الوقت- در حالی که تلاشهای دولت افغانستان با حزب اسلامی به رهبری حکمتیار برای به رسیدن به توافق صلح از 2 سال پیش آغاز شده بود در نهایت پس از فراز و نشيبهای بسیار ، روز پنجشنبه اول مهر توافقنامه ای میان شورای عالی صلح، مشاور امنیت ملی رئیس جمهور و رئیس هیأت حزب اسلامی در کابل امضا شد تا پس ار تائید آن توسط «محمد اشرف غنی» رئیس جمهور «گلبدین حکمتیار» رهبر حزب اسلامی اجرایی شود. اما پس از امضای توافق نامه صلح، این پرسش اساسی در میان تحلیلگران و کارشناسان حوزه افغانستان مطرح شده است که پیوستن گلبدین حکمتیار به دولت، کمکی به تحقق صلح و امنیت آفرینی در افغانستان خواهد کرد یا نه؟ بر همین اساس نیز یادداشت حاضر با طرح چند نکته اصلی سعی در پاسخگویی به این مساله برآمده است:
- نكته اول اين كه صلح با حزب اسلامي حكمتيار اگرچه دستاوردي براي اشرف غني محسوب ميشود، اما نبايد در خصوص چشمانداز صلح افغانستان خيلي خوشبين بود. چون تا زماني كه استراتژی یک بازیگر در افغانستان منجر به اتخاذ استراتژی رقابتی و تقابلی بازیگر دیگر در این کشور شود، نمیتوان چشمانداز روشنی برای حل و فصل بحران ترسیم کرد. به اين معني كه از يكسو آمريكا و نيروهاي نظامي بيگانه در افغانستان حضور دارند و از سوي ديگر مداخله و نقش حمايتي پاكستان و عربستان از گروههاي افراطي – تروريستي، موجب ميشود تا نتوان از ايجاد صلح و امنيت در افغانستان سخن گفت. آمريكاييها براي رسيدن به مقاصد شوم خود در منطقه از گروههاي افراطي و تروريسم به عنوان ابزاري راهبردي استفاده ميكنند تا تروريسم را در كشورهاي پيراموني افغانستان از جمله ايران و كشورهاي آسياي مركزي و چين و روسيه، گسترش دهند.
- نكته دیگر توجه به نیاتِ حکومتِ پاکستان، مخصوصاً سازمان اطلاعات ارتش آن کشور است؛ زیرا حکمتیار روابط بسیار نزدیک و دیرینه ای با سازمان اطلاعات ارتش پاکستان (آی.اس.ای) دارد و از طرفِ آن سازمان حمایت میشود. از آنزمان تا به امروز تلاش حکمتیار در کنار سایر گروههای افراطی، د رخدمت طراحی و سازماندهی عملیاتهای تروریستی بوده است که بر اثر آن، صدها انسانِ بیگناه به قتل رسیدند و به همین جهت، جامعۀ جهانی نامِ وی را در فهرستِ سیاه قرار داده است. با توجه به این پیشینه، بعید به نظر میرسد که حکمتیار و سازمان اطلاعات پاکستان به دنبال پیشبرد فرآیند صلح در افغانستان باشند. در غير اين صورت تلاش ميكرد تا دولت كابل با طالبان مذاكره و صلح كند نه با حزب اسلامي كه نوعي مهره سوخته است.
- پاكستان يكي از اصليترين بازيگران سياسي افغانستان، نقش حمايت و تجهيز گروههاي وابسته به طالبان را به عهده دارد. پاكستانيها برای نفوذ در افغانستان تلاش ميكنند و این در حالی است كه هنوز دولتمردان افغانستان خط مرزي ديورند بين دو كشور را به رسميت نشناختهاند و همين امر نيز موجب شده تا پاكستان راهبردش را در افغانستان، براساس تشكيل دولتي ضعيف و تحت نفوذ تعريف كند. بنابراين تازماني كه پاكستان چنين راهبردي را در دستور كار خود قرار ميدهد، توافقنامههاي صلح نيز معنايي در افغانستان نخواهد داشت.
- فراز و فرود روابط حزب اسلامی حکمتیار و طالبان نشان میدهد که هر چند حکمتیار در برهههایی بویژه قبل از انتخابات رياست جمهوري در 1393به طالبان نزدیک شد، اما با حمايت حزب اسلامي از انتخابات و نقش غيرمستقيم آن، بین طالبان و حزب اسلامي اختلاف افتاد، اکنون همکاری حزب اسلامی با دولت جهت مقابله با مخالفان مسلح، به نوعی اشاره تلویحی و دهنکجی به طالبان است و احتمال واکنش طالبان در این باره را به همراه خواهد داشت.
- نکته مهم دیگر وضعیت سیاسی دولت وحدت ملی و امتیاز دهی به حکمتیار است. در واقع حزب اسلامی در مقابل پیوستن به صلح از دولت وحدت ملی، امتیازاتی طلبیده است. اگر دولت وحدت ملی نسنجیده و با خوشبینی به برخی خواستههای نامعقول حزب اسلامی نظير گرفتنِ چندین پست دولتی و ...، تن دهد، در اینصورت دچار اشتباه راهبردي شده است؛ زیرا در چنین صورتی نتیجه به نفع پاکستان خواهد بود، نه دولت وحدت ملی. زیرا حضور هوادارانِ گروه حکمتیار در دولت افغانستان در صورتی که تضمینی برای قطع روابط حکمتیار با آی.اس.آی وجود نداشته باشد، میتواند زمینه ساز نفوذ و حضور آیاسآی را در دولتِ افغانستان بیشتر سازد.
- در آخر بايد گفت که در شرایط فعلی، تمرکز اصلی دولت کابل باید به موضوع طالبان و دعوت طرفهای درگیر در مذاکرات صلح برای پیشبرد و کسب نتیجه و دستاورد بهتر باشد تا فراتر از یک اقدام مقطعی و پر ابهامی چون صلح با حکمتیار، بتواند زمینههای لازم برای خروج این کشور از بحران را فراهم آورده و رویکرد تقابلی طالبان را خنثی کند. در واقع تا زمانی که دولت كابل نتواند با گروههاي اصلي مخالف دولت مذاكره كند، صلح در اين كشور بوجود نميآيد و حتي احتمال دارد كه صلح با حرب اسلامي حكمتيار منجر به اتخاذ استراتژی استراتژی تنازع و تقابلی از سوي طالبان شود كه در چنين حالتي نمیتوان چشمانداز روشنی برای حل و فصل بحران افغانستان متصور شد.