پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی علاوه بر حوادثی که در درون فدراسیون روسیه رخ داد و این کشور را به کشوری منفعل در حوزه های گوناگون تبدیل کرد. ساختار نظام بین الملل نیز دچار تغییر گردید، ایالات متحده در درون این ساختار جدید اقدام های مختلفی در جهت دیکته کردن قدرت خود بر نظام بین الملل و بر کشورهای عضو این نظام به ویژه روسیه انجام داد. ورود آمریکا به منطقه حیات خلوت روسیه بیشتر ناشی از ضعف مفرط این کشور، هم در داخل و هم در نظام بین الملل بود. اگرچه یلتسین توانایی کافی برای رفع مشکلات این کشور را نداشت اما با این وجود مردم روسیه نه تنها هیچگاه رویای قدرت بزرگ بودن را فراموش نکردند بلکه هرگز نتوانستند سیاست های یک جانبه گرایی آمریکا را که به نوعی تحقیر روسیه بود بپذیرند لذا با روی کارآمدن ولادیمیر پوتین به عنوان رئیس جمهور و اتخاذ رویکردی واقع بینانه تر نسبت به اوضاع و شرایط داخلی و بین المللی توسط او، تلاش شد تا زمینه های لازم برای ایفای نقشی مهم تر و موثرتر توسط روسیه در نظام بین الملل به وجود آید.
پوتین در دوران نخست وزیری و ریاست جمهوری در بخش های مختلفی سرمایه گذاری کرد. یکی از این بخش ها سرمایه گذاری در صنعت نفت و گاز بود که سبب شد تا اقتصاد ضعیف روسیه توان و قدرت پیشین خود را به دست آورد. به همین دلیل در سال های اخیر نظارت و کنترل دولت بر این صنایع و درآمد های ناشی از آن بیشتر شد و اقتصاد در مسیری تازه قدم گذارد. به مدد این افزایش درآمد ، نرخ بیکاری و فقر کاهش یافت. در سال های ریاست جمهوری پوتین اقتصاد کشور روسیه تا حدی شکوفا شد و استاندارد زندگی مردم بالا رفت. در این سال ها از میزان بیکاری و مشکلات اقتصادی کاسته شد و روسیه به کشوری مطرح در جهان تبدیل شد. اما پس از تحریم هایی که توسط دولت های غربی علیه دولتمردان و بازرگانان روسیه که از سال 2013 شروع شد و همچنین کاهش قیمت نفت، اقتصاد وابسته به صادرات روسیه دچار رکود سختی شد. اما روسیه در شورای امنیت یک کرسی دائمی دارد و با استفاده از این اهرم تاکنون توانسته است تلاش های غرب را برای استفاده از قطعنامه های شورای امنیت به منظور فشار آوردن بیشتر بر مسکو در حوزه های رقابت طرفین به نوعی خنثی کند. همچنین روسیه با داشتن ذخایر عظیم منابع گازی مبداء اصلی صدور گاز به اروپا به شمار می رود. در این زمینه نیز پوتین با بهره گیری از محدودیت های اروپا برای یافتن راه های جایگزین تأمین انرژی، توانسته است قدرت چانه زنی مسکو در مناسبات با اروپا را افزایش دهد.
پوتین پس از بهبود اقتصادی کشور روسیه، احیای قدرت نظامی این کشور را براساس روحیات و عقبه تربیتی و فرهنگی خود در دستور کار قرار داد که این سیاست بعد از انتقال در کرملین و روی کارآمدن مدودف نیز دنبال شد. در سال های اخیر روسیه سرمایه گذاری زیادی در صنایع دفاعی و تسلیحاتی انجام داد تا بتواند در مقابل قدرت بزرگ نظامی و اقتصادی جهان یعنی ایالات متحده آمریکا مطرح شود. روسیه در حال مدرنیزه کردن ارتش و نیروی دریایی خود است و در حجم جهانی مخارج تسلیحاتی جایگاه سوم را به خود اختصاص داده که سهم آن 4,8% می باشد و تلاش دارد در این زمینه به رتبه دوم جهان برسد. این میزان تقریباً هشت بار کمتر از مخارج ایالات متحده است اما باوجود این، مسکو می تواند برابری خود با واشنگتن را حفظ کرده که این برابری به دلیل وجود نیروهای استراتژیک هسته ای است.
پوتین براساس این رویکرد به خوبی میداند که برای تغییر منزلت روسیه در عرصه های پیچیده بینالملل باید هم به امکانات و توانمندیهای داخلی و هم به محدودیتها و ملزومات محیط خارجی توجه و با شناخت صحیح منافع ملی در فضای متغیر بینالمللی به بازتولید قدرت متناسب با زمان و شرایط اقدام و از این طریق منزلت کشور را ارتقاء دهد. به اعتراف تحلیلگران پوتین با اتکاء به همین رویکرد واقعبینانه توانسته روند صعودی قدرتیابی روسیه در ابعاد مختلف سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و نظامی را در طول ریاستجمهوری و حتی نخست وزیری خود استمرار بخشد.
تاکید دوباره پوتین بر تقویت توانمندی نظامی روسیه، باتوجه به تحولات اخیر در عرصه سیاسی و نظامی به ویژه روند فزاینده رویارویی روسیه با یک جانبه گرائی ایالات متحده و ناتو در شرق اروپا و عدم غافلگیری در منطقه غرب آسیا و تلاش روسیه برای ارتقای موقعیت و جایگاه خود به تراز یک قدرت بین المللی معنا پیدا می کند. در این راستا پوتین یادآور شده که طی چند سال گذشته در عرصه نظامی روسیه دچار تغییرات اساسی شده است و این کشوردر زمینه تقویت ساختار پرسنلی و تقویت سازمانی نیروهای نظامی و بالابردن قدرت تحرک و آمادگی رزمی هر چه بیشتر تلاش کرده است. اولویت در این زمینه تقویت دفاع راهبردی هسته ای و نیروهای هوایی - فضایی است و برنامه های کرملین برای تقویت آنها با جدیت در حال تحقق است. از دیدگاه پوتین توانمندی نظامی روسیه بر سه پایه ارتش، ناوگان دریایی و مجتمع های صنایع نظامی این کشور استوار است. درعین حال تاکید مجدد رئیس جمهوری روسیه درباره لزوم تقویت بیش ازپیش نیروهای مسلح به ویژه نیروی دریایی این کشور بی سابقه بوده است.
گسترش حوزه نفوذ جغرافیایی از مناطقی در قطب شمال و دست گذاشتن بر روی سرزمین های دوران تزاری در آلاسکا، حمله نظامی محدود و مدیریت شده در سال 2008 در گرجستان و نفوذ مجدد در کشورهای سابق و عضو در شوروی، ورود به شبه جزیره کریمه و الحاق آن به عنوان بخشی از خاک روسیه و ایفای نقش گسترده در حوادث کشور اوکراین، نفوذ چشم گیر سازمان های اطلاعاتی روسیه در اروپا برای ایجاد تاثیرگذاری بر روند های سیاسی در اتحادیه اروپا، ورود به جنگ داخلی در سوریه و اخیراً احتمال دخالت درانتخابات آمریکا بارزترین تحرکاتی است که روسیه در یک دهه اخیر و با هدایت های پوتین انجام داده که حاوی پیام برای ایالات متحده و دیگر قدرت ها است که دیگر تنها تصمیم گیرنده در رابطه با جنگ و صلح در کشورهای جهان آنها نیستند.
بسیاری از تحلیلگران و رسانه های غربی بر این باورند که قدرت اصلی در روسیه در اختیار پوتین است و این افسر سابق سازمان اطلاعات اتحاد جماهیر شوروی ( کا.گ.ب) سوداهای فراوانی در سر خود دارد که برآیند همه آنها احیای عظمت و شکوه از دست رفته اتحاد جماهیر شوروی و امپراتوری روسیه است. پوتین در واقع تجسم امروزین سنت حاکمیت های اقتدارطلب روسیه است که پس از یک دهه فترت پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، بار دیگر سودای احیای قدرت روسیه به عنوان یکی از بزرگ ترین قدرت های جهانی را در سر می پروراند.