الوقت- در نشست تخصصی «چشم انداز نظامی - امنیتی و سیاسی سوریه پس از آزادی حلب» که در محل پایگاه خبری – تحلیلی الوقت برگزار شد؛ دکتر محمد علی مهتدی، پژوهشگر ارشد در پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه و دکتر احمد زارعان معاون پژوهش موسسه اندیشه نور به ایراد سخنرانی درباره آثار و نتایج سیاسی و نظامی آزادسازی حلب پرداختند.
در این نشست که صبح روز دوشنبه (20/ 10/95) برگزار شد؛ آقایان دکتر مهتدی و زارعان در پنج محور اصلی به ایراد نظرات و دیدگاه های خود پرداختند.
در بخش نخست این نشست، به چرایی اهمیت آزادسازی حلب در صحنه بحران سوریه پرداخته شد که متن کامل آن در ادامه آمده است.
دکتر مهتدی:
آزادسازی حلب دارای اهمیت زیادی است. لاوروف، وزیرخارجه روسیه برای چندین بار این جمله را تکرار کرد که سرنوشت حلب، نه فقط سرنوشت سوریه را که سرنوشت منطقه را تعیین خواهد کرد. وی در مورد اهمیت حلب معتقد است که سرنوشت حلب، سرنوشت کل بحران سوریه را تعیین می کند. شاید پوتین هم این نظر را داشته باشد.
می توان گفت که حلب دومین پایتخت سوریه بعد از دمشق است. همچنین، حلب پایتخت اقتصادی سوریه است. از این رو، با آزادسازی حلب تحول بزرگی در سوریه رخ خواهد داد. اما به نظر من، اهمیت آزادسازی حلب صرفا به دلیل وجود این عوامل نیست. بلکه اهمیت این آزادسازی در وجود عوامل دیگری نیز است. اگر ما تکفیری های تروریست در سوریه را میان داعش و جبهه النصره تقسیم کنیم تمام گروه های موجود در زیر پرچم جبهه النصره و فتح الشام، در حلب مستقر بودند. اگر حلب آزاد شود و این گروه ها سرکوب شوند، ده ها سازمان وهابی تحت عنوان جبهه النصره سرکوب می شوند و از میان این گروه ها تنها داعش باقی می ماند که بیشتر در شرق سوریه و در شهر رقه و دیر الزور و تا حدودی در بخش شمالی سوریه و در شهرالباب است. در واقع با وجود چنین شرایطی پنجاه درصد مسئله حل می شود. به نظر من، این مسئله دارای اهمیت است. از آنجایی که آزادسازی حلب از طریق عملیات زمینی و در شهر است و با جنگ های کلاسیک که در خارج از شهرها رخ می دهد، متفاوت است. زیرا این جنگ ها بصورت تاکتیکی و از طریق پیشروی نیروها و گرفتن زمین انجام می شوند. وقتی صدها هزار نفر از تروریست ها در فضای داخلی ساختمان ها تجمع می کنند، اگر بخواهیم به روش های کلاسیک عمل کنیم، صدها هزار نفر از افراد بی گناه کشته می شوند.
برای روس ها این مسئله که جنگ ها کلاسیک باشد یا نباشد فرقی ندارد. تجربه نشان داده که روس ها از تاکتیک سرزمین سوخته استفاده می کنند. آنچه برای روس اهمیت دارد این است که طرف مقابل آنها شکست بخورد و اینکه تلفات نظامی تا چه اندازه باشد، برای آنها اهمیتی ندارد. ولی برای ایران، دولت سوریه، ارتش سوریه و نیروهای همردیف، این مسئله دارای اهمیت زیادی است.
حلب به دو بخش غربی و شرقی تقسیم شده بود و گروه های تکفیری در شرق حلب بودند. در این شرایط عملیات بصورت جویدن و جلو رفتن شروع شد، بصورتی ک بعد از گرفتن یک خیابان و محله وارد محله دیگر شدند. حملات از شمال شروع شد و در جنوب به منطقه رام الصید وارد شدند و روز به روز محاصره گروه های تکفیری بخصوص جبهه النصره تنگ تر شد. بر این اساس بود که این گروه ها تسلیم شدند و حلب آزاد شد. این آزادی به دلایل مختلفی بود؛ یک عامل تاثیر روانی تروریست ها بود. چون آنها متوجه بودند که حلقه محاصره دائما در حال تنگ تر شدن است. اما در نهایت برای اینکه میزان ویرانی و کشتار غیر نظامیان کمتر شود، مذاکراتی با ترکیه انجام گرفت و ترک ها پادرمیانی کردند و در نهایت باقیمانده افراد مسلح در حلب پذیرفتند تا از حلب خارج شوند. در واقع، آنها چاره ای جزء این نداشتند. خروج تکفیری ها توسط ترکیه صورت گرفت. البته ترکیه با قطر و عربستان ارتباطاتی داشتند ولی این کشورها هم پذیرفته بودند که تکفیری ها به جای اینکه نابود شوند، از حلب خارج شده و در جبهه دیگری از اینها استفاده شود.
مسئله دوم این است که زمانی که خروج این گروه ها شروع شد، این بحث مطرح شد که چرا اینها بصورت مجانی خارج شوند و بهتر است که ما از خروج اینها امتیازی بگیریم. قرار شد این امتیاز را در فوعه و کفریا بگیرند. این دو شهر، چهار سال پیش در محاصره بودند و در این منطقه زیر فشار شدید بودند، امکانات زندگی، معیشتی و بیمارستانی نداشتند و در نهایت پذیرفتند که با خروج اینها شیعیان هم از دو شهر خارج شوند. جالب بود که اینها بعد از خروج از این دو شهر به حلب رفتند و مورد استقبال مردم این شهر قرار گرفتند، یعنی مردمی که به خانه های خودشان بازگشته بودند. استقبال مردم حلب که سنی هستند از مردم فوعه و کفریا که شیعه بودند مهم بود ولی در این زمینه تبلیغات مؤثری نداشتیم. چون این موضوع نشان می دهد که مشکل، شیعه و سنی نیستند و مسئله شیعه و سنی کاملا ساختگی است.
موضوع حلب بعد از آزادی، پیچیدگی خاص خودش را دارد و در زمینه تحلیل حلب اختلافاتی بوجود آمد. آنچه مسلم است اینکه آزادسازی حلب یک نقطه عطف است و بعد از آزادی حلب وارد یک فصل جدیدی از بحران سوریه می شویم. این فصل جدید همراه با اقدامات ایران و روسیه، منهای جنگ علیه داعش در دیرالزور و در رقه به این معنا است که از این زمان، بعد سیاسی حل بحران سوریه مطرح است و عملیات نظامی رنگ می بازد و تحت الشعاع عملیات سیاسی است. شاید به همین دلیل روس ها اعلام به شروع کاهش نیروها در سوریه می کنند و حتی گفتند که ناو عظیم هواپیمابر کوزوسف را از شرق مدیترانه خارج می کنند. بعد از آن ما شاهد کنفرانس سه جانبه ایران، روسیه و ترکیه در مسکو بودیم. دکتر ظریف از طرف ایران دراین کنفرانس شرکت کرد و لاوروف از طرف روسیه و چاووش اوغلو هم از طرف ترکیه شرکت کرد. بر اساس نتایج این نشست قرار شد تا آتش بس سراسری در کل خاک سوریه انجام شود و این همان راه حل سیاسی بود.
دکتر زارعان:
شهرحلب پیش از بحران جمعیتی حدود سه ملیون نفر داشت. در واقع حلب از لحاظ جمعیتی پرجمعیت ترین شهر سوریه و از لحاظ وسعت هم بزرگترین شهر سوریه بود. در حقیقت حلب قلب اقتصادی سوریه بوده و دارای شهرک های صنعتی متعددی بود که در این شهر صنایع سبک و نیمه سبک بسیاری فعالیت می کردند. از این رو، حلب قطب اقتصادی سوریه محسوب می شد. از طرف دیگر حلب از اهمیت تاریخی و هویتی هم برخوردار بود. زیرا حلب برای چند دهه مرکز سلسله حمدانیان بوده و این سلسله از علاقه مندان به اهل بیت بودند. بعدها هم عثمانی ها به این منطقه و به این شهر توجه زیادی داشتند. قرابت حلب با ترکیه بر اهمیت استراتژیک این شهر افزوده است.
بنابراین بهتر است که ما دو وضعیت را بررسی کنیم:
وضعیت اول؛ اگر حلب سقوط می کرد، چه اتفاقی می افتاد؟
وضعیت دوم؛ اکنون که حلب آزاد شده چه دستاوردهایی برای ما محقق شده است؟
بررسی وضعیت اول:
اگر حلب سقوط می کرد در واقع مهمترین شهر سوریه بعد از دمشق سقوط کرده بود. این مسئله روحیه معارضین را تقویت می کرد و در نقطه مقابل روحیه ارتش را تضعیف می کرد. اگر روحیه ارتش تضعیف می شد این امکان وجود داشت تا شاهد سقوط شهرهای دیگری که به تروریست آلوده هستند، باشیم.
همچنین با سقوط این شهر، امکان اجرای مدل صنعا- عدن در سوریه پیش می آمد و این امکان وجود داشت که شورای معارضین، حلب را به عنوان پایتخت اعلام کنند؛ همانطور که عدن را در مقابل صنعا مطرح کردند تا از ارزش استراتژیک صنعا کم کنند.
اگر حلب بعنوان پایتخت معارضین مطرح می شد، بتدریج آنها ساختار کارگزاری خود را در حلب مستقر می کردند و مقدمات مشروعیت زدایی نظام سوریه را در سطح بین المللی فراهم می کردند و به نحوی ممکن بود، کرسی های سوریه در سازمان های منطقه ای و بین المللی به معارضین واگذار شود. به نظر من، این مهم ترین خطری بود که سقوط حلب را متوجه نظام سوریه و محور مقاومت می کرد. یعنی هم حلب از تجزیه سرزمینی و هم از مشروعیت زدایی نظام سوریه نجات یافت.
یکی از دغدغه های اصلی محور مقاومت و جمهوری اسلامی ایران از همان ابتدا، جلوگیری از سقوط حلب بود. ما برای حفظ حلب هزینه های زیادی دادیم و نسبت به سقوط حلب نگران بودیم. شاید این نگرانی را برای سایر نقاط سوریه مانند؛ رقه، دیرالزور و ادلب نداشتیم. حلب یک وضعیت ویژه ای داشت. حلب و بخصوص منطقه دابق که در شمال حلب است، در بعد آرمانی برای گروه هایی مانند داعش دارای اهمیت است.
بررسی وضعیت دوم:
مهم ترین تاثیر حلب این است که روایت دشمنان داخلی و خارجی نظام سوریه و محور مقاومت، ضرورت براندازی نظام سوریه را از طریق نظامی و قریب الوقوع بودن این حادثه باطل کرد. این روایت از ابتدای بحران توسط غول های رسانه ای عربی و غربی بصورت مکرر تبلیغ می شد. اردوغان در اوایل بحران گفته بود که بزودی مزار صلاح الدین ایوبی را زیارت و نماز را در مسجد جامع اموی اقامه خواهم کرد. در حقیقت بعد از آزادی حلب این روایت ترک خورد و باطل شد ودیگر کسی این ادعا را ندارد که نظام سوریه از طریق نظامی قابل شکست دادن است. چون این پیروزی تا این اندازه استراتژیک است که بتواتیم ادعا کنیم که کل پرونده و بحران سوریه تعیین تکلیف شده است.
بعد از اینکه این روایت باطل شد، بر روایت دیگری توسط محور مقاوت و نظام سوریه تاکید شد و این روایت این است که اقدامات نظامی مؤثر نیست و باید به نظر و اراده و خواست مردم سوریه احترام گذاشت. همچنین باید میان معارضین و تروریست ها تفکیک قائل شد و ابتدا باید با تروریسم مقابله کرد. در واقع این روایت را در نگاه مسکو و در توافقنامه آتش بس نیز ملاحظه می کنیم. اینکه معارضین ادعا کنند که اسد برود، کنار گذاشته شد. و این دستاورد استراتژیک آزادی حلب بوده است.
از سوی دیگر روحیه ارتش و محور مقاومت تقویت شد و در مقابل تروریست ها در وضعیت ضعف و سستی قرار گرفتند و خروج گروه گروه تروریست ها به معنی پذیرش شکست است و اینکه اینها مقابله با نظام را رها کردند و حاضر شدند تا جابجا شوند و این طبیعتا باعث افزایش ظرفیت سیاسی نظام سوریه در مذاکرات آتی شد. به هر حال قاعده ای وجود دارد که هر کس در عرصه نظامی دست برتر داشته باشد در عرصه سیاسی هم دست برتر داشته و موفق تر عمل خواهد کرد.
در کنار همه اینها، پیروزی در عملیاتی که از لحاظ ماهیت و شیوه عملیات شهری محسوب می شود، دستاورد دیگری است. بالاخره جنگ در مناطق شهری و مناطق مسکونی بود و عملیات ها در مدت طولانی انجام می شد. عملیات در حلب از مهر سال گذشته کلید خورد و عملیات نصر یک و نصر دو منجر به آزادی نبل و الزهراء شد و آزادی سرزمین ها بصورت وجب به وجب اتفاق افتاد. چنین عملیاتی حداقل تلفات را گرفت. این تبلیغات که حلب به شهر سوخته تبدیل شد، واقعی نیست. محور مقاومت به گونه ای عمل کرد که کمترین آسیب به ساکنان برسد. اگرچه معارضین از مردم به عنوان سپر انسانی استفاده می کردند و نظام مدارا کرد. عملیات حلب از زمانی که اراده آزادی رقم خورد تا زمانی که آزاد شد پانزده ماه طول کشید و علت طولانی شدن ملاحظات انسانی بود. نظام سوریه این ملاحظات را رعایت کرد و تمهیدات لازم را برای خروج مردم از مناطق درگیری اتخاذ کرد و مردم را در مناطق امن اسکان داد. این شکل از جنگ و این نوع پیروزی دستاورد دیگری است که مهم و ارزشمند می باشد.
ادامه دارد.....