سایت تحلیلی خبری الوقت | Alwaght Website

انتخاب سردبیر

خبر

بیشترین بازدید

روز هفته ماه

پرونده ها

اختلافات ترکیه و آمریکا

اختلافات ترکیه و آمریکا

undefined
معامله قرن

معامله قرن

undefined
سازمان القاعده

سازمان القاعده

سازمان القاعده القاعده پس از 2001 دچار دگرگوني‌هاي چشم¬گيري شد. ساختار هرمي آن جاي خود را به ساختاري داد كه زيرمجموعه‌ها در آن با استقلال عمل فعاليت مي‌كردند. اين تحول اگرچه تسلط مركز بر پيرامون را تقليل داد اما بر گستره و توالي عمليات القاعده در كشورهاي مختلف خاورميانه افزود. با اين حال توان عملياتي كلان القاعده در اثر اين دگرگوني تا حدود زيادي تحليل رفت. القاعده پس از بمب‌گذاري‌هاي لندن در 2005، تاكنون نتوانسته است عمليات موفقيت آميزي در كشورهاي غربي انجام دهد. افزون بر اين، گسترش دامنۀ منطقه اي فعاليت هاي القاعده به كشته و دستگير شدن بسياري از رهبران و كادرهاي اصلي آن انجاميد. با اين حال تمامي اين چالش‌ها مانع تداوم فعاليت القاعده نشد. زيرمجموعه هاي آن در عراق، يمن، افغانستان، پاكستان، سومالي و ديگر كشورها و مناطق فعال باقي ماندند. تشكيلات القاعده تشكيلات القاعده در سال 1988 توسط اسامه بن لادن جهت مبارزه با "اتحاد جماهير شوروي" در افغانستان تأسيس شد. القاعده از سازمان "مكتب الخدمة" كه هدف آن مسلح‌ كردن و آموزش مجاهدين اسلامي براي جنگ با شوروي بود گسترش و پيشرفت يافت. اين سازمان از حمايت و پشتيباني دولت‌هاي اسلامي به ‌ويژه عربستان سعودي و پاكستان و همچنين ايالات متحده آمريكا برخوردار بود. در سال 2000 ايمن ظواهري سازمان "جهاد اسلامي مصر" را با سازمان القاعده ادغام كرد و به شخص دوم اين تشكيلات تبديل شد. خاستگاه اصلي القاعده را بايد "وهابيت" برشمرد كه خود ريشه در جنبش سلفي، مذهب حنبلي و پيروان اهل حديث دارد. رهبران، نظريه پردازان و بسياري از اعضاي القاعده يا وهابي‌اند يا از پيروان مذاهب حنبلي و حنفي كه به وهابيت تمايل زيادي دارند. القاعده را جنبشي سلفي نيز دانسته‌اند، زيرا پيشوايان آن، يعني "احمد بن حنبل" و "ابن تيميه" از نخستين مدعيان سلفي‌گري بوده‌اند. اين تفكر با دريافت خاص خود از توحيد و تكيه بر استدلال‌هاي ظاهرگرايانه بسياري از مسلمانان را كافر مي‌داند و نوك اين ويژگي تكفيري خود را به طور خاص متوجه شيعيان كرده است. ايدئولوژي القاعده بر چهار ركن سلفي‌گري، راديكاليسم، شيعه ستيزي و غرب ستيزي استوار است. از آنجا كه دو ركن آخر بر آمده از ويژگي سلفي‌گري است، به اختصار مي‌توان آن را ايدئولوژي "سلفي راديكال" ناميد. از نگاه آنان، دين يك نظام ساده حقوقي است كه از جانب خداوند براي رهايي بشر از عذاب دنيوي و اخروي نازل شده و تكاليفي را بر او واجب كرده است. به همين دليل بشر براي سعادت دنيا و آخرت بايد به عبادت و اطاعت خدا بپردازد. به رغم تداوم فعاليت، القاعده از نيمۀ دهۀ گذشته دچار چالش‌هاي بزرگي شد كه آيندۀ آن را در هاله‌اي از ابهام فرو برد. چهار چالش عمدۀ القاعده در اين سال ها به ترتيب اهميت عبارتند از: - تنزل جايگاه در جهان اسلام: در نظرسنجي هاي پس از يازده سپتامبر، القاعده از مقبوليت و محبوبيت قابل توجهي در كشورهاي اسلامي برخوردار بود. اين جنبش در ذهن بسياري از مسلمانان متشكل از جهادگراني بود كه پس از آزادسازيِ افغانستان از اشغال ملحدان، مبارزه با ظلم و ستم در ابعاد داخلي (در برابر رژيم‌هاي فاسد منطقه) و خارجي (در برابر امريكا و غرب) و دفاع از منافع جهان اسلام را سرلوحۀ فعاليت هاي خود قرار داده‌اند. اين نوع نگاه در ابتدا با توجه به گفتمان ظلم‌ستيز و جهادگرايانۀ القاعده چندان غيرمنتظره نمي‌نمود. اما با روشن شدن پيامدهاي عملكرد القاعده بر جهان اسلام، به ويژه اشغال افغانستان و عراق و نيز گسترش فعاليت‌هايي كه بيش از هر چيز جان و مال مسلمانان و بي‌گناهان را هدف مي‌گرفت، طرفداري از گفتمان القاعده به تدريج رو به كاهش نهاد. به طور مشخص از سال‌هاي 2005 و 2006 محبوبيت القاعده و پشتيباني از آن در ميان مسلمانان رو به تنزل نهاد، به نحوي كه در 2010 طرفداري از القاعده نسبت به 2001 به نيم كاهش يافت. تنزل هواداري از القاعده به معناي كاهش حمايت پرسنلي و مالي به ويژه از زيرمجموعه‌هاي اين سازمان مي‌باشد. پيامدهاي اين واقعيت را در عراق، يمن و مغرب شاهد بوديم؛ - بهار عربي: دومين چالش، خيزش‌هاي فراگير و مردميِ 2011 در خاورميانه مي‌باشد. اين تحركات در سه جهت براي القاعده پيامدهاي منفي در بر داشت: نخست آنكه تبليغات عليه رژيم‌هاي حاكم كه پيشتر يكي از ابزارهاي اساسي القاعده براي جلب حمايت و توجيه عملكردش نزد مسلمانان بود، با توجه به حضور گستردۀ مردم در اعتراضات ضدرژيم، كارآيي خود را در جذب نيروهاي جوان و پشتيباني مالي از القاعده در ميان شهروندان عرب از دست داد. دوم آنكه تقريباً تمامي نيروهاي فعال در زندگي سياسيِ منطقه – به جز القاعده – در اين تحولات حضور داشتند. تصويري كه دوري القاعده از جوامع عربي را به خوبي به نمايش گذاشت. سوم آنكه، مردمي بودن تحولات و حاشيه‌اي بودن نقش آمريكا و در واقع غافلگيريِ اين كشور از سرعت و گسترۀ تحولات و نيز تضاد آمريكا با برخي از رژيم‌هاي عرب، امكان بهره‌گيري تبليغاتي القاعده از حضور امريكا را از بين برد؛ - حذف رهبر كاريزماتيك: مرگ بن لادن بزرگترين چالش القاعده در طول سال‌هاي فعاليت آن بود. جنبش‌هاي اسلام‌گرا اغلب بر محور شخصيتي كاريزماتيك و نيرومند به فعاليت مي‌پردازند. نگاهي به جنبش‌هاي اسلام‌گراي قرن بيستم در خاورميانۀ عربي نشان مي‌دهد كه حذف رهبريِ كاريزماتيك از صحنه، اغلب به معناي زمين‌گير شدن و آغاز زوال چنين جنبش‌هايي بوده است. افزون بر اين، شخصيت جذاب و محبوبيت بن لادن در ميان اعضاي القاعده و توان سخنوريِ وي نقشي اساسي در تحكيم وحدت سازمانيِ القاعده داشته است. مرگ بن لادن علاوه بر حذف چهرۀ كاريزماتيك و وحدت‌بخشِ القاعده، اين جنبش را با چالش جانشيني روبه رو كرد؛ - بحران جانشيني: هشت هفته پس از مرگ بن لادن اعلام شد كه أيمن الظواهري به جانشيني وي انتخاب شده است. اين فاصلۀ زماني به خوبي گوياي اختلافات دروني القاعده بر سر انتخاب جانشين است. حتي اگر اين تأخير را، بنا بر تحليلي، ناشي از دشواري برگزاري سريع نشست اعضاي عالي‌رتبۀ القاعده براي انتخاب رهبر بدانيم، عدم بيعت زودهنگام زيرمجموعه هاي القاعده اين تحليل را زير سوال برد. تأخير در بيعت ساير زيرمجموعه هاي القاعده، نشان از تأثير چالش جانشيني بن لادن بر وحدت سازماني القاعده مي باشد. افزون بر فقدان اجماع بر سر الظواهري، وي چهره‌اي كاريزماتيك به حساب نمي‌آيد و از شخصيت و قدرت سخنوري بن لادن و اثرگذاري وي در رهبران و كادرهاي القاعده برخوردار نيست. از ديد برخي وي بيشتر براي مديريت يك اداره يا شركت مناسب است تا رهبري يك جنبش جهاني. مجموعۀ چهار چالش فوق، القاعده را در بستر اصلي و در حال دگرگوني فعاليتش، خاورميانه، به حاشيه رانده است. مرگ بن لادن بزرگترين ضربه‌اي بود كه به القاعده وارد شد. اگرچه الظواهري به عنوان ايدئولوگ القاعده معروف است اما وي به وضوح از صفات لازم براي رهبري جنبشي گسترده همچون القاعده برخوردار نيست. وضعيت فعلي القاعده در حالي كه كمتر از سه سال از كشته شدن اسامه بن لادن، بنيان گذار القاعده نگذشته است كه طيف هاي جوان‌تر و نوظهور القاعده پاگرفته و اقدامات انتحاري را در برخي از كشورهاي منطقه انجام مي دهند. اين در حالي مي باشد كه در سال هاي گذشته، القاعده به لحاظ سازماني و ايدئولوژي در مسير تنزل و عقب نشيني بود. روند ظهور مجدد اين سازمان تروريستي در برخي از كشورهاي منطقه را مي توان به شرايط بحراني و بعضاً هرج و مرج داخلي اين كشورها بي ارتباط ندانست. چرا كه خلأ ايدئولوژي در جهان عرب به واسطه شكست حكومت‌هاي اصلاح طلب، بازار سازمان القاعده و ايدئولوژي القاعده گرايي را در جهان عرب رونق بخشيده است. به بيان ديگر، بسياري از مخالفان انقلاب هاي عربي، كه خواهان حفظ ديكتاتورهاي سابق در قدرت بودند و يا خواهان قدرت‌يابي ديكتاتورهاي ديگر و بعضاً بازگشت آن‌ها بودند، نسل جديدي از القاعده نوين را پايه گذاري كرده‌اند. سازماني كه بسياري از اعضاي قديمي و كليدي آن در سال‌هاي گذشته كشته شدند، با گفتمان جديد و با هدف تغيير در جهان اسلام، تنها از طريق جهاد خشونت‌آميز و تروريسم، سعي در پياده نمودن پارادايم خود دارند. در اين بين جماعت اخوان المسلمين به عنوان دشمن محوري القاعده، كه چند سالي در مسير تسلط بر سياست‌هاي جهان عرب، تغييراتي را به وجود آورد، نقش مهمي در تقويت اين گروه نوين بازي كرد. هر چند كه اخوان در ادامه حركت خود، دچار چالش هاي جدي شده است، اما توانست اثبات كند كه تغيير واقعي در جهان عرب بدون تروريسم و اقدامات خشن هم امكان دارد. بر همين اساس، بسياري از تحليلگران، ظهور نسل جديد از گروه القاعده را پيش بيني كردند. نكته قابل تأمل اينكه، نوظهوران و وابستگان به القاعده نوين خيز بلندي از دمشق تا بغداد و بيروت برداشته اند و در سال گذشته خشونت و افراطي‌گرايي هاي فراواني را انجام داده اند. القاعده اي كه در عراق صحبت از شكست و محو جدي آن بود، مجدداً احيا شده و اقداماتي مرگبارتر از گذشته انجام مي‌دهد. امروز گروه دولت اسلامي عراق و شام، داعش بار ديگر براي به دست گرفتن مناطق غربي عراق در حال جنگيدن است. حتي اين گروه با ائتلاف با جبهه النصره در سوريه شكوفاتر شده است و به همراه يكديگر براي نابودي منطقه تلاش مي كنند. بر همين اساس، خشونت فرقه اي بين شيعه و سني چندين برابر شده است. بسياري از جهادي‌هايي كه از اروپا روانه سوريه شده‌اند در آتش القاعده نوين در حال سوختن مي باشند. تلاش گردان‌هاي تروريستي چون (گردان‌هاي عبدا… عزام) براي كشاندن جنگ فرقه‌اي از سوريه به لبنان و عراق است. حتي حمله به سفارت ايران در بيروت و ساير اقدامات انتحاري چون بمب گذاري را در مناطق شيعه نشين در دستوركار خود دارند
گروه داعش

گروه داعش

دولت اسلامي عراق و شام يا داعش به عنوان گروهي منشعب از القاعده محسوب مي شود كه از منظر گرايشات عقيدتي و فكري و همچنين جنبه رفتاري رويكرد يكساني با القاعده دارد. با اين حال رفتارهاي اين گروه تروريستي در طول يك دهه گذشته و به خصوص چند سال اخير نشانگر راديكال تر و خشن تر بودن اين گروه در مقايسه با القاعده است و داعش با توجه به جدايي از القاعده و پيدايش اختلافاتي بين آن دو به عنوان مخوف‌ترين و قدرتمندترين گروه تروريستي در عرصه خاورميانه ظهور كرده است. هر چند كه داعش در شكل كنوني آن محصول بحران سوريه و گسترش اختلافات و منازعات منطقه اي بعد از 2011 است، اما ريشه ها و روند قدرت گرفتن آن به دوره پس از صدام در عراق يعني از سال 2003 به بعد مربوط است. حمله آمريكا به عراق در سال 2003 فرصت و فضاي مناسبي را براي حضور و نقش آفريني گروههاي مسلح و تروريستي مختلف از جمله گروههاي مرتبط با القاعده در اين كشور بوجود آورد. بر اين اساس گروههاي مسلح مختلفي به خصوص در سالهاي پس از 2004 در عراق ظهور كرد كه با جذب نيرو و منابع مالي در تلاش بودند كه با نيروهاي نظامي آمريكايي و همچنين نيروهاي عراقي مقابله كنند. يكي از مهمترين اين گروهها جماعه التوحيد و الجهاد بود كه به رهبري ابومصعب زرقاوي در سال 2004 تشكيل شد. پس از آنكه زرقاوي بيعت خود با اسامه بن لادن رهبر القاعده را اعلام كرد به تنظيم القاعده في بلاد الرافدين تبديل شد و همچنين به اين گروه القاعده عراق نيز اطلاق مي شد. زرقاوي بعد از آزادي از زندان در اردن در سال 1999 رهبري بخشي از داوطلبان جهادي در افغانستان را برعهده داشت، اما در سال 2001 از اين كشور به شمال عراق فرار كرد و در آنجا به گروه انصارالاسلام پيوست و سپس با ايجاد القاعده عراق، وفاداري خود به رهبري شبكه جهاني القاعده را بيان داشت. القاعده عراق به تدريج به اصلي ترين گروه تروريستي در عراق تبديل شد و بيشترين انفجارها و اقدامات تروريستي از سوي اين گروه صورت گرفت. از جمله مهمترين اقدامات القاعده عراق كه در پي ايجاد فتنه مذهبي و جنگ داخلي در عراق بود، انفجار حرم شريف امامين عسگرين در سامرا در سال 2006 بود. اين تشكل عمليات تروريستي خود را به اندازه اي افزايش داد كه به يكي از قوي ترين گروههاي مسلح در صحنه عراق تبديل شد و شروع به گسترش نفوذ خود در مناطق گسترده اي از عراق كرد تا اينكه در سال 2006،‌ زرقاوي علنا در يك نوار ويدئويي تشكيل آنچه را " شوراي مجاهدين" خواند به سركردگي عبدالله رشيد البغدادي اعلام كرد. پس از كشته شدن زرقاوي توسط نيروهاي آمريكايي در سال 2006، ابوحمزه المهاجر به سركردگي اين گروه تعيين شد و در پايان همان سال دولت اسلامي عراق به سركردگي ابوعمر البغدادي تشكيل شد. دولت اسلامي عراق به عنوان گروهي تروريستي و شاخه القاعده در عراق در شكل جديد خود تحت رهبري ابوعمر البغدادي تلاشهاي خود براي ايجاد ناامني در عراق را ادامه داد، با اين حال اين گروه از سال 2008 با افول و كاهش قدرت و تاثيرگذاري در عراق مواجه شد. شكل گيري نيروهاي الصحوه يا بيداري از ميان عشاير سني عراق براي مقابله با القاعده عراق و اقدامات نظامي و امنيتي در مقابل آن باعث تضعيف جدي اين گروه شد. در 19 آوريل 2010، نظاميان آمريكايي و عراقي طي يك عمليات نظامي در منطقه الثرثار، منزلي را هدف قرار دادند كه ابوعمر البغدادي و ابوحمزه المهاجر در آن حضور داشتند و پس از درگيريهاي شديد ميان دو طرف، اين منزل هدف حملات هوايي قرار گرفت و در نتيجه آن دو سركرده تروريستها به هلاكت رسيدند. يك هفته بعد، اين گروه تروريستي در بيانيه اي هلاكت البغدادي و المهاجر را رسما اعلام كرد و پس از حدود ده روز، مجلس شوراي دولت اسلامي عراق تشكيل جلسه داد و ابوبكر البغدادي را به عنوان جانشين ابوعمر البغدادي انتخاب كرد. هر چند در اين دوره دولت اسلامي عراق در مرحله ضعف بود، اما بحران سوريه فرصتهاي نويني را براي اين گروه ايجاد كرد و البغدادي با بهره گيري از آن توانست به جايگاه و نقش آفريني عمده اي در معادلات عراق و سوريه بپردازد. بحران سوريه از چند منظر باعث ايجاد فرصت براي گروه تروريستي دولت اسلامي عراق شد. اول اينكه سوريه با توجه به مجاورت جغرافيايي و پيوستگي سرزميني با عراق فضاي عملياتي مناسبي را براي افزايش قدرت و نقش آفريني اين گروه بوجود آورد. دوم اينكه گسترش بحران و رقابتهاي منطقه اي و افزايش تنشهاي مذهبي و فضاي افراط گرايانه در منطقه منابع انساني و مالي گسترده اي را براي گروه دولت اسلامي عراق فراهم ساخت. با توجه به شرايط جديد سوريه ابوبكر بغدادي يكي از معاونان خود به نام ابومحمد الجولاني را به سوريه فرستاد كه منجر به شكل گيري گروه جبهه النصره در سوريه در 2011 شد. جبهه النصره تا سال 2013 به عنوان گروهي وابسته به القاعده در سوريه معروف بود و توانست با جذب نيرو و منابع مالي به يكي از بازيگران مهم معارض در اين كشور تبديل شود. در حالي كه گزارشهاي اطلاعاتي از رابطه فكري و تشكيلاتي اين گروه با شاخه دولت عراق اسلامي پرده برداشت، در نهم آوريل 2013، ابوبكر البغدادي در يك پيام صوتي اعلام كرد كه جبهه النصره امتداد دولت اسلامي عراق است و تشكيل آنچه دولت اسلامي عراق و شام خواند با ادغام جبهه النصره و دولت اسلامي عراق اعلام كرد. اما طولي نكشيد كه يك نوار صوتي منتسب به ابومحمد الجولاني پخش شد كه در اين نوار از رابطه خود با دولت اسلامي عراق سخن گفت، اما وي ايده ادغام با اين گروه را نپذيرفت و بيعت خود را با شبكه القاعده تحت رهبري ايمن الظواهري اعلام كرد. بر اين اساس به رغم تاكيد ايمن الظواهري بر انحلال داعش و فعاليت جداگانه دولت اسلامي در عراق و جبهه النصره در سوريه، البغدادي بر ادامه حيات داعش تاكيد كرد. بر اين اساس بود كه اختلافات مهمي بين البغدادي و ايمن الظواهري و درگيريهاي بين جبهه النصره و داعش رخ داد. با اين حال داعش توانست به نقش آفريني گسترده تري در سوريه بپردازد و جايگاه خود را در اين كشور با تصرف برخي مناطق تثبيت كند. داعش پس از تقويت خود در سوريه بتدريج حضور و نقش آفريني خود در عراق را نيز گسترش داد. داعشي‌ها كه در طول سال 2013 حضور پراكنده اي در عراق داشتند، از ابتداي 2014 نقش خود در اين كشور را بسيار توسعه دادند. بر اين اساس بود كه آنها توانستند بر مناطق گسترده اي از عراق در استان الانبار مسلط شوند و شهرهاي مهم رمادي و فلوجه را به تصرف خود درآورند. هر چند نيروهاي عراقي توانستند مناطق مهمي از جمله رمادي را از كنترل داعش خارج سازند، اما شهرهايي مانند فلوجه همچنان در دست داعش باقي ماند. در حالي كه ارتش عراق در حال تشديد اقدامات اطلاعاتي و نظامي خود براي خارج ساختن داعش از فلوجه بود، مرحله جديدي از عمليات نظامي و پيشرويهاي اين گروه در استانهاي صلاح الدين، نينوا، ديالي و كركوك آغاز شد. داعش بعد از ناكامي در تصرف سامرا به موصل حمله كرد و توانست بر اين شهر مسلط شود. سپس پيشرويهاي داعش به سوي ساير مناطق عراق ادامه يافت و از جمله باعث تسلط بر تكريت شد. در حال حاضر داعش بر مناطق قابل توجهي از سوريه به خصوص قسمتهاي شرقي مانند الرقه و همچنين بخش‌هاي مهمي از مركز و غرب عراق مسلط است. در چنين شرايطي كه با گسترش توان مالي و انساني داعش و همكاري برخي گروههاي محلي با آن همراه است، تهديدات مختلف ناشي از آن در منطقه در حال گسترش است.
جنبش گولن

جنبش گولن

جنبش گولن طی سال‌های اخیر، جریانی در ترکیه رشد کرده که اگر چه خود را وامدار اندیشه‌های سعید نورسی عالم برجسته ترک می‌داند، اما از جهات گوناگون به ارائه الگویی نوین پرداخته است. این جریان که عموماً با نام رهبر آن فتح‌الله گولن آمیخته است، تحت عناوینی هم‌چون جماعت خدمت، جریان نورچی و جماعت گولن نیز شناخته می‌شود. این جریان نه تنها در ترکیه نوین به عنوان یکی از جریان های مهم شناخته شده، بلکه در سطح منطقه نیز جریانی تاثیرگذار محسوب می شود و طی سال های گذشته، رشدی فزاینده در مناطقی همچون بالکان، آسیای مرکزی و قفقاز، افریقا و حتی امریکا داشته است. شخصیت ودیدگاه های گولن درباره گولن و شخصیت او دیدگاه های متفاوتی وجود دارد. برخی از شاگردان گولن به او لقب خواجه افندی داده اند؛ زیرا وی هم تحصیلات سنتی دینی داشته و هم به فلسفه غرب و به ویژه فلسفه کانت تعلقی ویژه دارد. برخی دیگر از افراد جماعت، او را به چشم حضرت مهدی (عج) نگاه می کنند. برخی دیگر او را یک واعظ ساده مذهبی می دانند که بواسطه نوع سخنرانی هایش در میان مردم مشهور شده است. برخی نیز او را یک مصلح بزرگ دینی و پیام آور صلح و آشتی اسلام با دموکراسی تلقی می کنند. مخالفان وی نیز او را فردی دروغگو و فریبکار توصیف می کنند که حتی جرات بازگشت به ترکیه را نیز ندارد. عده ای نیز اعتقاد دارند گولن با شخصیت بت گونه ای که به هوادارانش داده، تصویری نژادپرست، ناسیونالیست و بیگانه از دیگران، از جماعت خود ترسیم کرده است. تکبر و خوار شمردن کسانی که خارج از جماعت هستند، به رویه ای معمولی تبدیل شده است. به نحوی که نزد پیروان این جماعت، غیر از گولن، سایر علمای جهان اسلام بی اطلاع هستند و درک درستی از مسایل ندارند. (DAĞ, 2014) به هر حال فارغ از آنکه قضاوتی درباره تعارف فوق از گولن و شخصیت وی داشته باشیم، واقعیت آن است که امروز نام فتح الله گولن با اصطلاح اسلام روشنگر یا معتدل ترک که بسیاری از پژوهندگان از آموزه هاو جهان بینی آن با عنوان «پارادایم اسلام اجتماعی» یاد می کنند، گره خورده است.( فلاح، 207:1389-205) در حقیقت فتح الله گولن در ترکیه به عنوان پدر اسلام اجتماعی معروف است و وی را بنیانگذار و رهبر جنبش گولن می‌خوانند. همچنین برخی از کتاب های گولن از پرفروش ترین کتاب ها در ترکیه و حتی سایر کشورهای اسلامی بوده اند. مدارس او در بیش از 160 کشور جهان فعالیت می کنند و آراء و افکار وی را به شاگران خود منتقل می کنند. جماعت خدمت(جریان گولن) آنچه امروز به نام جریان گولن یا جماعت خدمت معروف است، حاصل اندیشه ها و تلاش های محمد فتح الله گولن است. وی به عنوان یکی از شاگردان مکتب نورسی، تلاش زیادی جهت مدرن کردن جنبش نور انجام داد. وی که مشهورترین واعظ، نویسنده و تدریس کننده علوم اخلاقی و الهیات ترکیه محسوب می شود، در صدر جریانی قرار گرفته که طی سال های گذشته از تاثیر به سزایی در فضای سیاسی ـ اجتماعی ترکیه و برخی دیگر از کشورهای اسلامی برخوردار بوده است. اگر چه گولن صراحتا نورجی بودن خود را به زبان نیاورده و در سخنرانی ها کمتر از سعید نورسی یاد می کند، باید این حال جریان وی عمدتا جریانی منشعب از جماعت نور تلقی می شود. گولن که هم اکنون در پنسیلوانیای آمریکا زندگی می کند، خطیبی توانا است که از سن 14 سالگی خطابه می کرده است. وی بیشتر آموزش های دینی خود را نزد پدر و در تکیه محله خود نزد علما و متصوفه فرا گرفته است. پدرش علاوه بر زبان عربی و ترکی، زبان فارسی را هم به او آموخت. وی که هیچگاه ازدواج نکرده و مجرد زندگی می کند، بحث های دینی خود را با احساسات، عواطف و بیانی رسا همراه می کند و عیبی نمی بیند که هنگام موعظه، اشکش بر گونه جاری شود. او از طریق فن خطابت و همچنین با شیوه های خاص خود مانند گریه کردن در حال سخنرانی، توجه مخاطبان را به خود معطوف کرده و نورجی ها و دیگر افراد گروه های دینی را تحت تأثیر قرار داده است. از جلسات وعظ او فیلمبرداری می‌شود و این فیلم ها میان هوادارانش دست به دست می چرخد و تکثیر می شود. همچنین مجموعه سخنرانی های فتح الله گولن در قالب کاست و سی دی در مناطق مختلف توزیع می شود. این اقدام که هم پول و هم طرفداران او را افزایش داده است، با مخالفت سایر زعمای حرکت نورجی مواجه شده و اعتراض آنها را برانگیخته است. با این حال فتح الله گولن همچنان به این شیوه تشکیلاتی خود ادامه می دهد و موفق به ایجاد شبکه ای گسترده شده است. ماهیت جریان گولن درباره این جریان، دیدگاه‌های کلان مختلفی وجود دارد. به نحوی که برخی جریان گولن را جریان بومی می دانند که از بطن جامعه و اعتقادات مذهبی مردم ترکیه برخاسته است و برخی دیگر نیز آن را جریانی وارداتی تلقی می‌کنند که توسط امریکا و سایر کشورهای غربی مورد حمایت قرار گرفته است. باید توجه داشت که فتح الله گولن در ترکیه به شخصیت افسانه ای تبدیل شده که حضور، نفوذ و سایه وی و جماعتش در محیط و فضای کلیه اماکن سیاسی، نظامی و امنیتی ترکیه سایه افکنده و وابستگی این جماعت و التزام آن به احکام اسلامی و سیاست های آن بطور واضح و شفاف مشخص نیست. در واقع این جریان به رغم تعدد و تنوع حوزه های فعالیتش، همچنان ناشناخته و مبهم به نظر می رسد و بسیاری از صاحب نظران چه در داخل و چه خارج از ترکیه، نسبت به مقاصد و نیات دراز مدت این جریان اظهار بی اطلاعی می کنند. به نحوی که هیچ کس از میزان قدرت مالی و تعداد طرفداران این جریان اطلاع درستی ندارد و معلوم نیست نفوذ گولن در دستگاه های کلیدی دولتی تا چه حد است و در صورت احراز قدرت بیشتر، چه خط مشی را پیش خواهد گرفت.
جماعت اخوان المسلمين

جماعت اخوان المسلمين

جماعت اخوان¬المسلمين را مي¬توان مهم¬ترين جنبش اسلامي در جهان عرب طي قرن گذشته محسوب كرد. جنبشي كه حسن البنا در 1928 مصر پديد آورد، ايدئولوژي آن اسلام و در اصول سياسي و اجتماعي خواهان بازگشت به حكومت اسلامي در قرن هاي اوليه است. اين جماعت در زمان تأسيس و شكل‌گيري به عنوان جنبشي اسلام‌گرا در مقابل جريان‌هاي سكولار جهان عرب ظهور كرد. اساس و مبناي شكل‌گيري آن مبارزه با الغاي خلافت و جلوگيري از گسترش الگوي لائيك در جهان اسلام بود. در واقع، در شرايطي كه خلافت اسلامي در قالب امپراتوري عثماني در مركزيت جهان اسلام مضمحل شده بود و جريان‌هاي سكولار و ملي‌گراي عربي و تركي در حال رشد و عرض اندام بودند، حسن البنا با طرح دعوت اسلامي، جنبش جديدي را پايه‌گذاري كرد كه احياي مجدد خلافت در رأس امور و برنامه‌هاي سياسي آن قرار داشت و به همين دليل به كانوني براي جلب مسلمانان در داخل و خارج مصر تبديل شد. در حقيقت جنبش اخوان المسلمين را اصولاً بايد زائيده اوضاع سياسي و اجتماعي تاريخ معاصر مصر در پي رواج تفكر جدايي دين از سياست (سكولاريسم) در ميان روشنفكران و آهنگ احساسات ملي گرايانه براي اصلاح اين كشور در دوران اختناق بعد از انقلاب 1919 مصر بر ضد انگليس دانست. اهداف بنيان گذاران اين جنبش- به ويژه حسن البناء- از يك سو بر ايجاد تحول در اعتقادات اسلامي مسلمانان و بالاخص مصريان از حالتي ايستا و بي تحرك به سمت پويايي و حاكميت تعاليم شريعت بر زندگي اجتماعي و سياسي مصر و از سوي ديگر بر يگانگي مسلمانان در برابر استعمارگران غرب كه كشورهاي اسلامي را مورد تجاوز قرار داده بودند، دور مي زد. حسن البناء رهبر جنبش تلاش‌هاي خود را در سه مرحله «تبليغ»، «جذب و سازماندهي» و «مرحله عملي» آغاز نمود. اصولي كه حسن البناء بر آن اعتقاد داشت عبارت بودند از:1 ـ «اجتناب از جدال‌هاي مذهبي و فرقه‌اي» (از زماني كه جماعت تقريب بين مذاهب اسلامي تأسيس شد حسن البناء و ايت‌الله قمي در تأسيس آن سهيم بودند همكاري ميان اخوان‌المسلمين و شيعيان برقرار شد كه در نهايت به ديدار نوّاب صفوي در سال 1954م. از مصر منجر گرديد. حسن البناء در مراسم حج 1948 با ايت‌الله كاشاني ديدار كرد و ميان آنها تفاهم برقرار گرديد و برخي از دانشجويان شيعه كه در مصر تحصيل مي‌كردند به جنبش اخوان‌المسلمين پيوستند)؛ 2 ـ «سياست گام به گام»: در نگاه وي جنبش قبل از آن‌كه به هدف غايي خويش برسد، بايد اين مراحل را (تبليغ، بيان و تفسير؛ عمل و نتيجه‌گيري) را گام به گام طي نمايد؛ 3 ـ «استفاده از نيروهاي مختلف براي تحقق اهداف»؛ 4 ـ «برپايي حكومت اسلامي»: اخوان‌المسلمين حكومت را براي خود نمي‌خواهد، بلكه حامي كساني مي‌باشد كه بتوانند مسؤوليت حكومت را بر عهده بگيرند و قوانين قرآن را اجرا نمايند و اگر چنين فردي پيدا نشد، تشكيل حكومت يكي از برنامه‌هاي اخوان‌المسلمين خواهد بود؛ 5 ـ «مقاومت در برابر تجاوزگران». جنگ جهاني دوم و پيامدهاي مصر، روند تصاعدي نفوذ اخوان المسلمين را در مصر گسترش داد، تشكيلات اخوان المسلمين سازمان يافته‌تر و مواضع سياسي و ايدئولوژيك آنها منسجم‌تر گرديد. بعد از جنگ سازمان از وضع آشفتة حزب وفد استفاده نمود و خود را به عنوان سازمان انقلابي و مخالف نظام موجود معرفي كرد و پايگاه‌هاي توده‌اي حزب وفد را به سرعت تصرف كرد. بر اثر دسيسه‌ها و برخي اقدامات خودسرانه كه بعضي از افراد در سازمان عليه دولت انجام مي‌دادند، دولت در سال 1948م با سيزده مورد اتهام به سازمان در مورد فعاليت‌هاي تروريستي، توطئه عليه سرنگوني نظام سلطنتي مصر، جمع‌آوري مهمّات و... سازمان را منحل اعلام نمود و حسن البناء در توطئه‌اي سازمان يافته در فوريه 1949م ترور گرديد. اخوان‌المسلمين با توجه به رسالت فراكشوري خود كه به ويژه در مقابله با جهت گيري رو به گسترش ملي‌گرايي سكولار خلاصه مي شد؛ در مصر محدود نماند و به كشورهاي مختلف جهان عرب سرايت كرد و به تدريج در ساير كشورهاي عربي شكل گرفته و گسترش پيدا كرد. در اين زمينه دو مرحله را مي‌توان مشخص كرد. مرحله اول، رشد فزاينده توجه و تمايل به دنياي اسلام و به ويژه معضلات سياسي آن و درگيري مستمر با اين مشكلات؛ مرحله‌اي كه قبل از سال 1937 آغاز شده بود. مرحله دوم تاسيس شعب گوناگون اخوان‌المسلمين در خارج از مصر بود، به نحوي كه اين جنبش در حال حاضر در بسياري از كشورها بويژه در خاورميانه و شمال آفريقا، شاخه هاي اين جنبش فعال مي باشد.
گروه طالبان

گروه طالبان

طالبان به عنوان يكي از پديده‌هاي تاريخ معاصر افغانستان، در پي رقابت قدرت‌هاي بزرگ و پس از اشغال افغانستان توسط شوروي، در سال 1373 حكومت را در افغانستان به دست گرفت و با آموزش و حمايت‌هاي بي‌دريغ كشورهاي منطقه نظير پاكستان و عربستان سعودي تا سال 1380 در قدرت باقي ماندند. پس از اشغال افغانستان توسط شوروي در 7 دي 1357، مبارزان افغان به مبارزه عليه اشغالگران شوروي پرداختند و سرانجام نيروهاي ارتش سرخ در بهمن 1367 خاك افغانستان را ترك كردند. با خروج ارتش سرخ از افغانستان، ايالات متحده به قرارداد ژنو وفادار نماند و از مجاهدان افغاني به دليل رقابت و خصومت با شوروي حمايت كرد. بدين ترتيب افغانستان به ميدان رقابت قدرت‌هاي بزرگ در جنگ سرد تبديل شد. با پايان جنگ سرد و خروج شوروي از افغانستان و در پي تغييرات داخلي در پاكستان، اين كشور اقدام به تأسيس هزاران مدرسه ديني با گرايش سلفي ديوبندي كرد كه با حمايت كشورهاي عربي حوزه خليج فارس به ويژه عربستان همراه بود. نقش پاكستان در ايجاد، پرورش و حمايت از گروه افراطي طالبان كاملاً آشكار است. منافع ملي پاكستان در افغانستان نيز توسط گروه‌هاي دست‌نشانده پشتون كه در مناطق شمال غربي پاكستان و در مرز با افغانستان زندگي مي‌كنند، تأمين مي‌شود. زماني كه احزابي مثل حزب اسلامي حكمتيار ديگر نتوانستند خواسته‌ها و منافع پاكستان را تأمين كنند، گروه‌هايي از جنگجويان مناطق قبايلي پاكستان به رهبري بيت‌الله محسود در وزيرستان جنوبي متحد شدند و جنبش طالبان پاكستان را در دسامبر 2006 پايه‌گذاري كردند . به نظر مي‌رسد در تحليل شكل‌گيري طالبان بايد مؤلفه‌هايي مانند شكنندگي اجتماعي، سنت‌هاي پايدار و انعطاف‌ناپذير مذهبي، فقر فرهنگي و اقتصادي، تعصب قبيله‌اي و سلحشوري عشيره‌اي، سخت‌گيري اخلاقي، ساخت كشمكش‌پرور قومي، ملي و مذهبي و نيز دخالت بازيگران خارجي كه مقاصد، منافع‌، ديدگاه‌ها، اولويت‌ها و نگراني‌هاي نامتقارن، متفاوت و متعارض دارند، مورد توجه قرار گيرد. ايدئولوژي طالبان عقايد افراطي مذهبي دارند و به ديوبنديه كه به آموزه‌هاي وهابي نزديك مي‌باشد، وابسته‌اند. اين جنبش افراطي تاكنون توضيحات مشخص و واضحي درباره آرمان‌هاي خود نداده است؛ هر چند كه اعتقاد خود در تشكيل امارت اسلامي را به صورت آشكار اعلام مي كند. احمد رشيد در اين باره مي‌گويد: «شناخت پديده طالبان به دليل تعدد گروه‌هاي وابسته به آنها در مناطق قبايلي و آزاد پاكستان، ساختار سياسي، رهبري‌ و فرايند تصميم‌گيري، دشوار به نظر مي‌رسد. با اينكه در دين اسلام آيات و احاديث محكمي وجود دارد كه كشتن انساني بي‌گناه را به مثابه قتل همۀ انسان‌ها دانسته‌اند، اما حاميان و رهبران طالبانيسم ادعا مي‌كنند در راستاي اجراي دقيق قوانين و سنت اسلام و تشكيل خلافت و حكومت اسلامي به اين اقدامات دست مي‌زنند و پيروان خود را مقيد و ملزم به اطاعت از دستورهاي دين اسلام مي‌كنند». بنابراين مهم‌ترين اصل در انديشه سياسي گروه‌هاي بنيادگراي افراطي از جمله طالبان، احياي امارت اسلامي است. در حال حاضر، طالبان پاكستان كه به نوعي از اعقاب فكري جمعيت علماي هند به شمار مي‌رود، طرح احياي امارت اسلامي را در پاكستان دنبال مي‌كند. در تئوري خلافت و امارتِ مطلوب طالبان، مردم و احزاب جايگاهي ندارند. تعدادي از سران قبايل و نخبگان ديني با عنوان اهل حل و عقد گرد هم مي‌آيند و فردي را براي اين پست نامزد مي‌كنند؛ آن‌گاه تمام اختيارات كشور به شخص خليفه يا اميرالمؤمنين منتقل مي‌شود. مخالفت با مفاسد فرهنگ و تمدن غربي يكي از شعارهاي اساسي تمام گروه‌هاي اسلامي است؛ اما آنچه بنيادگرايي افراطي از نوع طالبان را از ساير گروه‌هاي اسلامي جدا مي‌سازد، نفي مطلق مدنيت غربي است. گروه‌هاي اسلامي ديگر نظير اخواني‌ها نقادانه به تمدن غربي مي‌نگرند و ضمن رد جنبه‌هاي منفي، از جنبه‌هاي مثبت آن استقبال مي‌كنند؛ اما طالبان و مكتب‌هاي ديوبندي و وهابي با هر نوع دستاورد تمدن غربي مخالفت مي‌كنند. برخورد غيرنقادانه در پذيرش يا نفي ‌فرهنگ غربي، مشكلات بي‌شماري به همراه دارد. مخالفت تعصب‌آميز طالبان با تلويزيون، وسايل تصويربرداري، لباس فرنگي، سينما و امثال آن نشانۀ آشكار روحيه ستيزه‌جويي آنان با مظاهر تمدن غربي است. طالبان تلويزيون و سينما را ابزاري شيطاني مي‌داند. مولانا فضل‌الله، رهبر طالبان پاكستان، نيز تلويزيون را ابزار لهو و لعب كه مشروعيتي در دين ندارد، دانسته است. گروه اجراي مقررات اسلامي يا تنفيذ الشريعه كه بر دره سوات مسلط شده‌اند، تحصيل را براي دختران در اين منطقه ممنوع كرده‌اند. به دستور مولانا فضل‌الله، بيش از 170 مدرسه و ساختمان دولتي در اين منطقه تخريب شده‌اند. در اعلاميه‌اي كه در 2 بهمن 1387 در روزنامه محلي دي نيوز پاكستان منتشر شد، طالبان پاكستان به طور كامل حضور دختران را در مدارس منطقه دره سوات ممنوع اعلام كرد. به اين ترتيب، بيش از 400 مدرسه خصوصي دخترانه بسته شد. دست‌كم 10 مدرسه دخترانه كه پس از 26 دي 1387 هم‌زمان با اتمام ضرب‌العجل اعلام‌شدۀ طالبان فعال بودند، در شهر مينگورا منفجر شدند و بيش از 170 مدرسه و ساختمان‌ دولتي مورد حمله قرار گرفتند. از پيچيدگي‌هاي اساسي بينش طالبان، روح تعبدگرايي و قداست‌بخشي به دستاوردهاي كلامي و فقهي پيشينيان است. بنيادگرايي افراطي دوران صدر و ميانه اسلام را دوره طلايي و مصون از هر نوع خطا تلقي و درباره تفاسير و تأويل‌هاي ديني اين دوره اعتقادي جزم‌گرايانه دارد. اجتهاد و انبساط تازه در اين مكتب جايگاهي ندارد و مردم عموماً موظف به پيروي مقلدانه از كلمات و گفتار علماي سلف هستند. برداشت صرفاً تقليدگرايانه آنها از دين سبب بدبيني و حتي دشمني آنان با الگوهاي زندگي رايج در دنياي معاصر جهان اسلام شده است. تنها الگوي مطلوب نزد بنيادگرايان افراطي، الگوي زندگي جوامع روستايي قرون اوليه اسلامي است. رفتار خشك و متحجرانه آنان با زنان و نوع نگرش‌شان به نقش اجتماعي و تربيتي زن در جامعه، ريشه در همين روح سلفي‌گري آنها دارد كه با ضروريات زندگي كنوني كاملاً بيگانه است. هم‌چنين تفسير آنان از مفاهيمي مانند توحيد و شرك، كه اساس انديشه كلامي بنيادگرايي افراطي را تشكيل مي‌دهد، در مغايرت آشكار با تفاسير رايج آن مفاهيم نزد ساير مكاتب اسلامي است.
رژيم صهيونيستي

رژيم صهيونيستي

شاباك يا به صورت مخفف شين بت يا شين بث، سرويس ضد اطلاعات و امنيت داخلي اسراييل است. شين بت خلاصه كلمه ‹‹خدمت به امنيت›› است. ايسر هرئيل از زمان شكل‌گيري اين سازمان تا سال 1952م. رئيس آن بود. نامبرده بعدها به رياست موساد هم رسيد. اين سازمان مسئول جمع آوري اطلاعات درباره سازمانهاي اطلاعاتي خارجي مربوط به دول دوست و دشمن و فعاليتهاي آنها و تأمين امنيت مقامات و تأسيسات اسراييلي، تحقيق درباره خرابكاري عليه دشمنان داخلي و خارجي، از جمله خرابكاري و تروريسم در اسراييل و خارج است.
وهابیت

وهابیت

وهابیت مسلکی است که در سال ۱۱۴۳ هجری قمری در شبه جزیره ی عرب بوجود آمده است و در بسیاری از اصول عقاید و احکام شرعی با مذاهب دیگر تفاوت دارد. پیروان این مسلک را «وهابی» گویند.
اكراد

اكراد

قوم كرد نژادي با سابقه اند ، اما خاستگاه اين قوم دقيقا روشن نيست و صاحبنظران در باره ي منشاء و خاستگاه آنان اختلاف جدي دارند . در مورد نژاد آنان نيز بحث و گفتگو وجود دارد ، عده اي نژاد آنان را توراني و سامي مي خوانند ، گروهي آنان را از نژاد آريايي و ايراني اصيل مي دانند . شماري از عوامل سياسي و تاريخي اين قوم را متفرقه و پراكنده ساخته كه هم اكنون در چند كشور كه مهمترين آن ايران ، تركيه و عراق است زندگي مي كنند .
شیعیان علوی

شیعیان علوی

علویان از اقلیت های مهم و موثر در جامعه ترکیه محسوب می شوند که حدود 20 درصد از جمعیت 78 میلیونی ترکیه را تشکیل می دهند. آنها در دوره امپراتوری عثمانی مورد سوظن شدید بودند و امنیت هویتشان به خطر افتاد و آسیب جدی دیدند اما دوره جمهوریت و آتاتورک را که حاکمیت بر مبنای سکولاریسم شکل گرفت؛ فرصتی برای بازنمایی هویتی یافته و با همراهی با حاکمیت از فضای تنش خارج شدند. هر چند که این اقلیت هیچ وقت نتوانست با هویت مکتبی خویش سهم سیاسی و فرهنگی در ترکیه کسب نماید. هویت سیاسی آنها بر مبنای مقتضات زمان، مکان و عوامل موثر بر آن، جلوه های متفاوتی داشته و از ملی گرایی تا چپگرایی سیالیت یافته است تا اینکه در یک دهه اخیر به شدت در تکاپوی هویت طلبی سیاسی خود هستند
New node

New node

انقلاب بحرین

انقلاب بحرین

تاریخ بحرین در چند دهه گذشته همواره مواجه با اعتراضات مداوم مردم علیه رفتار تبعیض آمیز و تمامیت خواه رژیم سلطنتی آل خلیفه بوده است؛ به نحوی که این کشور کمتر روی آرامش و ثبات سیاسی به خود دیده است. انقلاب 14 فوریه 2011 میلادی مردم بحرین هر چند سه روز پس از سقوط حسنی مبارک در مصر و همراه با موج خیزش‌های مسلمانان علیه رژیم‌های دیکتاتوری آغاز شد اما با نگاهی دقیق‌تر ریشه های این انقلاب مردمی را حداقل باید از دهه 1970 میلادی و نوع رفتار خاندان حاکم بر این کشور با مردم مورد مطالعه قرار داد.
New node

New node

روز جهانی قدس

روز جهانی قدس

undefined
تحولات ترکیه

تحولات ترکیه

undefined
آزادسازی موصل

آزادسازی موصل

آزادسازی موصل یا نبرد بازپس گیری موصل از اشغال گروه تروریستی داعش، عملیات نظامی منظم و کلاسیکی است که از روز دوشنبه ۱۷ اکتبر ۲۰۱۶ به فرمان حیدر العبادی نخست وزیر عراق برای پس گرفتن موصل از سیطره داعش آغاز شد. موصل مرکز استان نینوا و دومین شهر بزرگ عراق در تابستان ۲۰۱۴ به اشغال گروه داعش درآمد و از آن زمان ابوبکر بغدادی، خلافت خودخوانده خود را در این هشر استقرار نمود. عملیات آزادسازی موصل از نوع جنگ‌های شهری منظم به شمار می‌رود.
آزادسازی حلب

آزادسازی حلب

پس از آن که دیدبان حقوق بشر سوریه مستقر در لندن؛ اوایل هفته جاری اعلام کرد که 60 درصد از مناطق شرقی حلب توسط ارتش سوریه از اشغال گروه‌های تروریستی آزاد شده است، حال منابع خبری امروز اعلام کرده‌اند؛ با پیشروی سریع و برق‌ آسای ارتش سوریه طی چند روز گذشته، مناطق تحت کنترل دولت سوریه در شرق حلب، به میزان 80 درصد رسیده است.
New node

New node

نقض حقوق بشر در یمن

نقض حقوق بشر در یمن

پرونده ای در مورد نقض حقوق بشر در یمن
alwaght.net
خبر

نصرالله: موجودیت اسرائیل موقتی بوده و نابودی آن تنها مسئله زمان است

پنج شنبه 5 اسفند 1400
نصرالله: موجودیت اسرائیل موقتی بوده و نابودی آن تنها مسئله زمان است
دبیر کل حزب الله لبنان در گفتگو با شبکه المنار با اشاره به اینکه امروز مقاومت قدرتمندتر از هرزمانی است تاکید کرد که اسرائیل یک موجودیت موقت بوده و به سمت نابودی می‌رود.

به گزارش الوقت، مصاحبه سید «حسن نصرالله» دبیر کل حزب‌الله لبنان با شبکه المنار دقایقی قبل آغاز شد.

وی در ابتدا به بیان خاطراتی از زندگی شهید «سید عباس موسوی» دبیر کل سابق حزب‌الله پرداخت.

سید حسن نصرالله اظهار داشت، جسم سید عباس موسوی رفت؛ اما روح، اندیشه، فرهنگ، برادران و دوستان و شاگردان و خانواده و همه کسانی که راه او را ادامه می‌دهند همچنان هستند. من در 16 یا 17 دسامبر 1976 با سید عباس موسوی آشنا شدم. شهید شیخ «علی کریم» که با ایشان آشنا بودم مرا در نجف به سید عباس موسوی معرفی کرد.

وی افزود: وقتی به نجف رسیدم 16 ساله بودم و اولین بار بود که به خارج از لبنان سفر می کردم. بعد از اینکه به منزل آقای عباس موسوی رفتیم، با آقای محمد باقر صدر ملاقات کردم.

دبیر کل حزب‌الله تصریح کرد، آقای محمد باقر صدر یک سری سوالات در مورد لبنان و تحصیلم از من پرسید و از آقای عباس موسوی خواست که همه امور مسکن، زندگی و تحصیل من را تنظیم کند و او مبلغی نیز به من داد. سید عباس موسوی بسیار باهوش، حاضر و در کار و تحصیل جدی بود.

وی تاکید کرد که در ابتدا تصور می‌کردم سید عباس موسوی عراقی است چرا که چهره عراقی داشت، من تلاش کردم با لهجه عراقی صحبت کنم اما او گفت که من  لبنانی هستم و هر طور می‌توانی با من صحبت کن. در اولین آشنایی دو کیلومتر با هم پیاده رفتیم تا نامه‌هایی را که بر عهده من گذاشته شده بود به افراد  موردنظر برسانم.  تقدیر ما این بود که در منزل شهید محمد باقر صدر و  هنگامی که ایشان طلاب را به حضور خود نمی‌پذیرفتند،  نزد ایشان رفتیم.  این نشان دهنده جایگاه سید عباس موسوی نزد محمد باقر صدر بود. لحظاتی بعد  به دفتر ایشان که دفتری ساده و متواضعانه بود رفتیم و این اولین بار بود که ایشان را می‌دیدم، سلام کردیم و نشستیم.  من واقعاً دستپاچه شده بودم اما ایشان خیلی متواضع و با لبخند با ما برخورد کرد و به همین علت لحظاتی بعد فضا برای من عادی شد. ایشان درباره امام موسی صدر از من سوال کرد و قرار بود این جلسه 5 دقیقه بیشتر طول نکشد اما نیم ساعت با هم صحبت کردیم. ایشان به سید عباس نگاه کرد و گفت که شما از طرف من وکیل هستید و کارهای تحصیلی ایشان را مرتب کنید.  سید محمد باقر صدر یک فقیه و اندیشمند و بزرگترین مدرس حوزه بود، ایشان از من پرسید که پول همراه دارم یا نه و من  خجالت نکشیدم و گفتم که پولم تمام شده است. ایشان پولی به سید عباس داد وگفت که  این پول ، عمامه و عبا و هزینه‌های تحصیلی ایشان است.

دبیر کل حزب الله ادامه داد: خود سید عباس هم در آن زمان جوان بود و تقریبا 24 سال داشت. ایشان  در آن زمان شناخته شده بود. ایشان  پنج سال در نجف درس خوانده و پیگیری  فعالیت‌های طلاب را بر عهده داشت. سید عباس یک طلبه خیلی جدی بود  و وقت خود را تلف نمی‌کرد. روش سید عباس  اینگونه نبود که بر اساس روال معمول حوزه دست درس بخواند. او به گونه‌ای درس می‌خواند که درس‌های 8 سال یک طلبه را در یک سال خوانده بود. سید عباس  وقتی به عراق رفت سه سال در آنجا ماند و به لبنان برنگشت و خیلی جدی کار  تحصیل را دنبال کرد.

سید حسن نصرالله افزود: سید عباس موسوی دید خود را کاملاً روشن و مشخص کرده بود و  کاملا می‌دانست که دارد چه کار می‌کند.  وقتی من به آنجا رفتم خانواده‌اش را نیز در کنارش داشت و آنها را همراه برده بود. ایشان می‌توانست چند  کلاس درس را انتخاب کند و کارش را ادامه دهد اما این کار را نمی کرد چرا که بسیار مسئولیت پذیر بود.   وقتی آیت‌الله صدر  مسئولیت من را به ایشان سپرد مکانی را برای اقامت من انتخاب کرد که بین منزل و مدرسه ایشان بود و این برای من خیلی کمک حال بود. کسانی از لبنانی‌ها  در آن زمان در نجف درس می خواندند که  تحت تاثیر فضای مذهبی لبنان و حضور امام موسی صدر یا سید شرف الدین بودند.

نصرالله ادامه داد: سید عباس فقط درس نمی‌داد، بلکه در روز بعد از درس باید  متوجه می‌شد که شما درس روز قبل را فهمیده‌اید یا نه و  وقتی به فصل بعدی می‌رفت که درس قبلی را فهمیده باشی. ایشان همیشه وقتی درس‌‌ها و  کتاب‌ها تمام شد از ما امتحان می‌گرفت. هنوز هم این روال در نجف مرسوم نیست. البته  ایشان ما را سرزنش نمی‌کرد اما  ما به این دلیل نسبت به این امتحان اضطراب داشتیم که نمی‌خواستیم او را ناراحت کنیم.

نصرالله ادامه داد: من یادم است که در سال اول که آنجا بودیم  چندین ماه سپری شده بود و ما روزهای هفته را گم کرده بودیم.  یکی از مشکلات حوزه‌های علمیه  تعطیلات است؛ تعطیلات تابستانی و تعطیلات ایام محرم و ایام و مناسبت‌های مذهبی.  به این ترتیب یک سوم از کل سال  تعطیل بود و گاهاً برخی از اساتید به حج می‌رفتند،  اما سیدعباس این گونه نبود و حتی در تعطیلات و ماه مبارک رمضان نیز  تدریس را ادامه می‌داد. لذا  یک سال درسی ما مصادف با 3 سال درس عادی در حوزه بود. ایشان  خودش برای ما استاد انتخاب می‌کرد و فعالیت‌های تحصیلی ما را پیگیری می‌کرد و برای ما تنوع هم ایجاد می کرد.

وی اظهار داشت:سید عباس در لبنان دارای یک طرح ویژه بود و  درس اعتقادی و اخلاق را در آن زمان تدریس می‌کرد؛  مسائلی که در آن زمان در حوزه‌ها معمول نبود و به همین دلیل ایشان مورد انتقاد برخی‌ها قرار می گرفت. ایشان کتاب‌های  اقتصاد و  اندیشه های ایدئولوژیک را  تدریس می‌کرد و معتقد بود که  این کتاب‌ها باید تدریس شود و  تنها صرفاً مطالعه آزاد نباشد.  مطالعه  شبانه بین طلاب نیز با  پیگیری‌های ایشان همیشه دنبال می‌شد.

دبیر کل حزب‌الله ادامه داد: موضوع دوم موضوع تربیتی و پرورشی ایشان بود. ایشان مانند پدر ما بود و مواظب طلبه‌ها بود. اگر کسی مشکلات مادی داشت به او رسیدگی می‌کرد و با او درددل می‌کرد و به اوضاع طلاب و معیشت آنها اهتمام داشت.  سید عباس موسوی مانند یک پدر و مادر واقعی به اوضاع طلاب می‌رسید. ایشان حتی  نقش مادر را نیز برای ما ایفا می‌کرد و به همین علت طلبه‌ها به ایشان تعلق خاطر پیدا می‌کردند.  خیلی از طلبه‌ها جوان بودند و دور از خانواده بودند و خیلی از آنها مانند من اولین سفر خارجی‌شان بود. اما سید عباس با آنها ملاطفت و  همدردی می‌کرد و  به همین علت طلاب به ایشان تعلق خاطر پیدا می‌کردند.

نصرالله گفت: در ماه مبارک رمضان طلاب  باید جلوی سید خطبه ایراد می‌کردند و ایشان سخنان آنها را می‌شنید. ایشان در واقع در آن زمان شاگردان خود را برای موقعیت‌های متعدد آماده می‌کردند. ایشان هر روز دو یا سه کیلومتر  مسیر را پیاده طی می کرد تا به حرم امام علی (ع) می‌رفت. ما هم  با ایشان می رفتیم؛ چراکه در آن زمان پول کرایه را نیز نداشتیم. البته ثواب آن نیز مد نظر ما بود. در سال 1979 در مراسم اربعین تلاش کردیم که به زیارت اربعین رفتیم،  نظامیان رژیم عراق در آن زمان  ممانعت می‌کردند اما ما ما تصمیم گرفتیم که این سفر را انجام دهیم. 

وی ادامه داد: حدوداً 15 طلبه بودیم که عمامه‌های خود را  کنار گذاشتیم و با لباس عربی  راه افتادیم. در آن سال  رژیم عراق با تانک مانع از پیاده‌روی شد و  به سمت مردم تیراندازی کردند و جنگنده ها نیز مردم را  موشک باران کردند. یک مسیر آسفالت بود، اما یک مسیر خاکی نیز بود که سید عباس ما را از آن مسیر برد. اگر سید عباس  آن پیاده روی را انجام نمی داد شاید ما نیز آنجا نمی رفتیم. او در  یک ایست و بازرسی حتی سر  افسران عراقی داد زد تا ما  توانستیم از آنجا عبور کنیم. ما خیلی ترسیده بودیم اما به هر حال از آمجا رد شدیم،  بعد از آن پیاده روی بود که خیلی از طلاب بازداشت شدند و  رژیم عراق شروع به بیرون کردن طلبه ها از نجف کرد.

نصرالله افزود: اواخر سال 1979 و محرم بود.  سید عباس در آن زمان  برای تبلیغ به لبنان آمده بود و خانواده اش در  نجف باقی مانده بود.  اما فضای نجف، فضای بحرانی بود و  خیلی از طلبه‌ها مفقودالاثر شدند و سرنوشت آنها معلوم نشد.  در آن زمان ما توافق کردیم که اگر دستگیری‌ها و حمله به منازل شروع شد رمزی عمل کنیم. در آن زمان ارتباطات معمول وجود نداشت- لذا ما رمزی  قرار داده بودیم که اگر به او پیام دادیم که دختر تو سمیه مریض شده است و باید زود برگردی، اما  اگر این پیام را به او می دادیم متوجه می شد که دیگر نباید برگردد.  وقتی ما این پیام را به او نشان دادیم فهمید که  دیگر نباید باز گردد.  اگر ایشان را می گرفتند حتماً او را شهید می کردند. او از  خواص محمد باقر صدر بود و ایشان نیز پیامی فرستادند که سید عباس بازنگردد.

سید حسن نصرالله تاکید کرد: رژیم عراق تصمیم گرفت طلبه‌های لبنانی را اخراج کند.  یک افسر استخبارات عراق آمد و همه ما را جمع کرد و برای ما سخنرانی کرد، پاسپورت‌ها را جمع کردند و همه آنها را بردند و دیگر برنگشتند،  آنها را به زندان بردند و شکنجه دادند و بعد از مدتی به لبنان  تبعید کردند. هر زمانی بر اساس سال ورود به عراق تعدادی از طلبه‌ها را می بردند.  ما به سختی موفق شدیم از عراق خارج شویم.  ما در سال 78 از عراق خارج شدیم.

دبیر کل حزب‌الله ادامه داد: ما وقتی به لبنان بازگشتیم سراغ  سید عباس موسوی را گرفتیم و  به خانه پدری ایشان رفتیم و  از ایشان که آنجا بود سوال کردیم که باید چه کار کنیم.  در برخی از مناطق لبنان مدارس دینی وجود داشت اما در بقاع  چنین مدارسی وجود نداشت. تصادفا استاد ما از بقاع بود و ما دانشجویان همگی از جنوب بودیم، لذا ما ایشان را به جنوب آوردیم.  یکی از علت‌های آن اوضاع امنیتی لبنان بود که منطقه جنوب فضای آرامی داشت. منطقه هرمل مدارس دیگری نداشت و ما تصمیم گرفتیم که به آنجا برویم تا  بتوانیم تعداد بیشتری از طلاب علوم دینی را در آنجا جذب کنیم، لذا  تاسیس این حوزه علمیه می‌توانست بقاع را احیا کند. لذا به شهر نبی شیت رفتیم و نبی شیت را زیارت کردیم. در آنجا اتاق‌هایی بود که  تصمیم گرفتیم حوزه های ابتدایی را قبل از ساخته شدن ساختمان در آنجا برپا کنیم.

وی تصریح کرد:  تعداد ما نیز کم بود و می توانستیم در همان جا ساکت شویم. اما ایشان اصرار داشت به بعلبک برود تا این طرح تمام بقاع را شامل شود و همه بتوانند به آنجا بیایند. علت رفتن به بعلبک از نگاه سید عباس خوب کارشناسی شده بود. در بعلبک شرایط حتی از نجف هم سخت‌تر بود، ما 8 طلبه بودیم که در دو اتاق زندگی و آشپزی می کردیم و درس می‌خواندیم. البته  اساتید دیگر غیر از ایشان هم بودند اما ما به ایشان تعلق خاطر داشتیم. ما آن مکان را از صاحبش اجاره کردیم.  سیدعباس در آنجا طلبه های بیشتری را جذب کرد و چند بار انتقال پیدا کردیم. در یکی از مدارس ایشان 3 کیلومتر تنهایی پیاده روی می کرد تا بتواند به مدرسه بیاید و بعد از تدریس باز پیاده برمی گشت.  ایشان برای  تاسیس این حوزه از خیلی از علما کمک گرفت.  امام موسی صدر هم  کمک هایی انجام داد، اما  این کمک‌ها در حد توان ایشان بود.  سیدشمس‌الدین هم چند ماه کمک هایی انجام داد، اما  سید محمد حسین فضل الله تا سال 82 هزینه ها را تقبل کرد، بعد از این تاریخ درهایی برای هزینه های حوزه باز شد. در سال 82 کل حوزه یک خودرو توانست خریداری کند.

سید نصرالله تاکید کرد: سید عباس از شهید  محمدباقر صدر اجازه گرفت تا برخی از هزینه ها را در حوزه انجام دهد و ایشان خیلی استقبال کرد. ما نیز مانند کل‌دنیا تحولات را پیگیری می‌کردیم.  ما در آن زمان دیدار نداشتیم اما امام خمینی را می‌شناختیم همانطور که تمام دنیا ایشان را دنبال می‌کردند. وقتی امام  به ایران آمد ما نیز مانند همه نگران بودیم و می ترسیدیم که ایشان را بزنند، اما خدا را شکر این اتفاق نیفتاد.  شهید محمد باقر صدر بعد از پیروزی انقلاب گفته بود این رویای چندین هزار ساله انبیا است که تحقق پیدا کرده است در آن زمان در بعلبک تظاهرات برپا شد و ما بسیار خوشحال شدیم. شاید بیش از همه سید عباس موسوی از این موضوع خوشحال شده بود.

دبیر کل حزب الله گفت: رابطه محمد باقر صدر و سید عباس  بیش از شاگردی و استادی بود.  سید عباس عاشق شهید محمد باقر صدربود و من  چنین رابطه ای را تا آن زمان ندیده بودم. مرجع ما آن موقع آیت الله صدر بود ، ولی به سایر مراجع نیز احترام می گذاشتیم و در برابر آنها کرنش می کردیم. سید عباس  تمام کتاب های شهید محمد باقر صدر را به ما درس داد،  کتاب های کوچکی که از ایشان در اختیار ما بود.  ایشان در زمان حضور در لبنان نیز با شهید صدر در ارتباط بود و موافقت ایشان را در صرف هزینه ها و تدریس گرفت. ولی شهید صدر  کتاب‌های اصول جدید را برای حوزه نوشت تا آن را جایگزین کتاب‌های قبلی کند،  اولین حوزه دنیا که این کتابها را تدریس کرد حوزه ما بود.

نصرالله اظهار داشت: شهید صدر همانطور که می گفت در امام خمینی ذوب شوید، سید عباس هم در شهید صدر ذوب شده بود. به همین علت شهادت ایشان در حدود 40 سالگی سید عباس را شوکه کرد و ایشان بسیار عصبانی شد. یکی از علت‌های عشق سید عباس به امام خمینی، عظمت و دستاوردهای امام بود.  شهید صدر می‌گفت که امام خمینی آرزوی انبیا را محقق کرده است. حالا کرامت‌ها را  کنار بگذاریم، ایشان  به تنهایی نهضت خود را آغاز کرد و در سن بالا معجزه ای را انجام داد که بزرگترین دیکتاتوری آن زمان را  ساقط کرده و آمریکا را از  ایران خارج کرد و مردم را احیا کرد. مردم ایران  بعد از انقلاب تحت چه شرایطی قرار گرفتند.  لذا شخصیت و وجود امام اشخاصی مانند سید عباس را جذب می کند و این طبیعی بود.

نصرالله ادامه داد: علت دوم خود موضع شهید صدر بود و  سید عباس هم  دست پرورده شهید صدر بود.  لذا طبیعی بود که ایشان نیز بر اساس تمایل شهید صدر عاشق  امام خمینی شود. اگر تقدیر این بود که شهید صدر زنده می ماند، حتما  همه می دیدند که ایشان چطور در امام خمینی ذوب شده است.  چرا که می فرمودند در امام خمینی ذوب شوید همان طور که ایشان در اسلام ذوب شده است. سید عباس عاشق و شیفته امام خمینی بود.

دبیر کل حزب‌الله افزود: هدف سید عباس موسوی این بود که حوزه بزرگتر شود و شناخته شده تر شود.  واقعاً هم همین طور بود و تعداد زیادی از طلبه ها از خیلی از مناطق ثبت نام کردند.  ایشان خیلی خوشحال می شد که افراد مختلف از شهرهای مختلف به مدرسه علوم دینی می‌آمدند و ثبت نام کردند.  ایشان معتقد بود که ما در هر شهر و منطقه‌ای باید عالم دینی داشته باشیم.  لذا ایشان نقشه راه ویژه برای خود داشت و این یک تصادف نبود. لذا اولویت ما در بقاع بود. ایشان  اهتمام زیادی برای کادرسازی داشت تا افراد اولیه برای شاگردان دیگر تدریس کنند. ایشان اصرار داشت که علمای بزرگ را برای تدریس بخواهند. مثلا شیخ محمد یزبک یکی از این افراد بود و اسامی زیاد دیگری نیز وجود داشت.  ایشان گروهی از اساتید را تشکیل داد و یک توان پیشران به حوزه علمیه داد. ایشان در کار آموزش خیلی جدی بود و البته از نسل اول طلبه ها هم کمک می گرفت، با این وجود خودش هم همواره شب‌ها به طلبه ها سر می زد.

نصرالله ادامه داد: ایشان  همیشه از ما می‌خواست که خطیب باشیم و روضه خوان هم باشیم. ایشان به اوضاع جزئی طلبه‌ها خیلی اهتمام داشت. این شخصیت پدرانه تا روزهای آخر ادامه داشت.

فعالیت‌های دینی ایشان در بقاع در همان مدرسه  حوزه علمیه بعلبک بود. در بقاع  احزاب ملی گرا نیز حضور داشتند و در آن زمان اجازه نمی دادند که فعالیت های دینی دنبال شود.  البته آنها الان هم پیمان ما هستند اما در آن زمان ارتباط خوبی با  جنبش های مذهبی نداشتند. خیلی از ماها در آن زمان عضو جنبش امل بودیم و مسئولیت در آنجا داشتیم، مثلا سید هشام موسوی و زکریا حمزه در آن زمان  جزو کادر جنبش امل بودند و همکاری زیادی با ما می کردند و این موضوع نیز  نقش موثری در فعالیت های دینی ما در آن زمان داشت.

وی تصریح کرد: ارتباط سید عباس با این برادران و اعتمادی که بین آن ها بود این درها را برای حوزه علمیه باز کرد.  این عامل بسیار مهمی بود.  برخی روزهای هفته از جمله پنجشنبه و جمعه تعطیل بود و ما به روستاها و بخشهای مختلف می‌رفتیم و  در آنجا تبلیغ می کردیم. برای ما فرقی نمی کرد که  چند نفر در نماز جماعت ما شرکت می‌کردند.  برخی جلسات و شب‌نشینی ها را برگزار می‌کردیم و برای کودکان و نوجوانان جلسه برگزار می‌کردیم. این ها  فعالیت های دینی ما بود با مردم به این ترتیب هم زیستی می‌کردیم و مشکلات آنها را درک می کردیم.

نصرالله تاکید کرد: سید عباس مرد میدان بود و همیشه در میدان حضور داشت.  بهترین روش تبلیغ سید عباس همین شب نشینی‌هایش با مردم بود.  ایشان در این شب نشینی ها در کنار مردم حضور پیدا می کرد و چای یا قهوه با آنها می خورد و  با آنها معاشرت می کرد. او تلاش می‌کرد توجه مردم را جلب کند و مردم نیز  در این شب نشینی ها سوال می‌کردند و این تنوع باعث می‌شد کسی خسته نشود. ایشان  یک روش خاص برای تبلیغ داشت که باید تدوین شود.  تجربه ایشان مبتنی بر بیداری اجتماعی بود.

گام دوم ایشان تشکیل علمای بقاع بود که  نقش عمده ای در تشکیل حزب الله داشت.

دبیر کل حزب‌الله گفت: این  آغاز مرحله جدیدی بود که ما هنوز در آن قرار داریم. بسیاری از ما از جمله  شیخ راغب حرب به همراه سید عباس و من و عماد مغنیه  به تهران رفته بودیم.  وقتی یورش اسرائیل به لبنان آغاز شد همه ما برگشتیم.  تصمیم همگی ما این بود که  باید با اسرائیل بجنگیم تا اسرائیل را از لبنان خارج کنیم.  مواضع مراجع بزرگ نیز کاملا مشخص بود و امام خمینی نیز بیانیه ای شفاف در این زمینه صادر کرد.  لذا برادران به لبنان برگشتند و کار به این شکل آغاز شد.

وی افزود: گروهی از فرماندهان سپاه و ارتش نیز به ما ملحق شدند و در آن زمان محسن رضایی و شهید صیاد شیرازی از ارتش آمدند و  مذاکرات و صحبت‌هایی نیز انجام شد.  در آن زمان اسرائیلی ها فهمیدند و پیشروی خود را متوقف کردند.  تصمیم امام خمینی این بود که نیروهای از سپاه و ارتش و بسیج بیایند، اما وقتی یورش متوقف شد،  نیازی به نیروهای کلاسیک نبود.  لذا هدف این برادران فقط آموزش مستشاری بود. مقاومت در آن زمان به هر کمکی نیاز داشت لذا سوریه و ایران اسلامی به ما کمک کردند. لذا سید عباس  به عنوان سخنگوی این گروه نزد امام خمینی رفت و اوضاع را برای ایشان تشریح کرد. ما  گزینه‌های خود را در این زمینه مطرح کردیم و موضع خود را مقاومت  در برابر اشغالگران بیان کردیم.  امام خمینی این گزینه را گزینه ای طبیعی و اخلاقی دانسته و از  همان آغاز وعده پیروزی را به ما داده بودند که برای برادران ما که در آن جلسه حضور داشتند عجیب بود. البته من در آن جلسه نبودم.

دبیر کل حزب الله گفت: شهید  محمد باقر صدر به نظریه ولایت فقیه اعتقاد داشت، البته برخی تفاوت ها در این اعتقاد وجود داشت، اما او موفق شد که این نظریه را به واقعیت تبدیل کند، لذا  ولایت فقیه دیگر  صرفا در حوزه‌های علمیه نبود و همین ولی فقیه بود که این دستاورد بزرگ را محقق کرده و دولتی بزرگ را پایه‌گذاری و رهبری کرد.  لذا این نظریه پیشرفته تر شد.

دبیر کل حزب‌الله در پاسخ به سوالی مبنی بر اینکه چرا نام حزب الله برای این جنبش انتخاب شد گفت:این یک توفیق الهی بود،  چون اسامی دیگری نیز در این رابطه مطرح بود. لذا کل مقاومت خود به خود به سمت این نام رفتند و این نام از نوک هرم و به صورت دستوری نیامد.اولین پایگاه نظامی حزب الله در بعلبک در همین مدرسه علمیه بود و  برادران ایرانی وقتی وارد لبنان شدند در همین مدرسه آموزش نظامی خود را آغاز کردند. حتی بعدا هم  همین مدرسه  به نام همین فعالیت ها شناخته شد.  کسی کاری با حزب الله داشت یا می خواست به نیروهای حزب‌الله ملحق شود به آنجا می آمد.  سید عباس از همان روز اول تصمیمش جدی بود. لذا لباس نظامی بر تن می‌کرد و حتی نماز را هم با لباس نظامی می خواند.  ایشان بسیج کردن مردم را با خطابه ها و سخنرانی های آتشین شروع کرد.

دبیر کل حزب الله افزود: برادران سپاه پاسداران انقلاب اسلامی نیز وارد عمل شدند تا هسته‌های  حزب الله شکل بگیرد و ذخایر و انبارهای تسلیحاتی و جلسه ها همگی در بقاع برگزار می‌شد. حملات اسرائیلی ها نیز زیاد در این منطقه بود که  در واقع عکس العمل اسرائیلی‌ها نسبت به عملیات ما بود. در دوره‌های مختلف ما در دوره‌های آموزشی شرکت کردیم و من و شیخ یزبک و برخی دیگر از دوستان در دوره دوم آموزشی رفتیم.

نصرالله در پاسخ به این سوال که آیا بعد از این مرحله سید عباس برای دیدار با امام خمینی به ایران بازگشت گفت: مدت ها بعد این اتفاق افتاد.  فکر می‌کنم آخرین سال جنگ تحمیلی بود که ایشان به ایران رفت و تعدادی از برادران را نیز با خود برد. آن موقع امام خامنه‌ای رئیس جمهور بود. عضویت سید عباس در شورای حزب الله یا دبیرکلی ایشان برای انتخابات بود.  البته در آن زمان ساختار پیچیده ای نداشتیم.  اما سید‌عباس مسئولیت های زیادی در آن زمان داشت. ایشان  از همان آغاز پرونده رسانه‌ای و فرهنگی را بر عهده گرفت ولی بعدها بر بخش نظامی متمرکز شد. ایشان بعد از سال 85 به  جبهه رفت و فعالیت نظامی انجام می داد. ایشان  از نظر عملیاتی همه جزئیات را زیر نظر داشت.

نصرالله تاکید کرد: در سال 85 که عقب نشینی شد،  ساختار تشکیلاتی ما تا حدی بهبود پیدا کرد.  سید عباس در آن زمان اصلا دنبال مسئولیت و ریاست نبود، تنها باری که مسئولیت خواست، مسئولیت حزب الله در جنوب بود که می خواست مستقیما رودر روی اسرائیل بایستد.جنوب لبنان  تا حدی از اشغال آزاد شده بود و نیاز به ایجاد تشکیلات اطلاعاتی و نظامی در آنجا احساس می‌شد. این دلیل اخلاص سید عباس بود.  ایشان در این مسئولیت تلاش زیادی انجام داد. او به  خانه جوانان حزب الله میرفت و  بیشتر وقت خود را در جنوب سپری می کرد و ممکن بود هر لحظه شهید شود.  اسرائیلی‌ها در آن زمان در جنوب لبنان جولان می‌دادند، اما جنبش سید عباس جنبشی علنی بود.

دبیر کل حزب الله در ادامه تاکید کرد: امروز مقاومت قدرتمندتر از هر زمان دیگری است و هرگز چنین قدرت نظامی و مادی و همچنین این میزان از تجهیزات و طرفداران را در لبنان نداشته است.  رژیم صهیونیستی موقتی بوده و رو به نابودی می‌رود و اگر اسرائیل جنگی به لبنان تحمیل کند، همه قدرت ما را در آن زمان خواهد دید.

سید حسن نصرالله افزود: پروژه واقعی ما عدالت و صلح است و پروژه مقاومت پیروزی و حفاظت از مردم و دفاع از آزادی میهن و ملت و مقدسات است.  اتفاقاتی که در لبنان افتاد مصداق وعده الهی در کتاب خداوند است و این اسرائیل یک موجودیت موقت بوده که نابود خواهد شد. من اسم آن را موجودیت موقت می‌گذارم و نابودی اسرائیل صرفاً مسئله زمان است.

دبیر کل حزب الله گفت: زمانی که از ما می‌خواهند سکوت کنیم به همه کسانی که سکوت کرده و اسلحه را رها کرد‌ه‌اند نگاه کنند و جواب خود را بگیرند. زمانی که سکوت بکنی و سلاح خود را تسلیم بکنی به دشمنان چه می‌گویی؟ تو می‌گویی من ضعیف و ذلیل هستم و دشمن متکبر است. بنابراین تو ضعیف‌تر خواهی شد. بگذارید نمونه‌ای از مردمی را برای ما بیاورند که مقاومت کردند و بعد از آن اسلحه خود را تسلیم و سکوت کردند.

نصرالله افزود: ایده ما برای حضور در پارلمان و نهادهای دولتی این بود که حمایت از مقاومت را محقق کند و در جهت خدمت به مردم باشد و امروز مقاومت از هر زمانی قدرتمند تر است.  این مقاومت به این اندازه اکتفا نمی‌کند و سقفی ندارد.  مقاومت به صورت جدی از میزان تهدیدها و خطرات آگاه است. طرفداران مقاومت بزرگ‌ترین قشر در لبنان هستند.

دبیر کل حزب الله تصریح کرد: ما به سمت هدف خود یعنی حذف اسرائیل از موجودیت و فضای ملت‌های منطقه و محور مقاومت حرکت می‌کنیم و وضعیت داخلی اسرائیل و همچنین تحولات بین المللی همگی به سمت نابودی موجودیت اسرائیل پیش می‌رود.

تگ ها :

نصرالله اسرائیل نابودی مسئله

نظرات
نام :
پست الکترونیک :
* متن :
ارسال

گالری

تصویر

فیلم

تظاهرات علیه نتانیاهو در چهارصدمین روز جنگ غزه

تظاهرات علیه نتانیاهو در چهارصدمین روز جنگ غزه