بارزانی نتوانست در اداره اوضاع و پیشبرد وحدت میان جناحهای سیاسی کرد، نقش مثبت را ایفاء کند. ضعف مدیریتی و ناتوانی بارزانی در اداره دموکراتیک و قانونی اقلیم کردستان بهتدریج زمینه را برای روبرو شدن او با بحران مشروعیت فراهم کرد.
الوقت: مسعود بارزانی، همراه با جلال طالبانی رئیس جمهور سابق و خانهنشین شده عراق در سالهای بعد از 2003 مهمترین شخصیت های سیاسی کرد نه تنها در اقلیم کردستان، بلکه در کل عراق بودهاند.
در سالهای ابتدایی بعد از آزادسازی عراق، این دو شخصیت به سطحی بزرگ از مشروعیت و مقبولیت در میان شهروندان اقلیم کردستان دست پیدا کردند. همگرایی و همکاری این دو شخص زمینهساز ثبات سیاسی و امنیتی در اقلیم کردستان بود و سیاستهای عقلانی آنها روندی از پیشرفت مناسب را برای شهروندان اقلیم کردستان در پی داشت. با این وجود، بعد از بیماری جلال طالبانی رئیس جمهور عراق و رئیس حزب اتحادیه میهنی کردستان در سال 2013 شاهد برجسته شدن نقش مسعود بارزانی در اقلیم کردستان بودهایم. زیرا در سالهای قبل از 2013 در ایدهآلترین شرایط بارزانی نقشی هم سطح با طالبانی ایفاء میکرد و حتی بسیار بر این باور بودند که سیاستمرد اول عرصه سیاسی اقلیم کردستان و حتی عراق جلال طالبانی است.
اما بعد از این رویداد، بار مسئولیت بیش از هر شخص دیگری بر دوش بارزانی قرار گرفت. اما واقعیت آن است که او نتوانست در اداره اوضاع و پیشبرد وحدت میان جناحهای سیاسی کرد، نقش مثبت را ایفاء کند. ضعف مدیریتی و ناتوانی بارزانی در اداره دموکراتیک و قانونی اقلیم کردستان بهتدریج زمینه را برای روبرو شدن او با بحران مشروعیت فراهم کرد. در راستای تحلیل دقیق این موضوع، مهمترین ابعاد و زمینههای بحران مشروعیت رئیس اقلیم کردستان را میتوان در 5 محور مورد بازخوانی قرار داد.
1- پایان دوران قانونی زمامداری بارزانی
بدون تردید اولین و مهمترین موضوعی که موجب کاهش مشروعیت بارزانی شده است در ارتباط با غیرقانونی بودن زمامداری او است. بر اساس قانون اساسی و نیز توافقات پارلمانی جناحهای سیاسی در 19 آگوست 2015، مدت زمامداری مسعود بارزانی که در سال 2013، بر اساس توافق سیاسی به مدت دو سال تمدید شده بود به پایان میرسید. اما در 19/8/2015، نه تنها بارزانی از قدرت کنار نرفت، بلکه با حکم صوری شورای صدور احکام اقلیم کردستان در اربیل مدت زمامداری او تا زمانی که شخصی جایگزین او نشده است، تمدید شد. این مساله موجب خشم و نارضایتی تمامی احزاب اصلی اقلیم کرده شده و آنها حکومت بارزانی را غیرقانونی و برخلاف توافقات موجود میدانند. در نتیجه، نه تنها احزاب سیاسی اقلیم، بلکه بخشی بزرگ از شهروندان کرد، باوری به بارزانی و حکومت او ندارند و مشروعیت او را ناشی از قدرت نظامی حزب تحت کنترل او ارزیابی میکنند و نه رای و اراده مردم.
2- بحران دارایی افسارگسیخته در اقلیم کردستان
یکی دیگر از موضوعاتی که زمینهساز بحرام مشروعیت برای رئیس اقلیم کردستان شده است، در ارتباط با بحران دارایی است که طی سالهای اخیر گریبانگیر اقلیم کردستان شده است. گسترش دامنه اختلافات اربیل با حکومت مرکزی در زمینه فروش ذخایر نفتی و بودجه نیز عاملی شدند تا سهم 17 درصدی اقلیم کردستان از بودجه ملی عراق از سوی بغداد قطع و یا با کاهش چشمگیر روبرو شود. این رویداد زمینهساز ایجاد بحران مالی بزرگی در مرزهای اقلیم شده است. بسیاری از کارمندان و حتی پیشمرگههای کرد که در صفوف جبهه نبرد با داعش حضور دارند به مدت چند ماه هیچ حقوقی را دریافت نکرده اند. همین موضوع موجب شده است که شهروندان ناراضی که به شدت با مضیقه مالی روبرو شدهاند، با انجام اعتراضات مختلف در منطقه سلیمانیه و حلبچه به اعتراض از روند موجود بپردازند.
علاوه بر این، بدهکاری حکومت اقلیم به شرکتهای پیمانکار در عرصه نفت و گاز اقلیم (1 میلیارد و 981 میلیون دلار بدهکاری به شرکت اماراتی دانا گاز) و مساله ناتوانی وزارت منابع طبیعی در فروش مستقل نفت اقلیم مسائل دیگری هستند که شهروندان اقلیم کردستان را به حل مشکلات اقتصادی آنان نا امید کرده است. مجموع این مسائل تا حد زیادی بر کاهش محبوبیت و مشروعیت بارزانی تاثیر گذاشته است.
3- شکست نیروهای پیشمرگ وابسته به بارزانی در جریان دفاع از شهر سنجار در برابر حمله داعش
شکست نیروهای پیشمرگ وابسته به حزب دموکرات کردستان در جریان حمله داعش به سنجار، که تحت رهبری مسعود بارزانی قرار دارد؛ یکی دیگر از محورهایی است که به شدت برای مشروعیت بارزانی دردسرساز شد. در واقع، عدم مقاومت و فرار نیروهای بارزانی موجب شد تعداد زیادی از کردهای ایزدی که بیشتر آنان زنان و دختران بودند، اسیر نیروهای تروریست داعش شوند. این موضوع در سطح داخلی اقلیم کردستان و حتی در سطحی بینالمللی مایه شرمساری بزرگی برای بارزانی بود و حتی بعد از کنترل مجدد شهر سنجار از سوی نیروهای پیشمرگ، موضوع نوع از دست دادن سنجار به عاملی مهم برای بحران مشروعیت بارزانی تبدیل شده است.
4- حزبگرایی و عدم اعتنا به خواستههای دیگر احزاب
رفتار مسعود بارزانی در قامت رهبر حزب دموکرات کردستان عراق و نه رئیس اقلیم کردستان به عاملی مهم برای مخالف جدی سایر جریانات سیاسی اقلیم کردستان با برنامهها و گفتههای وی تبدیل شده است. در واقع، طی سالهای اخیر بارزانی بدون اعتنا به خواستههای دیگر احزاب، جریان سرمایه و قدرت را در دست حزب دموکرات کردستان عراق قرار داده است. حتی تندروی جریانهای وابسته به او به حدی بوده است که در سال 2015 بصورت یکجانبه با ممانعت از ورود یوسف محمد رئیس پارلمان کردستان عراق زمینه را برای تعطیلی پارلمان در مرزهای شمال عراق فراهم کرد. در نتیجه اقدامات بارزانی، در شرایط کنونی هیچ کدام از احزاب سیاسی که در قالب دولتی ائتلافی کابینه هشتم حکومت اقلیم را تشکیل دادند، حاضر نیستند که از مواضعی که اتخاذ نمودهاند برای حصول به توافق کوتاه بیایند و راهحلی جدید را پیشروی جامعه اقلیم کردستان برای گذار از بحرانهای موجود ارائه دهند.
5- ناتوانی در حل مشکلات و مصائب اقلیم کردستان با حکومت مرکزی عراق
در سالهای بعد از 2003 همواره کردها به دلیل همبستگی و بهواسطه نفوذ جلال طالبانی رئیس جمهور سابق عراق در مذاکره با حکومت مرکزی موضعی مشترک داشتند و در برهههای مختلف همانند سالهای 2005 و 2009 نقشی کلیدی را در حصول توفق میان همه جناحهای سیاسی عراقی (نه تنها کردها با حکومت مرکزی) داشتند. اما اکنون احزاب در دو دسته موافقان و مخالفان همکاری با حکومت مرکزی تقسیم شدهاند که در این شرایط دیگر نمیتوان شاهد جبههای متحد از کردها برای حل اختلافات با بغداد بود.
در این میان بارزانی به شدت مخالف حل مشکلات با بغداد است و بیشتر سیاست واگرایی از مرکز و حرکت به سمت استقلال را در پیش گرفته است. این اقدام در شرایطی است که با قطع سهم 17 درصدی بودجه اقلیم کردستان از بودجه سالانه عراق، حجمی وسیع از مشکلات و مصائب پیشروی حکومت و شهروندان اقلیم کردستان قرار گرفته است. در این شرایط بارزانی نه توان آن را دارد که مشکلات را حل کند و نه برنامهای مشخص را برای همکاری با حکومت مرکزی دارد. در این شرایط بیش از پیش شهروندان اقلیم کردستان باور خود را به عملکرد و برنامههای بارزانی از دست میدهند.