سایت تحلیلی خبری الوقت | Alwaght Website

انتخاب سردبیر

خبر

بیشترین بازدید

روز هفته ماه

پرونده ها

اختلافات ترکیه و آمریکا

اختلافات ترکیه و آمریکا

undefined
معامله قرن

معامله قرن

undefined
سازمان القاعده

سازمان القاعده

سازمان القاعده القاعده پس از 2001 دچار دگرگوني‌هاي چشم¬گيري شد. ساختار هرمي آن جاي خود را به ساختاري داد كه زيرمجموعه‌ها در آن با استقلال عمل فعاليت مي‌كردند. اين تحول اگرچه تسلط مركز بر پيرامون را تقليل داد اما بر گستره و توالي عمليات القاعده در كشورهاي مختلف خاورميانه افزود. با اين حال توان عملياتي كلان القاعده در اثر اين دگرگوني تا حدود زيادي تحليل رفت. القاعده پس از بمب‌گذاري‌هاي لندن در 2005، تاكنون نتوانسته است عمليات موفقيت آميزي در كشورهاي غربي انجام دهد. افزون بر اين، گسترش دامنۀ منطقه اي فعاليت هاي القاعده به كشته و دستگير شدن بسياري از رهبران و كادرهاي اصلي آن انجاميد. با اين حال تمامي اين چالش‌ها مانع تداوم فعاليت القاعده نشد. زيرمجموعه هاي آن در عراق، يمن، افغانستان، پاكستان، سومالي و ديگر كشورها و مناطق فعال باقي ماندند. تشكيلات القاعده تشكيلات القاعده در سال 1988 توسط اسامه بن لادن جهت مبارزه با "اتحاد جماهير شوروي" در افغانستان تأسيس شد. القاعده از سازمان "مكتب الخدمة" كه هدف آن مسلح‌ كردن و آموزش مجاهدين اسلامي براي جنگ با شوروي بود گسترش و پيشرفت يافت. اين سازمان از حمايت و پشتيباني دولت‌هاي اسلامي به ‌ويژه عربستان سعودي و پاكستان و همچنين ايالات متحده آمريكا برخوردار بود. در سال 2000 ايمن ظواهري سازمان "جهاد اسلامي مصر" را با سازمان القاعده ادغام كرد و به شخص دوم اين تشكيلات تبديل شد. خاستگاه اصلي القاعده را بايد "وهابيت" برشمرد كه خود ريشه در جنبش سلفي، مذهب حنبلي و پيروان اهل حديث دارد. رهبران، نظريه پردازان و بسياري از اعضاي القاعده يا وهابي‌اند يا از پيروان مذاهب حنبلي و حنفي كه به وهابيت تمايل زيادي دارند. القاعده را جنبشي سلفي نيز دانسته‌اند، زيرا پيشوايان آن، يعني "احمد بن حنبل" و "ابن تيميه" از نخستين مدعيان سلفي‌گري بوده‌اند. اين تفكر با دريافت خاص خود از توحيد و تكيه بر استدلال‌هاي ظاهرگرايانه بسياري از مسلمانان را كافر مي‌داند و نوك اين ويژگي تكفيري خود را به طور خاص متوجه شيعيان كرده است. ايدئولوژي القاعده بر چهار ركن سلفي‌گري، راديكاليسم، شيعه ستيزي و غرب ستيزي استوار است. از آنجا كه دو ركن آخر بر آمده از ويژگي سلفي‌گري است، به اختصار مي‌توان آن را ايدئولوژي "سلفي راديكال" ناميد. از نگاه آنان، دين يك نظام ساده حقوقي است كه از جانب خداوند براي رهايي بشر از عذاب دنيوي و اخروي نازل شده و تكاليفي را بر او واجب كرده است. به همين دليل بشر براي سعادت دنيا و آخرت بايد به عبادت و اطاعت خدا بپردازد. به رغم تداوم فعاليت، القاعده از نيمۀ دهۀ گذشته دچار چالش‌هاي بزرگي شد كه آيندۀ آن را در هاله‌اي از ابهام فرو برد. چهار چالش عمدۀ القاعده در اين سال ها به ترتيب اهميت عبارتند از: - تنزل جايگاه در جهان اسلام: در نظرسنجي هاي پس از يازده سپتامبر، القاعده از مقبوليت و محبوبيت قابل توجهي در كشورهاي اسلامي برخوردار بود. اين جنبش در ذهن بسياري از مسلمانان متشكل از جهادگراني بود كه پس از آزادسازيِ افغانستان از اشغال ملحدان، مبارزه با ظلم و ستم در ابعاد داخلي (در برابر رژيم‌هاي فاسد منطقه) و خارجي (در برابر امريكا و غرب) و دفاع از منافع جهان اسلام را سرلوحۀ فعاليت هاي خود قرار داده‌اند. اين نوع نگاه در ابتدا با توجه به گفتمان ظلم‌ستيز و جهادگرايانۀ القاعده چندان غيرمنتظره نمي‌نمود. اما با روشن شدن پيامدهاي عملكرد القاعده بر جهان اسلام، به ويژه اشغال افغانستان و عراق و نيز گسترش فعاليت‌هايي كه بيش از هر چيز جان و مال مسلمانان و بي‌گناهان را هدف مي‌گرفت، طرفداري از گفتمان القاعده به تدريج رو به كاهش نهاد. به طور مشخص از سال‌هاي 2005 و 2006 محبوبيت القاعده و پشتيباني از آن در ميان مسلمانان رو به تنزل نهاد، به نحوي كه در 2010 طرفداري از القاعده نسبت به 2001 به نيم كاهش يافت. تنزل هواداري از القاعده به معناي كاهش حمايت پرسنلي و مالي به ويژه از زيرمجموعه‌هاي اين سازمان مي‌باشد. پيامدهاي اين واقعيت را در عراق، يمن و مغرب شاهد بوديم؛ - بهار عربي: دومين چالش، خيزش‌هاي فراگير و مردميِ 2011 در خاورميانه مي‌باشد. اين تحركات در سه جهت براي القاعده پيامدهاي منفي در بر داشت: نخست آنكه تبليغات عليه رژيم‌هاي حاكم كه پيشتر يكي از ابزارهاي اساسي القاعده براي جلب حمايت و توجيه عملكردش نزد مسلمانان بود، با توجه به حضور گستردۀ مردم در اعتراضات ضدرژيم، كارآيي خود را در جذب نيروهاي جوان و پشتيباني مالي از القاعده در ميان شهروندان عرب از دست داد. دوم آنكه تقريباً تمامي نيروهاي فعال در زندگي سياسيِ منطقه – به جز القاعده – در اين تحولات حضور داشتند. تصويري كه دوري القاعده از جوامع عربي را به خوبي به نمايش گذاشت. سوم آنكه، مردمي بودن تحولات و حاشيه‌اي بودن نقش آمريكا و در واقع غافلگيريِ اين كشور از سرعت و گسترۀ تحولات و نيز تضاد آمريكا با برخي از رژيم‌هاي عرب، امكان بهره‌گيري تبليغاتي القاعده از حضور امريكا را از بين برد؛ - حذف رهبر كاريزماتيك: مرگ بن لادن بزرگترين چالش القاعده در طول سال‌هاي فعاليت آن بود. جنبش‌هاي اسلام‌گرا اغلب بر محور شخصيتي كاريزماتيك و نيرومند به فعاليت مي‌پردازند. نگاهي به جنبش‌هاي اسلام‌گراي قرن بيستم در خاورميانۀ عربي نشان مي‌دهد كه حذف رهبريِ كاريزماتيك از صحنه، اغلب به معناي زمين‌گير شدن و آغاز زوال چنين جنبش‌هايي بوده است. افزون بر اين، شخصيت جذاب و محبوبيت بن لادن در ميان اعضاي القاعده و توان سخنوريِ وي نقشي اساسي در تحكيم وحدت سازمانيِ القاعده داشته است. مرگ بن لادن علاوه بر حذف چهرۀ كاريزماتيك و وحدت‌بخشِ القاعده، اين جنبش را با چالش جانشيني روبه رو كرد؛ - بحران جانشيني: هشت هفته پس از مرگ بن لادن اعلام شد كه أيمن الظواهري به جانشيني وي انتخاب شده است. اين فاصلۀ زماني به خوبي گوياي اختلافات دروني القاعده بر سر انتخاب جانشين است. حتي اگر اين تأخير را، بنا بر تحليلي، ناشي از دشواري برگزاري سريع نشست اعضاي عالي‌رتبۀ القاعده براي انتخاب رهبر بدانيم، عدم بيعت زودهنگام زيرمجموعه هاي القاعده اين تحليل را زير سوال برد. تأخير در بيعت ساير زيرمجموعه هاي القاعده، نشان از تأثير چالش جانشيني بن لادن بر وحدت سازماني القاعده مي باشد. افزون بر فقدان اجماع بر سر الظواهري، وي چهره‌اي كاريزماتيك به حساب نمي‌آيد و از شخصيت و قدرت سخنوري بن لادن و اثرگذاري وي در رهبران و كادرهاي القاعده برخوردار نيست. از ديد برخي وي بيشتر براي مديريت يك اداره يا شركت مناسب است تا رهبري يك جنبش جهاني. مجموعۀ چهار چالش فوق، القاعده را در بستر اصلي و در حال دگرگوني فعاليتش، خاورميانه، به حاشيه رانده است. مرگ بن لادن بزرگترين ضربه‌اي بود كه به القاعده وارد شد. اگرچه الظواهري به عنوان ايدئولوگ القاعده معروف است اما وي به وضوح از صفات لازم براي رهبري جنبشي گسترده همچون القاعده برخوردار نيست. وضعيت فعلي القاعده در حالي كه كمتر از سه سال از كشته شدن اسامه بن لادن، بنيان گذار القاعده نگذشته است كه طيف هاي جوان‌تر و نوظهور القاعده پاگرفته و اقدامات انتحاري را در برخي از كشورهاي منطقه انجام مي دهند. اين در حالي مي باشد كه در سال هاي گذشته، القاعده به لحاظ سازماني و ايدئولوژي در مسير تنزل و عقب نشيني بود. روند ظهور مجدد اين سازمان تروريستي در برخي از كشورهاي منطقه را مي توان به شرايط بحراني و بعضاً هرج و مرج داخلي اين كشورها بي ارتباط ندانست. چرا كه خلأ ايدئولوژي در جهان عرب به واسطه شكست حكومت‌هاي اصلاح طلب، بازار سازمان القاعده و ايدئولوژي القاعده گرايي را در جهان عرب رونق بخشيده است. به بيان ديگر، بسياري از مخالفان انقلاب هاي عربي، كه خواهان حفظ ديكتاتورهاي سابق در قدرت بودند و يا خواهان قدرت‌يابي ديكتاتورهاي ديگر و بعضاً بازگشت آن‌ها بودند، نسل جديدي از القاعده نوين را پايه گذاري كرده‌اند. سازماني كه بسياري از اعضاي قديمي و كليدي آن در سال‌هاي گذشته كشته شدند، با گفتمان جديد و با هدف تغيير در جهان اسلام، تنها از طريق جهاد خشونت‌آميز و تروريسم، سعي در پياده نمودن پارادايم خود دارند. در اين بين جماعت اخوان المسلمين به عنوان دشمن محوري القاعده، كه چند سالي در مسير تسلط بر سياست‌هاي جهان عرب، تغييراتي را به وجود آورد، نقش مهمي در تقويت اين گروه نوين بازي كرد. هر چند كه اخوان در ادامه حركت خود، دچار چالش هاي جدي شده است، اما توانست اثبات كند كه تغيير واقعي در جهان عرب بدون تروريسم و اقدامات خشن هم امكان دارد. بر همين اساس، بسياري از تحليلگران، ظهور نسل جديد از گروه القاعده را پيش بيني كردند. نكته قابل تأمل اينكه، نوظهوران و وابستگان به القاعده نوين خيز بلندي از دمشق تا بغداد و بيروت برداشته اند و در سال گذشته خشونت و افراطي‌گرايي هاي فراواني را انجام داده اند. القاعده اي كه در عراق صحبت از شكست و محو جدي آن بود، مجدداً احيا شده و اقداماتي مرگبارتر از گذشته انجام مي‌دهد. امروز گروه دولت اسلامي عراق و شام، داعش بار ديگر براي به دست گرفتن مناطق غربي عراق در حال جنگيدن است. حتي اين گروه با ائتلاف با جبهه النصره در سوريه شكوفاتر شده است و به همراه يكديگر براي نابودي منطقه تلاش مي كنند. بر همين اساس، خشونت فرقه اي بين شيعه و سني چندين برابر شده است. بسياري از جهادي‌هايي كه از اروپا روانه سوريه شده‌اند در آتش القاعده نوين در حال سوختن مي باشند. تلاش گردان‌هاي تروريستي چون (گردان‌هاي عبدا… عزام) براي كشاندن جنگ فرقه‌اي از سوريه به لبنان و عراق است. حتي حمله به سفارت ايران در بيروت و ساير اقدامات انتحاري چون بمب گذاري را در مناطق شيعه نشين در دستوركار خود دارند
گروه داعش

گروه داعش

دولت اسلامي عراق و شام يا داعش به عنوان گروهي منشعب از القاعده محسوب مي شود كه از منظر گرايشات عقيدتي و فكري و همچنين جنبه رفتاري رويكرد يكساني با القاعده دارد. با اين حال رفتارهاي اين گروه تروريستي در طول يك دهه گذشته و به خصوص چند سال اخير نشانگر راديكال تر و خشن تر بودن اين گروه در مقايسه با القاعده است و داعش با توجه به جدايي از القاعده و پيدايش اختلافاتي بين آن دو به عنوان مخوف‌ترين و قدرتمندترين گروه تروريستي در عرصه خاورميانه ظهور كرده است. هر چند كه داعش در شكل كنوني آن محصول بحران سوريه و گسترش اختلافات و منازعات منطقه اي بعد از 2011 است، اما ريشه ها و روند قدرت گرفتن آن به دوره پس از صدام در عراق يعني از سال 2003 به بعد مربوط است. حمله آمريكا به عراق در سال 2003 فرصت و فضاي مناسبي را براي حضور و نقش آفريني گروههاي مسلح و تروريستي مختلف از جمله گروههاي مرتبط با القاعده در اين كشور بوجود آورد. بر اين اساس گروههاي مسلح مختلفي به خصوص در سالهاي پس از 2004 در عراق ظهور كرد كه با جذب نيرو و منابع مالي در تلاش بودند كه با نيروهاي نظامي آمريكايي و همچنين نيروهاي عراقي مقابله كنند. يكي از مهمترين اين گروهها جماعه التوحيد و الجهاد بود كه به رهبري ابومصعب زرقاوي در سال 2004 تشكيل شد. پس از آنكه زرقاوي بيعت خود با اسامه بن لادن رهبر القاعده را اعلام كرد به تنظيم القاعده في بلاد الرافدين تبديل شد و همچنين به اين گروه القاعده عراق نيز اطلاق مي شد. زرقاوي بعد از آزادي از زندان در اردن در سال 1999 رهبري بخشي از داوطلبان جهادي در افغانستان را برعهده داشت، اما در سال 2001 از اين كشور به شمال عراق فرار كرد و در آنجا به گروه انصارالاسلام پيوست و سپس با ايجاد القاعده عراق، وفاداري خود به رهبري شبكه جهاني القاعده را بيان داشت. القاعده عراق به تدريج به اصلي ترين گروه تروريستي در عراق تبديل شد و بيشترين انفجارها و اقدامات تروريستي از سوي اين گروه صورت گرفت. از جمله مهمترين اقدامات القاعده عراق كه در پي ايجاد فتنه مذهبي و جنگ داخلي در عراق بود، انفجار حرم شريف امامين عسگرين در سامرا در سال 2006 بود. اين تشكل عمليات تروريستي خود را به اندازه اي افزايش داد كه به يكي از قوي ترين گروههاي مسلح در صحنه عراق تبديل شد و شروع به گسترش نفوذ خود در مناطق گسترده اي از عراق كرد تا اينكه در سال 2006،‌ زرقاوي علنا در يك نوار ويدئويي تشكيل آنچه را " شوراي مجاهدين" خواند به سركردگي عبدالله رشيد البغدادي اعلام كرد. پس از كشته شدن زرقاوي توسط نيروهاي آمريكايي در سال 2006، ابوحمزه المهاجر به سركردگي اين گروه تعيين شد و در پايان همان سال دولت اسلامي عراق به سركردگي ابوعمر البغدادي تشكيل شد. دولت اسلامي عراق به عنوان گروهي تروريستي و شاخه القاعده در عراق در شكل جديد خود تحت رهبري ابوعمر البغدادي تلاشهاي خود براي ايجاد ناامني در عراق را ادامه داد، با اين حال اين گروه از سال 2008 با افول و كاهش قدرت و تاثيرگذاري در عراق مواجه شد. شكل گيري نيروهاي الصحوه يا بيداري از ميان عشاير سني عراق براي مقابله با القاعده عراق و اقدامات نظامي و امنيتي در مقابل آن باعث تضعيف جدي اين گروه شد. در 19 آوريل 2010، نظاميان آمريكايي و عراقي طي يك عمليات نظامي در منطقه الثرثار، منزلي را هدف قرار دادند كه ابوعمر البغدادي و ابوحمزه المهاجر در آن حضور داشتند و پس از درگيريهاي شديد ميان دو طرف، اين منزل هدف حملات هوايي قرار گرفت و در نتيجه آن دو سركرده تروريستها به هلاكت رسيدند. يك هفته بعد، اين گروه تروريستي در بيانيه اي هلاكت البغدادي و المهاجر را رسما اعلام كرد و پس از حدود ده روز، مجلس شوراي دولت اسلامي عراق تشكيل جلسه داد و ابوبكر البغدادي را به عنوان جانشين ابوعمر البغدادي انتخاب كرد. هر چند در اين دوره دولت اسلامي عراق در مرحله ضعف بود، اما بحران سوريه فرصتهاي نويني را براي اين گروه ايجاد كرد و البغدادي با بهره گيري از آن توانست به جايگاه و نقش آفريني عمده اي در معادلات عراق و سوريه بپردازد. بحران سوريه از چند منظر باعث ايجاد فرصت براي گروه تروريستي دولت اسلامي عراق شد. اول اينكه سوريه با توجه به مجاورت جغرافيايي و پيوستگي سرزميني با عراق فضاي عملياتي مناسبي را براي افزايش قدرت و نقش آفريني اين گروه بوجود آورد. دوم اينكه گسترش بحران و رقابتهاي منطقه اي و افزايش تنشهاي مذهبي و فضاي افراط گرايانه در منطقه منابع انساني و مالي گسترده اي را براي گروه دولت اسلامي عراق فراهم ساخت. با توجه به شرايط جديد سوريه ابوبكر بغدادي يكي از معاونان خود به نام ابومحمد الجولاني را به سوريه فرستاد كه منجر به شكل گيري گروه جبهه النصره در سوريه در 2011 شد. جبهه النصره تا سال 2013 به عنوان گروهي وابسته به القاعده در سوريه معروف بود و توانست با جذب نيرو و منابع مالي به يكي از بازيگران مهم معارض در اين كشور تبديل شود. در حالي كه گزارشهاي اطلاعاتي از رابطه فكري و تشكيلاتي اين گروه با شاخه دولت عراق اسلامي پرده برداشت، در نهم آوريل 2013، ابوبكر البغدادي در يك پيام صوتي اعلام كرد كه جبهه النصره امتداد دولت اسلامي عراق است و تشكيل آنچه دولت اسلامي عراق و شام خواند با ادغام جبهه النصره و دولت اسلامي عراق اعلام كرد. اما طولي نكشيد كه يك نوار صوتي منتسب به ابومحمد الجولاني پخش شد كه در اين نوار از رابطه خود با دولت اسلامي عراق سخن گفت، اما وي ايده ادغام با اين گروه را نپذيرفت و بيعت خود را با شبكه القاعده تحت رهبري ايمن الظواهري اعلام كرد. بر اين اساس به رغم تاكيد ايمن الظواهري بر انحلال داعش و فعاليت جداگانه دولت اسلامي در عراق و جبهه النصره در سوريه، البغدادي بر ادامه حيات داعش تاكيد كرد. بر اين اساس بود كه اختلافات مهمي بين البغدادي و ايمن الظواهري و درگيريهاي بين جبهه النصره و داعش رخ داد. با اين حال داعش توانست به نقش آفريني گسترده تري در سوريه بپردازد و جايگاه خود را در اين كشور با تصرف برخي مناطق تثبيت كند. داعش پس از تقويت خود در سوريه بتدريج حضور و نقش آفريني خود در عراق را نيز گسترش داد. داعشي‌ها كه در طول سال 2013 حضور پراكنده اي در عراق داشتند، از ابتداي 2014 نقش خود در اين كشور را بسيار توسعه دادند. بر اين اساس بود كه آنها توانستند بر مناطق گسترده اي از عراق در استان الانبار مسلط شوند و شهرهاي مهم رمادي و فلوجه را به تصرف خود درآورند. هر چند نيروهاي عراقي توانستند مناطق مهمي از جمله رمادي را از كنترل داعش خارج سازند، اما شهرهايي مانند فلوجه همچنان در دست داعش باقي ماند. در حالي كه ارتش عراق در حال تشديد اقدامات اطلاعاتي و نظامي خود براي خارج ساختن داعش از فلوجه بود، مرحله جديدي از عمليات نظامي و پيشرويهاي اين گروه در استانهاي صلاح الدين، نينوا، ديالي و كركوك آغاز شد. داعش بعد از ناكامي در تصرف سامرا به موصل حمله كرد و توانست بر اين شهر مسلط شود. سپس پيشرويهاي داعش به سوي ساير مناطق عراق ادامه يافت و از جمله باعث تسلط بر تكريت شد. در حال حاضر داعش بر مناطق قابل توجهي از سوريه به خصوص قسمتهاي شرقي مانند الرقه و همچنين بخش‌هاي مهمي از مركز و غرب عراق مسلط است. در چنين شرايطي كه با گسترش توان مالي و انساني داعش و همكاري برخي گروههاي محلي با آن همراه است، تهديدات مختلف ناشي از آن در منطقه در حال گسترش است.
جنبش گولن

جنبش گولن

جنبش گولن طی سال‌های اخیر، جریانی در ترکیه رشد کرده که اگر چه خود را وامدار اندیشه‌های سعید نورسی عالم برجسته ترک می‌داند، اما از جهات گوناگون به ارائه الگویی نوین پرداخته است. این جریان که عموماً با نام رهبر آن فتح‌الله گولن آمیخته است، تحت عناوینی هم‌چون جماعت خدمت، جریان نورچی و جماعت گولن نیز شناخته می‌شود. این جریان نه تنها در ترکیه نوین به عنوان یکی از جریان های مهم شناخته شده، بلکه در سطح منطقه نیز جریانی تاثیرگذار محسوب می شود و طی سال های گذشته، رشدی فزاینده در مناطقی همچون بالکان، آسیای مرکزی و قفقاز، افریقا و حتی امریکا داشته است. شخصیت ودیدگاه های گولن درباره گولن و شخصیت او دیدگاه های متفاوتی وجود دارد. برخی از شاگردان گولن به او لقب خواجه افندی داده اند؛ زیرا وی هم تحصیلات سنتی دینی داشته و هم به فلسفه غرب و به ویژه فلسفه کانت تعلقی ویژه دارد. برخی دیگر از افراد جماعت، او را به چشم حضرت مهدی (عج) نگاه می کنند. برخی دیگر او را یک واعظ ساده مذهبی می دانند که بواسطه نوع سخنرانی هایش در میان مردم مشهور شده است. برخی نیز او را یک مصلح بزرگ دینی و پیام آور صلح و آشتی اسلام با دموکراسی تلقی می کنند. مخالفان وی نیز او را فردی دروغگو و فریبکار توصیف می کنند که حتی جرات بازگشت به ترکیه را نیز ندارد. عده ای نیز اعتقاد دارند گولن با شخصیت بت گونه ای که به هوادارانش داده، تصویری نژادپرست، ناسیونالیست و بیگانه از دیگران، از جماعت خود ترسیم کرده است. تکبر و خوار شمردن کسانی که خارج از جماعت هستند، به رویه ای معمولی تبدیل شده است. به نحوی که نزد پیروان این جماعت، غیر از گولن، سایر علمای جهان اسلام بی اطلاع هستند و درک درستی از مسایل ندارند. (DAĞ, 2014) به هر حال فارغ از آنکه قضاوتی درباره تعارف فوق از گولن و شخصیت وی داشته باشیم، واقعیت آن است که امروز نام فتح الله گولن با اصطلاح اسلام روشنگر یا معتدل ترک که بسیاری از پژوهندگان از آموزه هاو جهان بینی آن با عنوان «پارادایم اسلام اجتماعی» یاد می کنند، گره خورده است.( فلاح، 207:1389-205) در حقیقت فتح الله گولن در ترکیه به عنوان پدر اسلام اجتماعی معروف است و وی را بنیانگذار و رهبر جنبش گولن می‌خوانند. همچنین برخی از کتاب های گولن از پرفروش ترین کتاب ها در ترکیه و حتی سایر کشورهای اسلامی بوده اند. مدارس او در بیش از 160 کشور جهان فعالیت می کنند و آراء و افکار وی را به شاگران خود منتقل می کنند. جماعت خدمت(جریان گولن) آنچه امروز به نام جریان گولن یا جماعت خدمت معروف است، حاصل اندیشه ها و تلاش های محمد فتح الله گولن است. وی به عنوان یکی از شاگردان مکتب نورسی، تلاش زیادی جهت مدرن کردن جنبش نور انجام داد. وی که مشهورترین واعظ، نویسنده و تدریس کننده علوم اخلاقی و الهیات ترکیه محسوب می شود، در صدر جریانی قرار گرفته که طی سال های گذشته از تاثیر به سزایی در فضای سیاسی ـ اجتماعی ترکیه و برخی دیگر از کشورهای اسلامی برخوردار بوده است. اگر چه گولن صراحتا نورجی بودن خود را به زبان نیاورده و در سخنرانی ها کمتر از سعید نورسی یاد می کند، باید این حال جریان وی عمدتا جریانی منشعب از جماعت نور تلقی می شود. گولن که هم اکنون در پنسیلوانیای آمریکا زندگی می کند، خطیبی توانا است که از سن 14 سالگی خطابه می کرده است. وی بیشتر آموزش های دینی خود را نزد پدر و در تکیه محله خود نزد علما و متصوفه فرا گرفته است. پدرش علاوه بر زبان عربی و ترکی، زبان فارسی را هم به او آموخت. وی که هیچگاه ازدواج نکرده و مجرد زندگی می کند، بحث های دینی خود را با احساسات، عواطف و بیانی رسا همراه می کند و عیبی نمی بیند که هنگام موعظه، اشکش بر گونه جاری شود. او از طریق فن خطابت و همچنین با شیوه های خاص خود مانند گریه کردن در حال سخنرانی، توجه مخاطبان را به خود معطوف کرده و نورجی ها و دیگر افراد گروه های دینی را تحت تأثیر قرار داده است. از جلسات وعظ او فیلمبرداری می‌شود و این فیلم ها میان هوادارانش دست به دست می چرخد و تکثیر می شود. همچنین مجموعه سخنرانی های فتح الله گولن در قالب کاست و سی دی در مناطق مختلف توزیع می شود. این اقدام که هم پول و هم طرفداران او را افزایش داده است، با مخالفت سایر زعمای حرکت نورجی مواجه شده و اعتراض آنها را برانگیخته است. با این حال فتح الله گولن همچنان به این شیوه تشکیلاتی خود ادامه می دهد و موفق به ایجاد شبکه ای گسترده شده است. ماهیت جریان گولن درباره این جریان، دیدگاه‌های کلان مختلفی وجود دارد. به نحوی که برخی جریان گولن را جریان بومی می دانند که از بطن جامعه و اعتقادات مذهبی مردم ترکیه برخاسته است و برخی دیگر نیز آن را جریانی وارداتی تلقی می‌کنند که توسط امریکا و سایر کشورهای غربی مورد حمایت قرار گرفته است. باید توجه داشت که فتح الله گولن در ترکیه به شخصیت افسانه ای تبدیل شده که حضور، نفوذ و سایه وی و جماعتش در محیط و فضای کلیه اماکن سیاسی، نظامی و امنیتی ترکیه سایه افکنده و وابستگی این جماعت و التزام آن به احکام اسلامی و سیاست های آن بطور واضح و شفاف مشخص نیست. در واقع این جریان به رغم تعدد و تنوع حوزه های فعالیتش، همچنان ناشناخته و مبهم به نظر می رسد و بسیاری از صاحب نظران چه در داخل و چه خارج از ترکیه، نسبت به مقاصد و نیات دراز مدت این جریان اظهار بی اطلاعی می کنند. به نحوی که هیچ کس از میزان قدرت مالی و تعداد طرفداران این جریان اطلاع درستی ندارد و معلوم نیست نفوذ گولن در دستگاه های کلیدی دولتی تا چه حد است و در صورت احراز قدرت بیشتر، چه خط مشی را پیش خواهد گرفت.
جماعت اخوان المسلمين

جماعت اخوان المسلمين

جماعت اخوان¬المسلمين را مي¬توان مهم¬ترين جنبش اسلامي در جهان عرب طي قرن گذشته محسوب كرد. جنبشي كه حسن البنا در 1928 مصر پديد آورد، ايدئولوژي آن اسلام و در اصول سياسي و اجتماعي خواهان بازگشت به حكومت اسلامي در قرن هاي اوليه است. اين جماعت در زمان تأسيس و شكل‌گيري به عنوان جنبشي اسلام‌گرا در مقابل جريان‌هاي سكولار جهان عرب ظهور كرد. اساس و مبناي شكل‌گيري آن مبارزه با الغاي خلافت و جلوگيري از گسترش الگوي لائيك در جهان اسلام بود. در واقع، در شرايطي كه خلافت اسلامي در قالب امپراتوري عثماني در مركزيت جهان اسلام مضمحل شده بود و جريان‌هاي سكولار و ملي‌گراي عربي و تركي در حال رشد و عرض اندام بودند، حسن البنا با طرح دعوت اسلامي، جنبش جديدي را پايه‌گذاري كرد كه احياي مجدد خلافت در رأس امور و برنامه‌هاي سياسي آن قرار داشت و به همين دليل به كانوني براي جلب مسلمانان در داخل و خارج مصر تبديل شد. در حقيقت جنبش اخوان المسلمين را اصولاً بايد زائيده اوضاع سياسي و اجتماعي تاريخ معاصر مصر در پي رواج تفكر جدايي دين از سياست (سكولاريسم) در ميان روشنفكران و آهنگ احساسات ملي گرايانه براي اصلاح اين كشور در دوران اختناق بعد از انقلاب 1919 مصر بر ضد انگليس دانست. اهداف بنيان گذاران اين جنبش- به ويژه حسن البناء- از يك سو بر ايجاد تحول در اعتقادات اسلامي مسلمانان و بالاخص مصريان از حالتي ايستا و بي تحرك به سمت پويايي و حاكميت تعاليم شريعت بر زندگي اجتماعي و سياسي مصر و از سوي ديگر بر يگانگي مسلمانان در برابر استعمارگران غرب كه كشورهاي اسلامي را مورد تجاوز قرار داده بودند، دور مي زد. حسن البناء رهبر جنبش تلاش‌هاي خود را در سه مرحله «تبليغ»، «جذب و سازماندهي» و «مرحله عملي» آغاز نمود. اصولي كه حسن البناء بر آن اعتقاد داشت عبارت بودند از:1 ـ «اجتناب از جدال‌هاي مذهبي و فرقه‌اي» (از زماني كه جماعت تقريب بين مذاهب اسلامي تأسيس شد حسن البناء و ايت‌الله قمي در تأسيس آن سهيم بودند همكاري ميان اخوان‌المسلمين و شيعيان برقرار شد كه در نهايت به ديدار نوّاب صفوي در سال 1954م. از مصر منجر گرديد. حسن البناء در مراسم حج 1948 با ايت‌الله كاشاني ديدار كرد و ميان آنها تفاهم برقرار گرديد و برخي از دانشجويان شيعه كه در مصر تحصيل مي‌كردند به جنبش اخوان‌المسلمين پيوستند)؛ 2 ـ «سياست گام به گام»: در نگاه وي جنبش قبل از آن‌كه به هدف غايي خويش برسد، بايد اين مراحل را (تبليغ، بيان و تفسير؛ عمل و نتيجه‌گيري) را گام به گام طي نمايد؛ 3 ـ «استفاده از نيروهاي مختلف براي تحقق اهداف»؛ 4 ـ «برپايي حكومت اسلامي»: اخوان‌المسلمين حكومت را براي خود نمي‌خواهد، بلكه حامي كساني مي‌باشد كه بتوانند مسؤوليت حكومت را بر عهده بگيرند و قوانين قرآن را اجرا نمايند و اگر چنين فردي پيدا نشد، تشكيل حكومت يكي از برنامه‌هاي اخوان‌المسلمين خواهد بود؛ 5 ـ «مقاومت در برابر تجاوزگران». جنگ جهاني دوم و پيامدهاي مصر، روند تصاعدي نفوذ اخوان المسلمين را در مصر گسترش داد، تشكيلات اخوان المسلمين سازمان يافته‌تر و مواضع سياسي و ايدئولوژيك آنها منسجم‌تر گرديد. بعد از جنگ سازمان از وضع آشفتة حزب وفد استفاده نمود و خود را به عنوان سازمان انقلابي و مخالف نظام موجود معرفي كرد و پايگاه‌هاي توده‌اي حزب وفد را به سرعت تصرف كرد. بر اثر دسيسه‌ها و برخي اقدامات خودسرانه كه بعضي از افراد در سازمان عليه دولت انجام مي‌دادند، دولت در سال 1948م با سيزده مورد اتهام به سازمان در مورد فعاليت‌هاي تروريستي، توطئه عليه سرنگوني نظام سلطنتي مصر، جمع‌آوري مهمّات و... سازمان را منحل اعلام نمود و حسن البناء در توطئه‌اي سازمان يافته در فوريه 1949م ترور گرديد. اخوان‌المسلمين با توجه به رسالت فراكشوري خود كه به ويژه در مقابله با جهت گيري رو به گسترش ملي‌گرايي سكولار خلاصه مي شد؛ در مصر محدود نماند و به كشورهاي مختلف جهان عرب سرايت كرد و به تدريج در ساير كشورهاي عربي شكل گرفته و گسترش پيدا كرد. در اين زمينه دو مرحله را مي‌توان مشخص كرد. مرحله اول، رشد فزاينده توجه و تمايل به دنياي اسلام و به ويژه معضلات سياسي آن و درگيري مستمر با اين مشكلات؛ مرحله‌اي كه قبل از سال 1937 آغاز شده بود. مرحله دوم تاسيس شعب گوناگون اخوان‌المسلمين در خارج از مصر بود، به نحوي كه اين جنبش در حال حاضر در بسياري از كشورها بويژه در خاورميانه و شمال آفريقا، شاخه هاي اين جنبش فعال مي باشد.
گروه طالبان

گروه طالبان

طالبان به عنوان يكي از پديده‌هاي تاريخ معاصر افغانستان، در پي رقابت قدرت‌هاي بزرگ و پس از اشغال افغانستان توسط شوروي، در سال 1373 حكومت را در افغانستان به دست گرفت و با آموزش و حمايت‌هاي بي‌دريغ كشورهاي منطقه نظير پاكستان و عربستان سعودي تا سال 1380 در قدرت باقي ماندند. پس از اشغال افغانستان توسط شوروي در 7 دي 1357، مبارزان افغان به مبارزه عليه اشغالگران شوروي پرداختند و سرانجام نيروهاي ارتش سرخ در بهمن 1367 خاك افغانستان را ترك كردند. با خروج ارتش سرخ از افغانستان، ايالات متحده به قرارداد ژنو وفادار نماند و از مجاهدان افغاني به دليل رقابت و خصومت با شوروي حمايت كرد. بدين ترتيب افغانستان به ميدان رقابت قدرت‌هاي بزرگ در جنگ سرد تبديل شد. با پايان جنگ سرد و خروج شوروي از افغانستان و در پي تغييرات داخلي در پاكستان، اين كشور اقدام به تأسيس هزاران مدرسه ديني با گرايش سلفي ديوبندي كرد كه با حمايت كشورهاي عربي حوزه خليج فارس به ويژه عربستان همراه بود. نقش پاكستان در ايجاد، پرورش و حمايت از گروه افراطي طالبان كاملاً آشكار است. منافع ملي پاكستان در افغانستان نيز توسط گروه‌هاي دست‌نشانده پشتون كه در مناطق شمال غربي پاكستان و در مرز با افغانستان زندگي مي‌كنند، تأمين مي‌شود. زماني كه احزابي مثل حزب اسلامي حكمتيار ديگر نتوانستند خواسته‌ها و منافع پاكستان را تأمين كنند، گروه‌هايي از جنگجويان مناطق قبايلي پاكستان به رهبري بيت‌الله محسود در وزيرستان جنوبي متحد شدند و جنبش طالبان پاكستان را در دسامبر 2006 پايه‌گذاري كردند . به نظر مي‌رسد در تحليل شكل‌گيري طالبان بايد مؤلفه‌هايي مانند شكنندگي اجتماعي، سنت‌هاي پايدار و انعطاف‌ناپذير مذهبي، فقر فرهنگي و اقتصادي، تعصب قبيله‌اي و سلحشوري عشيره‌اي، سخت‌گيري اخلاقي، ساخت كشمكش‌پرور قومي، ملي و مذهبي و نيز دخالت بازيگران خارجي كه مقاصد، منافع‌، ديدگاه‌ها، اولويت‌ها و نگراني‌هاي نامتقارن، متفاوت و متعارض دارند، مورد توجه قرار گيرد. ايدئولوژي طالبان عقايد افراطي مذهبي دارند و به ديوبنديه كه به آموزه‌هاي وهابي نزديك مي‌باشد، وابسته‌اند. اين جنبش افراطي تاكنون توضيحات مشخص و واضحي درباره آرمان‌هاي خود نداده است؛ هر چند كه اعتقاد خود در تشكيل امارت اسلامي را به صورت آشكار اعلام مي كند. احمد رشيد در اين باره مي‌گويد: «شناخت پديده طالبان به دليل تعدد گروه‌هاي وابسته به آنها در مناطق قبايلي و آزاد پاكستان، ساختار سياسي، رهبري‌ و فرايند تصميم‌گيري، دشوار به نظر مي‌رسد. با اينكه در دين اسلام آيات و احاديث محكمي وجود دارد كه كشتن انساني بي‌گناه را به مثابه قتل همۀ انسان‌ها دانسته‌اند، اما حاميان و رهبران طالبانيسم ادعا مي‌كنند در راستاي اجراي دقيق قوانين و سنت اسلام و تشكيل خلافت و حكومت اسلامي به اين اقدامات دست مي‌زنند و پيروان خود را مقيد و ملزم به اطاعت از دستورهاي دين اسلام مي‌كنند». بنابراين مهم‌ترين اصل در انديشه سياسي گروه‌هاي بنيادگراي افراطي از جمله طالبان، احياي امارت اسلامي است. در حال حاضر، طالبان پاكستان كه به نوعي از اعقاب فكري جمعيت علماي هند به شمار مي‌رود، طرح احياي امارت اسلامي را در پاكستان دنبال مي‌كند. در تئوري خلافت و امارتِ مطلوب طالبان، مردم و احزاب جايگاهي ندارند. تعدادي از سران قبايل و نخبگان ديني با عنوان اهل حل و عقد گرد هم مي‌آيند و فردي را براي اين پست نامزد مي‌كنند؛ آن‌گاه تمام اختيارات كشور به شخص خليفه يا اميرالمؤمنين منتقل مي‌شود. مخالفت با مفاسد فرهنگ و تمدن غربي يكي از شعارهاي اساسي تمام گروه‌هاي اسلامي است؛ اما آنچه بنيادگرايي افراطي از نوع طالبان را از ساير گروه‌هاي اسلامي جدا مي‌سازد، نفي مطلق مدنيت غربي است. گروه‌هاي اسلامي ديگر نظير اخواني‌ها نقادانه به تمدن غربي مي‌نگرند و ضمن رد جنبه‌هاي منفي، از جنبه‌هاي مثبت آن استقبال مي‌كنند؛ اما طالبان و مكتب‌هاي ديوبندي و وهابي با هر نوع دستاورد تمدن غربي مخالفت مي‌كنند. برخورد غيرنقادانه در پذيرش يا نفي ‌فرهنگ غربي، مشكلات بي‌شماري به همراه دارد. مخالفت تعصب‌آميز طالبان با تلويزيون، وسايل تصويربرداري، لباس فرنگي، سينما و امثال آن نشانۀ آشكار روحيه ستيزه‌جويي آنان با مظاهر تمدن غربي است. طالبان تلويزيون و سينما را ابزاري شيطاني مي‌داند. مولانا فضل‌الله، رهبر طالبان پاكستان، نيز تلويزيون را ابزار لهو و لعب كه مشروعيتي در دين ندارد، دانسته است. گروه اجراي مقررات اسلامي يا تنفيذ الشريعه كه بر دره سوات مسلط شده‌اند، تحصيل را براي دختران در اين منطقه ممنوع كرده‌اند. به دستور مولانا فضل‌الله، بيش از 170 مدرسه و ساختمان دولتي در اين منطقه تخريب شده‌اند. در اعلاميه‌اي كه در 2 بهمن 1387 در روزنامه محلي دي نيوز پاكستان منتشر شد، طالبان پاكستان به طور كامل حضور دختران را در مدارس منطقه دره سوات ممنوع اعلام كرد. به اين ترتيب، بيش از 400 مدرسه خصوصي دخترانه بسته شد. دست‌كم 10 مدرسه دخترانه كه پس از 26 دي 1387 هم‌زمان با اتمام ضرب‌العجل اعلام‌شدۀ طالبان فعال بودند، در شهر مينگورا منفجر شدند و بيش از 170 مدرسه و ساختمان‌ دولتي مورد حمله قرار گرفتند. از پيچيدگي‌هاي اساسي بينش طالبان، روح تعبدگرايي و قداست‌بخشي به دستاوردهاي كلامي و فقهي پيشينيان است. بنيادگرايي افراطي دوران صدر و ميانه اسلام را دوره طلايي و مصون از هر نوع خطا تلقي و درباره تفاسير و تأويل‌هاي ديني اين دوره اعتقادي جزم‌گرايانه دارد. اجتهاد و انبساط تازه در اين مكتب جايگاهي ندارد و مردم عموماً موظف به پيروي مقلدانه از كلمات و گفتار علماي سلف هستند. برداشت صرفاً تقليدگرايانه آنها از دين سبب بدبيني و حتي دشمني آنان با الگوهاي زندگي رايج در دنياي معاصر جهان اسلام شده است. تنها الگوي مطلوب نزد بنيادگرايان افراطي، الگوي زندگي جوامع روستايي قرون اوليه اسلامي است. رفتار خشك و متحجرانه آنان با زنان و نوع نگرش‌شان به نقش اجتماعي و تربيتي زن در جامعه، ريشه در همين روح سلفي‌گري آنها دارد كه با ضروريات زندگي كنوني كاملاً بيگانه است. هم‌چنين تفسير آنان از مفاهيمي مانند توحيد و شرك، كه اساس انديشه كلامي بنيادگرايي افراطي را تشكيل مي‌دهد، در مغايرت آشكار با تفاسير رايج آن مفاهيم نزد ساير مكاتب اسلامي است.
رژيم صهيونيستي

رژيم صهيونيستي

شاباك يا به صورت مخفف شين بت يا شين بث، سرويس ضد اطلاعات و امنيت داخلي اسراييل است. شين بت خلاصه كلمه ‹‹خدمت به امنيت›› است. ايسر هرئيل از زمان شكل‌گيري اين سازمان تا سال 1952م. رئيس آن بود. نامبرده بعدها به رياست موساد هم رسيد. اين سازمان مسئول جمع آوري اطلاعات درباره سازمانهاي اطلاعاتي خارجي مربوط به دول دوست و دشمن و فعاليتهاي آنها و تأمين امنيت مقامات و تأسيسات اسراييلي، تحقيق درباره خرابكاري عليه دشمنان داخلي و خارجي، از جمله خرابكاري و تروريسم در اسراييل و خارج است.
وهابیت

وهابیت

وهابیت مسلکی است که در سال ۱۱۴۳ هجری قمری در شبه جزیره ی عرب بوجود آمده است و در بسیاری از اصول عقاید و احکام شرعی با مذاهب دیگر تفاوت دارد. پیروان این مسلک را «وهابی» گویند.
اكراد

اكراد

قوم كرد نژادي با سابقه اند ، اما خاستگاه اين قوم دقيقا روشن نيست و صاحبنظران در باره ي منشاء و خاستگاه آنان اختلاف جدي دارند . در مورد نژاد آنان نيز بحث و گفتگو وجود دارد ، عده اي نژاد آنان را توراني و سامي مي خوانند ، گروهي آنان را از نژاد آريايي و ايراني اصيل مي دانند . شماري از عوامل سياسي و تاريخي اين قوم را متفرقه و پراكنده ساخته كه هم اكنون در چند كشور كه مهمترين آن ايران ، تركيه و عراق است زندگي مي كنند .
شیعیان علوی

شیعیان علوی

علویان از اقلیت های مهم و موثر در جامعه ترکیه محسوب می شوند که حدود 20 درصد از جمعیت 78 میلیونی ترکیه را تشکیل می دهند. آنها در دوره امپراتوری عثمانی مورد سوظن شدید بودند و امنیت هویتشان به خطر افتاد و آسیب جدی دیدند اما دوره جمهوریت و آتاتورک را که حاکمیت بر مبنای سکولاریسم شکل گرفت؛ فرصتی برای بازنمایی هویتی یافته و با همراهی با حاکمیت از فضای تنش خارج شدند. هر چند که این اقلیت هیچ وقت نتوانست با هویت مکتبی خویش سهم سیاسی و فرهنگی در ترکیه کسب نماید. هویت سیاسی آنها بر مبنای مقتضات زمان، مکان و عوامل موثر بر آن، جلوه های متفاوتی داشته و از ملی گرایی تا چپگرایی سیالیت یافته است تا اینکه در یک دهه اخیر به شدت در تکاپوی هویت طلبی سیاسی خود هستند
New node

New node

انقلاب بحرین

انقلاب بحرین

تاریخ بحرین در چند دهه گذشته همواره مواجه با اعتراضات مداوم مردم علیه رفتار تبعیض آمیز و تمامیت خواه رژیم سلطنتی آل خلیفه بوده است؛ به نحوی که این کشور کمتر روی آرامش و ثبات سیاسی به خود دیده است. انقلاب 14 فوریه 2011 میلادی مردم بحرین هر چند سه روز پس از سقوط حسنی مبارک در مصر و همراه با موج خیزش‌های مسلمانان علیه رژیم‌های دیکتاتوری آغاز شد اما با نگاهی دقیق‌تر ریشه های این انقلاب مردمی را حداقل باید از دهه 1970 میلادی و نوع رفتار خاندان حاکم بر این کشور با مردم مورد مطالعه قرار داد.
New node

New node

روز جهانی قدس

روز جهانی قدس

undefined
تحولات ترکیه

تحولات ترکیه

undefined
آزادسازی موصل

آزادسازی موصل

آزادسازی موصل یا نبرد بازپس گیری موصل از اشغال گروه تروریستی داعش، عملیات نظامی منظم و کلاسیکی است که از روز دوشنبه ۱۷ اکتبر ۲۰۱۶ به فرمان حیدر العبادی نخست وزیر عراق برای پس گرفتن موصل از سیطره داعش آغاز شد. موصل مرکز استان نینوا و دومین شهر بزرگ عراق در تابستان ۲۰۱۴ به اشغال گروه داعش درآمد و از آن زمان ابوبکر بغدادی، خلافت خودخوانده خود را در این هشر استقرار نمود. عملیات آزادسازی موصل از نوع جنگ‌های شهری منظم به شمار می‌رود.
آزادسازی حلب

آزادسازی حلب

پس از آن که دیدبان حقوق بشر سوریه مستقر در لندن؛ اوایل هفته جاری اعلام کرد که 60 درصد از مناطق شرقی حلب توسط ارتش سوریه از اشغال گروه‌های تروریستی آزاد شده است، حال منابع خبری امروز اعلام کرده‌اند؛ با پیشروی سریع و برق‌ آسای ارتش سوریه طی چند روز گذشته، مناطق تحت کنترل دولت سوریه در شرق حلب، به میزان 80 درصد رسیده است.
New node

New node

نقض حقوق بشر در یمن

نقض حقوق بشر در یمن

پرونده ای در مورد نقض حقوق بشر در یمن
alwaght.net
خبر

ولایتی: برخی شایعه کردند که ایران می‌خواهد با جمهوری آذربایجان بجنگد؛ این ناجوانمردانه‌ترین تهمت به ایران است

يکشنبه 29 آبان 1401
ولایتی: برخی شایعه کردند که ایران می‌خواهد با جمهوری آذربایجان بجنگد؛ این ناجوانمردانه‌ترین تهمت به ایران است
مشاور عالی مقام معظم رهبری در امور خارجی نوشت: امروز باید با صدای بلند اعلام کرد که هر آذری، ایرانی است و هر ایرانی آذری است؛ ولو این‌که آن آذری و ایرانی در خارج از ایران باشد و گذرنامه دیگری داشته باشد.

به گزارش الوقت، علی‌اکبر ولایتی مشاور مقام معظم رهبری در امور بین‌الملل در یادداشتی در واکنش به شایعات مطرح‌شده مربوط به قصد ایران برای حمله به خاک جمهوری آذربایجان یا کنترل این کشور و همچنین تنش‌های اخیر شکل‌گرفته در سطح رسانه و سیاسی بین جمهوری آذربایجان و ایران، بر این موضوع تأکید کرده است که اولاً مردم ایران از هر قومی یکی هستند و خود را ایرانی می‌دانند و در ثانی، ایران هیچ‌گاه چشم طمع به کشورهای همسایه خود نداشته بلکه به‌عکس همواره در فکر داشتن رابطه‌ای خوب و مساعدت بوده است.

خلاصه یادداشت:

با افتخار تأکید می‌کنم که من همچون دیگر ایرانیان خود را آذری می‌دانم، اهل کوهپایه البرزم اما همه‌جای ایران سرای من است و من نیز هم‌چون دیگر ایرانیان، هرگوشه از ایران پرافتخار را گوشه‌ای از جان و قلب خود می‌دانم و برای پاسداشت آن سر می‌بازم.

از زمان به ‏تخت ‏نشستن شاه اسماعیل در تبریز، بنیان و اساس ملیت و استقلال ایران، تجدید و استوار شد و تاریخ کشور به مرحله درخشانی از تمدن خود گام نهاد، به‌ویژه آن‏که ورود شاه اسماعیل به تبریز رویدادی بسیار مهم در تاریخ ایران است؛ زیرا رسمی ‏کردن مذهب مبارک شیعه امامی در سراسر خاک ایران نخستین اقدام پادشاه نوخاسته پس از تاج‏گذاری بود.

در مطالعه این عصر مهم از ایران، با یکی از کیفیات شگفت‏‌آور تاریخ مواجهیم و آن این است که چگونه یک باور درست مذهبی موجب از میان ‏رفتن اختلافات عمیق میان اقوام گوناگون یک سرزمین می‌شود و در تجدید حیات ملت مؤثر است.

معتقدان به مذهب تشیع در سراسر پهنه ایران ‏زمین رفته ‏رفته همه اختلافات سیاسی، نژادی و طبقاتی خود را فراموش کردند و خویشتن را «ایرانی» خواندند و کوشیدند ملیت ایرانی را از نو تجدید کنند.

اگر انسانی بخواهد عمق تشیع و حقانیت اهل‌بیت(ع) را بداند قطعاً مهمترین مأخذ او کتاب الغدیر تألیف علامه عبدالحسین امینی تبریزی (1281ش / 1320ق تبریز ـ 1349ش / 1390ق، تهران) است و اگر کسی بخواهد از فلسفه اسلام و شیعه و مقایسه آن با فلسفه غرب و نیز عرفان مطلع شود، بی‌نیاز از کتاب علامه محمدتقی جعفری تبریزی نخواهد بود.

محققین عرفان شیعه اگر در جست‌وجوی سرمنشأ عرفانی، که همچون امام خمینی(ره) را در عصر حاضر تربیت کرده است، باشند، حتماً به اولین نام در این زمینه یعنی سید علی آقای قاضی طباطبایی تبریزی مراجعه می‌کنند.

همه این موارد ذکرشده نشان از جایگاه آذری‌ها در ایران است و امروز باید با صدای بلند اعلام کرد که هر آذری، ایرانی است و هر ایرانی آذری است؛ ولو این‌که آن آذری و ایرانی در خارج از ایران باشد و گذرنامه دیگری داشته باشد.

اگر هر آذری در هر کجای دنیا بتواند بدون مانع ابراز نظر کند، یا تبعه ایران است و یا اگر نیست گوشه چشمی به ایران داشته و در دل خویش جایگاهی بسیار خودمانی‌تر از هر جای دیگری برای ایران قائل است؛ چه مخالفین ایران و آذربایجان عزیز ما بخواهند و چه نخواهند.

در هفته‌های اخیر برخی از روی ناآگاهی و برخی از روی غرض‌ورزی شایع کردند که ایران می‌خواهد با جمهوری آذربایجان بجنگد، این ناجوانمردانه‌ترین تهمت به ایران است. ایران بنا ندارد که به هیچ کشور همسایه چه در قفقاز، چه نقاط دیگر به‌خصوص همسایگان خود کوچکترین تعرضی داشته باشد، به‌ویژه مردم هم‌جنس، هم‌نژاد، هم زبان، هم‌دین، هم‌مذهب، هم‌سنت و هم‌تاریخ ما یعنی مردم جمهوری آذربایجان نور چشم ما هستند.

ایران با تاریخ فرهنگی، اجتماعی و سیاسی بیش از 10هزارسالۀ خود، وسعت بیش از 1.6میلیون کیلومتری، جمعیت نزدیک به 90میلیونی و همسایگی با 15 کشور و قرار گرفتن بر سر راه 3 قاره اروپا، آسیا و آفریقا و اصلی‌ترین پایه‌گذار تمدن اسلامی و دارای عظیم‌ترین ذخایر انرژی و انسان‌های تحصیل‌کرده، هیچ احتیاجی به استفاده از خاک دیگران ندارد، بلکه به‌طور یک‌جانبه روادید برخی کشورها مانند آذربایجان را لغو کرده که مردم جمهوری آذربایجان به ایران بیایند و به شهرهایی مانند مشهد برای زیارت یا هر جای دیگری که می‌خواهند بروند.

اما مداخله گرهایی که هر روز به بهانه ای قصد ورود به منطقه را دارند، باید بدانند که جمهوری اسلامی ایران و اکثر کشورهای منطقه اجازه نخواهند داد که دیگران به این بهانه در اینجا لانه کرده، ایجاد فساد کنند. آنها حتماً موفق نخواهند شد زیرا مردم این منطقه از رشد کافی برخوردارند و خود می‌توانند منطقه‌شان را اداره کنند.

با اطلاع باید بگویم، با این‌که به هر علتی بین ما و آذری‌های شمال ارس جدایی افتاده، ما درصدد این نیستیم که مرزها را برداریم و جایی را تصرف کنیم. مردم آذربایجان کشورشان را اداره می کنند و این نوع سخنان و اتهامات نامربوط جایگاهی ندارد و آن‌ها (دشمنان ایران و آذربایجان) بدانند که سعی بیهوده می‌کنند. اقتدار ایران امروز به گونه ای است که دشمنان و از  جمله آمریکا و صهیونیسم نیز از آن حساب می‌برند، ولی این برای دشمنان ما، دشمنان آذربایجان و دشمنان کشورهای همسایۀ ما است و نه برای دوستان ما.

از سوی دیگر، یک سخن مهم این است که تجربۀ جهان نشان می‌دهد که یکی از مهم‌ترین عوامل ایجاد تشنج و مشکلات در نقاط مختلف جهان، اختلافات مرزی است و لذا برای حکومت‌ ما با تجربه فراوان و ارزشمند مسلم است که اگر کوچک‌ترین تغییری در مرزها ایجاد شود تا همیشه به صورت زخمی کهنه بر پیکره کشورهای مجاور باقی می‌ماند و لذا خواهان خوشبختی برای ملت خود و ملت‌های منطقه و همسایه هستیم و نمی‌خواهیم این آرامش موجود در آن‌جا برهم‌بخورد؛ ولی اگر قرار باشد کسی از 6 کشور منطقه بخواهد با بَرهَم‌ زدن مرزها، امنیت را در شمال غرب ایران بر هم بزند، قطعاً با آن مخالفت می‌کنیم و جلوی او خواهیم ایستاد.

سخن ایران در یک کلام یعنی مخالفت با هر تغییر غیرقانونی که برخلاف منشور ملل متحد است خلاصه می شود و مرزهای کشورها محترم است و فرقی ندارد ما باشیم یا کشور دیگری و هر کشوری بخواهد برخلاف این هنجار و قاعده عمل کند، ما با آن مخالفت می‌کنیم ولو این‌که یک یا چند همسایه ما باشد؛ زیرا می‌دانیم که منافع همه در این است که این‌جا (قفقاز جنوبی) مرکز و محل اختلافات و مشکلات نباشد و نباید اقدامی منجر به اختلافات بین کشورهای همسایه است شکل بگیرد، زیرا امنیت از همگی سلب می‌شود.

تأکید می‌کنیم امنیت این‌جا ربطی به کشورهای خارج از منطقه ندارد و بی‌جهت اتحادیه اروپا و ناتو احساس تکلیف نکنند، زیرا ملت های این منطقه از رشد کافی برخوردار هستند.

جمهوری اسلامی ایران همواره در راستای دوستی و رفع کدورت ها با همسایگان از جمله آذربایجان، ارمنستان و گرجستان گام برداشته است.

مشروح یادداشت علی‌اکبر ولایتی، مشاور مقام معظم رهبری در امور بین الملل به شرح زیر است:

علی‌اکبر ولایتی فرزند حاج میرزا علی‌اصغر ولایتی و اهل رستم‌آباد شمیران مفتخرم، اجدادم (حاج علی‌اصغر و حاج محمدحسین و حاج محمدعلی) از یاران بزرگانی هم‌چون حاج آخوند رستم‌آبادی [1] (1250 – 1332ق) و از شاگردان مبرّز و درجه اول علمای بزرگ آن زمان خاصّه شیخ مرتضی انصاری (1214-1281ق) (معروف به خاتم‌الفقهاء و المجتهدین) و از پیشکسوتان مشروطۀ مشروعه و همراه و هم‌رزم شیخ فضل‌الله نوری بود.

حاج آخوند بر اساس شنیده‌ها، در حد مرجعیت بودند ولی از باب احتیاط از صدور رسالۀ عَمَلیه خودداری می‌کردند. ایشان فردی متقی و در میان علمای عراق و ایران از احترام بسیاری برخوردار بودند.

این حقیر با افتخار تأکید می‌کنم، چون دیگر ایرانیان خود را آذری می‌دانم. اهل کوهپایۀ البرزم اما همه‌جای ایران سرای من است و من  نیز چون دیگر ایرانیان هر گوشه از ایران پرافتخار را گوشه‌ای از جان و قلب خود می‌دانم و برای پاسداشت آن سَر می‌بازم.

شاعر بزرگ ما، حکیم نظامی گنجوی، که گوی سبقت را در سخن و ادب فارسی از رقیبان خود ربوده از مردمان همین خطّه یعنی آذربایجان بود. او پیش و بیش از همۀ ما، در بزرگداشت ایران در کلام خویش سخن رانده که:

«همه عالَم تن است و ایران دل / نیست گوینده زین قیاس خجل

چون که ایران دلِ زمین باشد / دل زِ تَن به بُوَد، یقین باشد

زان ولایت که مهتران دارند / بهترین جای، بهتران دارند

دل تویی وین مثل حکایت تو است / که دل مملکت ولایت تو است»

(نظامی گنجوی، 1315، ص 31).

باید توجه داشت که در دوران حیات نظامی گنجوی، به‌دلیل نبودِ تمرکز و یکپارچگی سیاسی، حکومت‌های محلی اتابکان آذربایجان (ایلدگزیان)، شروانشاهان، آقسنقریان یا احمدیان و شدادیان بر منطقۀ آذربایجان و قفقاز حکومت می‌کردند (مودب، ساسان؛ و احمد فصلی‌نژاد، 1397، ص 292 – 310، 296).

نظامی در چنین هنگامه‌ای نام ایران را نگین شعر خود می‌سازد. این از بینش آن بزرگ یگانۀ ادب فارسی نشأت می‌گیرد که به‌روشنی می‌دانست از ابتدای پیدایش ایران در صحنۀ تاریخ، آذربایجان بخش مهمی از ایران بوده، هست و خواهد بود[2].

برای بررسی این امر یعنی نقش ویژۀ آذربایجان در سرنوشت ایرانیان، نگاهی به سپیده‌دمان تاریخ باید داشت. بنا به تحقیق مرحوم دکتر محمد معین و هانری کوربَن (1326، ص 64-65) همۀ مورخان و جغرافی‌نویسان ایرانی و عرب از جمله ابن‌خردادبه، یاقوت حَمَوی، بلاذُری، ابن‌فقیه، مسعودی، حمزۀ اصفهانی، ابن یاقوت، حمدالله مستوفی قزوینی، ابوالفداء و ابوریحان بیرونی بر این باور بوده‌اند که زردشت (ع)، پیامبر کهن ایرانی، از مردمان آذربایجان بوده است.

فقط طبری در تاریخ طبری (جزء 1، ص 293) و به‌تَبعِ او، ابن اثیر در تاریخ الکامل و میرخواند در روضه‌الصفا، زردشت را اصالتاً از مردم فلسطین می‌دانستند که به آذربایجان هجرت کرده بوده و مردم را به دین خدا دعوت می‌کرده است.

مسعودی در مرُوج‌الذهب (جزء اول، ص 193) و حمزۀ اصفهانی در تاریخ سَنّی ملوک الارض و الانبیاء (ص 27) نوشته است: «کُشتاسب (معربِ گشتاسب) کان فی سنه ثلاثین مِن ملکه و خمسین من عُمره، اتاه زردشت مِن آذربیجان (معرب آذربایجان)» یعنی گشتاسب در سال سوم سلطنتش بود و پنجاه سال از عمرش می‌گذشت که زردشت از آذربایجان بر او وارد شد».

شهرستانی در الملل و النحل (ص 114) آورده: «زراتشت بن بورشسب (معربِ پورشاسب) الذی ظهر فی زمان کُشتاسف (معربِ گشتاسب) بن لهراسب الملک و ابوه کان من آذربیجان (معربِ آذربایجان) و امه مِن الرّی» یعنی «زردشت پسر پورشاسب بود که در زمان گشتاسب پسر لهراسب ظاهر شد و پدرش از آذربایجان بود و مادرش از ری». به هر روی، مردمان سراسر سرزمین بزرگی که امروزه ایران می‌خوانیم به دین این پیامبر توحیدی گرویدند[3].

با طلوع خورشید دامن‌گستر اسلام، ایرانیان با آغوش باز به استقبال این دین شتافتند. بدین‌ ترتیب، ایران پس از ورود اسلام، ابتدا در قوه و فعل بخشی از جهان اسلام شد. با این وجود، ایرانیان پس از مشاهدۀ ظلم بنی‌امیه که علیه اسلام حکومت می‌کردند، در دفاع از اسلام بر بنی‌امیه شوریدند و آنان را از تخت به پایین کشیدند.

به حق باید گفت که از همان اوان اسلام، ایرانیان پرچمدار دعوت اسلام در دنیا بودند. ولی کارشکنی خلفای بغداد و دمشق (بنی‌عباس و بنی‌امیه) در امر حکومت اسلامی و ناحق بودن حکومت آن‌ها موجب شد که در جای‌جای جهان اسلام به‌خصوص در ایران، مسلمانان علیه آن‌ها برخیزند و طبیعی است که به سبب عدم ارتباط با یکدیگر، در عمل کشورهای متعددی به جای ایران واحد تشکیل شود.

قیام سربداران، بزرگ‏ترین نهضت شیعی قبل از صفویه 

سقوط دستگاه خلافت جبار و غاصب عباسی به دست هولاکو خان مغول، مجال مغتنمی را برای شیعیان فراهم آورد که برای بنیاد‏نهادن یک حکومت عدالت‏ طلب فراگیر شیعی، شروع به فعالیت گسترده کنند. در همان سال‏های پایانی حکومت ایلخانان مغول، علمای بزرگی هم‌چون علامه ابن مطهر حلی (648-726 ق)، از فقهای بزرگ شیعه، کتبی در تقویت مبانی فکری شیعی تدوین کرده بودند تا در صورت تحقق این آرمان جمعیِ شیعیان، مبانی درستی برای آن وجود داشته باشد (ضابط، 1378، ص 11؛ در این باره نیز نک. مدرس رضوی، 1354).

بزرگ‏ترین نهضت شیعی قبل از صفویه و در ارتباط با کانون‏های شیعی داخل و خارج ایران نهضت مهم و ارزشمند سربداران بود.

سربداران برای تقویت مبانی فکری حکومت شیعی از فقهای جَبَل عامل برای هدایت مردم و تشکیل نظامی مبتنی بر فقه شیعه دعوت کردند؛ از این‏ رو، آنان پیشگام حضور فقه شیعی در دستگاه دولتی دانسته می‏ شوند.

در دوران تیموریان، شیعیان مجال رشد و گسترش باورهای خود را نیافتند. در دوران پایانی این سلسله در دربار سلطان حسین بایقرا (842-911ق)، اندک ‏زمینه ‏ای فراهم شد و تمایلاتی بروز یافت و حتی کانون‏های شیعی در قم، ری، سبزوار و مازندران پاگرفتند؛ با این حال برپایی نظام شیعی در گسترۀ جهان اسلام هنوز بعید به‏ نظر می ‏رسید.

صفویه در سایه مذهب تشیع، استقلال و تمامیت ارضی از دست رفته ایران را بازآورد

اما در سال 907 هـ ق، شاه اسماعیل یکی از فرزندان رشید و دلاور آذربایجان این چشم ‏انداز مبهم را به ‏یک‏باره دگرگون کرد و دولت بزرگ و قدرتمند صفوی را با استفاده از فرصت به‏ وجود آمده در دوران فرسودگی بعد از افولِ تیموریان و آق‌قویونلوها بنیاد نهاد (حاجیان‏پور،  ص 8-10).

وی در راستای مبانی اعتقادی اصلی ایرانیان و مذهب تشیع، استقلال و تمامیت ارضی از ‏دست ‏رفتۀ کشور را به آن بازآورد[4].

از زمان به ‏تخت ‏نشستن شاه اسماعیل در تبریز، بنیان و اساس ملیّت و استقلال ایران تجدید و استوار شد و تاریخ کشور به مرحلۀ درخشانی از تمدن خود گام نهاد، به ‏ویژه آن‏که ورود شاه اسماعیل به تبریز رویدادی بسیار مهم در تاریخ ایران است؛ زیرا رسمی ‏کردن مذهب مبارک شیعۀ امامی در سراسر خاک ایران نخستین اقدام پادشاه نوخاسته پس از تاج‏گذاری بود[5].

طولی نکشید که این اقدام و پیروی از این سیاست، که در بدو امر، کاملاً مذهبی به‏ نظر می ‏آمد، نتایج بسیار مهم و ارزشمندی در زندگی اجتماعی و سیاسی داخل و خارج ایران داشت.

در مطالعۀ تاریخ این عصر مهم از تاریخ ایران، با یکی از کیفیات شگفت ‏آور تاریخ مواجهیم و آن این است که چگونه یک باور درست مذهبی موجب از میان ‏رفتن اختلافات عمیق میان اقوام گونه ‏گون یک سرزمین می ‏شود و در تجدید حیات ملت مؤثر است.

معتقدان به مذهب تشیع در سراسر پهنۀ ایران ‏زمین رفته ‏رفته همۀ اختلافات سیاسی، نژادی و طبقاتی خود را فراموش کردند و خویشتن را «ایرانی» خواندند و کوشیدند ملیّت ایرانی را از نو تجدید کنند[6] (بیانی، ص 29-32).

3 خدمت بزرگ صفویه به ایران

صفویه که اصالتاً آذری بودند در رابطه با ایران منشأ خدمات بزرگ و بی‌بدیل شدند که اهم آن خدمات از این قرار است:

- اتحاد مجدد ایران پراکنده‌ شده؛

- باز تعریف هویت ایرانی؛

-  تقویت مبانی ملیت ایران که اهم آن‌ها دین اسلام و مذهب تشیع اثنی‌عشری و زبان فارسی و سنت‌های ایرانی مؤیَّدِ شریعت اسلامی، پایبندی به سرزمین واحد ایران و باور غالب مردم آن مذهب تشیع و اعتقاد به هویت ارضی و سیاسی مردم بود (حاجیان‌پور، 1387، ص 55-72؛ پورگشتایل، 1387، ج 2، ص 839).

در خصوص اهمیت آذربایجان در طراحی کلان صفویه در رسمیت‌بخشیدن به مذهب حقۀ تشیع باید نگاهی به تاریخ این منطقه پیش از ظهور صفویه نیز داشته باشیم.

یکی از اسناد تشیع مردم تبریز به عهد ایلخانان باز می‌گردد. در این عهد، خواجه رشیدالدین فضل‌الله همدانی در دوران سلطان محمد خدابنده و سلطان ابوسعید بهادر وزیر اعظم بود. رشیدالدین‏ فضل‌الله و پسرش، غیاث‌الدین محمد، از مروّجان راستین علم و ادب در عصر ایلخانان بودند. خواجه رشیدالدین خود نیز آثار گران‏بهایی را تألیف کرد و به یادگار گذاشت.

وی با تأسیس مرکز علمی جامع به تعبیر امروز دانشگاه «رَبعِ رشیدی» باشکوهی بنا کرد که در تاریخ بشر چنین مرکز علمی منظمی با این وسعت بی سابقه بود. هرچند پس از قتل آن بزرگوار دست‌خوش تاراج شد، اما آثار آن برای همیشه در تاریخ و فرهنگ ایران باقی ماند.

مساعیِ خواجه رشیدالدین فضل ‏الله وزیر در گرامی‌داشت علما و فضلا و اشاعۀ دانش و فرهنگ، به محدوده و قلمرو حکومت ایلخانان منحصر نبود، بلکه در اقصی‌نقاطِ عالم هر جا دانشمندی بود با او ارتباط برقرار می ‏کرد و از بذل احسان به وی خودداری نمی ‏کرد و هر زمان خطری متوجه دانشمندان می ‏شد در تبرئۀ آنان سعی کافی مبذول می‏ داشت.

وی در ربع رشیدی تبریز، 6 هزار تن از دانشجویان سراسر ممالک ایلخانی را گرد آورده و می‌گوید: «چون اغلب مدرسان متعلمان تبریز بر مذهب حقۀ ائمۀ انام و فقهای اسلام اثنی‌عشریه (علیهم‌الصلوه و السلام) بوده‌اند، لاجَرَم شرط رفت که تمامت مدرسان و متعلمان مذکور از این مذهب باشند».

آذری ها، جزو نخستین شیعیان بودند

پس آذری‌ها قبل از همه شیعه بودند و به همین دلیل بود که خطبۀ پادشاهی شاه عباس را در مسجد تبریز خواندند.

پس از صفویه هم، افتخار آذری‌ها یعنی پیشکسوتان ایرانیان اصیل این است که طی قرن‌های متمادی در مقابل تهاجمات رومی‌ها ایستادند و آنها قریب به 500 سال برای شکل‌گیری مجدد ایرانِ یکپارچه تلاش کردند.

آذری‌ها در رکاب عباس میرزا حدود 12 سال با روس‌ها جنگیده و به‌ رغم قلّتِ امکانات، نگذاشتند وصیت منحوس پِطر کبیر مبنی بر رسیدن به آب‌های گرم محقق شود.

نقش آذری ها در مشروطه

آذری‌ها نقش اساسی در مشروطه داشتند. اگر از هر دانش‌آموز دبستانی بپرسید که نام چند نفر از بزرگان مشروطه را بیان کند، حتماً نام ستارخان (1284 – 1332ق) و باقرخان (1278- 1335ق) را جزو اولین‌ها خواهند گفت که هردوی آن‌ها از جوانمردان آذربایجانی بودند.

زمانی به بهانۀ درخواست شعاع‌السلطنه، نیروهای تزار در سال 1911 یا 1329 هـ ق، بخش عمده‌ای از خاک ایران را از آذربایجان تا خراسان اشغال کردند و مرحوم میرزا علی ثقه‌الاسلام تبریزی (1277ق، تبریز-1330ق، تبریز) فرزند حاج میرزا موسی ثقه‌الاسلام (از علمای فعال در واقعۀ تحریم تنباکو) در روز جمعه عاشورای سال 1330ق، به همراه هفت تن از یارانش (حسن، ضیاء‌العلماء، محمدقلی خان، صادق‌الملک، مشهدی محمد ابراهیم قفقایچی، قدیر و شیخ سلیم)، به دار آویخته شد. هم‌چنین شیخ محمد خیابانی (1297ق، خامنه-1338ق، تبریز) در مبارزات نفس‌گیر آن زمان با استبداد و نفوذ خارجی اعدام شد.

شیطنت رسانه ترکیه‌ای

اخیراً ستون‌نویسی در روزنامه ترکیه‌ای دِیلی صباح (Daily Sabah) در مقاله‌ای چنین آورده است: «هدف جدید ایران، آذربایجان است. زیرا اگر (جمهوری) آذربایجان قدرتمندتر شود، این احتمال وجود دارد که آذری‌های ایران از تهران به طرف باکو چرخش کنند»!!!.

آن‌که این را نوشته یا فردی است غیرمطلع و سهواً! چنین حرف غیر واقعی را نوشته یا مطلع است، ولی از جایی مأمور است که چنین بنویسد.

صرف‌نظر از این‌که منشا این مطلب چیست، به اطلاع او و محرکین وی می‌رسانم که: شما نه ایران را می‌شناسید، نه آذربایجان را و نه آذربایجانی ها را. اگر این نویسنده اندکی واقع‌بینی داشت و می‌خواست با قلم خویش واقعیت را بنویسد، دیداری از آذربایجان ایران انجام می‌داد و بعد با مردم با فرهنگ این خطه از ایران سخن می‌گفت و به‌ جرأت باید تصریح کرد اهالی آذربایجان از جمله با ادب‌ترین و متین‌ترین مردمان هستند و این تجربه را از شناخت و برخورد طولانی با مردمان دیگر ممالک جهان تاکید می‌کنم.

اگر نگارندۀ آن مقاله می‌خواهد خطای خود را جبران کند،  یک بار از ابتدای بازار تبریز تا انتهای آن قدم بزند و با کسبه آن صحبت کند و ببیند سرمایه‌ای که در یک راسته بازار تبریز وجود دارد، بیش از همه سرمایه های  بازارهای منطقه قفقاز جنوبی است و دیگرانند که باید اگر دچار مشکل شدند، بیایند و از سخاوت آذربایجانی‌ها یا کل ایرانی‌هایی که آذری هستند، بهره‌مند شوند.

در حال حاضر ایران به‌ صورت بالقوه و بالفعل تقریباً یکی از ثروتمندترین کشورهای دنیا است و حدود 4.5 میلیون افغانی در ایران هستند که در کمال آزادی از تمام مزایایی که مردم ایران بهره‌مند هستند، برخوردارند.

بنده نمی‌شناسم کشوری را که این تعداد پناهنده داشته باشد و بدون دریافت هرگونه کمک بین‌المللی با سخاوت از میهمانان خود پذیرایی کند. هیچ افغانی به جرم افغان بودن در ایران مورد بی‌حرمتی قرار نمی‌گیرد.

افزون بر زندگی معمول، فرزندان برادران و خواهران افغان در مدارس و دانشگاه‌های ایران تحصیل می‌کنند و این بر اساس پبروی ایرانیان از دستورات اسلام است و لذا بیش‌ترین پناهندۀ افغان در ایران اقامت دارند.

نویسندۀ آن مقاله باید بداند که بیش از 16 هزار تَن از افغانی‌های مقیم ایران، فارغ‌التحصیل دانشگاه‌های ما و 13 هزار نفر نیز دانشجو هستند. در این میان، آذری‌های ما نقش اساسی در پذیرایی از این مهمانان دارند.

کیست که نداند در رأس کشور ما، بزرگی از اهالی آذربایجان با کمال حکمت و شجاعت وجود دارد و نه‌تنها مورد احترام و رجوع مردم ایران هستند، بلکه تمام حوزۀ مقاومت از یمن تا عراق، سوریه، لبنان و فلسطین ایشان را به عنوان پیشوای دینی و معنوی خود می‌دانند. ایشان پایه‌گذار اصلی جبهۀ مقاومت در کل جهان اسلام هستند؛ جبهه‌ای که امروزه مهم‌ترین عامل  در ایستادگی در برابر آمریکا و صهیونیسم است.

هرکس از مسلمانان، امروز بخواهد به تفسیر دقیقی از قرآن کریم مراجعه کند، حتماً تفسیر المیزان تألیف علامه سیدمحمد‌حسین طباطبایی تبریزی (1281 ش / 1321ق، تبریز-1360ش / 1402ق، قم)، فقیه، فیلسوف و اسلام‌شناس بزرگ) مأخذ اول او خواهد بود و اگر انسانی بخواهد، عمق تشیع و حقانیت اهل بیت را بداند، قطعاً مهمترین ماخذ او کتاب الغدیر تالیف علامه عبدالحسین امینی تبریزی (1281ش / 1320ق تبریز – 1349ش / 1390ق، تهران) است.

اگر کسی بخواهد از فلسفه اسلام و شیعه و مقایسه آن با فلسفه غرب و نیز عرفان مطلع شود، بی‌نیاز از کتاب علامه محمدتقی جعفری تبریزی نخواهد بود.

محققین عرفان شیعه اگر در جستجوی سرمنشا عرفانی که همچون امام خمینی(ره) را در عصر حاضر تربیت کرده، باشند، حتماً به اولین نام در این زمینه یعنی سیدعلی آقای قاضی طباطبایی تبریزی مراجعه می‌کنند.

برجسته‌ترین دانشمند ریاضیات در تاریخ معاصر پرفسور محسن هشترودی (1286ش، هشترود-1355ش، تهران) را داشته‌ایم که اهل هشترود آذربایجان است.

مثال تقوا و پرهیزکاری در بین مردم ایران، آیت‌الله احمد بن محمد مقدس اردبیلی (وفات: 993ق) است.

کسی که با یک فتوا کمر دموکرات‌های آذربایجان را که آدم بیگانه بودند، شکست، آیت‌الله سید یونس اردبیلی بود.

در میان ائمۀ جمعه کشورمان، یکی از عادل‌ترین و متقی‌ترین، مرحوم آیت‌الله سید اسد الله مدنی (1293-1360ش)، امام جمعۀ شهید محراب در تبریز بود.

هر آذری، ایرانی است و هر ایرانی، آذری است

امروز باید با صدای بلند اعلام کرد که هر آذری، ایرانی است و هر ایرانی، آذری است؛ ولو این‌که آن آذری و ایرانی در خارج از ایران باشد و گذرنامه دیگری داشته باشد. اگر هر آذری در هر کجای دنیا بتواند بدون مانع ابراز نظر کند، یا تبعۀ ایران است و یا اگر نیست گوشه چشمی به ایران داشته و در دل خویش جایگاهی بسیار خودمانی‌تر از هر جای دیگری برای ایران قائل است؛ چه مخالفان ایران و آذربایجان عزیز ما بخواهند و چه نخواهند.

اما موضوعی که این روزها موجب شده که بعضی سخنانی را بگویند و نسبت‌هایی به آذربایجانی‌ها بدهند، سرنوشت قفقاز جنوبی است.

در این منطقه، در متن و حاشیه آن، 6 کشور شامل آذربایجان، ارمنستان، گرجستان، روسیه، ایران و ترکیه وجود دارد و از گذشتۀ دور تا 200 سال اخیر از زمان کوروش هخامنشی تا عهد فتحعلی‌شاه، کم‌و‌بیش امنیت این منطقه دست ایران بود.

بعد از تهاجم حکومت تزاری به منطقه، آن‌جا تحت حاکمیت تزارها درآمد که تا فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در اختیار آن‌ها بود. بعد از فروپاشی شوروی، بعضی از کشورها از روی دلسوزی و برخی از روی طمع‌ورزی خواهان این بودند که به بهانۀ حفظ امنیت منطقه در‌ منطقۀ قفقاز جنوبی حضور داشته باشند.

فرمول 3+3 برای امنیت منطقه قفقاز

از صهیونیست‌های دوره‌گرد تا آمریکایی ها که امروزه در راس متجاوزین عالم قرار دارند و ناتو و اتحادیۀ اروپا که هیچ کدام دلیلی برای دخالت در منطقه ندارند، داوطلب این امر شدند. جمهوری اسلامی ایران با گذشت و اغماض بسیار، معتقد است که تنها راه حفظ امنیت این منطقه حساس باید توسط کشورهای خود منطقه باشد که به صورت یک فرمول شناخته شده، سه به‌ علاوۀ سه، یعنی روسیه، ایران و ترکیه از یک سو و آذربایجان، ارمنستان و گرجستان از سوی دیگر باشد.

در چنین شرایطی، هر روز یک بوالفضولی از اروپا یا آمریکا می‌آیند، گشتی در این منطقه می‌زنند و می‌گویند ما آمده‌ایم که در اینجا امنیت برقرار کنیم یا بین دو کشور متنازع آشتی برقرار کنیم. گویی مردم این منطقه که جزو اصیل‌ترین و ریشه دارترین مردمان دنیا هستند، نمی‌دانند چه باید بکنند.

این مداخله گرها باید بدانند که جمهوری اسلامی ایران و اکثر کشورهای منطقه اجازه نخواهند داد که دیگران به این بهانه در اینجا لانه کرده، ایجاد فساد کنند. آنها حتماً موفق نخواهند شد زیرا مردم این منطقه از رشد کافی برخوردارند و خود می‌توانند منطقه‌شان را اداره کنند.

ناجوانمردانه‌ترین تهمت به ایران درباره جمهوری آذربایجان

در هفته‌های اخیر برخی از روی ناآگاهی و برخی از روی غرض‌ورزی شایع کردند که ایران می‌خواهد با جمهوری آذربایجان بجنگد. این ناجوانمردانه‌ترین تهمت به ایران است. ایران بنا ندارد که به هیچ کشور همسایه چه در قفقاز، چه نقاط دیگر به خصوص همسایگان خود کوچکترین تعرضی داشته باشد به ویژه مردم هم‌جنس، هم‌نژاد، هم زبان، هم‌دین، هم‌مذهب، هم‌سنت و هم‌تاریخ ما یعنی مردم جمهوری آذربایجان نور چشم ما هستند.

ایران با تاریخ فرهنگی، اجتماعی و سیاسی بیش از 10 هزار سالۀ خود، وسعت بیش از 1.6 میلیون کیلومتری، جمعیت نزدیک به 90 میلیونی و همسایگی با 15 کشور و قرار گرفتن بر سر راه 3 قاره اروپا، آسیا و آفریقا و اصلی‌ترین پایه‌گذار تمدن اسلامی و دارای عظیم‌ترین ذخایر انرژی و انسان‌های تحصیل‌کرده، هیچ احتیاجی به استفاده از خاک دیگران ندارد، بلکه به طور یک‌جانبه روادید برخی کشورها مانند آذربایجان را لغو کرده که مردم جمهوری آذربایجان به ایران بیایند و به شهرهایی مانند مشهد برای زیارت یا هر جای دیگری که می‌خواهند بروند.

یک دختربچه از یک خانواده آذربایجانی 3 ساله به ایران می‌آید و با خانواده اش به مشهد مشرف می‌شوند، در جمهوری آذربایجان، او را مشهدی خانم صدا می‌کنند.

آقای حیدر علی‌اف (1923-2003م)، رئیس‌جمهور فقید آذربایجان، وقتی به ایران آمد و به مشهد مشرف شد، در دیدار با مقام معظم رهبری تکرار می‌کرد که من مشهدی شده‌ام.

با اطلاع باید بگویم، با این‌که به هر علتی بین ما و آذری‌های شمال ارس جدایی افتاده، ما درصدد این نیستیم که مرزها را برداریم و جایی را تصرف کنیم. مردم آذربایجان کشورشان را اداره می کنند و این نوع سخنان و اتهامات نامربوط جایگاهی ندارد و آن‌ها (دشمنان ایران و آذربایجان) بدانند که سعی بیهوده می‌کنند. اقتدار ایران امروز به گونه ای است که دشمنان و از  جمله آمریکا و صهیونیسم نیز از آن حساب می‌برند، ولی این برای دشمنان ما، دشمنان آذربایجان و دشمنان کشورهای همسایۀ ما است و نه برای دوستان ما.

اختلافات مرزی از مهم‌ترین عوامل ایجاد تشنج و مشکلات در نقاط مختلف جهان 

از سوی دیگر، یک سخن مهم این است که تجربۀ جهان نشان می‌دهد که یکی از مهم‌ترین عوامل ایجاد تشنج و مشکلات در نقاط مختلف جهان، اختلافات مرزی است و لذا برای حکومت‌ ما با تجربه فراوان و ارزشمند مسلم است که اگر کوچک‌ترین تغییری در مرزها ایجاد شود تا همیشه به صورت زخمی کهنه بر پیکره کشورهای مجاور باقی می‌ماند و لذا خواهان خوشبختی برای ملت خود و ملت‌های منطقه و همسایه هستیم و نمی‌خواهیم این آرامش موجود در آن‌جا برهم‌بخورد؛ ولی اگر قرار باشد کسی از 6 کشور منطقه بخواهد با بَر هَم‌ زدن مرزها، امنیت را در شمال غرب ایران بر هم بزند، قطعاً با آن مخالفت می‌کنیم و جلوی او خواهیم ایستاد.

موضع صریح ایران: مخالفت با هر تغییر غیرقانونی در مرزها

سخن ایران در یک کلام یعنی مخالفت با هر تغییر غیرقانونی که برخلاف منشور ملل متحد است خلاصه می شود و مرزهای کشورها محترم است و فرقی ندارد ما باشیم یا کشور دیگری و هر کشوری بخواهد برخلاف این هنجار و قاعده عمل کند، ما با آن مخالفت می‌کنیم ولو این‌که یک یا چند همسایه ما باشد؛ زیرا می‌دانیم که منافع همه در این است که این‌جا (قفقاز جنوبی) مرکز و محل اختلافات و مشکلات نباشد و نباید اقدامی منجر به اختلافات بین کشورهای همسایه است شکل بگیرد، زیرا امنیت از همگی سلب می‌شود.

تأکید می‌کنیم امنیت این‌جا ربطی به کشورهای خارج از منطقه ندارد و بی‌جهت اتحادیه اروپا و ناتو احساس تکلیف نکنند، زیرا ملت های این منطقه از رشد کافی برخوردار هستند.

17 شهر قفقاز متأسفانه از ایران جدا شد و گذشت، ولی ما بر اساس واقعیت‌های کنونی زندگی می‌کنیم و نمی‌خواهیم درباره آذربایجان حرف‌های نوستالوژیک بزنیم. آن آذری در جمهوری آذربایجان، برادر، خواهر، پدر و مادر ما است و حتماً حمایت و کمک می کنیم.

کشور جمهوری آذربایجان امروز وارث اران است. پس از این‌که این منطقه در زمان تزار نیکولای اول بعد از مقاومت طولانی ایرانیان به‌ ویژه آذری‌ها، در طی دو عهد‌نامۀ گلستان و ترکمنچای لاجَرَم از ایران جدا شد، مردم تحت فشار نیروهای مهاجم به لحاظ عقیدتی و فرهنگی قرار گرفتند؛ لذا به حوزه‌های علمیۀ متعدد شیعه در ایران و عراق به‌ویژه نجف اشرف نامه فرستاندند و از شرایط خود شکایت کردند.

علت تلاش علما و مراجع شیعه در آن زمان برای تهیۀ یک رسالۀ جهادیه در جهت تحریض مردم به جهاد مراجعات مکرر مردم متدین و پایبند به احکام الهی تحت فشار بود.

اولین نفر از علما مرحوم شیخ جعفر کاشف‌الغطاء بود که کتاب کشف‌الغطاء را به فتحعلی شاه تقدیم کرد، همانند کتاب لمعه‌الدمشقیه اثر محمد مکی که به آخرین امیر سربداری، علی بن مؤید، تقدیم کرد.

مرحوم کاشف‌الغطاء به فتحعلی شاه گفت که شما تلاش کنید که جلوی سلطۀ کفار را بگیرید و من، شما و عباس میرزا را شفاعت خواهم کرد. پس از آن 143 نفر از علما و مراجع شیعه رسالۀ جهادیه‌ای را امضا کردند و تقدیم پادشاه کردند و جنگ‌های ایران و روس آغاز شد. ولی به سبب ضعف پشتیبانی، عباس میرزا شکست خورد. اقدام مردم ایران در آن زمان بیشتر حاکی از دلسوزی مردم و مصلحت‌سنجی علمای ایران و عراق بود.

امروز نیز جمهوری اسلامی ایران جز سعادت مردم منطقه را نمی‌خواهد و هیچ طمعی به خاک هیچ کشور منطقه ندارد. اگر روزی آذربایجان مورد هجمۀ کشور بیگانه قرار بگیرد، ایران را در حمایت از خود خواهند داشت. 

بعد از طی آن دوره، در آستانۀ انقلاب بولشویکی روسیه و بعد از تشکیل حکومت کمونیستی در آن کشور، لنین، رهبر وقت شوروی، اعلام کرد که همۀ ایالت‌های متکی به روسیه می‌توانند مستقل باشند. هیچ‌کس به این اعلان، پاسخ مثبت نشان نداد، مگر آذربایجان که بعدها از طرف ایران به رسمیت شناخته شد.

هیأت نمایندگی مسلمانان قفقاز خود را شورای ملی آذربایجان نامید و در تاریخ 28 مِه 1918، تولد دولت جدید آذربایجان را اعلام کرد.

بندهای اول و دوم این اعلامیه که بعدها به عنوان منشور ملی نامیده شد، اعلام می‌کرد که آذربایجان دولتی دارای حاکمیت تام است که از بخش‌های جنوبی و شرقی ماورای قفقاز تشکیل می‌شود و این جمهوری مصمم است با همۀ ملت‌ها به‌خصوص با همسایگان خویش، روابط دوستانه داشته باشد (سویتوخوسکی، 1381، ص 143).

حزب مساوات بدنۀ اصلی دولت آذربایجان را تشکیل می‌داد و نقش اصلی را در تشکیل حکومت تازه‌استقلال‌یافته داشت و اصولاً جمهوری آذربایجان آن دوره با نام مساوات شناخته می‌شد تا این‌که رفته‌رفته نام آذربایجان عمومیت پیدا کرد.

البته عنوان جمهوری آذربایجان مورد اعتراض مطبوعات زمان قرار گرفت و در پاسخ، محمدامین رسول‌زاده، رهبر حزب مساوات، در مقاله‌ای تحت عنوان «مختاریت آذربایجان» که در ایران نیز ترجمه و در روزنامۀ رعد چاپ و منتشر شد، نوشت:«موقعی که ما از مختاریت آذربایجان در جراید خود بحث می‌کنیم هدف بعضی تعارضات می‌شویم و این اعتراضی را که بر ما می‌کنند نتیجۀ یک اشتباهی است که معترضین کرده اند. ترک‌های قفقازیه و مسلمانان ماورای قفقاز در موقعی که می‌شنوند ما از مختاریت آذربایجان بحث می‌کنیم، گمان می‌کنند که مقصود ما آذربایجانی است که در قلمرو دولت ایران است که مرکز آن تبریز است و هروقت «برادران آذربایجانی» می‌گوییم همچو گمان می‌کنند که مقصود ما برادران آذربایجانی است که در مملکت ایران اقامت دارند. این اعتراض همان اندازه که از نقطه‌نظر منطقی بعید است، همان اندازه هم از نقطه‌نظر اشتباه لفظی صحیح و بجاست. زیرا امروز آذربایجان در اصطلاح جغرافیایی محدود به آذربایجان، جزو ممکت ایران است که در ماورای رود ارس است ولی از نقطه‌نظر قومیت، کلمۀ آذربایجان شامل حکومت‌نشین‌های ایروان، گنجه و باکو هم می‌شود و این خطه هم آذربایجان است» (بیات، ص 46).

با این‌همه، آذربایجان به عنوان کشوری تازه‌مستقل‌شده که هنوز استقلالش به‌طور رسمی به رسمیت شناخته نشده بود، دچار بازی‌های سیاسی قدرت‌های بزرگ شد و بقایش به تصمیمات آن‌ها وابسته بود.

همین موجب شد که دو کشور آذربایجان و ایران دو سال مهم و تاریخی را در بی‌تصمیمی و انفعال دائمی به‌سر برند و از فرصت تاریخی به ‌وجود آمده چندان که باید نتوانند استفاده کنند.

خیال عثمانی برای الحاق آذربایجان

مخبرالدوله احمدعلی سپهر (1267-1354ش) نوۀ میرزا تقی خان لسان‌الملک سپهر (صاحب ناسخ‌التواریخ) می‌نویسد: «موقعی که نیدر مایر [آلمانی] رئوف‌بیک را در بغداد ملاقات کرد، به‌خوبی فهمید که عثمانی‌ها خیال الحاق آذربایجان به عثمانی را در سر می‌پروانند و اختلاف اساسی بین مقاصد آلمانی‌ها و عثمانی‌ها موجود می‌باشد؛ چه آلمان‌ها انگلستان را دشمن عمده می‌دانستند. بالعکس عثمانی‌ها نسبت به روسیه کینه داشتند و دربارۀ انگلستان خصومتی در دل نمی‌پروراندند. هم‌چنین آلمان‌ها درصدد تشکیل اتحاد اسلام بودند که بدان‌وسیله فشاری به هندوستان وارد آورند، اما عثمانی‌ها به فکر اتحاد تُرک بوده و هدفشان خاورمیانه و مرکز شرق بود. آلمان‌ها به عامل زمان اعتقاد داشتند در صورتی‌که عثمانی‌ها با بی‌صبری تمام پیروزی سریعی را انتظار می‌کشیدند» (سپهر، ص 60).

در تاریخ 15 ژانویۀ 1920 (تیر 1298ش)، عادل خان زیادخانف به عنوان اولین سفیر جمهوری آذربایجان به تهران آمد و اولین سفارت‌خانۀ آذربایجان در ایران را تأسیس کرد.

اعزام سفیر، آن هم در موقعی که هنوز مذاکرات دوطرف ادامه داشت و به نتیجه نرسیده بود، گویای این مطلب است که طرف ایرانی موافق با به‌رسمیت شناختن جمهوری آذربایجان بود. زیادخانف از نوادگان جواد خان حاکم معروف گنجه و نوۀ دختری بهمن‌میرزا قاجار بود (زیادخانف، 1381، ص 27).

انتخاب فردی متعلق به خانوادۀ قاجار برای نشان‌دادن نزدیکی و خویشاوندی و خویشی دو ملت و دولت بود تا از این طریق به برقراری روابط صمیمانه میان دو کشور کمک شده باشد. عاقبت هم دولت وقت ایران در 20 مارس 1920، در عهد‌نامه‌ای که به امضای هیأت اعزامی ایران و مقامات باکو رسید، استقلال جمهوری آذربایجان را به رسمیت شناخت (آذری شهرضایی، ص 181-182).

درخواست کمک رسول زاده از ایران 

هنوز بیش از یک‌ماه از امضای موافقت‌نامۀ ایران و آذربایجان نگذشته بود که در 27 آوریل 1920، دولت آذربایجان با تهاجم ارتش سرخ سرنگون شد و جای «جمهوری دموکراتیک آذربایجان قفقاز» را «جمهوری سوسیالیستی آذربایجان» که وابسته به اتحاد جماهیر شوروی بود گرفت و محمدامین رسول‌زاده در نامه‌ای که در 15 مه 1924 به سیدحسن تقی‌زاده (1257-1348ش) نوشت، در این زمینه چنین می‌گوید: «اگر یک حکومت قوی مانند حکومت ایران بالای سر ما بود، نه روس‌ها به این سادگی می‌توانستند وارد باکو شوند و نه در قفقاز این همه فجایع اتفاق می‌افتاد» (حصاری، ص 40-41).

رفتار خصمانه عثمانی با جمهوری آذربایجان

یکی از نکات بسیار مهم، رفتار بسیار خصمانۀ عثمانی‌ها علیه جمهوری آذربایجان بود، به این ترتیب که در اواخر حکومت عثمانی که آن امپراطوری در آستانۀ فروپاشی بود، آن‌ها جمهوری تازه تشکیل شدۀ آذربایجان را در سال 1918م، که سال اخر عمر عثمانی‌ها و شکست کامل آن‌ها بود، با ظاهری فریبنده به رسمیت شناختند.

آن‌ها این‌طور تظاهر می‌کردند که برای کمک به مردم آذربایجان، آن‌ها را به رسمیت شناختند ولی بعداً معلوم شد که هدفشان این بوده که: آذریابجان را به عنوان مأمن و پناهگاه خود قرار دهند، چون دیگر جایی در سرزمین از هم‌پاشیدۀ عثمانی نداشتند و عملاً همانند صهیونیست‌هاکه فلسطین را اشغال کردند، آن‌ها نیز می‌خواستند آذربایجان را ولو به قیمت آواره کردن ساکنین اصلی آن اشغال کنند و لذا نیروهای شکست‌خوردۀ عثمانی و گریخته از مقابل شمشیر متفقین ظاهراً به عنوان کمک به آذری‌ها وارد قلمرو جمهوری آذربایجان شدند و ناگهان مردم آذربایجان که به امید دریافت کمک از عثمانی‌ها آن‌ها را استعمار کرده بودند، دریافتند که عثمانی‌ها آمده‌اند که جای ایشان را بگیرند و آن‌ها را از اوطان خود بیرون کنند. در عمل، جنگ شدیدی بین نیروهای عثمانی و آذری ها درگرفت که نیروهای روسیه به عنوان طرف سوم از راه رسیدند و عثمانی‌ها را شکست دادند.

«فَاعتَبِروا یَا اَولی‌الأبصار» (قرآن کریم، حشر: 2).

تگ ها :

ولایتی شایعه ایران جمهوری آذربایجان تهمت ایران

نظرات
نام :
پست الکترونیک :
* متن :
ارسال

گالری

تصویر

فیلم

برج مسکونی المصری در شهر رفح بعد از بمباران

برج مسکونی المصری در شهر رفح بعد از بمباران