الوقت- جنگ نرمی که آمریکا علیه حزب الله لبنان از ابتدای تاسیس آن تاکنون به راه انداخته است نه تنها این گروه را ضعیف نکرد بلکه عامل قدرت گرفتن و فرامنطقه ای شدن جریان مقاومت شد.
حزب الله لبنان در سال 1985 تاسیس شد و در اولین بیانیه خود را گروهی حامی مستضعفان و جریانی جهادی و انقلابی برای برقراری جمهوری اسلامی بدون گرایش به هرگونه فرقه ای معرفی کرد.
دکتر حسام مطر، نویسنده و پژوهشگر روابط بین الملل در کتاب "مابعدالقتال" به بررسی جنگ نرم آمریکا علیه حزب الله لبنان و تاثیری که این جنگ بر تحولات مقاومت و گسترش قدرت آن در جهان پرداخته است.
بازتعریف معنای حاکمیت
نویسنده در این کتاب ابتدا به بررسی نزاع تلخ آمریکا و حزب الله برسر باز تعریف معنای حاکمیت پرداخته است مسئله ای که حزب الله را بر آن داشت تا در مقابل تلاش آمریکا برای باز آفرینی برخی وقایع سیاسی اجتماعی در لبنان و در راستای اطمینان بخشیدن به برتری خود به وسیله ایجاد ائتلاف هایی فراتر از ویژگی های فرهنگی حزب الله به تولید روایات و بیان آن به صورتی قانع کننده اقدام کند.
پس از اینکه حزب الله توانست در سال 2008 حق وتو را از قوه مجریه لبنان حذف کند به تجدید ساختار سیاسی در این کشور و مشخص کردن چهارچوب کلی آن پرداخت بدون اینکه در دام های حاکمیت گرفتار شود یا اینکه برای خود جایگاهی در قوه مجریه در نظر بگیرد و بدین صورت مشروعیت خود را به عنوان جنبش مقاومت به دست آورد و به جای اینکه به مشکلی داخلی برای لبنان تبدیل شود برای مشارکت دادن دیگران در تولید روایتی ملی تلاش کرد و در همین راستا درگیری با جریان 14 مارس را به رویارویی با امپریالسیم جهانی تبدیل کرد. حزب الله مشروعیت خود را از انقلاب مارس و تقویت هویت لبنانی خود از طریق پیوستن به جریان لبنانیسازی کسب و تاکید کرد که حزب الله بازیگری سیاسی، ملی و قانونی است. با بازتعریف معنای بیگانه از سوی حزب الله بود که جریان 14 مارس از شعارهای ساختگی درباره حاکمیت دست برداشت و به روابط خود با سوریه و ایران وجهه قانونی بخشید.
آنچه اینجا درخصوص مهار جنگ نرم آمریکا میتوان بدان اشاره کرده این است که حزب الله تضعیف جریان 14 مارس از سوی واشنگتن را به نفع باز تعریف معانی معیارهایی مشخص چون حاکمیت و دموکراسی تغییر داد و این مسئله ای کاملا مخالف با فرهنگ کنسولداری است که جریان سیاسی لبنان از دورانی که نظام دولت عثمانی بر آن مسلط بود متمایز کرده بود. درست است که این کار فرایندی طولانی داشت و سال های متعددی صرف درگیری های روزانه شد و همچنین بروز برخی شکست ها روند آن را به تعویق انداخت اما هنگامی که مداخله سفرا به ویژه سفیر آمریکا در امور لبنان آشکار و غیرقابل تحمل شد و فعالیت سازمان های اجتماعی که از سوی آمریکا حمایت مالی می شدند در مناطق شیعه نشین لبنان محدود شد آنجا بود که تغییری در ماهیت سیاسی لبنان رخ داد که پیش از آن بی سابقه بود.
زمانی که حزب الله در تلاش برای ایجاد تغیراتی در چهارچوب سیاسی لبنان بود، سیاست های قدرت نرم آمریکا حزب الله را مجور کرد به موسسات و گفتمان ها و روایاتش کیفیت ببخشد و آن ها در حوزه هویت، فرهنگ و سیاست ارتقا دهد تا بالاترین هماهنگی را با ساختار لبنان و بیشترین محبوبیت را در میان مردم داشته باشد. حزب الله لبنان حتی توانست با پیام های قدرت نرم آمریکا مبارزه و آنها را محدود کند و مشروعیت آن را از بین ببرد. پیام هایی که به دنبال ایجاد ارزش هایی اجتماعی بود تا وجهه لبنان را بشکند و فرهنگ آن را نزد مردم لبنان به ویژه در میان شیعیان و مسیحیان به حاشیه بکشاند.
بازتولید روایت
حزب الله معنای هویت شیعه را به روشی باز تولید کرد که مقاومت در برابر رژیم صهیونیستی جزئی آمیخته به آن و جدایی ناپذیر ساخت و با استفاده از روایات و تصاویر مذهبی شیعه که از مراجع اصلی فرهنگ آن اخذ شده بود در ایجاد احساسی قوی به وابستگی و وحدت درون جامعه شیعی لبنان سهیم بود. فعالیت های فرهنگی حزبالله مذهب شیعه را هویتی ساخت که با قدرت در خیابان ها و بالکن های خانه ها و حتی بر جسم و صدا و زبان مردم لبنان نمایان شد. با این حال حزب الله در تلاش برای ساخت جامعه ای دینی نبود بلکه به دنبال گنجاندن جامعه شیعی به عنوان کلیتی در هویت مقاومت بود.
حزب الله برای اجتناب از فقدان هویت و بیگانگی فرهنگی اجازه می داد برخی از مفاهیم غربی رواج پیدا کند تا آن ها را با هدف باز تعریفشان بر اساس اعتقادات و نیازمندی های حزب الله به کار گیرد چرا که دریافته بود هدف سیاست های آمریکا تضعیف دین و دینداری نیست بلکه تضعیف راهبرد حزب الله است و خواسته آمریکا ایجاد معنایی غیر انقلابی برای راهبرد حزب الله بدون در نظر گرفتن دینداری بود.
علی رغم اینگه حزب الله با فرهنگ غربی به صورت کلی مخالف بود اما دشمنی با آمریکا را به فرهنگ مرتبط نمی کرد بلکه به سیاست های آمریکا و آنچه که جامعه لبنان را به نابودی و ویرانی میکشاند مرتبط می کرد برای همین تلاش می کرد جذابیت فرهنگ آمریکایی را از طریق متوجه ساختن مردم به سیاست های واشنگتن در خاورمیانه مهار کند. بدین صورت حزب الله توانست تحولات را قابل درک کند و تصویری از مقاومت به طرفدارانش ارائه کند که نشان دهد حزب الله جنبشی دینی مخالف با غرب یا آمریکا نیست بلکه جنبشی ملی و مخالف با امپریالیسم است.
حسام مطر، نویسنده و پژوهشگر لبنانی قدرت نرم آمریکا را در راستای رواج گسترده الگوهای مصرف غربی میان جوانان دانسته تا از این طریق قدرت ارزش ها و استاندارهای حزب الله را در جامعه کاهش دهد. با ین حال او اینگونه نتیجه گیری می کند که حضور حزب الله در میان جوانان شیعه به نفع چشم انداز دینی معتدل و سازگار با فرهنگ است که در آینده سیاسی نیز موثر می باشد.
بازتعریف نزاع اجتماعی
زمانی که برخی از چپگراها ادبیات نزاع اجتماعی را فراموش کرده و به سرمایه های کشورهای حاشیه خلیج فارس گرایش پیدا کرده اند حزب الله ادبیات مخالف با استعمار را برگزیده و بسیار از آن استفاده می کند تا خواسته های اجتماعی طبقات فقیر و متوسط جامعه را واقعبینانه بیان کند. در این ادبیات جایی برای توهم های اقتصادی وجود ندارد بلکه موانع بنیادین و سیاسی برای هرگونه تلاش اصلاحگرایانه را قابل درک می کند.
سید حسن نصرالله، رهبر حزب الله لبنان در سخنان انتخاباتی خود وعده هایی نداد که حزب الله توان اجرایی کردن آن را نداشته باشد. گفتمان اجتماعی، به ویژه طرح حکومتی قوی و عادل به مبارزه با روایت شبه نظامی بودن حزب الله کمک کرد و این امکان را برایش فراهم ساخت که خودش را به گونه ای معرفی کند که آن را برای برقراری ارتباط با هرگونه تشکل های اجتماعی و فرهنگی لبنان توانمند سازد. گفتمان اجتماعی تنها بیانگر خواسته های آینده حزب الله نیست بلکه تحولات طبقه متوسط در میان شیعیان و گستره تاثیر و تاثر آن از سیاست های حزب الله را نیز بیان می کند. چرا که بیشتر تایید کنندگان حزب الله از طبقه متوسط جامعه و از جمله تحصیلکرده ها هستند.
این گروه از جامعه در برخی از تولیدات غربی ارزش های پذیرفته شده دینی می بینند و حتی برخی از دیندارن نیز روش جدیدی از دینداری را از راه تعریف مجدد برخی از ارزش های اسلامی به صورتی که پایبندی کمتری به دین دارد و بسیاری از دانشجویان شیعه آن را اتخاذ کرده اند.
حزب الله از راه سیاست های واقعگرایانه که مجموعه ای پذیر و تاثیر گذاری بود جوانب مختلف این پدیده را مهار کرد. در عرصه فرهنگی سعی کرد استقبال و بخشش بیشتری داشته باشد تا کسانی که پایبندی کمتری دارند را جذب و گسترش این دینداری مدرن را مهار کند. در عرصه اجتماعی نیز حزب الله در صدر طبقه متوسط شیعه قرار گرفت و به وسیله آنها به مسائل داخلی از جمله مبارزه با فساد و حل و فصل اوضاع زیست محیطی پرداخته و ارزش ها و فعالیت های دینی را مجددا تعریف کرده و حزب الله به سمت ازادسازی فعالیت های اجتماعی از چهارچوب خیرخواهانه بودن به ورود فعال و سازنده در حکومت و ترسیم سیاست های کلی آینده سوق دادند.
پیروی های متعدد حزب الله در جنگ هایی که از ابتدای تاسیس آن تاکنون داشته است اما منطق مبارزه حزب الله را مجبور کرد تا روش های جدیدی از دینداری را بپذیرد و ماهیت اجتماعی را بازسازی کند که اعتدال دینی و پذیرش فرهنگی و ورود سازنده به قوه مجریه از جمله نشانه های آن است.