سایت تحلیلی خبری الوقت | Alwaght Website

انتخاب سردبیر

خبر

بیشترین بازدید

روز هفته ماه

پرونده ها

اختلافات ترکیه و آمریکا

اختلافات ترکیه و آمریکا

undefined
معامله قرن

معامله قرن

undefined
سازمان القاعده

سازمان القاعده

سازمان القاعده القاعده پس از 2001 دچار دگرگوني‌هاي چشم¬گيري شد. ساختار هرمي آن جاي خود را به ساختاري داد كه زيرمجموعه‌ها در آن با استقلال عمل فعاليت مي‌كردند. اين تحول اگرچه تسلط مركز بر پيرامون را تقليل داد اما بر گستره و توالي عمليات القاعده در كشورهاي مختلف خاورميانه افزود. با اين حال توان عملياتي كلان القاعده در اثر اين دگرگوني تا حدود زيادي تحليل رفت. القاعده پس از بمب‌گذاري‌هاي لندن در 2005، تاكنون نتوانسته است عمليات موفقيت آميزي در كشورهاي غربي انجام دهد. افزون بر اين، گسترش دامنۀ منطقه اي فعاليت هاي القاعده به كشته و دستگير شدن بسياري از رهبران و كادرهاي اصلي آن انجاميد. با اين حال تمامي اين چالش‌ها مانع تداوم فعاليت القاعده نشد. زيرمجموعه هاي آن در عراق، يمن، افغانستان، پاكستان، سومالي و ديگر كشورها و مناطق فعال باقي ماندند. تشكيلات القاعده تشكيلات القاعده در سال 1988 توسط اسامه بن لادن جهت مبارزه با "اتحاد جماهير شوروي" در افغانستان تأسيس شد. القاعده از سازمان "مكتب الخدمة" كه هدف آن مسلح‌ كردن و آموزش مجاهدين اسلامي براي جنگ با شوروي بود گسترش و پيشرفت يافت. اين سازمان از حمايت و پشتيباني دولت‌هاي اسلامي به ‌ويژه عربستان سعودي و پاكستان و همچنين ايالات متحده آمريكا برخوردار بود. در سال 2000 ايمن ظواهري سازمان "جهاد اسلامي مصر" را با سازمان القاعده ادغام كرد و به شخص دوم اين تشكيلات تبديل شد. خاستگاه اصلي القاعده را بايد "وهابيت" برشمرد كه خود ريشه در جنبش سلفي، مذهب حنبلي و پيروان اهل حديث دارد. رهبران، نظريه پردازان و بسياري از اعضاي القاعده يا وهابي‌اند يا از پيروان مذاهب حنبلي و حنفي كه به وهابيت تمايل زيادي دارند. القاعده را جنبشي سلفي نيز دانسته‌اند، زيرا پيشوايان آن، يعني "احمد بن حنبل" و "ابن تيميه" از نخستين مدعيان سلفي‌گري بوده‌اند. اين تفكر با دريافت خاص خود از توحيد و تكيه بر استدلال‌هاي ظاهرگرايانه بسياري از مسلمانان را كافر مي‌داند و نوك اين ويژگي تكفيري خود را به طور خاص متوجه شيعيان كرده است. ايدئولوژي القاعده بر چهار ركن سلفي‌گري، راديكاليسم، شيعه ستيزي و غرب ستيزي استوار است. از آنجا كه دو ركن آخر بر آمده از ويژگي سلفي‌گري است، به اختصار مي‌توان آن را ايدئولوژي "سلفي راديكال" ناميد. از نگاه آنان، دين يك نظام ساده حقوقي است كه از جانب خداوند براي رهايي بشر از عذاب دنيوي و اخروي نازل شده و تكاليفي را بر او واجب كرده است. به همين دليل بشر براي سعادت دنيا و آخرت بايد به عبادت و اطاعت خدا بپردازد. به رغم تداوم فعاليت، القاعده از نيمۀ دهۀ گذشته دچار چالش‌هاي بزرگي شد كه آيندۀ آن را در هاله‌اي از ابهام فرو برد. چهار چالش عمدۀ القاعده در اين سال ها به ترتيب اهميت عبارتند از: - تنزل جايگاه در جهان اسلام: در نظرسنجي هاي پس از يازده سپتامبر، القاعده از مقبوليت و محبوبيت قابل توجهي در كشورهاي اسلامي برخوردار بود. اين جنبش در ذهن بسياري از مسلمانان متشكل از جهادگراني بود كه پس از آزادسازيِ افغانستان از اشغال ملحدان، مبارزه با ظلم و ستم در ابعاد داخلي (در برابر رژيم‌هاي فاسد منطقه) و خارجي (در برابر امريكا و غرب) و دفاع از منافع جهان اسلام را سرلوحۀ فعاليت هاي خود قرار داده‌اند. اين نوع نگاه در ابتدا با توجه به گفتمان ظلم‌ستيز و جهادگرايانۀ القاعده چندان غيرمنتظره نمي‌نمود. اما با روشن شدن پيامدهاي عملكرد القاعده بر جهان اسلام، به ويژه اشغال افغانستان و عراق و نيز گسترش فعاليت‌هايي كه بيش از هر چيز جان و مال مسلمانان و بي‌گناهان را هدف مي‌گرفت، طرفداري از گفتمان القاعده به تدريج رو به كاهش نهاد. به طور مشخص از سال‌هاي 2005 و 2006 محبوبيت القاعده و پشتيباني از آن در ميان مسلمانان رو به تنزل نهاد، به نحوي كه در 2010 طرفداري از القاعده نسبت به 2001 به نيم كاهش يافت. تنزل هواداري از القاعده به معناي كاهش حمايت پرسنلي و مالي به ويژه از زيرمجموعه‌هاي اين سازمان مي‌باشد. پيامدهاي اين واقعيت را در عراق، يمن و مغرب شاهد بوديم؛ - بهار عربي: دومين چالش، خيزش‌هاي فراگير و مردميِ 2011 در خاورميانه مي‌باشد. اين تحركات در سه جهت براي القاعده پيامدهاي منفي در بر داشت: نخست آنكه تبليغات عليه رژيم‌هاي حاكم كه پيشتر يكي از ابزارهاي اساسي القاعده براي جلب حمايت و توجيه عملكردش نزد مسلمانان بود، با توجه به حضور گستردۀ مردم در اعتراضات ضدرژيم، كارآيي خود را در جذب نيروهاي جوان و پشتيباني مالي از القاعده در ميان شهروندان عرب از دست داد. دوم آنكه تقريباً تمامي نيروهاي فعال در زندگي سياسيِ منطقه – به جز القاعده – در اين تحولات حضور داشتند. تصويري كه دوري القاعده از جوامع عربي را به خوبي به نمايش گذاشت. سوم آنكه، مردمي بودن تحولات و حاشيه‌اي بودن نقش آمريكا و در واقع غافلگيريِ اين كشور از سرعت و گسترۀ تحولات و نيز تضاد آمريكا با برخي از رژيم‌هاي عرب، امكان بهره‌گيري تبليغاتي القاعده از حضور امريكا را از بين برد؛ - حذف رهبر كاريزماتيك: مرگ بن لادن بزرگترين چالش القاعده در طول سال‌هاي فعاليت آن بود. جنبش‌هاي اسلام‌گرا اغلب بر محور شخصيتي كاريزماتيك و نيرومند به فعاليت مي‌پردازند. نگاهي به جنبش‌هاي اسلام‌گراي قرن بيستم در خاورميانۀ عربي نشان مي‌دهد كه حذف رهبريِ كاريزماتيك از صحنه، اغلب به معناي زمين‌گير شدن و آغاز زوال چنين جنبش‌هايي بوده است. افزون بر اين، شخصيت جذاب و محبوبيت بن لادن در ميان اعضاي القاعده و توان سخنوريِ وي نقشي اساسي در تحكيم وحدت سازمانيِ القاعده داشته است. مرگ بن لادن علاوه بر حذف چهرۀ كاريزماتيك و وحدت‌بخشِ القاعده، اين جنبش را با چالش جانشيني روبه رو كرد؛ - بحران جانشيني: هشت هفته پس از مرگ بن لادن اعلام شد كه أيمن الظواهري به جانشيني وي انتخاب شده است. اين فاصلۀ زماني به خوبي گوياي اختلافات دروني القاعده بر سر انتخاب جانشين است. حتي اگر اين تأخير را، بنا بر تحليلي، ناشي از دشواري برگزاري سريع نشست اعضاي عالي‌رتبۀ القاعده براي انتخاب رهبر بدانيم، عدم بيعت زودهنگام زيرمجموعه هاي القاعده اين تحليل را زير سوال برد. تأخير در بيعت ساير زيرمجموعه هاي القاعده، نشان از تأثير چالش جانشيني بن لادن بر وحدت سازماني القاعده مي باشد. افزون بر فقدان اجماع بر سر الظواهري، وي چهره‌اي كاريزماتيك به حساب نمي‌آيد و از شخصيت و قدرت سخنوري بن لادن و اثرگذاري وي در رهبران و كادرهاي القاعده برخوردار نيست. از ديد برخي وي بيشتر براي مديريت يك اداره يا شركت مناسب است تا رهبري يك جنبش جهاني. مجموعۀ چهار چالش فوق، القاعده را در بستر اصلي و در حال دگرگوني فعاليتش، خاورميانه، به حاشيه رانده است. مرگ بن لادن بزرگترين ضربه‌اي بود كه به القاعده وارد شد. اگرچه الظواهري به عنوان ايدئولوگ القاعده معروف است اما وي به وضوح از صفات لازم براي رهبري جنبشي گسترده همچون القاعده برخوردار نيست. وضعيت فعلي القاعده در حالي كه كمتر از سه سال از كشته شدن اسامه بن لادن، بنيان گذار القاعده نگذشته است كه طيف هاي جوان‌تر و نوظهور القاعده پاگرفته و اقدامات انتحاري را در برخي از كشورهاي منطقه انجام مي دهند. اين در حالي مي باشد كه در سال هاي گذشته، القاعده به لحاظ سازماني و ايدئولوژي در مسير تنزل و عقب نشيني بود. روند ظهور مجدد اين سازمان تروريستي در برخي از كشورهاي منطقه را مي توان به شرايط بحراني و بعضاً هرج و مرج داخلي اين كشورها بي ارتباط ندانست. چرا كه خلأ ايدئولوژي در جهان عرب به واسطه شكست حكومت‌هاي اصلاح طلب، بازار سازمان القاعده و ايدئولوژي القاعده گرايي را در جهان عرب رونق بخشيده است. به بيان ديگر، بسياري از مخالفان انقلاب هاي عربي، كه خواهان حفظ ديكتاتورهاي سابق در قدرت بودند و يا خواهان قدرت‌يابي ديكتاتورهاي ديگر و بعضاً بازگشت آن‌ها بودند، نسل جديدي از القاعده نوين را پايه گذاري كرده‌اند. سازماني كه بسياري از اعضاي قديمي و كليدي آن در سال‌هاي گذشته كشته شدند، با گفتمان جديد و با هدف تغيير در جهان اسلام، تنها از طريق جهاد خشونت‌آميز و تروريسم، سعي در پياده نمودن پارادايم خود دارند. در اين بين جماعت اخوان المسلمين به عنوان دشمن محوري القاعده، كه چند سالي در مسير تسلط بر سياست‌هاي جهان عرب، تغييراتي را به وجود آورد، نقش مهمي در تقويت اين گروه نوين بازي كرد. هر چند كه اخوان در ادامه حركت خود، دچار چالش هاي جدي شده است، اما توانست اثبات كند كه تغيير واقعي در جهان عرب بدون تروريسم و اقدامات خشن هم امكان دارد. بر همين اساس، بسياري از تحليلگران، ظهور نسل جديد از گروه القاعده را پيش بيني كردند. نكته قابل تأمل اينكه، نوظهوران و وابستگان به القاعده نوين خيز بلندي از دمشق تا بغداد و بيروت برداشته اند و در سال گذشته خشونت و افراطي‌گرايي هاي فراواني را انجام داده اند. القاعده اي كه در عراق صحبت از شكست و محو جدي آن بود، مجدداً احيا شده و اقداماتي مرگبارتر از گذشته انجام مي‌دهد. امروز گروه دولت اسلامي عراق و شام، داعش بار ديگر براي به دست گرفتن مناطق غربي عراق در حال جنگيدن است. حتي اين گروه با ائتلاف با جبهه النصره در سوريه شكوفاتر شده است و به همراه يكديگر براي نابودي منطقه تلاش مي كنند. بر همين اساس، خشونت فرقه اي بين شيعه و سني چندين برابر شده است. بسياري از جهادي‌هايي كه از اروپا روانه سوريه شده‌اند در آتش القاعده نوين در حال سوختن مي باشند. تلاش گردان‌هاي تروريستي چون (گردان‌هاي عبدا… عزام) براي كشاندن جنگ فرقه‌اي از سوريه به لبنان و عراق است. حتي حمله به سفارت ايران در بيروت و ساير اقدامات انتحاري چون بمب گذاري را در مناطق شيعه نشين در دستوركار خود دارند
گروه داعش

گروه داعش

دولت اسلامي عراق و شام يا داعش به عنوان گروهي منشعب از القاعده محسوب مي شود كه از منظر گرايشات عقيدتي و فكري و همچنين جنبه رفتاري رويكرد يكساني با القاعده دارد. با اين حال رفتارهاي اين گروه تروريستي در طول يك دهه گذشته و به خصوص چند سال اخير نشانگر راديكال تر و خشن تر بودن اين گروه در مقايسه با القاعده است و داعش با توجه به جدايي از القاعده و پيدايش اختلافاتي بين آن دو به عنوان مخوف‌ترين و قدرتمندترين گروه تروريستي در عرصه خاورميانه ظهور كرده است. هر چند كه داعش در شكل كنوني آن محصول بحران سوريه و گسترش اختلافات و منازعات منطقه اي بعد از 2011 است، اما ريشه ها و روند قدرت گرفتن آن به دوره پس از صدام در عراق يعني از سال 2003 به بعد مربوط است. حمله آمريكا به عراق در سال 2003 فرصت و فضاي مناسبي را براي حضور و نقش آفريني گروههاي مسلح و تروريستي مختلف از جمله گروههاي مرتبط با القاعده در اين كشور بوجود آورد. بر اين اساس گروههاي مسلح مختلفي به خصوص در سالهاي پس از 2004 در عراق ظهور كرد كه با جذب نيرو و منابع مالي در تلاش بودند كه با نيروهاي نظامي آمريكايي و همچنين نيروهاي عراقي مقابله كنند. يكي از مهمترين اين گروهها جماعه التوحيد و الجهاد بود كه به رهبري ابومصعب زرقاوي در سال 2004 تشكيل شد. پس از آنكه زرقاوي بيعت خود با اسامه بن لادن رهبر القاعده را اعلام كرد به تنظيم القاعده في بلاد الرافدين تبديل شد و همچنين به اين گروه القاعده عراق نيز اطلاق مي شد. زرقاوي بعد از آزادي از زندان در اردن در سال 1999 رهبري بخشي از داوطلبان جهادي در افغانستان را برعهده داشت، اما در سال 2001 از اين كشور به شمال عراق فرار كرد و در آنجا به گروه انصارالاسلام پيوست و سپس با ايجاد القاعده عراق، وفاداري خود به رهبري شبكه جهاني القاعده را بيان داشت. القاعده عراق به تدريج به اصلي ترين گروه تروريستي در عراق تبديل شد و بيشترين انفجارها و اقدامات تروريستي از سوي اين گروه صورت گرفت. از جمله مهمترين اقدامات القاعده عراق كه در پي ايجاد فتنه مذهبي و جنگ داخلي در عراق بود، انفجار حرم شريف امامين عسگرين در سامرا در سال 2006 بود. اين تشكل عمليات تروريستي خود را به اندازه اي افزايش داد كه به يكي از قوي ترين گروههاي مسلح در صحنه عراق تبديل شد و شروع به گسترش نفوذ خود در مناطق گسترده اي از عراق كرد تا اينكه در سال 2006،‌ زرقاوي علنا در يك نوار ويدئويي تشكيل آنچه را " شوراي مجاهدين" خواند به سركردگي عبدالله رشيد البغدادي اعلام كرد. پس از كشته شدن زرقاوي توسط نيروهاي آمريكايي در سال 2006، ابوحمزه المهاجر به سركردگي اين گروه تعيين شد و در پايان همان سال دولت اسلامي عراق به سركردگي ابوعمر البغدادي تشكيل شد. دولت اسلامي عراق به عنوان گروهي تروريستي و شاخه القاعده در عراق در شكل جديد خود تحت رهبري ابوعمر البغدادي تلاشهاي خود براي ايجاد ناامني در عراق را ادامه داد، با اين حال اين گروه از سال 2008 با افول و كاهش قدرت و تاثيرگذاري در عراق مواجه شد. شكل گيري نيروهاي الصحوه يا بيداري از ميان عشاير سني عراق براي مقابله با القاعده عراق و اقدامات نظامي و امنيتي در مقابل آن باعث تضعيف جدي اين گروه شد. در 19 آوريل 2010، نظاميان آمريكايي و عراقي طي يك عمليات نظامي در منطقه الثرثار، منزلي را هدف قرار دادند كه ابوعمر البغدادي و ابوحمزه المهاجر در آن حضور داشتند و پس از درگيريهاي شديد ميان دو طرف، اين منزل هدف حملات هوايي قرار گرفت و در نتيجه آن دو سركرده تروريستها به هلاكت رسيدند. يك هفته بعد، اين گروه تروريستي در بيانيه اي هلاكت البغدادي و المهاجر را رسما اعلام كرد و پس از حدود ده روز، مجلس شوراي دولت اسلامي عراق تشكيل جلسه داد و ابوبكر البغدادي را به عنوان جانشين ابوعمر البغدادي انتخاب كرد. هر چند در اين دوره دولت اسلامي عراق در مرحله ضعف بود، اما بحران سوريه فرصتهاي نويني را براي اين گروه ايجاد كرد و البغدادي با بهره گيري از آن توانست به جايگاه و نقش آفريني عمده اي در معادلات عراق و سوريه بپردازد. بحران سوريه از چند منظر باعث ايجاد فرصت براي گروه تروريستي دولت اسلامي عراق شد. اول اينكه سوريه با توجه به مجاورت جغرافيايي و پيوستگي سرزميني با عراق فضاي عملياتي مناسبي را براي افزايش قدرت و نقش آفريني اين گروه بوجود آورد. دوم اينكه گسترش بحران و رقابتهاي منطقه اي و افزايش تنشهاي مذهبي و فضاي افراط گرايانه در منطقه منابع انساني و مالي گسترده اي را براي گروه دولت اسلامي عراق فراهم ساخت. با توجه به شرايط جديد سوريه ابوبكر بغدادي يكي از معاونان خود به نام ابومحمد الجولاني را به سوريه فرستاد كه منجر به شكل گيري گروه جبهه النصره در سوريه در 2011 شد. جبهه النصره تا سال 2013 به عنوان گروهي وابسته به القاعده در سوريه معروف بود و توانست با جذب نيرو و منابع مالي به يكي از بازيگران مهم معارض در اين كشور تبديل شود. در حالي كه گزارشهاي اطلاعاتي از رابطه فكري و تشكيلاتي اين گروه با شاخه دولت عراق اسلامي پرده برداشت، در نهم آوريل 2013، ابوبكر البغدادي در يك پيام صوتي اعلام كرد كه جبهه النصره امتداد دولت اسلامي عراق است و تشكيل آنچه دولت اسلامي عراق و شام خواند با ادغام جبهه النصره و دولت اسلامي عراق اعلام كرد. اما طولي نكشيد كه يك نوار صوتي منتسب به ابومحمد الجولاني پخش شد كه در اين نوار از رابطه خود با دولت اسلامي عراق سخن گفت، اما وي ايده ادغام با اين گروه را نپذيرفت و بيعت خود را با شبكه القاعده تحت رهبري ايمن الظواهري اعلام كرد. بر اين اساس به رغم تاكيد ايمن الظواهري بر انحلال داعش و فعاليت جداگانه دولت اسلامي در عراق و جبهه النصره در سوريه، البغدادي بر ادامه حيات داعش تاكيد كرد. بر اين اساس بود كه اختلافات مهمي بين البغدادي و ايمن الظواهري و درگيريهاي بين جبهه النصره و داعش رخ داد. با اين حال داعش توانست به نقش آفريني گسترده تري در سوريه بپردازد و جايگاه خود را در اين كشور با تصرف برخي مناطق تثبيت كند. داعش پس از تقويت خود در سوريه بتدريج حضور و نقش آفريني خود در عراق را نيز گسترش داد. داعشي‌ها كه در طول سال 2013 حضور پراكنده اي در عراق داشتند، از ابتداي 2014 نقش خود در اين كشور را بسيار توسعه دادند. بر اين اساس بود كه آنها توانستند بر مناطق گسترده اي از عراق در استان الانبار مسلط شوند و شهرهاي مهم رمادي و فلوجه را به تصرف خود درآورند. هر چند نيروهاي عراقي توانستند مناطق مهمي از جمله رمادي را از كنترل داعش خارج سازند، اما شهرهايي مانند فلوجه همچنان در دست داعش باقي ماند. در حالي كه ارتش عراق در حال تشديد اقدامات اطلاعاتي و نظامي خود براي خارج ساختن داعش از فلوجه بود، مرحله جديدي از عمليات نظامي و پيشرويهاي اين گروه در استانهاي صلاح الدين، نينوا، ديالي و كركوك آغاز شد. داعش بعد از ناكامي در تصرف سامرا به موصل حمله كرد و توانست بر اين شهر مسلط شود. سپس پيشرويهاي داعش به سوي ساير مناطق عراق ادامه يافت و از جمله باعث تسلط بر تكريت شد. در حال حاضر داعش بر مناطق قابل توجهي از سوريه به خصوص قسمتهاي شرقي مانند الرقه و همچنين بخش‌هاي مهمي از مركز و غرب عراق مسلط است. در چنين شرايطي كه با گسترش توان مالي و انساني داعش و همكاري برخي گروههاي محلي با آن همراه است، تهديدات مختلف ناشي از آن در منطقه در حال گسترش است.
جنبش گولن

جنبش گولن

جنبش گولن طی سال‌های اخیر، جریانی در ترکیه رشد کرده که اگر چه خود را وامدار اندیشه‌های سعید نورسی عالم برجسته ترک می‌داند، اما از جهات گوناگون به ارائه الگویی نوین پرداخته است. این جریان که عموماً با نام رهبر آن فتح‌الله گولن آمیخته است، تحت عناوینی هم‌چون جماعت خدمت، جریان نورچی و جماعت گولن نیز شناخته می‌شود. این جریان نه تنها در ترکیه نوین به عنوان یکی از جریان های مهم شناخته شده، بلکه در سطح منطقه نیز جریانی تاثیرگذار محسوب می شود و طی سال های گذشته، رشدی فزاینده در مناطقی همچون بالکان، آسیای مرکزی و قفقاز، افریقا و حتی امریکا داشته است. شخصیت ودیدگاه های گولن درباره گولن و شخصیت او دیدگاه های متفاوتی وجود دارد. برخی از شاگردان گولن به او لقب خواجه افندی داده اند؛ زیرا وی هم تحصیلات سنتی دینی داشته و هم به فلسفه غرب و به ویژه فلسفه کانت تعلقی ویژه دارد. برخی دیگر از افراد جماعت، او را به چشم حضرت مهدی (عج) نگاه می کنند. برخی دیگر او را یک واعظ ساده مذهبی می دانند که بواسطه نوع سخنرانی هایش در میان مردم مشهور شده است. برخی نیز او را یک مصلح بزرگ دینی و پیام آور صلح و آشتی اسلام با دموکراسی تلقی می کنند. مخالفان وی نیز او را فردی دروغگو و فریبکار توصیف می کنند که حتی جرات بازگشت به ترکیه را نیز ندارد. عده ای نیز اعتقاد دارند گولن با شخصیت بت گونه ای که به هوادارانش داده، تصویری نژادپرست، ناسیونالیست و بیگانه از دیگران، از جماعت خود ترسیم کرده است. تکبر و خوار شمردن کسانی که خارج از جماعت هستند، به رویه ای معمولی تبدیل شده است. به نحوی که نزد پیروان این جماعت، غیر از گولن، سایر علمای جهان اسلام بی اطلاع هستند و درک درستی از مسایل ندارند. (DAĞ, 2014) به هر حال فارغ از آنکه قضاوتی درباره تعارف فوق از گولن و شخصیت وی داشته باشیم، واقعیت آن است که امروز نام فتح الله گولن با اصطلاح اسلام روشنگر یا معتدل ترک که بسیاری از پژوهندگان از آموزه هاو جهان بینی آن با عنوان «پارادایم اسلام اجتماعی» یاد می کنند، گره خورده است.( فلاح، 207:1389-205) در حقیقت فتح الله گولن در ترکیه به عنوان پدر اسلام اجتماعی معروف است و وی را بنیانگذار و رهبر جنبش گولن می‌خوانند. همچنین برخی از کتاب های گولن از پرفروش ترین کتاب ها در ترکیه و حتی سایر کشورهای اسلامی بوده اند. مدارس او در بیش از 160 کشور جهان فعالیت می کنند و آراء و افکار وی را به شاگران خود منتقل می کنند. جماعت خدمت(جریان گولن) آنچه امروز به نام جریان گولن یا جماعت خدمت معروف است، حاصل اندیشه ها و تلاش های محمد فتح الله گولن است. وی به عنوان یکی از شاگردان مکتب نورسی، تلاش زیادی جهت مدرن کردن جنبش نور انجام داد. وی که مشهورترین واعظ، نویسنده و تدریس کننده علوم اخلاقی و الهیات ترکیه محسوب می شود، در صدر جریانی قرار گرفته که طی سال های گذشته از تاثیر به سزایی در فضای سیاسی ـ اجتماعی ترکیه و برخی دیگر از کشورهای اسلامی برخوردار بوده است. اگر چه گولن صراحتا نورجی بودن خود را به زبان نیاورده و در سخنرانی ها کمتر از سعید نورسی یاد می کند، باید این حال جریان وی عمدتا جریانی منشعب از جماعت نور تلقی می شود. گولن که هم اکنون در پنسیلوانیای آمریکا زندگی می کند، خطیبی توانا است که از سن 14 سالگی خطابه می کرده است. وی بیشتر آموزش های دینی خود را نزد پدر و در تکیه محله خود نزد علما و متصوفه فرا گرفته است. پدرش علاوه بر زبان عربی و ترکی، زبان فارسی را هم به او آموخت. وی که هیچگاه ازدواج نکرده و مجرد زندگی می کند، بحث های دینی خود را با احساسات، عواطف و بیانی رسا همراه می کند و عیبی نمی بیند که هنگام موعظه، اشکش بر گونه جاری شود. او از طریق فن خطابت و همچنین با شیوه های خاص خود مانند گریه کردن در حال سخنرانی، توجه مخاطبان را به خود معطوف کرده و نورجی ها و دیگر افراد گروه های دینی را تحت تأثیر قرار داده است. از جلسات وعظ او فیلمبرداری می‌شود و این فیلم ها میان هوادارانش دست به دست می چرخد و تکثیر می شود. همچنین مجموعه سخنرانی های فتح الله گولن در قالب کاست و سی دی در مناطق مختلف توزیع می شود. این اقدام که هم پول و هم طرفداران او را افزایش داده است، با مخالفت سایر زعمای حرکت نورجی مواجه شده و اعتراض آنها را برانگیخته است. با این حال فتح الله گولن همچنان به این شیوه تشکیلاتی خود ادامه می دهد و موفق به ایجاد شبکه ای گسترده شده است. ماهیت جریان گولن درباره این جریان، دیدگاه‌های کلان مختلفی وجود دارد. به نحوی که برخی جریان گولن را جریان بومی می دانند که از بطن جامعه و اعتقادات مذهبی مردم ترکیه برخاسته است و برخی دیگر نیز آن را جریانی وارداتی تلقی می‌کنند که توسط امریکا و سایر کشورهای غربی مورد حمایت قرار گرفته است. باید توجه داشت که فتح الله گولن در ترکیه به شخصیت افسانه ای تبدیل شده که حضور، نفوذ و سایه وی و جماعتش در محیط و فضای کلیه اماکن سیاسی، نظامی و امنیتی ترکیه سایه افکنده و وابستگی این جماعت و التزام آن به احکام اسلامی و سیاست های آن بطور واضح و شفاف مشخص نیست. در واقع این جریان به رغم تعدد و تنوع حوزه های فعالیتش، همچنان ناشناخته و مبهم به نظر می رسد و بسیاری از صاحب نظران چه در داخل و چه خارج از ترکیه، نسبت به مقاصد و نیات دراز مدت این جریان اظهار بی اطلاعی می کنند. به نحوی که هیچ کس از میزان قدرت مالی و تعداد طرفداران این جریان اطلاع درستی ندارد و معلوم نیست نفوذ گولن در دستگاه های کلیدی دولتی تا چه حد است و در صورت احراز قدرت بیشتر، چه خط مشی را پیش خواهد گرفت.
جماعت اخوان المسلمين

جماعت اخوان المسلمين

جماعت اخوان¬المسلمين را مي¬توان مهم¬ترين جنبش اسلامي در جهان عرب طي قرن گذشته محسوب كرد. جنبشي كه حسن البنا در 1928 مصر پديد آورد، ايدئولوژي آن اسلام و در اصول سياسي و اجتماعي خواهان بازگشت به حكومت اسلامي در قرن هاي اوليه است. اين جماعت در زمان تأسيس و شكل‌گيري به عنوان جنبشي اسلام‌گرا در مقابل جريان‌هاي سكولار جهان عرب ظهور كرد. اساس و مبناي شكل‌گيري آن مبارزه با الغاي خلافت و جلوگيري از گسترش الگوي لائيك در جهان اسلام بود. در واقع، در شرايطي كه خلافت اسلامي در قالب امپراتوري عثماني در مركزيت جهان اسلام مضمحل شده بود و جريان‌هاي سكولار و ملي‌گراي عربي و تركي در حال رشد و عرض اندام بودند، حسن البنا با طرح دعوت اسلامي، جنبش جديدي را پايه‌گذاري كرد كه احياي مجدد خلافت در رأس امور و برنامه‌هاي سياسي آن قرار داشت و به همين دليل به كانوني براي جلب مسلمانان در داخل و خارج مصر تبديل شد. در حقيقت جنبش اخوان المسلمين را اصولاً بايد زائيده اوضاع سياسي و اجتماعي تاريخ معاصر مصر در پي رواج تفكر جدايي دين از سياست (سكولاريسم) در ميان روشنفكران و آهنگ احساسات ملي گرايانه براي اصلاح اين كشور در دوران اختناق بعد از انقلاب 1919 مصر بر ضد انگليس دانست. اهداف بنيان گذاران اين جنبش- به ويژه حسن البناء- از يك سو بر ايجاد تحول در اعتقادات اسلامي مسلمانان و بالاخص مصريان از حالتي ايستا و بي تحرك به سمت پويايي و حاكميت تعاليم شريعت بر زندگي اجتماعي و سياسي مصر و از سوي ديگر بر يگانگي مسلمانان در برابر استعمارگران غرب كه كشورهاي اسلامي را مورد تجاوز قرار داده بودند، دور مي زد. حسن البناء رهبر جنبش تلاش‌هاي خود را در سه مرحله «تبليغ»، «جذب و سازماندهي» و «مرحله عملي» آغاز نمود. اصولي كه حسن البناء بر آن اعتقاد داشت عبارت بودند از:1 ـ «اجتناب از جدال‌هاي مذهبي و فرقه‌اي» (از زماني كه جماعت تقريب بين مذاهب اسلامي تأسيس شد حسن البناء و ايت‌الله قمي در تأسيس آن سهيم بودند همكاري ميان اخوان‌المسلمين و شيعيان برقرار شد كه در نهايت به ديدار نوّاب صفوي در سال 1954م. از مصر منجر گرديد. حسن البناء در مراسم حج 1948 با ايت‌الله كاشاني ديدار كرد و ميان آنها تفاهم برقرار گرديد و برخي از دانشجويان شيعه كه در مصر تحصيل مي‌كردند به جنبش اخوان‌المسلمين پيوستند)؛ 2 ـ «سياست گام به گام»: در نگاه وي جنبش قبل از آن‌كه به هدف غايي خويش برسد، بايد اين مراحل را (تبليغ، بيان و تفسير؛ عمل و نتيجه‌گيري) را گام به گام طي نمايد؛ 3 ـ «استفاده از نيروهاي مختلف براي تحقق اهداف»؛ 4 ـ «برپايي حكومت اسلامي»: اخوان‌المسلمين حكومت را براي خود نمي‌خواهد، بلكه حامي كساني مي‌باشد كه بتوانند مسؤوليت حكومت را بر عهده بگيرند و قوانين قرآن را اجرا نمايند و اگر چنين فردي پيدا نشد، تشكيل حكومت يكي از برنامه‌هاي اخوان‌المسلمين خواهد بود؛ 5 ـ «مقاومت در برابر تجاوزگران». جنگ جهاني دوم و پيامدهاي مصر، روند تصاعدي نفوذ اخوان المسلمين را در مصر گسترش داد، تشكيلات اخوان المسلمين سازمان يافته‌تر و مواضع سياسي و ايدئولوژيك آنها منسجم‌تر گرديد. بعد از جنگ سازمان از وضع آشفتة حزب وفد استفاده نمود و خود را به عنوان سازمان انقلابي و مخالف نظام موجود معرفي كرد و پايگاه‌هاي توده‌اي حزب وفد را به سرعت تصرف كرد. بر اثر دسيسه‌ها و برخي اقدامات خودسرانه كه بعضي از افراد در سازمان عليه دولت انجام مي‌دادند، دولت در سال 1948م با سيزده مورد اتهام به سازمان در مورد فعاليت‌هاي تروريستي، توطئه عليه سرنگوني نظام سلطنتي مصر، جمع‌آوري مهمّات و... سازمان را منحل اعلام نمود و حسن البناء در توطئه‌اي سازمان يافته در فوريه 1949م ترور گرديد. اخوان‌المسلمين با توجه به رسالت فراكشوري خود كه به ويژه در مقابله با جهت گيري رو به گسترش ملي‌گرايي سكولار خلاصه مي شد؛ در مصر محدود نماند و به كشورهاي مختلف جهان عرب سرايت كرد و به تدريج در ساير كشورهاي عربي شكل گرفته و گسترش پيدا كرد. در اين زمينه دو مرحله را مي‌توان مشخص كرد. مرحله اول، رشد فزاينده توجه و تمايل به دنياي اسلام و به ويژه معضلات سياسي آن و درگيري مستمر با اين مشكلات؛ مرحله‌اي كه قبل از سال 1937 آغاز شده بود. مرحله دوم تاسيس شعب گوناگون اخوان‌المسلمين در خارج از مصر بود، به نحوي كه اين جنبش در حال حاضر در بسياري از كشورها بويژه در خاورميانه و شمال آفريقا، شاخه هاي اين جنبش فعال مي باشد.
گروه طالبان

گروه طالبان

طالبان به عنوان يكي از پديده‌هاي تاريخ معاصر افغانستان، در پي رقابت قدرت‌هاي بزرگ و پس از اشغال افغانستان توسط شوروي، در سال 1373 حكومت را در افغانستان به دست گرفت و با آموزش و حمايت‌هاي بي‌دريغ كشورهاي منطقه نظير پاكستان و عربستان سعودي تا سال 1380 در قدرت باقي ماندند. پس از اشغال افغانستان توسط شوروي در 7 دي 1357، مبارزان افغان به مبارزه عليه اشغالگران شوروي پرداختند و سرانجام نيروهاي ارتش سرخ در بهمن 1367 خاك افغانستان را ترك كردند. با خروج ارتش سرخ از افغانستان، ايالات متحده به قرارداد ژنو وفادار نماند و از مجاهدان افغاني به دليل رقابت و خصومت با شوروي حمايت كرد. بدين ترتيب افغانستان به ميدان رقابت قدرت‌هاي بزرگ در جنگ سرد تبديل شد. با پايان جنگ سرد و خروج شوروي از افغانستان و در پي تغييرات داخلي در پاكستان، اين كشور اقدام به تأسيس هزاران مدرسه ديني با گرايش سلفي ديوبندي كرد كه با حمايت كشورهاي عربي حوزه خليج فارس به ويژه عربستان همراه بود. نقش پاكستان در ايجاد، پرورش و حمايت از گروه افراطي طالبان كاملاً آشكار است. منافع ملي پاكستان در افغانستان نيز توسط گروه‌هاي دست‌نشانده پشتون كه در مناطق شمال غربي پاكستان و در مرز با افغانستان زندگي مي‌كنند، تأمين مي‌شود. زماني كه احزابي مثل حزب اسلامي حكمتيار ديگر نتوانستند خواسته‌ها و منافع پاكستان را تأمين كنند، گروه‌هايي از جنگجويان مناطق قبايلي پاكستان به رهبري بيت‌الله محسود در وزيرستان جنوبي متحد شدند و جنبش طالبان پاكستان را در دسامبر 2006 پايه‌گذاري كردند . به نظر مي‌رسد در تحليل شكل‌گيري طالبان بايد مؤلفه‌هايي مانند شكنندگي اجتماعي، سنت‌هاي پايدار و انعطاف‌ناپذير مذهبي، فقر فرهنگي و اقتصادي، تعصب قبيله‌اي و سلحشوري عشيره‌اي، سخت‌گيري اخلاقي، ساخت كشمكش‌پرور قومي، ملي و مذهبي و نيز دخالت بازيگران خارجي كه مقاصد، منافع‌، ديدگاه‌ها، اولويت‌ها و نگراني‌هاي نامتقارن، متفاوت و متعارض دارند، مورد توجه قرار گيرد. ايدئولوژي طالبان عقايد افراطي مذهبي دارند و به ديوبنديه كه به آموزه‌هاي وهابي نزديك مي‌باشد، وابسته‌اند. اين جنبش افراطي تاكنون توضيحات مشخص و واضحي درباره آرمان‌هاي خود نداده است؛ هر چند كه اعتقاد خود در تشكيل امارت اسلامي را به صورت آشكار اعلام مي كند. احمد رشيد در اين باره مي‌گويد: «شناخت پديده طالبان به دليل تعدد گروه‌هاي وابسته به آنها در مناطق قبايلي و آزاد پاكستان، ساختار سياسي، رهبري‌ و فرايند تصميم‌گيري، دشوار به نظر مي‌رسد. با اينكه در دين اسلام آيات و احاديث محكمي وجود دارد كه كشتن انساني بي‌گناه را به مثابه قتل همۀ انسان‌ها دانسته‌اند، اما حاميان و رهبران طالبانيسم ادعا مي‌كنند در راستاي اجراي دقيق قوانين و سنت اسلام و تشكيل خلافت و حكومت اسلامي به اين اقدامات دست مي‌زنند و پيروان خود را مقيد و ملزم به اطاعت از دستورهاي دين اسلام مي‌كنند». بنابراين مهم‌ترين اصل در انديشه سياسي گروه‌هاي بنيادگراي افراطي از جمله طالبان، احياي امارت اسلامي است. در حال حاضر، طالبان پاكستان كه به نوعي از اعقاب فكري جمعيت علماي هند به شمار مي‌رود، طرح احياي امارت اسلامي را در پاكستان دنبال مي‌كند. در تئوري خلافت و امارتِ مطلوب طالبان، مردم و احزاب جايگاهي ندارند. تعدادي از سران قبايل و نخبگان ديني با عنوان اهل حل و عقد گرد هم مي‌آيند و فردي را براي اين پست نامزد مي‌كنند؛ آن‌گاه تمام اختيارات كشور به شخص خليفه يا اميرالمؤمنين منتقل مي‌شود. مخالفت با مفاسد فرهنگ و تمدن غربي يكي از شعارهاي اساسي تمام گروه‌هاي اسلامي است؛ اما آنچه بنيادگرايي افراطي از نوع طالبان را از ساير گروه‌هاي اسلامي جدا مي‌سازد، نفي مطلق مدنيت غربي است. گروه‌هاي اسلامي ديگر نظير اخواني‌ها نقادانه به تمدن غربي مي‌نگرند و ضمن رد جنبه‌هاي منفي، از جنبه‌هاي مثبت آن استقبال مي‌كنند؛ اما طالبان و مكتب‌هاي ديوبندي و وهابي با هر نوع دستاورد تمدن غربي مخالفت مي‌كنند. برخورد غيرنقادانه در پذيرش يا نفي ‌فرهنگ غربي، مشكلات بي‌شماري به همراه دارد. مخالفت تعصب‌آميز طالبان با تلويزيون، وسايل تصويربرداري، لباس فرنگي، سينما و امثال آن نشانۀ آشكار روحيه ستيزه‌جويي آنان با مظاهر تمدن غربي است. طالبان تلويزيون و سينما را ابزاري شيطاني مي‌داند. مولانا فضل‌الله، رهبر طالبان پاكستان، نيز تلويزيون را ابزار لهو و لعب كه مشروعيتي در دين ندارد، دانسته است. گروه اجراي مقررات اسلامي يا تنفيذ الشريعه كه بر دره سوات مسلط شده‌اند، تحصيل را براي دختران در اين منطقه ممنوع كرده‌اند. به دستور مولانا فضل‌الله، بيش از 170 مدرسه و ساختمان دولتي در اين منطقه تخريب شده‌اند. در اعلاميه‌اي كه در 2 بهمن 1387 در روزنامه محلي دي نيوز پاكستان منتشر شد، طالبان پاكستان به طور كامل حضور دختران را در مدارس منطقه دره سوات ممنوع اعلام كرد. به اين ترتيب، بيش از 400 مدرسه خصوصي دخترانه بسته شد. دست‌كم 10 مدرسه دخترانه كه پس از 26 دي 1387 هم‌زمان با اتمام ضرب‌العجل اعلام‌شدۀ طالبان فعال بودند، در شهر مينگورا منفجر شدند و بيش از 170 مدرسه و ساختمان‌ دولتي مورد حمله قرار گرفتند. از پيچيدگي‌هاي اساسي بينش طالبان، روح تعبدگرايي و قداست‌بخشي به دستاوردهاي كلامي و فقهي پيشينيان است. بنيادگرايي افراطي دوران صدر و ميانه اسلام را دوره طلايي و مصون از هر نوع خطا تلقي و درباره تفاسير و تأويل‌هاي ديني اين دوره اعتقادي جزم‌گرايانه دارد. اجتهاد و انبساط تازه در اين مكتب جايگاهي ندارد و مردم عموماً موظف به پيروي مقلدانه از كلمات و گفتار علماي سلف هستند. برداشت صرفاً تقليدگرايانه آنها از دين سبب بدبيني و حتي دشمني آنان با الگوهاي زندگي رايج در دنياي معاصر جهان اسلام شده است. تنها الگوي مطلوب نزد بنيادگرايان افراطي، الگوي زندگي جوامع روستايي قرون اوليه اسلامي است. رفتار خشك و متحجرانه آنان با زنان و نوع نگرش‌شان به نقش اجتماعي و تربيتي زن در جامعه، ريشه در همين روح سلفي‌گري آنها دارد كه با ضروريات زندگي كنوني كاملاً بيگانه است. هم‌چنين تفسير آنان از مفاهيمي مانند توحيد و شرك، كه اساس انديشه كلامي بنيادگرايي افراطي را تشكيل مي‌دهد، در مغايرت آشكار با تفاسير رايج آن مفاهيم نزد ساير مكاتب اسلامي است.
رژيم صهيونيستي

رژيم صهيونيستي

شاباك يا به صورت مخفف شين بت يا شين بث، سرويس ضد اطلاعات و امنيت داخلي اسراييل است. شين بت خلاصه كلمه ‹‹خدمت به امنيت›› است. ايسر هرئيل از زمان شكل‌گيري اين سازمان تا سال 1952م. رئيس آن بود. نامبرده بعدها به رياست موساد هم رسيد. اين سازمان مسئول جمع آوري اطلاعات درباره سازمانهاي اطلاعاتي خارجي مربوط به دول دوست و دشمن و فعاليتهاي آنها و تأمين امنيت مقامات و تأسيسات اسراييلي، تحقيق درباره خرابكاري عليه دشمنان داخلي و خارجي، از جمله خرابكاري و تروريسم در اسراييل و خارج است.
وهابیت

وهابیت

وهابیت مسلکی است که در سال ۱۱۴۳ هجری قمری در شبه جزیره ی عرب بوجود آمده است و در بسیاری از اصول عقاید و احکام شرعی با مذاهب دیگر تفاوت دارد. پیروان این مسلک را «وهابی» گویند.
اكراد

اكراد

قوم كرد نژادي با سابقه اند ، اما خاستگاه اين قوم دقيقا روشن نيست و صاحبنظران در باره ي منشاء و خاستگاه آنان اختلاف جدي دارند . در مورد نژاد آنان نيز بحث و گفتگو وجود دارد ، عده اي نژاد آنان را توراني و سامي مي خوانند ، گروهي آنان را از نژاد آريايي و ايراني اصيل مي دانند . شماري از عوامل سياسي و تاريخي اين قوم را متفرقه و پراكنده ساخته كه هم اكنون در چند كشور كه مهمترين آن ايران ، تركيه و عراق است زندگي مي كنند .
شیعیان علوی

شیعیان علوی

علویان از اقلیت های مهم و موثر در جامعه ترکیه محسوب می شوند که حدود 20 درصد از جمعیت 78 میلیونی ترکیه را تشکیل می دهند. آنها در دوره امپراتوری عثمانی مورد سوظن شدید بودند و امنیت هویتشان به خطر افتاد و آسیب جدی دیدند اما دوره جمهوریت و آتاتورک را که حاکمیت بر مبنای سکولاریسم شکل گرفت؛ فرصتی برای بازنمایی هویتی یافته و با همراهی با حاکمیت از فضای تنش خارج شدند. هر چند که این اقلیت هیچ وقت نتوانست با هویت مکتبی خویش سهم سیاسی و فرهنگی در ترکیه کسب نماید. هویت سیاسی آنها بر مبنای مقتضات زمان، مکان و عوامل موثر بر آن، جلوه های متفاوتی داشته و از ملی گرایی تا چپگرایی سیالیت یافته است تا اینکه در یک دهه اخیر به شدت در تکاپوی هویت طلبی سیاسی خود هستند
New node

New node

انقلاب بحرین

انقلاب بحرین

تاریخ بحرین در چند دهه گذشته همواره مواجه با اعتراضات مداوم مردم علیه رفتار تبعیض آمیز و تمامیت خواه رژیم سلطنتی آل خلیفه بوده است؛ به نحوی که این کشور کمتر روی آرامش و ثبات سیاسی به خود دیده است. انقلاب 14 فوریه 2011 میلادی مردم بحرین هر چند سه روز پس از سقوط حسنی مبارک در مصر و همراه با موج خیزش‌های مسلمانان علیه رژیم‌های دیکتاتوری آغاز شد اما با نگاهی دقیق‌تر ریشه های این انقلاب مردمی را حداقل باید از دهه 1970 میلادی و نوع رفتار خاندان حاکم بر این کشور با مردم مورد مطالعه قرار داد.
New node

New node

روز جهانی قدس

روز جهانی قدس

undefined
تحولات ترکیه

تحولات ترکیه

undefined
آزادسازی موصل

آزادسازی موصل

آزادسازی موصل یا نبرد بازپس گیری موصل از اشغال گروه تروریستی داعش، عملیات نظامی منظم و کلاسیکی است که از روز دوشنبه ۱۷ اکتبر ۲۰۱۶ به فرمان حیدر العبادی نخست وزیر عراق برای پس گرفتن موصل از سیطره داعش آغاز شد. موصل مرکز استان نینوا و دومین شهر بزرگ عراق در تابستان ۲۰۱۴ به اشغال گروه داعش درآمد و از آن زمان ابوبکر بغدادی، خلافت خودخوانده خود را در این هشر استقرار نمود. عملیات آزادسازی موصل از نوع جنگ‌های شهری منظم به شمار می‌رود.
آزادسازی حلب

آزادسازی حلب

پس از آن که دیدبان حقوق بشر سوریه مستقر در لندن؛ اوایل هفته جاری اعلام کرد که 60 درصد از مناطق شرقی حلب توسط ارتش سوریه از اشغال گروه‌های تروریستی آزاد شده است، حال منابع خبری امروز اعلام کرده‌اند؛ با پیشروی سریع و برق‌ آسای ارتش سوریه طی چند روز گذشته، مناطق تحت کنترل دولت سوریه در شرق حلب، به میزان 80 درصد رسیده است.
New node

New node

نقض حقوق بشر در یمن

نقض حقوق بشر در یمن

پرونده ای در مورد نقض حقوق بشر در یمن
alwaght.net
خبر

نوری المالکی: از حاج قاسم تقاضای فوری تسلیحات کردیم و او به ما کمک کرد

جمعه 5 دی 1399
نوری المالکی: از حاج قاسم تقاضای فوری تسلیحات کردیم و او به ما کمک کرد
نخست‌وزیر اسبق عراق در گفت‌و‌گو با شبکه «العالم» ضمن تمجید از اقدامات فرمانده سابق نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران در عراق گفت که زمانی از ایشان مطالبه فوری تسلیحات کردم که این مرد و رهبری ایران هیچ کوتاهی نکردند.

به گزارش الوقت، در آستانه سالروز شهادت سردار سپهبد حاج قاسم سلیمانی فرمانده پیشین نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران، «نوری المالکی» نخست‌وزیر اسبق عراق در گفت‌وگویی اختصاصی با شبکه «العالم» به مسائل مختلفی از جمله اقدامات سردار در عراق پرداخت.

در ادامه متن گفت‌وگوی المالکی را با شبکه العالم می‌خوانید:

 حاج قاسم بسیاری از نقشه‌های تغییر هویت منطقه را نقش بر آب کرد

العالم: این روزها مصادف است با سالگرد شهادت سرداران پیروز، شهیدان حاج قاسم سلیمانی و ابو مهدی المهندس که توسط آمریکا به شهادت رسیدند. به نظر شما چرا آمریکا دست به چنین جنایتی زد؟

المالکی: من هم به همین مناسبت به همه آزادگان و رزمندگان و همه انقلابیون و خانواده‌های شهدا و خانواده این دو شهید حاج قاسم و حاج ابومهدی المهندس تسلیت عرض می‌کنم و از خدا می‌خواهم این دو شهید را قرین رحمت بیکران خود کند. وقتی که معمولا جنگ بین دو کشور به جاهای باریک کشیده می‌شود، ترور رهبران و فرماندهان در رأس اهداف کشورهای متخاصم قرار می‌گیرد. اگر این قاعده را در مورد جنگ بین ایران و آمریکا – که جنگی بسیار خشونت بار و عمیق و پر چالش و پُرافت‌و‌خیز است –تطبیق دهیم، متوجه می‌شویم که ترور فرماندهانی که پیروزی‌های بسیار به ارمغان آورده‌اند، حرکتی طبیعی است. این دو شهید بسیاری از نقشه‌هایی را که قرار بود در منطقه اجرا شوند، متوقف کردند. به عبارت دیگر، حاج قاسم سلیمانی، رحمت الله علیه، با ادامه مبارزه و پشتکار در جهادش توانست بسیاری از نقشه‌ها را که برای تغییر هویت منطقه طراحی شده بودند، نقش بر آب کند.

از یمن گرفته تا سوریه و لبنان و عراق... او رهبری خنثی کردن طرح‌ها و توطئه‌ها را بر عهده گرفت و به ملت‌ها، جنبش‌ها و به برخی جریان‌ها در این کشورها کمک کرد، مقاومت کنند و یکپارچه شوند تا در مواجهه با طرح‌ها و توطئه‌ها برای سرنگونی قوی شوند.

من در اینجا سوریه را مثال می‌زنم؛ برنامه‌ریزی شده بود تا سوریه را با طرح و توطئه‌هایی که در آنها اسرائیل، کشورهای عربی و آمریکا مشارکت داشتند، ساقط شود و با سرنگونی نظام سوریه تحت رهبری دکتر بشار اسد، قصه تمام نمی‌شد و پروژه به پایان نمی‌رسید بلکه بعد از سقوط نظام دمشق، گروه‌های تروریستی النصره و القاعده وارد خط می‌شدند تا بتوانند در لبنان، عراق و اردن فعالیت داشته باشند و با نقش‌آفرینی اسرائیل، بحران بزرگی در منطقه شکل می‌گرفت.

موضع حاج قاسم سلیمانی و دیگر هم‌رزمانش این بود که از سوریه حمایت و دفاع کند و آنها مقاومت کنند. من بدون هیچ ترس و لکنتی می‌گویم که اگر احتمال سقوط نظام سوریه را بدهیم ارتش عراق را وارد خواهیم کرد و در سوریه خواهیم جنگید. چرا؟ زیرا سقوط نظام دمشق باعث آشفتگی در سرتاسر منطقه خواهد شد. حاج قاسم بارزترین الگو در مقابله با هرگونه تلاش‌ برای سرنگونی نظام سوریه بود و او این نقش را در عراق و در لبنان و در یمن نیز ایفا می‌کرد بنابراین، طبیعی بود که آمریکا حاج قاسم سلیمانی را هدف قرار دهد؛ به زبان ساده می‌گوییم زیرا که حاج قاسم «طرح‌های آنها را تخریب کرد». حتی برخی کشورهای عربی طرح و توطئه‌هایی را برنامه‌ریزی و هزینه‌هایی پرداخت می‌کردند تا از مهم‌ترین و شاخص‌ترین رهبران مانند حاج قاسم سلیمانی، ابومهدی المهندس و دیگر برادران عراقی‌مان که جهاد می‌‌کردند و الگو بودند، خلاص شوند.

 ماجرای درخواست عراق از آمریکا هنگام حمله داعش به عراق

العالم: هنگامی که داعش به عراق حمله کرد و بخش‌های گسترده‌ای از کشور را تحت اشغال درآورد، شما نخست‌وزیر وقت بودید و از آمریکا خواستید تا به موجب توافق امنیتی به وظایفش عمل کند؛ اما آمریکا از عمل به وظایف خود شانه خالی کرد و شما با تهران و حاج قاسم تماس پیدا کردید. اگر امکان دارد در این باره بیشتر بگویید.

مالکی: ما از آمریکا نخواستیم تا به موجب توافق امنیتی به ما کمک کند بلکه از آمریکا درخواست کردیم تا توافقنامه را اجرایی کند. میان ما و آنها یک توافقنامه چارچوب راهبردی وجود دارد که به موجب آن اگر دموکراسی در عراق هدف گرفته شود؛ به درخواست دولت عراق، آمریکایی‌ها باید حمایت و کمک لازم را فراهم کنند نه آنکه به کشور بیایند و وارد جنگ شوند. ما از دولت آمریکا خواستیم تا به موجب توافق، به ما سلاح بدهند؛ سلاح‌هایی که از آنها خریداری کرده بودیم؛ زیرا در مواجهه با داعش و القاعده و حامیان آنها بودیم و آنها از سلاح و تجهیزات و قدرت بالایی برخوردار بودند در حالی که ما سلاح کافی نداشتیم. آمریکایی‌ها تجهیزات و موشک‌ و ذخایر را از ما منع کرده بودند؛ از این رو از آنها خواستیم تا دست‌کم طبق قرارداد عمل کنند.

آمریکا عراق را در مقابل داعش تضعیف کرد

العالم: چرا مخالفت کردند؟

‌مالکی: مصیبت بزرگ اینجاست. ما توافق کردیم که نیروهای آمریکایی از عراق عقب‌نشینی کنند. این توافق در زمان جمهوری‌خواهان و در زمان جورج بوش بود. عقب‌نشینی در زمان دموکرات‌ها و در دوره ریاست جمهوری اوباما بود. به نظر می‌رسد که طرف نظامی آمریکایی با عقب‌نشینی نیروها از عراق چندان موافق و خرسند نبود؛ موجی از نارضایتی و چالش‌ در آمریکا بوجود آمد موجی مبنی بر اینکه در عراق اموال بسیاری هزینه کردیم و افراد و نیروهایی را از دست دادیم و اینک بدون هیچ دستاوردی از عراق خارج می‌شویم. این غیر ممکن است؛ پس از آن عملیات مجازات دولت عراق و مجازات مالکی که عاملی در عقب‌نشینی نیروهای آمریکایی از عراق بود، آغاز شد.

دونالد ترامپ رئیس جمهور فعلی آمریکا دولت‌های سابق را متهم کرد که آنها باعث شکل گیری داعش بودند و اگر این سخن صحت داشته باشد و البته واقعی‌تر هم به نظر می‌رسد. ما نمی‌گوییم که آنها داعش را تشکیل دادند؛ اما در قبال آن سکوت کردند و حمایت کردند و حمایت تسلیحاتی از ما را متوقف کردند و طرف عراقی را به نفع عملیات داعش تضعیف کردند. در واقع آنچه که رخ داد، مجازات عراق بود.

در صورت پیروزی داعش در عراق باز هم عراق در دست دولت آمریکا باقی می‌ماند

العالم: اما این مجازات تا مرزهای بغداد رسید و امکان سقوط بغداد نیز وجود داشت!

مالکی: بله؛ اما حتی اگر بغداد سقوط می‌کرد؛ این‌ها حاکمان بغداد نخواهند بود. این احمق‌ها امثال داعش و طالبان پیشروی می‌کنند و می‌جنگند و منفجر می‌کنند؛ اما در نهایت شکست می‌خورند و نمی‌توانند هیچ پیروزی را نگه دارند در نتیجه در صورتی که داعش پیروز می‌شد، باز هم عراق در دستان دولت آمریکا باقی می‌ماند.

العالم: دولت آمریکا در آن زمان کمکی نکرد، ایران و بویژه حاج قاسم چگونه با این مسأله برخورد کردند؟

مالکی: صراحتا ما از دولت آمریکا خواهان سلاح و تجهیزات و ابزارهای ذخیره شدیم. برخی سلاح‌های آمریکایی مانند ابرامز را در اختیار داشتیم؛ اما این تانک‌ها فاقد تجهیزات بودند. تلاش کردیم تا تجهیزات را از مصر خریداری کنیم؛ اما آنها نپذیرفتند زیرا آمریکا خرید این سلاح را مشروط کرده بود که تجهیزات آن‌ها را فقط با موافقتشان بدهند. در واقع ما ذخایر نداشتیم و حتی هلیکوپتر و جنگندهای اف-۱۶ را نیز با تاخیر یک سال به ما دادند و با این تدابیر توان ما را تضعیف کردند. ما سلاح داشتیم؛ اما سلاح ما در آن حد نبود که با چنین حمله‌ای که از حمایت منطقه‌ای و بین‌المللی برخوردار بود، مقابله کند. از این رو به هر قیمتی به دنبال سلاح بودیم. به لهستان و بلغارستان رجوع کردیم و بر خرید سلاح توافق کردیم؛ با این حال، سلاح آنها با تاخیر به دست ما می‌رسید و ما در شرایط اضطراری بودیم. درگیری‌ها در مرزهای بغداد و سامرا و کربلا بود. ما بر خرید سلاح توافق کردیم؛ اما سلاح در زمان مناسب به دست ما نمی‌رسید از این رو با حاج قاسم سلیمانی توافق کردیم که ایران این سلاح ها را در اختیار ما بگذارد. از ایران سلاح خریداری کنیم و این نقطه قوت و لطف بزرگ جمهوری اسلامی و بویژه حاج قاسم است.

همواره به صورت مستقیم با حاج قاسم دیدار می‌کردم

العالم: چگونه با حاج قاسم تماس برقرار کردید و این درخواست چگونه صورت گرفت؟

مالکی: من روابط عادی و طبیعی با ایشان داشتم و همواره با او دیدار می‌کردم و به نزد ما می‌آمد.

جزئیات حمایت و فروش سلاح ایران به عراق

العالم: مستقیما؟

مالکی: بله، به صورت مستقیم. هنگامی که آن اتفاق افتاد، او در بغداد بود و پرسید چگونه می‌توانیم به شما کمک کنیم. به او گفتم که سلاح در اختیارمان بگذارید. به ما سلاح بفروشید؛ اما فورا سلاح می‌خواهیم. این مرد و نیز رهبری جمهوری اسلامی هیچ کوتاهی نکردند. چنانچه امروز بر سر سلاح توافق می‌کردیم، فردا این سلاح به دست ما می‌رسید. مانند بلغارستان و لهستان و آمریکا و دیگر کشورها نبود که به یک سال زمان نیاز داشتیم تا سلاح را به دست ما برسانند؛ اما اگر امروز با ایران توافق می کردیم و فردا سلاح اعم از سلاح‌های سبک و متوسط و برخی سلاح‌های سنگین، به دست ما می‌رسید و مستقیما وارد خط نبرد می‌شدند و اگر این سلاح‌ها به کارشناس نیاز داشته باشند، کارشناسان به همراه سلاح‌ها می‌آمدند و به میدان‌های نبرد می‌رفتند تا روند استفاده از این سلاح و یا آموزش مبارزان و مجاهدان را مدیریت کنند. این نقطه قوت جمهوری اسلامی ایران و حاج قاسم است که نباید فراموشش کنیم. آنها با فراهم کردن سلاح از انبارهای خودشان، این امکان را برای نیروهای ما فراهم کردند تا به مقابله با داعش بپردازند.

همچنین آنگاه که در مساله جنگنده با مشکل مواجه شدیم و آمریکا از اعطای سلاح لازم امتناع می‌کرد، من به روسیه رفتم و از پوتین درخواست سلاح کردم. پوتین گفت که کارگاه‌های ما متوقف شده و به زمان نیاز داریم تا برای شما هلیکوپترهای پیشرفته بسازیم. از او خواستم تا جنگنده‌هایی از انبار ارتش روسیه به ما بدهند و آنها نیز ۴۴ هلیکوپتر پیشرفته میل ۳۵ و میل ۲۸ به عراق ارسال کردند.

جمهوری اسلامی ایران با هدایت و رهبری آیت الله خامنه‌ای (حفظه الله) به ما کمک کرد. ما جنگنده در اختیار نداشتیم. هلیکوپتر داشتیم؛ اما جنگنده‌هایی که بتوانیم با آنها پایگاه‌های داعش در صحرا را هدف بگیرم در اختیار نداشتیم. از جمهوری اسلامی ایران از طریق حاج قاسم سلیمانی درخواست کردیم تا جنگنده‌های سوخو به ما بدهند. ایرانیان به سرعت ۸ جنگنده به ما دادند پس از آنکه ما این جنگنده‌ها را خریداری کردیم. این جنگنده‌ها به موشک، ذخایر و تمام تسلیحات مجهز بودند. خلبانان عراقی به ایران رفتند و با این جنگنده‌ها به کشور بازگشتند و مستقیما به میدان نبرد رفتند تا مواضع داعش را هدف بگیرند. اگر این جنگنده‌ها نبودند، اوضاع ما بسیار دشوار می‌شد. حتی روسیه نیز تعدادی جنگنده سوخو به ما داد.

می‌خواهم از ماهیت نبرد به شما بگویم که چقدر دشوار و خطرناک بود. از قبل برای آن برنامه ریزی شده بود و در آن انواع سلاح‌ها به کار رفت و حامیانی در داخل عراق و برخی استان‌ها داشت. داعش وجود نداشت. بلکه در محل‌های تحصن در فلوجه زاده شد و در این مناطق و برخی مناطق غربی حامیانی پیدا کرد. فقط بخش اندکی از عشایر و روسای آنها در کنار ما بودند. مساله بسیار دشوار و خطرناک بود؛ اما موضع جمهوری اسلامی ایران در مجهز کردن ما به سلاح و کارشناس و نیز موضع روسیه، ما را در متوقف کردن داعش یاری کرد. در ابتدا می‌خواستیم داعش را از بغداد دور برانیم و در این راه موفق شدیم؛ اما پس از آن به عملیات بازپس‌گیری و آزادسازی مناطق پرداختیم و به آمرلی و طوزخرماتو رفتیم و سامرا را پس گرفتیم.

من از این موضوع آگاه بودم و بیشتر از یک سال قبل درباره آن هشدار داده بودم، وقتی حوادث سوریه آغاز شد برادران در کادر رهبری جمع شدند، به آنان گفتم که طوفان سیاه طایفه‌گری عراق را درخواهد نوردید و برخی از بخش‌های ارتش عراق منحل خواهد شد چراکه این جنگ طایفه‌ای است و برخی از استان‌ها سقوط خواهد کرد، ما باید از عمق عراق به ویژه کربلاء و خط بغداد و سامراء دفاع کنیم و پس از آن در مناطق غربی بجنگیم و آن را مستحکم کنیم. پس از مدتی، این مناطق تقویت شد و در معرض مشکل قرار نگرفت، ما با آنان در مناطق دیگری که بر آن سیطره یافته بودند، جنگیدیم، به آنان گفتم که ما نیازمند بسیج نیروها هستیم، در چنین حالت‌هایی در صورتی که حادثه‌ای رخ دهد به مردم پناه می‌بریم تا جایگزین ارتش شوند که منحل خواهد شد.

پس از مدتی ارتش و پلیس از هم پاشید، چرا که در یک لحظه ۳۰ هزار پلیس از موصل عقب نشینی کردند لذا از مردم خواسته شد کسانی که دارای سلاح و تجربه هستند راهی جبهه شوند، این یک بسیج عملی بود، به آنان گفتم که این شبیه بسیجی است که جمهوری اسلامی ایران وقتی بعثی‌ها به این کشور حمله کردند، تشکیل داد و اینکه چگونه این بسیج در برابر حمله ایستاد و مانع نفوذ نیروهای عراقی به خاک ایران شد.

خاطراتی از آشنایی و دوستی با حاج قاسم

العالم: اشاره کردید که از مدت‌ها قبل روابط خاصی با حاج قاسم سلیمانی داشتید، آیا امکان دارد که یکی از خاطرات شیرین یا تلخ خود با حاج قاسم در زمان جنگ را برای ما بیان نمایید؟

المالکی: من در واقع حاج قاسم سلیمانی را نمی‌شناختم، اولین بار روز ۹ / ۴ یعنی روز سرنگون کردن مجسمه صدام و پایان حکومت حزب بعث در نشستی که در تهران داشتیم به عنوان رهبران حزب الدعوه با ایشان دیدار کردیم، او تقاضای این دیدار را کرده بود و ما با او دیدار کردیم و در آن زمان با حاج قاسم آشنا شدم، چرا که من در سوریه ساکن بودم نه ایران، به رغم آنکه به مدت ۷ سال در ایران زندگی کردم؛ اما در پادگان اهواز و در میان نیروهای شهید صدر مستقر بودم. پس از آنکه در آن دیدار با حاج قاسم آشنا شدم همان روز تصمیم گرفتم وارد عراق شوم، به این دلیل که صدام سقوط کرده بود؛ البته اطرافیان کوشیدند مرا برای دیدارهای دیگر نگه دارند؛ اما به آنان گفتم که من می‌روم و بقیه دیدارها را شما انجام دهید، چراکه بغداد سقوط کرده و تحت سلطه نیروهای خارجی است پس ماندن ما در اینجا بی‌معنی است.

همان شب وارد عراق شدم و پس از آن دیداری با حاج قاسم نداشتم تا زمانی که در سال ۲۰۰۶ نخست وزیر عراق شدم و در خانه سید عبدالعزیز حکیم رحمت الله علیه برای صرف صبحانه جمع شدیم و آنجا بود که بیشتر با حاج قاسم آشنا شدم، از آنجا بود که روابط طبیعی میان دو کشور بر اساس مشترکات بین عراق و جمهوری اسلامی ایران آغاز شد. ما و حاج قاسم نیز همان مشترکات را داشتیم که مملو از همکاری و تعامل بود. روابط پایدار آغاز شد؛ اما این رابطه پس از مطرح شدن موضوع مقابله با داعش گسترش یافت. حاج قاسم سلیمانی، رحمت الله علیه، در عراق حضور داشت، در صورتی‌ که می‌خواست از آن خارج شود فقط یک یا دو روز بود و سپس به عراق باز می‌گشت چراکه خود و تمام امکاناتش را وقف عراق و حمایت از نیروهای عراقی کرده بود، ما مناطقی بسیار صعب العبور در کوه‌های حمرین و غیره داریم؛ اما او در آنجا پایگاه پهپادی ایجاد کرد تا اقدام به شناسایی کند. حتی در صورتی که رساندن برخی از انواع تسلیحات برای ما دشوار بود، او به شیوه خاص خود از طریق مرز، این تسلیحات را به مناطق درگیری می‌رساند حتی اگر این سلاح، توپخانه بود، به جرأت می‌گویم که حاج قاسم سلیمانی هر نوع ابزار یا سلاحی که در زمینه مقابله با داعش به آن احتیاج داشتیم به عراق آورد. هر توافقی که درباره تسلیحات بود حاج قاسم می‌آمد و به‌طور مستقیم در آن نقش داشت، سلاح را به قیمتی بسیار ارزانتر از کشورهای فروشنده سلاح به ما می‌داد. این رابطه من با حاج قاسم بود، بالطبع چنین روابطی باید بسیار پیچیده و دارای اختلاف نظر باشد؛ اما رابطه من و ایشان رابطه‌ای مسئولانه، قانونی و دوستانه بود، همیشه به خانه‌ام می‌آمد، در روزهای جنگ با داعش، نقشه را روی زمین می‌گذاشتیم و تصمیم می‌گرفتیم که حرکت از کجا باشد چرا که او در این زمینه باتجربه بود. هنوز نقشه‌هایی که حاج قاسم سلیمانی بر روی آن علامت زده بود که مثلا باید آن را از اینجا آزاد کنیم یا از اینجا وارد شویم، موجود است.

العالم: جنایت علیه حاج قاسم سلیمانی به عنوان میهمان عراق، آن هم در خاک عراق، به نظر شما، مسئولیت دولت عراق در این زمینه چیست؟ و دولت چگونه با این جنایت برخورد کرد؟ در صورتی که شما به جای آقای «عادل عبدالمهدی» بودید، چگونه با این جنایت برخورد می‌کردید؟

المالکی: اولا،‌ این یک جنایت پلید و نقض حاکمیت عراق بود، دوم آنکه یک میهمان بلندپایه و عزیز برای عراق و عراقی‌ها مورد هدف واقع شد و سوم اینکه ترور، شیوه باندهاست نه کشوری مانند آمریکا که شعار آزادی و دموکراسی سر می‌دهد؛ اما این چنین اقدام زشتی را مرتکب شد و ما و تمام دنیا این اقدام را محکوم کردیم. طبیعی است که وقتی این جنایت در خاک ما روی داده است، دولت عراق باید عاملان این جنایت را شناسایی و به قوه قضائیه تحویل دهد و اعلام کند که آیا اتباع یا طرف‌های عراقی در آن دخالت داشته‌اند یا خیر. یا اینکه مشخص کند که برخی طرف‌های منطقه‌ای در آن دخالت داشته‌اند یا خیر؛ اما ما به عنوان عراق توضیح کافی درباره نحوه این جنایت نداده‌ایم؛ البته گفته شده که پهپادها از فلان پایگاه پرواز کرد و خودروی حاج قاسم سلیمانی و شهید ابومهدی المهندس را هدف قرار داد؛ اما سؤال این است که چه کسی به آنان خبر داد که حاج قاسم اکنون در بغداد است؟ یا اینکه از فرودگاه بغداد خارج شده است؟ این موضوع نیازمند کشف عاملان و بازخواست طرفی است که در ورای این حادثه بوده است. من شنیدم که در قوه قضائیه درباره این موضوع تحقیق شده است و چه‌بسا نتایج آن به زودی اعلام شود؛ اما در هر حال، در این خصوص بسیار تأخیر شده است. درباره چنین جنایت شنیعی نباید این‌ قدر تأخیر شود؛ با این حال،‌ به نظر می‌رسد که قوه قضائیه نقش سازمان اطلاعات و دستگاه‌های امنیتی را ایفا می‌کند.

العالم: آقای حیدر العبادی گفت که پرواز هواپیماهای آمریکایی در آن شب با مجوز عراقی بوده است، شما به عنوان شخصی که نخست وزیر بودید، به ما بگویید که آیا اصلا عراق حاکمیتی بر آسمانش دارد؟ آیا این مجوز با آگاهی آقای عادل عبدالمهدی صادر شده بود که گفته از آن آگاهی نداشته است؟ چگونه این حادثه روی داد؟

المالکی: من این موضوع را به طور اصولی بررسی می‌‌کنم. اینکه آقای العبادی گفته که پرواز هواپیماهای آمریکایی با موافقت عراق بوده است، در صورتیکه موافقت شده تا هواپیماها بیایند و حاج قاسم سلیمانی را هدف قرار دهند، این موضوعی خطرناک است و به این معنی است که دولت عراق همدست بوده است و با حمله به هدف موافقت شده است؛ اما موضوع موافقت با ورود هواپیماها، روزمره است و هر روز هواپیماها داخل و خارج می‌شوند، چون عراق و دولت عراق، کمک آمریکا را در این زمینه خواستار شده است. ما دارای جنگنده‌ها و هواپیماهای ترابری هستیم که وارد می‌شوند، همچنین تانک داریم، و پایگاه عین الاسد را نیز داریم لذا در صورتی که منظور آن است که این هواپیماها در چارچوب توافق موجود با فرماندهی آمریکا با موافقت دولت عراق وارد شده‌اند، این موضوع طبیعی است و اشکالی ندارد؛ اما در صورتی‌ که منظورش آن است که هواپیماهای آمریکایی برای اجرای آن مأ‌موریت با آگاهی دولت عراق وارد شده‌اند، مسئولیت به عهده دولت و نخست وزیر عراق است.

العالم: آیا دولت عراق پس از این نقض خطرناک حاکمیت کشور و این حمله می‌بایست روابطش را با آمریکا قطع می‌کرد؟

المالکی: قطع رابطه مرتبط با مجموعه‌ای از مسائل است. ساده نیست که با کشوری که در برخی امور بزرگ با آن درگیر هستیم و نیروهایش در خاک ما هستند و با آن روابط دیپلماتیک و توافقاتی داریم، قطع رابطه کنیم؛ البته تحقیق باید انجام شود و این جنایت محکوم شود، وقتی عاملان و حامیان این جنایت و جزییات آن کشف شود آن وقت باید درباره آن احکام قضائی صادر شود همان طور که به ما درباره صدور چنین احکامی وعده داده شده است.

العالم: مدتی قبل فرمانده نیروی قدس ایران به بغداد آمد و با شخصیت‌های سیاسی و فرماندهان مقاومت دیدار کرد، آیا با وی دیدار کردید و نظرتان درباره این دیدار چیست؟

المالکی: بله به دیدنم آمدند و درباره روابط دو‌جانبه گفت‌وگو کردیم و موضوعی خارج از روابط معمول مطرح نشد.

آمریکایی ها از من ناراحتند چون طرح‌هایشان در منطقه را خراب کردم

العالم: چرا آمریکا از نوری المالکی خشمگین است؟

المالکی: نشانه‌های خشم آمریکا چیست؟ آمریکا از ایران، آیت الله خامنه‌ای، سید حسن نصرالله، بشار اسد، المالکی و فلانی خشمگین است، این ارزشی ندارد. طبیعی است که وقتی المالکی شخصی است که تسلیم نمی‌شود یا اجازه نقض حاکمیت و منافع عراق را نمی‌دهد، آنها این را برنمی تابند و از او خشمگین می‌شوند؛ اما جهت اطلاع شما عرض می‌کنم که تمام حکومت آمریکا از المالکی خشمگین نیستند، من سال‌هاست که با آمریکایی‌ها ارتباط طبیعی دارم و با آنان توافقاتی امضا کرده‌ام؛ اما اینکه خشمگین شده باشند، طبیعی است، چرا که شاید منافع آنان به خاطر سیاست‌های المالکی متضرر شده است، اوباما رئیس جمهور سابق آمریکا در خاطراتش با اشاره به این موضوع نوشت که من در دیدار با المالکی گفتم، نظرت درباره اینکه شماری از نیروهای آمریکایی در عراق باقی بمانند، چیست، او بدون تأمل گفت که حتی یک سرباز آمریکایی نیز نباید در عراق باقی بماند.

چه‌بسا شاید این منطق و شیوه به مذاقشان خوش نیامده باشد یا مثلا در کنفرانس مطبوعاتی من و اوباما در کاخ سفید، علیه بشار اسد سخن گفته شد و به وی تهمت‌های زیادی زدند و خواستار سرنگونی و اخراج وی شدند؛ اما من اعتراض کردم و گفتم که کسی حق ندارد به رئیس‌جمهور یک کشور دیگر بگوید از کشورت برو، بلکه مردم آن کشور مسئولند، مسئولان دیگر در کاخ سفید و در دیدار با رئیس جمهور چنین سخنی نمی‌گویند، شاید این مواضع صریح باعث خشم آنان شده باشد.

یکی از آنان به من گفت که المالکی با سیاستش طرح آمریکا در منطقه را در هم کوبیده است و من هم گفتم، مثلا چه اتفاقی افتاده که این طرح‌ها نابود شده است؟ گفت به این دلیل که شما مانع سرنگونی بشار اسد شدید، این پروژه با سقوط بشار اسد شروع می‌شد؛ اما شما با محاصره کامل سوریه مخالفت کردید و به هواپیماها و رزمندگان عراقی اجازه دادید که به سوریه بروند، همین اقدام بود که باعث شد این طرح‌های از پیش طراحی شده، خراب شود. شاید این باعث ناراحتی‌شان شده است، آنان از دست المالکی ناراحتند به این دلیل که پروژه شان را خراب کرده است.

نباید به طایفه‌گری بازگردیم

العالم: سید «مقتدی الصدر» رهبر جریان صدر خواستار بازسازی «خانه شیعی» شد، چگونه با این دعوت برخورد کردید؟ اساسا رابطه شما با این جریان چگونه است؟

المالکی: ما اصطلاح خانه شیعی را پشت سر گذاشتیم و  میان نیروهای اسلامی-شیعی بر سر تشکیل چارچوب هماهنگی توافق کردیم. اکنون این چارچوب موجود است، ۵ یا ۶ نشست هفتگی برگزار شده است که در سطح سران احزاب و گروه‌های سیاسی از جمله جریان صدر بوده که شامل ۷ رهبر شیعی است، ما می‌نشینیم و مسائل را بررسی می‌کنیم، بر سر هر آنچه امکان توافق باشد توافق می‌کنیم و آنچه را که بر سر آن توافق نمی‌کنیم، کنار می‌گذاریم، الان هسته‌های این پروژه موجود است؛ اما نه تحت عنوان خانه شیعی، چراکه ما مایل نیستیم که خانه شیعی در مقابل خانه سنی باشد و مجددا به طایفه‌گرایی بازگردیم لذا به این اصطلاح معترضیم، توافق ما آن است که نام آن، چارچوب هماهنگی میان نیروهای اسلامی شیعی باشد که این موضوع ادامه دارد.

من با هر نوع دعوت به وحدت موافقم و گفتم که از دولت عراق می‌خواهم با هیچ دولتی در جهان غیر از اسرائیل، خصومت نکند، به مصلحت ما نیست که خصومتی داشته باشیم؛ اما روابط با کشورها باید ابتدا بر اساس مصلحت عراق باشد و دوم آنکه همانطور که گفتم «دوله القانون» و حزب «الدعوه» و المالکی، نمی‌خواهند خصومتی با هیچیک از طرف‌های ملی عراقی اعم از کُردی، سنی و شیعه باقی بماند، من دستم را به طرف هر شخصی دراز می‌کنم که می‌خواهد به خصومت یا اختلافات موجود پایان دهد، این سخن شامل تمام اشخاصی است که در صحنه حاضرند، من هیچ پیش‌شرطی ندارم جز یک شرط، و آن اینکه هر شخصی که می‌خواهد با ما توافق کند باید به ما ثابت کند که کشور، قوانین و حاکمیتش را محترم می‌شمارد، غیر از این حرفی ندارم و از آنان چیزی برای خود یا حزبم یا ائتلاف دوله القانون نمی‌خواهم؛ من می‌خواهم هر کسی که با او دیدار می‌کنم یا او با من دیدار می‌کند بر اساس اصل حفظ کشور، حاکمیت و قانونش باشد لذا از هر دعوتی در این چارچوب که بتواند به اختلافات پایان دهد، استقبال می‌کنم، کشور تحمل اختلافات بیشتر از آنچه را که اکنون موجود است، ندارد، به نظر من مهمترین موضوع در زمینه مبانی یا رویکردهای فراکسیون‌ها، آن است که چگونه به فراکسیون‌هایی تبدیل شوند که کشور را محترم می‌شمارند و به حاکمیت و قانونش ایمان دارند.

العالم: آیا ممکن است که در نتیجه این دیدارها، ائتلاف ملی در انتخابات آتی مجددا ایجاد شود؟

المالکی: بارها گفتیم که ما استقبال می‌کنیم و هیچ مشکلی با ایجاد ائتلاف ملی گسترده با حضور تمام نیروهای سیاسی موجود اعم از پارلمانی یا دولتی نداریم. اینجا از طریق شبکه‌تان به تمام برادرانمان می‌گویم در صورتیکه بخواهید میان ما یک ائتلاف ملی در سطح انتخابات و پس از آن باشد، ما از آن استقبال می‌کنیم؛ می‌خواهیم ائتلافی میان ما و سایر شرکای ملی با اهل سنت و کُردها ایجاد شود چراکه آنها شریک و مسئول هستند. آن‌ها در قبال ما مسئولند و ما در قبال آنها مسئولیم و همه ما در قبال عراق مسئول هستیم.

العالم: مدتی در روابط شما با سید مقتدی صدر تیرگی ایجاد شد و میانجیگری‌هایی برای زدودن این تیرگی انجام شد، الان روابط شما با یکدیگر چگونه است؟

المالکی: هیچ شخصی نزد من نیامده که بگوید من واسطه میان شما هستم. این مسائل را فقط در رسانه‌ها می‌بینم و می‌شنوم؛ اما من همواره گفته‌ام که از میانجیگری استقبال می‌کنم و مشکلی با این نوع روابط و حل مشکلات و انتقال به مرحله‌ای جدید از همکاری ندارم؛ اما گویا دیگران آن را به عنوان میانجیگری فهمیده‌اند، من صراحتا گفتم که استقبال می‌کنم و دستم برای همکاری و پایان دادن به اختلافات دراز است؛ اما از رسانه‌ها می‌شنوم که فلان طرف یا فلان شخص میانجی شده است، این مسأله تا این لحظه صحت ندارد.

با قانون جدید انتخابات مخالف هستم

العالم: قانون انتخابات جدیدی وجود دارد، پیش بینی‌های شما درباره موضع ائتلاف دولت قانون در سایه این قانون جدید چیست؟

مالکی: ما با این قانون جدید مخالف هستیم و به آن اعتراض کردیم زیرا متوجه آثار تخریبی آن بر زیرساخت‌ها و عملیات سیاسی و نیز بر پارلمان هستیم. این قانون، پارلمانی تفکیک شده به بار خواهد آورد و انتخابات در حوزه‌های متعددی بدون آمار کلی ساکنان و شناسایی مرزها میان شهرستان‌ها و استان‌ها برگزار خواهد شد. من تأکید می‌کنم که ما با قانون حوزه‌های متعدد مخالفیم زیرا نتایجی مخرب برای فرایند سیاسی به بار خواهد آورد؛ اما در هر صورت، رأی‌گیری انجام شد و پس از آنکه استان‌ها متوجه شدند، این قانون غیرقابل اجراست زیرا به عنوان مثال، دو شهر در یک حوزه انتخاباتی هستند در حالی که فاصله میان آنها ۱۸۰ کیلومتر است، کم‌کم اعتراض‌ها بالا گرفت و همگان خواستار انجام تعدیل و اصلاحاتی در قانون جدید شدند؛ چراکه اجرای آن غیرممکن و نتایجش نامشخص است. ممکن است برخی طرف‌ها از آن سود ببرند؛ اما در کل سودی برای فرایند سیاسی کشور ندارد.

امروز ائتلاف دوله القانون از محبوبیت و همدلی ‌بی‌سابقه مردم برخوردار است. این همدلی حاصل تفاوت اوضاع در زمان حکومت ائتلاف دوله القانون و دستاوردها و خدماتش و اخراج نیروها و مسائل متعددی در عرصه اقتصادی، سیاسی و امنیتی است. در آن زمان، عراق بسیار پیشرفت کرد. مردم دستاوردهای دوران ائتلاف دوله القانون را به یاد می آورند. از این رو است که تمام اقشار کشور اظهار همدلی می‌کنند و من هر روز با هیأت‌های متعددی دیدار می‌کنم.

برای نخست وزیری تلاشی نمی‌کنم؛ اما اگر نخست وزیری به سمت من گام بردارد، من استقبال خواهم کرد

العالم: با توجه به این همدلی آیا ممکن است برای نخست‌وزیری کاندید شوید؟

مالکی: من گمان می‌کنم این همدلی گسترده است و در میان دیگر گروه‌ها نیز بی‌نظیر به نظر می‌رسد؛ البته برای تمام برادران و دوستان خود در گروه‌ها و نیروهای دیگر نیز احترام قائلم و هر کدام طرفداران خود را دارند؛ اما من درباره هواداران خود سخن می‌گویم که به نظرم پایگاه مردمی گسترده‌ای داریم و در انتخابات شرکت خواهیم کرد و پیش‌بینی ما این است که نتایج بهتری ثبت خواهیم کرد؛ اما درباره مسأله نخست‌وزیری،‌ من بارها تأکید کردم که تمایلی به کاندیداتوری ندارم؛ اما اگر شرایط ایجاب کند و فضا فراهم گردد و از من درخواست شد که نخست‌وزیر گردم، از ادای وظایف خود و عمل به مسئولیت‌ها و خدمت به عراق و مردم عراق باز نخواهم ایستاد. من برای نخست‌وزیری تلاشی نمی‌کنم؛ اما اگر نخست وزیری به سمت من گام بردارد، من استقبال خواهم کرد تا به مردم خدمت کنم.

العالم: آیا شما با اجرای انتخابات زودهنگام در ماه ششم سال ۲۰۲۱ موافقید؟ در ابتدا در خصوص این تاریخ اعتراضاتی وجود داشت... آیا در شرایط فعلی امکان اجرای انتخابات در این تاریخ وجود دارد؟ نظر شما چیست؟

مالکی: ما با اجرای انتخابات زودهنگام موافقیم؛ اما از آنجا که کمیساریا جدید است، تمام کارکنان آن جدید هستند، قانون انتخابات جدید است و اجرای آن نیز دشوار است، تأکید کردیم که تاریخ تعیین‌شده مناسب نیست و نمی‌توان در این تاریخ انتخابات برگزار کرد. کمیساریا نیز شخصا به من گفت که ما نمی‌توانیم در ماه ششم ۲۰۲۱ انتخابات را برگزار کنیم. اینک نیز سخن از ماه دهم و یا ماه یازدهم است و امیدواریم بتوانیم در این تاریخ‌ها انتخابات را برگزار کنیم. من نگرانم که انتخابات به سال ۲۰۲۲ در ماه چهارم موکول گردد. ما از هر تاریخ زودهنگامی که کمیساریا قادر به تحقق آن است، حمایت می‌کنیم. کمیساریا قادر به برگزاری انتخابات در ماه ششم نیست. این مسأله تقریبا تمام شده است و اینک سخن از ماه دهم یا یازدهم است. در صورتی که دولت اموال و حمایت لازم را فراهم کند و اگر کمیساریا تمام مقدمات و زمینه‌سازی‌های لازم برای انتخابات را مهیا کند، ان‌‌شاء‌الله در ماه دهم یا یازدهم برگزار خواهد شد. ما صراحتا به دنبال اجرای انتخاباتی امن هستیم تا تقلب در آن صورت نگیرد زیرا تقلب در انتخابات سابق بسیار گسترده بود. همچنین میزان مشارکت بسیار اندک بود و از ۱۹.۴ درصد فراتر نرفت که این میزان مشارکت غیرقابل قبول است. ما خواهان مشارکت گسترده مردمی هستیم. به دنبال میزان مشارکت ۶۰ درصدی هستیم تا فرایند سیاسی در کشور به ثبات برسد. ما خواهان نیروهای امنیتی برای تامین امنیت صندوق‌های رأی و حفظ آنها از متقلبان هستیم. کارت‌های هوشمند باید لغو گردد؛ با این کارت‌ها میتوان دو یا سه و یا چند بار رأی داد. خوشبختانه! کمیساریا خواسته‌های ما را اجابت کرد. بنابراین ما خواهان برگزاری انتخابات و خواهان انتخابات زودهنگام هستیم؛ اما با مشارکت عالی تا اینگونه بگوییم واقعا انتخابات داشتیم بدون آنکه تقلبی در آن صورت گیرد و یا میزان مشارکت اندک باشد و هیچ گونه نقص امنیتی در تأمین امنیت صندوق‌های رأی وجود نداشته باشد.

العالم: با توجه به فضای موجود و قانون انتخابات جدید، نقشه سیاسی چگونه خواهد بود؟

مالکی: نقشه سیاسی را اکنون هیچ کس نمی‌تواند پیش‌بینی کند زیرا در انتخابات عوامل متعددی دخیل است؛ اما آنچه که مورد توافق است، آن است که دولت آتی نیز یک دولت ائتلافی خواهد بود که تابع قانون و فراکسیون بزرگتر در پارلمان است و نه فراکسیونی که در انتخابات پیروز می‌شود زیرا این فراکسیون حق تشکیل دولت را ندارد. دولت آتی نیز یک دولت پارلمانی خواهد بود بدین معنا که حاصل توافق میان فراکسیون ها در پارلمان است و به موجب آن رییس جمهور و رییس پارلمان انتخاب خواهند شد.

العالم: گفته شده است که قانون انتخابات جدید سهم شیعیان را به میزان ۲۰ کرسی در پارلمان به نفع دیگر گروه‌ها کم خواهد کرد...

مالکی: ما می‌شنویم که برخی از برادران که در زمینه محاسبات و ارزیابی‌ها تجربه دارند، این را می‌گویند.اما برخی دیگر می گویند که چنین امری صورت نخواهد گرفت. برخی دیگر نیز تأکید می‌کنند که فقط ۴ یا ۵ کرسی از سهم شیعیان در مناطق مختلف کم خواهد شد. من گمان نمی‌کنم از سهم شیعیان چیزی کم شود مگر شاید تعداد محدودی.

العالم: آینده حزب «الدعوه الاسلامیه» در سایه شرایط عراق و چنددستگی‌ها در این حزب قدیمی پس از جدایی «حیدر العبادی» را چگونه می بینید؟ آیا امکان وقوع چند ادغام میان ائتلاف دوله القانون و ائتلاف الفتح یا دیگر گروه‌های سیاسی وجود دارد؟

مالکی: حزب الدعوه، حزبی است که بر تغییر تأکید دارد و از طریق ایجاد تغییر در جامعه به مشارکت در فرایند سیاسی چشم دوخته است. هدف اصلی ما ایجاد جامعه‌ای درست‌کار و متغیر است. با استناد به آیه کریمه «ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم»، تا زمانی که جامعه را تغییر و اصلاح نکنیم، نمی‌توانیم یک نظام سیاسی صحیحی روی کار بیاوریم. حزب الدعوه ۲۷ سال به‌صورت محرمانه برای اصلاح ساختار و جامعه تلاش می‌کند و واقعا توانستیم اصلاح کنیم و با جریان های فکری الحادی و غیرالحادی روبرو شویم و دستاوردهای زیادی داشتیم.

ما چنین نقش و وظیفه‌ای را کنار نخواهیم گذاشت خواه در دولت و در سمت نخست‌وزیری باشیم یا نباشیم. ما حزبی هستیم که بر تغییر اجتماع تاکید می‌کند و اگر جامعه تغییر نکند، فرایند سیاسی اصلاح نخواهد شد. آنچه که اخیرا در جامعه از «انتفاضه» و قتل و وجود افراد نفوذی در جامعه ما رخ داد اگر جامعه در عمل به اسلام و تفکر اسلامی، تغییر‌پذیری و انسجام خود را حفظ می‌کرد، افراد مرتبط به برخی سفارتخانه‌ها قادر نبودند آنچه را که نامش انتفاضه گذاشتند، راه‌اندازی کنند و دست به قتل و سوزاندن و دیگر اقدامات تخریبی بزنند.

هدف ما اصلاح جامعه است. حال اگر فلان شخص از حزب الدعوه الاسلامیه خارج شود، این مسأله کاملا طبیعی است. در طول تاریخ هر حزب اسلامی و یا غیر اسلامی شاهد این گونه مسائل بوده است زیرا ممکن است دیدگاه متفاوتی مطرح شود و یا برخی از فعالیت حزبی خسته شوند و یا مشکلی با برخی مسئولان حزب ایجاد شود. ما از خروج برخی افراد از حزب بدبین نمی شویم زیرا این امر کاملا طبیعی است. آنچه که برای ما مهم است آن است، کسی که از حزب خارج می شود همچنان نگران اسلام و عمل به اسلام باشد. ما افتخار می‌کنیم که کسانی که از حزب خارج می‌شوند همچنان افرادی متدین هستند و به افرادی فاسد و غیرمتدین تبدیل نشده‌اند؛ اما به عنوان یک حزب کاملا طبیعی است و حزب با خروج برخی افراد تحت تأثیر قرار نمی‌گیرد.

ما تلاش می‌کنیم تا تمامی برادران در کنار ما باشند؛ اما اگر کسی تصمیم بگیرد که دیگر نمی‌تواند ادامه دهد ما به تصمیمش احترام می‌گذاریم. این مسأله طبیعی است که برخی از برادران طی یک یا دو یا پنج سال از فعالیت خسته شوند و برخی دیگر در عرض ۴۰ یا ۵۰ سال. ما نیز ممکن است از فعالیت خسته شویم و کنار برویم تا نسل جدیدی بر سر کار آید. ما نسل جدیدی از جوانان را آماده سازی می‌کنیم. ما می‌خواهیم این حزب و پیام آن ادامه یابد. حزب الدعوه یک حزب اقتدارگرا نیست؛ بدین معنا که اگر قدرتی نداشته باشیم پس باید حزب را کنار بگذاریم؛ کسی که این گونه می‌اندیشد، دوست و همراه ما در حزب نیست. اینگونه افراد حزب الدعوه و تأسیس آن و راهبرد آن را خوب درک نکرده‌اند. از نظر ما، قدرت یک عامل کمک‌کننده است و اگر به طور کامل آن را از دست بدهیم، این چیزی از اهمیت حزب کم نخواهد کرد. ما همچنان بر لزوم کار و فعالیت برای اصلاح جامعه و ترویج اندیشه اسلامی ومبارزه با آنانی که خواهان اسقاط امت هستند، تأکید می‌کنیم.

العالم: رابطه شما با مصطفی الکاظمی چگونه است با توجه به آنکه ائتلاف دوله القانون در ابتدا مخالفت‌هایی داشت؟

مالکی: همچنان مخالفت‌هایی داریم و بیانیه‌هایی صادر کردیم و گفتیم که مشارکت نمی‌کنیم و رأی نمی‌دهیم و در دولت شرکت نمی‌کنیم؛ اما در عین حال، گفتیم که این دولت اگر دست به اقدامی مثبت بزند، از آن حمایت خواهیم کرد و اگر اقداماتش منفی باشد، مقابله می‌کنیم. چندی پیش آقای مصطفی الکاظمی نزد من بود و به او یادآور شدم که بیانیه‌ای صادر کردیم و گفتیم که با شما مشارکت نمی‌کنیم؛ اما اگر از ما بخواهید تا در مسأله‌ای که مثبت باشد و منفعتی برای کشور داشته باشد، ما هیچ کوتاهی نکردیم. او نیز تأیید کرد. ما نقش و موضعی را که اتخاذ کردیم، منکر نمی‌شویم.

عملکرد الکاظمی ضعیف است

العالم: به‌طور کلی عملکرد دولت و عملکرد آقای مصطفی الکاظمی را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

مالکی: عملکردش ضعیف است و نگرانم که عملکرد ضعیف بر توان کشور و آینده آن تاثیر بگذارد. من یک شخص را متحمل این عملکرد ضعیف نمی‌دانم، تمام شرکای فرایند سیاسی مسئولیت عملکرد دولت را به عهده می‌گیرند. اینکه طرفی شریک فرایند سیاسی باشد و دست به اقدامات مخرب بزند و در روز روشن از امکانات آن استفاده کند و در شب به آنانی که دست به اقدامات تروریستی می‌زنند، تبدیل شود، این امر غیرقابل قبول است. فرایند سیاسی باید منسجم و قوی باشد. من بر این باورم که به‌طور کلی اوضاع ضعیف و خطرناک است و گروه‌های سیاسی باید مسئولیت آن را به عهده بگیرند تا دولت خواه از لحاظ اقتصادی و یا امنیتی از هم نپاشد.

العالم: سهم جنبش اکتبر در انتخابات آتی چقدر است؟

المالکی: به صراحت بگویم که سهمی ندارند؛ البته نمی‌گویم سهم آنان صفر است؛ اما چیز قابل‌توجهی نیز کسب نمی‌کنند.

ما بدون الحشد الشعبی احساس خطر می‌کنیم/ احتمال می‌دهیم داعش جدید در راه باشد

العالم: فشارهای قوی بین‌المللی به عراق درباره الحشد الشعبی وارد می‌شود، الحشدالشعبی و دولت عراق چگونه در برابر این فشارها مقاومت می‌کنند؟

المالکی: الحشدالشعبی قدرت مقاومت دارد، ما چگونه الحشدالشعبی را تأیید می‌کنیم؟ چگونه الحشدالشعبی به قانونی مصوب در پارلمان تبدیل شد؟ چگونه الحشدالشعبی می‌داند که به رکنی اساسی از ارکان عملیات امنیتی تبدیل شده است؟ لذا مجموعه این ویژگی‌های الحشدالشعبی به آن قدرت می‌بخشد و تمام کسانی که می‌خواهند الحشد الشعبی سرنگون شود شکست خواهند خورد، صراحتا می‌گویم که ما بدون الحشدالشعبی احساس خطر می‌کنیم، الحشدالشعبی فقط نمی‌تواند در عملیات علیه داعش قدیم سهیم باشد بلکه باید آماده مقابله با داعشی‌های جدید باشد. ما احتمال می‌دهیم داعش جدید در راه باشد مانند آدم‌ربایی‌ها یا قتل‌هایی که در برخی از مناطق انجام می‌دهند، لذا الحشد‌الشعبی یک ضرورت است و پس وقتی چیزی ضرورت دارد همه کسانی که به مصلحت ملی اهتمام می‌ورزند، باید این ضرورت را حفظ کنند.

العالم: ارزیابی شما از چنددستگی‌هایی که رخ داده، چیست؟ از الحشد مرجعیت و غیره.

المالکی: من اطلاعاتی ندارم، اما درک می کنم که الحشد همان الحشد است؛ اما آن را به اسامی مختلف می‌نامند، تمام الحشد، حشد است، الحشد با فتوای مرجعیت همراه شد، پس باید الحشد مرجعیت باشد، چرا که تمام الحشد، به فتوای مرجع عالی‌قدر آیت الله العظمی سید سیستانی لبیک گفت، پس اصل آن است که الحشد مرجعیت باشد، و لزومی ندارد که فرقی میان الحشد و مرجعیت یا الحشد غیرمرجعیت قائل شویم.

سعودی‌ها باید رویکردشان در قبال عراق را تغییر دهند و حکومت عراق را محترم بشمارند

العالم : عربستان سعودی برای تقویت حضورش در عراق و گسترش رابطه‌اش با دولت عراق در تلاش است و چه‌بسا این با رویکردهای قبلی سعودی که از سال ۲۰۰۳ روند سیاسی در عراق را به رسمیت نشناخت، در تضاد باشد، علت این تغییر در رفتار با عراق چیست؟ آیا تاکتیک جدید حکومت سعودی زیر نظر آمریکاست؟ به طور کلی، ارزیابی شما در خصوص پرونده سعودی در عراق چیست؟ 


المالکی: شخصا کوشیدم که بهترین روابط را با عربستان سعودی ایجاد کنم. اولین سفرم پس از نخست وزیر شدن، به سعودی بود، با شاه و وزیرخارجه دیدار کردم و با آنان درباره ضرورت حل اختلافات گذشته که رژیم سابق مسبب آن شده بود، سخن گفتم و اینکه باید دو کشور عربی همسایه مسلمان با یکدیگر همکاری کنند چرا‌که دارای منابع و روابط مشترک هستند؛ اما واقعیت آن است که این تلاش‌ها با شکست مواجه شد، حتی طرف‌هایی مانند آمریکا کوشیدند فضای میان ما و سعودی‌ها را تلطیف کنند؛ اما آنها ناموفق بودند، این طرف سعودی بود که نمی پذیرفت با ما رابطه برقرار کند. به عنوان مثال، جرج بوش به من گفت که به عربستان می‌روم و با شاه صحبت می‌کنم تا رابطه با عراق را بهبود بخشد، به او گفتم که هرگز نمی‌توانی؛ اما او گفت من با آنان رابطه دارم و می‌توانم و زمانی که از عربستان سعودی بازگشت به او گفتم چه شد؟ گفت نتوانستم کاری انجام دهم، پادشاه درباره این موضوع فکرش بسته است و نمی‌خواهد با شما رابطه برقرار کند، از من پرسید، چرا شما می‌خواهید رابطه برقرار کنید؛ اما او نمی پذیرد؟ گفتم، این مشکل ناشی از اختلاف در صدر اسلام و پس از درگذشت پیامبر (ص) میان ما مسلمانان است که خلیفه اول چه کسی باشد؟ برخی از مسلمانان گفتند که خلیفه اول باید امام علی (ع) باشد که پیامبر به جانشینی ایشان وصیت فرموده بودند؛ اما عده‌ای ابوبکر را خلیفه اول می‌دانستند که در سقیفه انتخاب شد. پادشاه عربستان تا زمان حال، در آن حال و هوا سیر می‌کند و بر آن اساس رفتار می‌کند؛ اما الان دولت جدید آمده و درباره تمایلش به برقراری روابط دو جانبه سخن می‌گوید، ما نیز استقبال می‌کنیم؛ اما معیار ما برای برقراری این رابطه، مصلحت، امنیت و حاکمیت عراق است، هر قدمی که برداریم، این معیار ماست. اینکه مصلحت عراق چیست؟ آیا مصلحتی در آن است؟ آیا در آن خطر هست؟ آیا چالشی برای حاکمیت ما خواهد بود؟ آیا خدشه‌ای به امنیت‌مان وارد خواهد کرد؟ در صورتی که چالشی برای امنیت، اقتصاد و حاکمیت ما ایجاد نخواهد کرد، به خدا! از سعودی استقبال می‌کنیم که بیاید، در عراق فعالیت و سرمایه‌گذاری کند؛ اما باید بدانند که رویکردشان نباید نفوذ در عراق یا حکومت آن باشد، از آنان می‌خواهیم حکومت عراق را محترم بشمارند کما اینکه ما به حکومت سعودی احترام می‌گذاریم، ما می‌خواهیم بر اساس منافع مشترک و بدون دخالت در امور داخلی طرف مقابل با یکدیگر همکاری کنیم.

تگ ها :

نوری المالکی حاج قاسم فوری تسلیحات کمک ایران عراق داعش

نظرات
نام :
پست الکترونیک :
* متن :
ارسال

گالری

تصویر

فیلم

پرچم‌های غول‌پیکر در مسیر پیاده تا کربلا

پرچم‌های غول‌پیکر در مسیر پیاده تا کربلا