علیرغم گذشت یک سال از کودتای ژولای 2016 در ترکیه، عواقب و پیامدهای آن تاکنون گریبانگیر دولت و ملت ترکیه بوده است. باوجود نافرجام بودن این کودتا اما اثرات عمیقی بر ساختار اجتماعی و نیز بر شیفت رفتاری دولت این کشور در سیاست های داخلی و خارجی برجای گذاشته است. این کودتا به مدد یاری مردم از پیروزی نظامیان که همواره نقش عمده ای در ساختار قدرت در ترکیه داشته اند پیشگیری کرد و این نقش را به شدت تنزل داد.
در حوزه سیاست خارجی، بسیاری از تحلیلگران تهاجمی شدن سیاست دولت ترکیه و برخی دیگر تغییر تاکتیک آن در تجدید نظر در دوستان و دشمنان را از تغییرات مهم رفتاری این کشور پس از کودتا به شمار آوردند. سیاست خارجی این کشور دچار نوعی شتابزدگی و آشفتگی گردید . ترکیه هرچند که در طول سالیان، و خصوصاً در دوره حکومت حزب عدالت و توسعه نشان داده است که هرگز سیاست ثابتی ندارد و سیاست آن منفعت محور و متغیر است اما این متغیر بودن پس از کودتای 2016، از حالت انعطاف پذیری به سمت عدم ثبات و شتابزدگی شیفت کرد.اگرچه اخیراً مقامالت آنکارا در برخی موارد تا حدودی واقعگرایی و محاسبه را چاشنی مواضع و سیاستهای خود نموده اند.
ترکیه پیش از این از عنصر عقلانیت همراه با منفعت محوری در سیاست های داخلی و بالاخص رویکردهای منطقه ای بهره می برد تا جاییکه پس از انقلابهای عربی در سال 2011 نوع سیستم حکومت داری در ترکیه مورد توجه کشورهای منطقه برای انتخاب نظام حاکم بود. اما وقوع کودتا نیز پیروزی حزب حاکم در تغییر قانون اساسی با آرای شکننده نشان دهنده وجود مشکلاتی عمیق در فرایند سیاسی در ترکیه است که تنها راه آن کنترل اوضاع و تعدیل سیاست های تند، برای بازگشت عقلانیت به حوزه تصمیم گیری سیاست خارجی این کشور خواهد بود.
متغیر بودن سیاست خارجی اردوغان پیش از این در راستای منفعت محوری عقلانی صورت می گرفت اما آنچه که پس از کودتا از ترکیه مشاهده شد عدم ثبات و آشفتگی در تصمیم گیری بود. گویا پس از کودتا بنابر مسائل داخلی و نیز پیچیدگی عمیق مسائل منطقه ای، دولت ترکیه در تشخیص منافع و نیز چگونگی پیگیری آن و تشخیص دوست و دشمن دچار بحران شد. عدم اعتماد یکی از دلایل اصلی چنین بحرانی است. سکوت دوستان در زمانه وقوع کودتا در راستای منفعت خودشان و نیز شک به گولن به عنوان واضع کودتا که در آمریکا حضور داشت و سپس ممانعت آمریکا از تحویل وی به ترکیه، موجب شد تا اردوغان به دوستان منطقه ای خود و نیز بزرگ ترین متحد خود یعنی آمریکا مشکوک شود. حمایت امریکا از کردها و مسلح کردن آنان نیز بر این شک افزود. پس از کودتا ترکیه به سمت ایران و روسیه گرایش تاکتیکی پیدا کرد. بنابراین در اینجا نوعی سرگردانی در رفتار سیاست خارجی وی مشاهده می شود. در ادامه اردوغان در نشست آستانه همراه با ایران و روسیه بر سر مسئله سوریه همراه شد در حالی که پیش از این مخالف شدید مواضع این دو در بحران سوریه بود. در عین حال با این وجود هرازچند گاهی مواضع ضد ایرانی از خود بروز می دهد. برای مثال در اظهاراتی مدعی توسعه طلبی فارسی ایران شده است. در رابطه با عراق و سوریه نیز سیاست وی مبهم بوده است. از سویی به حل مسائل ابراز امیدواری می کند و از سوی دیگر در اظهارات خود مداخلاتی در امور این دو دارد. تروریست خواندن نیروهای حشد الشعبی عراق یک نمونه است و در سوریه نیز از یکسو در آستانه بر سر آتش بس توافق کرده و از سویی نیروهایش را در مرز برای حمله به عفرین در راستای مهار کردها، آماده کرده است. اختلاف با عربستان نیز بر سر قطر در حالی اتفاق افتاد که این دو در بحران سوریه مواضع یکسانی داشته و در تقابل با ایران همسو بودند.
با وجود تمام این آشفتگی ها که نتیجه منطقی بروز بحرانی همچون کودتا در ترکیه بوده است شتابزدگی مقطعی سیاست خارجی این کشور غیرطبیعی به نظر نمی رسد. اگر این موارد را در کنار رفتار عاقلانه تر این روزهای دستگاه سیاست گذاری خارجی ترکیه قرار دهیم به صورت تدریجی نشانه هایی از واقع بینانه تر و عقلانی تر شدن سیاست های منطقه ای آن مشاهده خواهیم کرد. در زمان پس از کودتا همانگونه که گفته شد رفتار تهاجمی ترکیه نوعی شتابزدگی را همراه داشت. برای مثال درخواست تحویل فوری گولن از سوی آمریکا و رد این درخواست، ترکیه را ملزم کرد که واقع بینانه تر شرایط را ببیند. این در حالی بود که ترک ها از آمریکا خواسته بودند بین تحویل گولن و یا روابط با ترکیه یکی را انتخاب کند. اما در حال حاضر تکیه کمتری بر تحویل گولن در راستای کاهش تنش های موجود دارند.
در زمینه روابط با روسیه نیز این شرایط قابل مشاهده است. ترکیه که پیش از این با مورد اصابت قرار دادن هواپیمای روسی در مرز سوریه به دنبال جلوگیری از ورود این کشور به بحران سوریه بود و می پنداشت در این ماجرا مورد حمایت ناتو و اروپا قرار خواهد گرفت خیلی زود متوجه شد که برداشت غیرواقعی از اوضاع داشته و بنابراین اینک با گرایش به سمت روسیه معادلات مورد نظر این کشور را نیز در محاسبات خود لحاظ می کنند. در عین حال با شرایط جدید سوریه در حالی کنار آمده اند که پیش از این یکی از جدی ترین بازیگران خواهان سقوط اسد بودند. اما امروزه شاهد هستیم که در کنار ایران و روسیه یکی از محورهای اساسی نشست های آستانه برای حل بحران سوریه می باشند.
به طور کلی، می توان چنین تشبیه کرد که در اثر کودتا عینک واقع بینی سیاست خارجی ترکیه شکست اما عینک جدید تا حدودی دید بهتری به سیاستمداران ترک بخشیده است که به تدریج به سمت مواضع عاقلانه تر قدم برمی دارند. تصمیم به شرکت در نشست آستانه و حل بحران سوریه با بازیگرانی چون ایران و روسیه از این موارد است. با این حال هنوز سیاست خارجی ترکیه نیاز به تعدیل مواضع شتابزده و واقع بینی بیشتر در مسائل منطقه ای دارد .