الوقت_ روابط ايران و حماس از زماني كه اين جنبش در سال 1367 رسما اعلام موجوديت كرده است رو به گسترش بوده و ابعاد مختلفي را دربرميگرفته است و در آينده و طبعا تا زماني كه اين جنبش آرمان فلسطين را در راس برنامههاي خود دارد، اين روابط وجود خواهد داشت و بر ابعاد آن افزوده ميشود. كما اينكه اين جنبش در طول دوره حيات خود بيشترين حمايت و كمك كه شامل موارد استراتژيك ميشده، از جمهوري اسلامي دريافت كرده است .
روابط ايران و جنبش مقاومت اسلامي حماس برخلاف آنچه مشهور شده است هيچگاه و از جمله در طول دوران بحران سوريه قطع نشده و به موضوعي كماهميت هم تبديل نگرديده است چرا كه هم ايران و هم حماس به اين رابطه بعنوان يك موضوع راهبردي و غيرقابل خدشه نگاه ميكنند. در اين بين آن دسته از جريانات درون فلسطيني يا درون ايراني و يا در سطوح منطقهاي و بينالمللي كه اين رابطه را شكلدهنده به وضعيتي انقلابي-اسلامي دانسته و آن را نامطلوب ارزيابي ميكنند، هرازچند گاهي و بخصوص در شرايط حساستر از پديدآمدن شكاف و نقار ميان ايران و حماس سخن گفتهاند .
جنبش اسلامي حماس اساسا يك حركت جهادي و در عين حال يك حركت اصولگراي معتدل است و در طول دوره حيات 27 ساله خود و در كشاكش انواع رخدادها بر مدار «جهاد» و «اصول» حركت كرده است. اگر به ريشههاي حماس كه اخوانالمسلمين است و علت جدايي آن از اين جريان نگاه بيندازيم ميتوانيم برجستگي آن دو عنصر را به وضوح در پرونده و كارنامه حماس ملاحظه نمائيم. اخوانالمسلمين در مصر و فلسطين از زمان رياست «حسن المصيبتي» بر اين جنبش در مصر، عنصر «جهاد» را كه مهمترين اصل وجودي آن بود، ترك كرد... و با شعار «جهاد نه، دعوت» به يك تغيير نگرش اساسي رسيد. آنان حتي زماني كه در مصر قدرت را بدست گرفته و به رياستجمهوري رسيدند، پا را از محدوده يك حركت دعوتگرا فراتر نگذاشتند و اين در حالي بود كه آنان در اواخر دوره رياستجمهوري كوتاه خود براي حفظ خويش به تندروهاي سلفي تكفيري روي آوردند و با آنان هم پيمان گرديدند .
وقتي ما حركت حماس در اين 27 سال را مطالعه ميكنيم ميتوانيم نقاط قابل انتقادي در آن پيدا كنيم ولي نميتوانيم در هيچ مرحلهاي آن را در قامت «افراطي تكفيري» و يا «سازشكار و اصولگريز» ببينيم. حماس در مرحلهاي كه اخوان عنصر جهاد را به كنار نهاده بود، با اين جنبش زاويه داشت و هم زماني كه دردوره رياست جمهوري محمد مرسي به سمت افراطگراهاي سلفي رفته بود، با آن به بحثهاي انتقادي ميپرداخت. از اين رو رابطه اخوانالمسلمين با جمهوري اسلامي تابع نوسانات زياد بود و تا مرحله قطع كامل پيشرفت ولي رابطه حماس با ايران اگرچه گرمي و سرديهايي را هم تجربه كرد اما هيچگاه از نقطه استراتژيك فاصله نگرفت .
جنبش حماس در مجموع توانسته است از افراطگرايي دور باشد و تعادل مذهبي فكري خود را حفظ كند از اين روست كه حماس در غزه و كرانه باختري و در محيط خارج از آن با همه گروههاي فلسطيني رابطه فعال دارد رابطه توامان با فتح و جنبش جهاد اسلامي كه دو سوي نگرشهاي فلسطيني- فلسطيني به حساب ميآيند، به خوبي بر اين موضوع تاكيد ميكند كه حماس توانسته است به صورت شمع جمع فلسطينيها عمل كند. در عين حال اين اعتدالگرايي و افراطستيزي، حماس را در موضع سازشكاري قرار نداده است از اين رو رابطه حماس با حكام عرب وابسته به آمريكا هيچگاه، صميمي نبوده است. حماس در سختترين شرايط و در حالي كه به حمايت مالي دولتهايي نظير دولت رياض احتياج مبرم داشته است اما «اصولگرايي» به معناي حركت در صراط مشخص معطوف به آزادي فلسطين آن را از پذيرش طرحهاي خائنانه دولتهاي عربي بازداشته است. همين الان و در شرايطي كه فلسطينيها درگير بحران مالي هستند، رابطه حماس و رياض تقريبا در وضعيت «قطع كامل» قرار دارد و ميتوان گفت در هيچ زماني رابطه عربستان و حماس تا اين اندازه بحراني نبوده است علت اصلي عدم علاقه عربستان به عادي سازي رابطه با جنبش حماس، تأكيد جنبش مقاومت فلسطين بر حفظ رابطه با جمهوري اسلامي است. مقامات سعودي طي سالهاي گذشته و نيز پس از جنگ 51 روزه رژيم صهيونيستي عليه غزه بر اين نكته تأكيد كردهاند كه حماس و ساير فلسطينيها بايد بين رابطه با ايران و اعراب يكي را انتخاب نمايند. بغض سعوديها نسبت به حماس تا آنجا پيش رفته است كه طي دو سال گذشته، عربستان از صدور «ويزاي عمره» براي اعضاي جنبش حماس خودداري كرده و عملاً اجازه نداده است پاي آنان به بيتاللهالحرام برسد. حدود 3 سال پيش يكي از مقامات سعودي به نمايندگي از سوي ملكعبدالله پادشاه سابق عربستان با يك مقام ارشد حماس در دوحه ديدار كرد و به او گفت: آنچه شما از ايران ميگيريد را ما به شما ميدهيم و علاوه بر آن حمايتهاي ديگري هم از شما به عمل ميآوريم به شرط آنكه شما رابطه با ايران را قطع كنيد. اين مقام حماس در پاسخ و به نمايندگي از جنبش مزبور گفته بود: «ما براي بحث فلسطين و آزادي آن به رابطه با همه كشورهاي جهان اسلام احتياج داريم و نميخواهيم رابطه با بخشي از جهان اسلام را از دست بدهيم و رابطه با بخشي ديگر را جايگزين آن نمائيم» اين به معناي ترجيح رابطه با ايران بود .
در مورد عملكرد حماس در پرونده سوريه نكات قابل تأملي ديده ميشود ولي اگر ما براساس دو معيار «جهادي» و «اصولگرا» به رفتار حماس در اين مورد نظر بياندازيم ميتوانيم به پاسخ بعضي از سؤالات برسيم. جنبش مقاومت اسلامي فلسطين حماس، 8 ماه پس از آغاز بحران سوريه در اين كشور ماند و آن را ترك نكرد. اين مقطعي بود كه حركت معارضه در سوريه صرفاً سياسي بود و به ورطه اقدامات تروريستي نرسيده بود در اين مقطع مقامات حماس به رهبري خالد مشعل تلاش كردند تا يك «حد وسط» پيدا شود به گونهاي كه هم دولت اسد كه مهمترين پشتيبان عرب مبارزات فلسطينيها بود، حفظ شود و هم اصلاحاتي صورت پذيرد و فضاي اجتماعي سوريه آرامتر باشد. اما اين تلاشها عملاً به جايي نرسيد و اين در حالي بود كه حجم و وزن توطئهها و فشارها عليه دولت و مردم سوريه دائماً رو به فزوني ميگذاشت. در اين ميان آن بخش از حماس كه در خاك سوريه بود، در آذرماه 1390 دمشق را ترك كرد و به دوحه رفت كه البته اقدام قابل قبولي نبود. اين در حالي بود كه در درون حماس سه ديدگاه تا حدي متمايز وجود داشت. يك گروه با محوريت خالد مشعل كه از دمشق به دوحه رفته بود و موضع انتقادي نسبت به دولت سوريه داشت. يك جريان در داخل غزه با محوريت اسماعيل هنيه بود كه موضعي ميانه داشت و در عين حال كمتر فعال بود و يك موضع هم متعلق به شاخه نظامي جنبش حماس يعني گردانهاي شهيد عزالدين قسام به رهبري محمد ويص بود كه بر حمايت از دولت سوريه بعنوان مهمترين دولت عرب حامي فلسطين تأكيد ميكرد .
رابطه حماس و دولت سوريه بعد از عمليات خرداد ماه 1391 كه القصير با محوريت حزبالله آزاد شد، دوره تازهاي را تجربه كرد و آرام آرام مواضع حزبالله و حماس به هم نزديك و نزديكتر شد. اين نزديكي حماس به حزبالله در جريان عمليات رژيم صهيونيستي در مزرعه الامل سوريه در 28 دي ماه 93 و سپس پاسخ حزبالله به اين رژيم در هشتم بهمن ماه اين سال به نقطه مطلوب نزديك شد. در اين ميان رهبران حماس با ارسال پيام و برگزاري مراسم جشن، پشتيباني خود را از حزبالله اعلام كردند. نامه محمد ويص فرمانده ارشد نظامي حماس به سيد حسن نصرالله وحدت نظر اين دو جنبش را بخوبي نشان داد .
يك نكته مهم در بحث بررسي افكار و عملكرد حماس بحث نظر اين جنبش در ارتباط با گروههاي تندرو سني است. حماس از زماني كه به وجود آمد هيچگاه به اين گروهها نظر مثبت نداشته است و از اين رو در جريان پيدايي گروههاي تندرو و تروريستي سني، حماس با آنان همراه نشد و رنگ تندروي پيدا نكرد اين در حالي بود كه اگر رهبران حماس به ظواهر تكيه داشتند، بايد گروههاي تندرو سني را يك فرصت تلقي ميكردند اما رهبران حماس برخلاف رهبران شبه اخواني تركيه با اين گروهها در مصر، ليبي، تونس، سوريه، عراق، لبنان و مناطق فلسطيني همراه نشدند. يك رهبر گروه حماس معتقد است تروريستها نه تنها يك فرصت نيستند بلكه تهديد بزرگي براي جهان اسلام و يك فرصت براي رژيم صهيونيستي به حساب ميآيند. محمودالزهار و اسامهحمدان دو تن از رهبران حماس اخيراً در مصاحبههاي رسمي، افراطگرايي مذهبي را يك افت براي جهان اسلام و گروههاي فلسطيني را از آنان بري خواندند .
حماس مثل هر گروه ديگر حتماً در پرونده 27 ساله خود اشتباهاتي هم دارد اما در مجموع ميتوان حركت آن را در يك خط مستور ارزيابي كرد. حماس مسير خود را تغيير نداده است اما در عين حال به دليل آنكه در اداره فلسطينيها دچار مشكلات عديدهاي هستند و شرايط مختلف را با سختي از سر ميگذرانند، دچار افت و خيزهايي هم ميشوند .
سعدالله زارعي