطه افزایش ناامنی در افغانستان دنبال مینماید، اما به سه دلیل راهبردی خود پاکستان بازنده اصلی تنش با افغانستان در آینده است:
1) سیاست حمایت و تقویت تروریسم و صدور آن به کشورهای منطقه با زیرساختهای توسعه سیاسی و اقتصادی مغایر است و مهم ترین نتیجه آن بازخوردهای نابهنجار اجتماعی و اقتصادی در یک چرخه معیوب برای کشور پاکستان و افغانستان بوده و خواهد بود.
2) قطع به یقین هزینههای دولت ضعیف در افغانستان نه تنها برای پاکستان بلکه برای منطقه بیش از عواید آن خواهد بود. گسترش حضور و نفوذ داعش در افغانستان یکی از معضلاتی است که در آینده بیش از پیش به آن توجه خواهد شد.
3) بدون شک بیشترین منافع حاصله از منازعه افغانستان با پاکستان را ایالات متحده خواهد برد. چرا که تأمین منافع ایالات متحده در گرو درگیری، تنش و منازعه کشورهای اسلامی با یکدیگر جهت بهرهبرداری از اهداف مادی و ایدئولوژیک این کشور بوده و خواهد بود.
محمد داوند؛ دانشپژوه روابط بینالملل