الوقت- در هفتههای اخیر، که فضای سیاسی لبنان در تشدید مواضع مخالفان مقاومت در لبنان برای پیگیری طرح عبری- عربی- غربی برای خلع سلاح حزبالله سپری شد، یکی از چهرههای دولتی که در صدر این جنگ سیاسی و رسانهای علیه مقاومت قرار داشته یوسف رجی، وزیر خارجه دولت نواف سلام است؛ مواضعی که او را به چهره نخست مخالف حزبالله در دولت فعلی تبدیل کرده است.
رجی که در ماههای گذشته با اقدامات تندروانهای مانند فراخواندن سفیر ایران در لبنان و همچنین اعلام عدم تمایل به دیدار با آقای لاریجانی در سفر مردادماه دبیر شورایعالی امنیت ملی به این کشور، رویکرد دشمنی خود را کاملاً نمایان کرده، در هفتههای اخیر نیز گوی سبقت را از دیگر مقامات دولت جوزف عون در اعلام لزوم خلع سلاح حزبالله ربوده و حتی در موضوع مهمی مانند بازسازی وجلب حمایتهای بینالمللی نیز همسو با مواضع آمریکا، کمکهای خارجی را منوط به پیشبرد خلع سلاح حزبالله دانسته است.
این اظهارنظرهای سریالی رجی، با موجی از واکنشها از سوی منتقدان داخلی مواجه شده که مواضع وزیر خارجه را تجاوز از حدود اختیارات وزارتخانه و دخالت در حوزههایی دانستند که متعلق به رئیسجمهور و دولت است نه یک وزیر همسو با حزب معلوم الحال «القوات لبنانی». آنان تاکید میکنند که رجی اظهاراتی فراتر از پروتکل دیپلماتیک و در چهارچوب «سیاسیکاری» و «کینهتوزی» حزبی مطرح میکند؛ آنهم در دولتی که باید در مواجهه با تهدیدات خارجی وحدت ملی را حفظ کند.
این انتقادات زمانی تشدید شد که رسانهها گزارش دادند رجی تنها دو هفته پیش از اظهارات جنجالیاش، با مورگان اورتگاس، فرستاده ویژه رئیسجمهور آمریکا، دیدار کرده است؛ شخصیتی که مواضع بهشدت ضد حزبالله دارد و از رهبران داخلی لبنان خواسته بود موضعی مشابه اتخاذ کنند.
از نگاه منتقدان، وزارت خارجه لبنان تحت هدایت رجی، در حال تبدیلشدن به ابزار یک پروژه خارجی است:
پروژهای که با همکاری آمریکا و حزب القوات طراحی شده تا اختلافات داخلی را شعلهور کرده، روایت اسرائیل را در فضای داخلی لبنان غالب سازد، و در نهایت توان دفاعی لبنان یعنی مقاومت را تضعیف کند.
به همین دلیل، مسئله دیگر تنها یک موضعگیری تند نیست؛ بلکه علامتی از تغییر جهتگیری سیاسی در دولت لبنان است که میتواند پیامدهای گستردهتری برای ساختار قدرت در کشور داشته باشد.
یوسف رجی؛ وزیر خارجهای تکنوکرات یا ابزار سیاسی حزب القوات؟
یوسف رجی در ظاهر یک دیپلمات باسابقه است اما به هیچ وجه سیاستمداری برجسته در لبنان محسوب نمیشود. مهمترین مناصب دیپلماتیک او مربوط به کار در سفارتخانه لبنان در مراکش و بلژیک به عنوان سفیر، و حضور در سفارتخانه لبنان در آمریکا به عنوان مسئول سیاسی و همچنین معاون رئیس نمایندگی دائم لبنان در سازمان ملل متحد و سایر سازمانهای بینالمللی میباشد. بنابراین رجی حضور در پست وزارت خارجه را عملاً مدیون بده و بستانهای سیاسی میان احزاب حاضر در کابینه است.
واقعیت آن است که رجی نه یک شخصیت مستقل که عضوی از حزب القوات اللبنانیه است؛ حزبی که سابقه طولانی در دشمنی با مقاومت در لبنان داشته و در سالهای اخیر تلاش کرده از هر فرصت برای فشار بر حزبالله بهرهبرداری کند.
رجی در سخنانش بارها ادعا کرده که «آمریکاییها لبنان را دوست دارند» و در ادبیات سیاسی خود بر این باور تاکید میکند که «قدرت لبنان در ضعف آن است». اما همین گزاره هم رویکرد جدیدی نیست؛ بلکه بازتولید نظریه تاریخی پیر جمیل بنیانگذار حزب کتائب (فالانژ) است که معتقد بود «لبنان کشور ضعیفی است که باید بر حمایت غرب تکیه کند».
جمیل که به دنبال پیوندزدن لبنان مارونی با غرب بود، معتقد بود:
- لبنان اگر قدرتمند شود، کشورهای منطقه آن را تهدید تلقی میکنند.
- ضعف لبنان آن را نیازمند حمایت خارجی میکند و این حمایت برای ثبات داخلی ضروری است.
- ساختار موزاییکی و ناتوانی دولت مرکزی میتواند با ایجاد «تعادل ترس»، از حاکمیت یکجانبه جلوگیری کند.
این نظریه اساس تفکر سیاسی بخشی از جریانهای مسیحی راست لبنان شد؛ جریانی که بعدها در روابط خود با اسرائیل، فرانسه و آمریکا از همین چارچوب فکری استفاده کرد.
یکی از جدیترین پیامدهای این نگاه ، اثرگذاری آن بر محاسبات جنگی رژیم صهیونیستی بوده است به صورتی که در برخی برههها تصور کند دولت لبنان هیچ واکنشی به حملات محدود نشان نخواهد داد و تنها حزبالله مسئول پاسخگویی است. در عمل این تحلیل باعث افزایش حملات نقطهای اسرائیل در جنوب لبنان، حملات هوایی به فرماندهان مقاومت، و تجاوزات مکرری شد که در ماههای اخیر آتشبس سال ۲۰۲۵ را نیز زیر پا گذاشت.
لذا منتقدان به وزیر خارجه کنایه میزنند و میگویند: «دیپلماسی رجی مبتنی بر رفتن نزد آمریکاییها و گریهکردن در برابر آنهاست».
او و جریان سیاسیاش بهخوبی میدانند که قدرت واقعی لبنان در وجود مقاومت است؛ نیرویی که از سال ۲۰۰۰ تاکنون سد جدی در برابر تجاوزات رژیم صهیونیستی بوده و بازدارندگی کمنظیری ایجاد کرده است. با این حال، رجی با پیروی از دستورالعملهای آمریکا و سفارتخانههای غربی، خواستار خلع سلاح مقاومت و کشاندن لبنان به نقطه ضعف راهبردی است.
گفتمان رسانهای نزدیک به آمریکا نیز دقیقاً در همین مسیر عمل میکند؛ جریانی که تلاش میکند مقاومت را عامل بحران و نقض قطعنامه ۱۷۰۱ معرفی کند، بدون اشاره به تجاوزات مداوم اسرائیل.
اما در برابر ادعای «لبنان ضعیف است»، جریان مقاومت تاکید میکند که چنین گزارهای دستورالعمل مستقیم واشنگتن برای القای پایان نقش مقاومت و آمادهسازی افکار عمومی برای تغییر موازنه قدرت در لبنان است.
رجی عملاً از موضع وزیر دولت لبنان سخن نمیگوید؛ بلکه از موضع نماینده سیاسی حزب القوات ظاهر میشود. او این خط قرمز قانونی را آشکارا و بدون اعتراض رئیسجمهور یا نخستوزیر زیر پا گذاشته است و این رفتاری است که به باور متخصصان، نقض اصل بیطرفی وزرا پس از تشکیل دولت محسوب میشود.
دراین چارچوب دکتر وسام اسماعیل، پژوهشگر روابط بینالملل، میگوید: «واکنشهای بیش از حد وزارت خارجه تحت عنوان «حاکمیت» در حالی مطرح میشود که همین وزارتخانه دخالتهای آشکار آمریکا در امور لبنان را نادیده میگیرد» و حتی هیچ بیانیه یا اقدام دیپلماتیکی در محکومیت حملات رژیم صهیوونیستی به جنوب لبنان و کشتهشدن شهروندان لبنانی منتشر نکرده است.
در شرایطی که روستاهای جنوبی لبنان هر روز در معرض حملات اسرائیل قرار دارند، رجی در رسانهها روایت اسرائیل و غرب را تکرار کرده و حزبالله را عامل نقض قطعنامه ۱۷۰۱ معرفی میکند، در حالی که سازمان ملل و خود آنتونیو گوترش بارها از نقض پیاپی قطعنامه توسط اسرائیل سخن گفتهاند.
این تضاد رفتاری، به باور بسیاری، نشان میدهد که رجی در مقام یک وزیر دولت ملی رفتار نمیکند، بلکه عملاً سخنگوی حزب القوات است؛ حزبی که از دههها پیش خصومت راهبردی با حزبالله در دستور کار دارد.
وزارت خارجه که باید «خط مقدم دفاع از حقوق لبنان» باشد، تبدیل شده به بیانیهای حزبی نزدیک به القوات؛ بیانیهای که وظیفهاش توجیه فشارهای آمریکا و اسرائیل و حمله به مقاومت است.
به این ترتیب، شخصیت و مواضع یوسف رجی را نمیتوان جدا از پروژه سیاسی بزرگتری دید که حزب القوات در حال اجرای آن است.
حزب القوات و تلاش برای کودتای سیاسی از درون دولت
رفتارهای اخیر حزب القوات تنها در سطح مواضع رسانهای یا تحریک وزیر خارجه محدود نمیشود. منابع متعدد سیاسی در لبنان تأیید کردهاند که القوات در حال اجرای یک برنامه برای تغییر موازنه قدرت از درون دولت است؛ برنامهای که برخی تحلیلگران آن را «کودتای نرم سیاسی» توصیف میکنند.
نخستین وجه این تلاشها برای حذف قدرت نبیه بری رئیس پارلمان در تصمیات ملی است. وزرای مروبط به القوات در کابینه اخیراً با شدت بیشتری تلاش میکند جایگاه نبیه بری را تضعیف کند. آنها معتقدند با دور کردن بری از حلقه تصمیمسازی و کاستن از نفوذ او، میتوانند اولاً نقش دو حزب شیعه (امل و حزبالله) را در دولت محدود کنند، ثانیاً قدرت دولت را مطابق منافع خود بازمهندسی کنند و مهمتر از همه یک ترکیب جدید قدرت بسازند که در آن القوات نقش محوری داشته باشد.
برای دههها، بری یکی از ستونهای ثبات سیاسی لبنان بوده است؛ هم به دلیل جایگاه پارلمانی و هم جایگاه ملی–فرقهای. اما پس از حملات رژیم صهیونیستی به رهبران حزبالله و تلاش برای تضعیف موقعیت نظامی مقاومت، القوات این فضا را «فرصت تاریخی» میداند تا جایگاه بری را بگیرد یا دستکم او را از فرایندهای کلیدی کنار بزند. گزارشها نشان میدهد که در جلسات اخیر کابینه، حملات لفظی و انتقادات تند متوجه رئیسجمهور جوزف عون نیز بوده است.
بعد دیگر اقدامات وزرای القوات مروبط شعلهور کردن اختلافات قدیمی ساختار سهگانه قدرت – ریاستجمهوری، نخستوزیری و ریاست پارلمان – است. آنان معتقدند که در دولت کنونی، بهویژه با نبود اکثریت قاطع دو حزب شیعه، امکان اعمال فشار و تغییر قواعد سیاسی فراهم شده است. وزرای القوات احساس میکنند ک: با نزدیکشدن انتخابات پارلمانی، باید از اکنون موازنهها را به نفع خود تغییر دهند.
آیا القوات از دولت خارج خواهد شد؟
منابع کابینه میگویند خروج از دولت فعلاً مطرح نیست. حضور در دولت، به القوات امکان میدهد از درون فشار وارد کند و ابزارهای حکومتی را برای پروژه خود به کار گیرد. اما تشدید اختلافات زمانی که برای آنان مفید باشد، یک گزینه دائمی روی میز باقی خواهد ماند.
رفتارهای القوات را میتوان ادامه همان «جنگ ترکیبی» دانست که در سطح نظامی علیه حزبالله آغاز شد؛ جنگی که هدف نهایی آن کاهش نقش مقاومت در ساختار قدرت لبنان و بازسازی موازنهای مطابق خواست آمریکا و رژیم صهیونیستی است.
القوات همچنین میکوشد وضعیت پس از جنگ اخیر را به گونهای معرفی کند که گویا «دوران قدرت حزبالله پایان یافته»؛ اما نتایج انتخابات شهرداریها خلاف این را ثابت کرد.
بر اساس گزارشها، محبوبیت حزبالله در میان پایگاه اجتماعی آن نهتنها کاهش نیافته بلکه تقویت شده است. چنانکه مهند حاجعلی از مؤسسه کارنگی میگوید: «شیعیان امروز بیش از قبل احساس میکنند سرنوشتشان با حزبالله گره خورده است».
در چنین فضایی، پروژه سیاسی القوات برای مهندسی قدرت بر بستر واقعیات اجتماعی و امنیتی لبنان تطابق ندارد؛ اما تلاش برای تحمیل آن از مسیر دولت همچنان ادامه دارد.
نتیجهگیری
لبنان در شرایطی بهسر میبرد که بیش از هر زمان دیگری نیازمند دیپلماسی مسئولانه، وحدت ملی و اولویتدادن به خطرات خارجی است. تجاوزات روزانه رژیم صهیونیستی، نقض توافق آتشبس نوامبر 2024، و ترورها و تهدیدات مداوم، ضرورت وجود دستگاه سیاست خارجی متحد و منسجم را برجسته میکند.
در چنین وضعیتی، مواضع تند و جانبدارانه یوسف رجی نه تنها کمکی به منافع ملی لبنان نمیکند، بلکه شکافهای داخلی را تعمیق میکند، روایت رژیم صهیونی و آمریکا را در داخل لبنان تقویت میکند و وزارت خارجه را از نقش ملی خود خارج میسازد و عملاً بخشی از یک پروژه سیاسی خارجی برای تضعیف لبنان میشود.
در نتیجه، لبنان بیش از هر زمان دیگری نیازمند بازگشت به اصول حاکمیت ملی، بازتعریف نقش وزارت خارجه بر پایه منافع جمعی، و جلوگیری از تبدیلشدن دستگاه حکومتی به ابزار یک حزب خاص است. تداوم روند فعلی میتواند انسجام داخلی را به خطر بیندازد و لبنان را در برابر تهدیدات خارجی آسیبپذیرتر سازد.
لبنان امروز به دیپلماسی دفاع از منافع ملی نیاز دارد، نه دیپلماسیای که حملات اسرائیل را نادیده بگیرد، روایت دشمن را تکرار کند و نیروهای دفاعی کشور را هدف بگیرد.
