الوقت – اخیرا رسانهها ترکیه از علامتگذاری اقامتگاه و خانههای علویان در استان یالوا در شمال غربی ترکیه با رنگ قرمز گزارش دادهاند. ماجرا از این قرار است که افراد ناشناس با رنگ اسپری قرمز در محله «باغلار باشی« شهر یالوا دیوارهای چند خانه را با کشیدن علامت ضربدر یا نوشتن «علوی» نشانهگذاری کردهاند. البته نکته قابل توجه این است که این اتفاق معطوف به سابقه بوده و بارها در ترکیه خانوادههای علوی این موضوع را تجربه کردهاند.
اما این امر موجب هراسی بزرگ در میان رهبران و فعالان مدنی علوی شده است؛ زیرا در گذشته هر گاه چنین اتفاقی افتاده شاهد قتل و کشتار علویان بودهایم. برای نمونه در 19 تا 25 دسامبر سال 1978، شاهد اتفاق مشابه بودهایم که طی آن بیش از 100 نفر از علویان قتل عام شدند و صدها خانه و محمل کار علویان سوزانده شدند. اما اکنون پس از وقایع اخیر در ارتباط با علامتگذاری خانههای علویان، دادستان کل ترکیه دستور انجام تحقیقات در ارتباط با این موضوع را صادر کرده است. همچنین، عمر چلیک، سخنگوی حزب حاکم عدالت و توسعه این حادثه را توطئهای برای «تحریک» توصیف کرده است.
با این اوصاف، استدلال اصلی نوشتار حاضر این است که رخدادهای اخیر در تهدید علویان ریشه در سیاست خارجی ترکیه طی چند سال اخیر دارد و این امر میتواند در آینده نزدیک بیش از پیش قوت بگیرد. بدین معنا که علویان از سوی تندروهای مذهبی در داخل ترکیه بیشتر مورد تهدید و آزار قرار بگیرند که الیته این خود محصول سیاستهای چند سال اخیر ترکیه در ارتباط گرفتن با نیروهای رادیکال در سطح منطقه طی چند سال گذشته است.
رنجهای تحمیل شده بر جامعه علویان در ترکیه
علویگرایی با گنجاندن سنتهای شیعه، صوفیگری، سنی و محلی و نژادی در قرون وسطی ظهور کرده است. تخمین زده میشود که بخشی بزرگ از جمعیت ترکیه حدود 12 تا 16 درصد علوی هستند اما آمار سرشماری سوال از وابستگی علوی یا نبودن علوی را شامل نمی شود و از این رو تعداد واقعی آنها مغفول مانده است. اکثریت علویان در مناطق کردنشین و شرق ترکیه زندگی میکنند و بیشتر آنها ساکن استان درسیم هستند.
علویان از ابتدای تاسیس جمهوری جدید ترکیه در سال 1924 مورد تبعیض و ظلم واقع شدهاند. برای نمونه در سال 1937 هزاران نفر از علویان درنتیجه قیام رهبر مذهبی خود «سید رضا» قتل عام و از محل سکونت خود کوچانده شدند. در دهه 1970 نیز در شهرهای شهرهای چوروم و یوزغاد صدها نفر از علویان قتل عام شدند. در سال 1992 نیز 34 روشنفکر علوی در هتل «مادماک» در شهر «سیواس» جان باختهاند. در سال 1995 نیز در شهر استانبول جمعیتی از علویان با سلاح مورد حمله قرار گرفتند.
این روند در هزار جدید (2000) نیز ادامه پیدا کرد و ط به ویژه در سالهای بعد از 2002 دولت ترکیه به دنبال جذب یا سنی کردن علویان بوده است. برای نمونه در کنار جمخانهها -محل عبادت علویها- مسجد ساخته شده تا آنهایی که وارد جمخانه میشوند به مساجد نیز سوق داده شوند. در واقع، جمخانهها هنوز رسما توسط دولت ترکیه به رسمیت شناخته نشدهاند و در بسیاری از موارد بر دیوار این عبادتگاهها، واژگانی توهین آمیز و حاوی الفاظ رکیک مشاهده شده است. برای نمونه رجب طیب اردوغان در سال 2012 اعلام کرد: «جمخانهها جایی برای عبادت نیستند، بلکه فعالیتهای فرهنگی هستند. همین امر موجب شده که رهبران جامعه علویان خود را مورد تبعیض و نابرابری حکومتی و اجتماعی معرفی کنند.
همچنین، طی سالیان گذشته در بسیاری از موارد شاهد انجام حملات غیرانسانی از سوی تندروها علیه خانوادههای علوی در ترکیه بودهایم. به گونهای که به گفته علی کنان اغلو، معاون حزب دموکراتیک خلقها (HDP) که تحت حمایت کردها قرار دارد، طی 8 سال گذشته 36 واقعه جنایت نفرت انگیز علیه علویان انجام شده است.
حمایت منطقهای از رادیکالیسم و بازتاب آن در فضای داخلی ترکیه
علویان طی سالهای گذشته مخالف سرسخت حزب عدالت و توسعه به رهبری رجب طیب اردوغان رئیس جمهور ترکیه بودهاند. نماد بارز این امر را میتوان در سال 2013 در اعتراضات موسوم به "اعتراضات پارک گزی" ارزیابی کرد که طی آن علویان آوانگارد تجمعات بودند. نقش علویان در اعتراضات به اندازهای پر رنگ بوده که روزنامه میلیت با استناد به گزارش مقامات امنیتی و اطلاعاتی ترکیه اعلام کرد: «تقریباً 80 درصد معترضانی که به عنوان بخشی از اعتراضات پارک گزی دستگیر شدند، علوی بودند.»
اما در تحلیل موج جدید ضدیت با جامعه علویان در ترکیه، بدون تردید میبایست به سیاستهای این کشور در منطقه طی چند سال گذشته مراجعه کرد. پس از وقوع انقلابهای مردمی در کشورهای عربی در سال 2011 دولت ترکیه به منظور تقویت جریان اخوان المسلیمن در منطقه، سیاست حمایت از اسلامگرایان را در پیش گرفت. آنکارا با اعلام سیاست ضدیت حداکثری با بشار اسد، رئیسجمهور قانونی روسیه، به سرعت حمایت از تروریستهای افراط گرا را آغاز کرد و گزارشها و مستندات پیرامون همکاری میان داعش و ترکیه نیز منتشر شد.
در این میان، شواهدی مبنی بر همکاری لجستیک، انسانی، مالی، بهداشتی و ... از سوی ترکیه به نیروهای تندرو حاضر در سوریه نیز منتشر شد. در ادامه نیز ترکیه از این گروهها برای جنگ نیابتی در لیبی و جنگ قرهباغ میان جمهوری آذربایجان و ارمنستان بهره گرفت اما در این میان نکته قابل توجه همکاری سازمانی بخشی از بدنه نظامی و رهبران سیاسی این گروههای تروریستی و افراط گرا با دولت ترکیه است. حتی برخی شواهد حاکی از آن هستند که اعضای این گروهها در مواردی خاص در شهرهای مختلف ترکیه سازماندهی و در حال آموزش دیدن هستند.
بدون تردید، سیاستهای دولت ترکیه در حمایت و همکاری با جریانهای تکفییری برای پیشبرد اهداف ژئوپلتیکی در سوریه و لیبی و جنگ قره باغ موضوعی دارای اهمیت بوده که اکنون بازتاب آن را در داخل این کشور شاهد هستیم. سیاستهای آنکارا در تقویت جریانهای تکفیری، اکنون در سطح داخلی کشور ترکیه منجر به تقوبت توان سازماندهی، عضوگیری و حتی حمایت مالی از اعضا در میان تندروهایی شده که با تمام وجود مخالف علویان و هرگونه تفسیر معتدل از اسلامگرایی هستند.
این وضعیت در شرایطی است که بسیاری از شهروندان مسلمان ترکیه به صورت خودکار با جامعه علوی ضدیت دارند لیکن سیاستهای آنکارا در منطقه مزید بر علت شده که این حجم از مخالف بیشتر و گستردهتر شود. لذا در آینده نزدیک میتوان انتظار داشت که موج ضدیت و حتی شاید اقدام خرابکارانه مسلحانه علیه علویان و عبادتگاه انها یعنی جمخانهها افزایش پیدا کند.