الوقت- بعد از وقوع انقلاب اسلامی و گسترش گفتمان امام خمینی (ره) کسانی که که این گفتمان را مقابل خواسته های استکباری خود می دیدند احساس ناامنی کرده و برای متوقف کردن آن دست به اقدامات متعددی زدند. همچنانکه اتحاد صهیونیستی و وهابی علیه مقاومت در منطقه باعث شده است که در طی سال های اخیر شاهد سرکوب گری شیعیان در منامه، الشرقیه، کانو، پاراچنار، هزاره و نارداران وغیره باشیم . اما آن چیزی که باعث شده این اتحاد علیه مقاومت متحد شود رویکرد عزت گرایانه و فرهنگ جذب گرایانه رهبران مقاومت است مه سبب شده است تا همواره در معرض اتهامات متعدد امنیتی و دینی قرار گیرند و از این طریق مقاومت را با تاکتیک های مختلف متوقف و پژمرده کنند.
سعودی ها در العوامیه با اتهاماتی چون «فتنهانگیزی» و برهم زدن «وحدت ملی» شیخ نمر را به شکلی ناجوانمردانه زخمی و بازداشت کردند و بر شدت سرکوبگری خود می افزایند. همچنانکه سعودی ها با این فرمول، تجربه خود را به آل خلیفه در بحرین منتقل کردند و نماد مقاومت و انقلاب مردم یعنی میدان مروارید را تخریب و شیخ سلمان را به دلایل سیاسی مربوط به عدم مشارکت جمعیت الوفاق در انتخابات پارلمانی زندانی کردند. یا اینکه ارتش نیجریه را در ایالت کانو و در شهر زاریا به سراغ روحانی و رهبری برجسته در آفریقا می فرستند و با بهانه سدراه ارتش توسط جنبش جهاد اسلامی، مردم را قتل عام و نمادی به نام حسینیه بقیه الله را تخریب می کنند، اما واقعیت این است اتاق های فکر در ریاض و واشنگتن و تلاویو خود را در تقابل گفتمانی با مقاومت در مانده می بینند به همین دلیل با سرکوب و خشونت در صدد مهار آن هستند.
این محور که منافع درهم تنیده ای با همدیگر دارند بایستی متوجه باشند که این اقدامات خشونت آمیز پیامدهایی دربردارد:
-ادعای نهادهای حقوق بشری خود تاسیس کرده را بیش از پیش زیرسوال می برد و نهادهای بین المللی دیگر را که از طریق آنها به زعم خود دنیا را مدیریت می کنند را نامعتبر می کنند .
-رویش های جدیدی در مقاومت بوجود می آید و رهبران جوان و باانگیزه مدیریت را در دست می گیرند. آیا عربستان در جنگ های پی در پی با انصارالله تصور می کرد که رهبری جوان نظیر عبدالملک حوثی سرکار آید که حیات خلوت آن ها را تبدیل به ویتنام جدید خود کند، آیا صهیونیستها می دانستند با شهادت سید عباس موسوی رهبری دیگر سرکار می آید که آنها را سردرگم نماید، آیا امریکا با پرورش داعش و جبهه النصره و غیره تصور می کرد که حشدالشعبی ودفاع وطنی تشکیل شود .
-حقیقت و صحت راه مقاومت را بدلیل رفتارهای غیرمنطقی و خشونت آمیز برای افکارعمومی اثبات می کند و درنتیجه گرایش به این سمت روزافزون تر می شود همانطور که بعد از جنگ 33روزه سیدحسن نصرالله به عنوان رهبری منطقه ای ظاهر می شود وهمین طور با حمله به یمن گرایش به انصارالله بسیار بیشتر از گذشته شده است و تفکر سلفی در یمن منزوی شده است.
به راستی آیا اتحاد سعودی- صهیونیستی با اقدامات سخت و خشن همچون تخریب مسجد و حسینیه و منازل رهبران و پرورش تروریست ها می توانند اعتقادات مردم را هم تخریب کنند ؟ شاید از نگاه آنها ها با زدن راس مقاومت، بدنه را هم بشود کنترل کرد اما این توانایی خارج از اراده آنهاست، جنگ جهانی در جغرافیای کوچک سوریه بوجود آوردند تا اینکه حلقه های مقاومت را از هم جدا کنند، اما قدرت مقاومت را جهانی کردند. بنابراین تجربه های متعدد نشان می دهد نمی توانند دیدگاه ها و اندیشه های مقاومت را که رهبرساز و جریان ساز است و حتی غیر مسلمانان را هم جذب می کند، مهار کنند.
حسین بابازید