الوقت- سیاست منطقه ای عربستان سعودی را می توان تا حدود زیادی تبعی و غیرابتکاری دانست. به عبارتی این سیاست، در واکنش به روندها و تحولات کلان منطقه، به صورتی تبعی، اقدام به اتخاذ سیاست ها و رویکردهای نوین می کند. البته این وضعیت به مرور در پنج دهۀ گذشته، به شکل گیریِ ساختار تصمیم گیریِ سیاست خارجی ریاض انجامیده است که به تدریج، شاکلۀ یک سیاست خارجیِ مدون و واجد اولویت ها و اهداف مشخص را نمایان ساخته است. از جمله مسائلی که عربستان را به عنوان یک قدرت منطقه ای دارای ادعاهای رهبریِ منطقه ای و اسلامی، به خود مشغول کرده، مسالۀ فلسطین بوده است. اسلامی بودن، عرب بودن و نیز محوریتِ مساله فلسطین در میان مسائل خاورمیانه، عربستانِ جویای رهبری منطقه ای را به اتخاذ رویکردهایی در ارتباط با آن سوق داده است. ابتکاری ترین رویکرد عربستان در مساله فلسطین، ابتکار ملک عبدا... بود که اتحادیۀ عرب در سال ٢٠٠٢، آن را به عنوان طرح صلح عربی پذیرفت.
طبعاً جمهوری اسلامی ایران و رویکرد آن به مساله فلسطین از جمله متغیرهای مؤثر بر رویکرد و سیاست های منطقه ای عربستان در خاورمیانه و از جمله مساله فلسطین بوده و هست. در این راستا درصدد پاسخ گویی به پرسش های زیر هستیم :
- فلسطین از چه جایگاهی در سیاست منطقه ای عربستان سعودی برخوردار است؟
- نگاه سیاستگذار و تصمیم گیر عربستانی به آیندۀ فلسطین چگونه است؟
- نقش و جایگاه ایران در رویکردها و سیاست های عربستان در قبال فلسطین چیست؟
- آیا رسیدن ملک سلمان به قدرت در عربستان، تغییری در رویکرد این کشور در قبال فلسطین به وجود خواهد آورد؟
الف ) سیاست خارجی عربستان سعودی و مسأله فلسطین
سیاست خارجی عربستان سعودی، دارای سطوح مختلف و هر سطحی، دارای اولویتهای مشخص است. این سطح بندی به ترتیب اولویت عبارتند از: مجموعه شبه جزیره عربی، مجموعه کشورهای عربی، کشورهای اسلامی و جامعه جهانی. این اولویت بندی، اولویتهای کُنش عربستان را نشان میدهد. یعنی از نظر امنیتی و منافع ملی، هر گونه اقدامی در شبه جزیره، به عنوان امنیت ملی عربستان محسوب میشود و در همان سطح اول بدان پاسخ داده میشود. با توجه به اینکه عربستان داعیهدار رهبری کشورهای عربی همچون و همچنین جهان اسلام میباشد، لذا مجموعه کشورهای عربی و اسلامی نیز برای سعودیها از اهمیت بسزایی برخوردار هستند اما سطح اهمیت آن مسلماً از شبه جزیره عربی کمتر است .
فلسطین در سیاست خارجی عربستان، در سطح دوم یعنی کشورهای عربی قرار دارد اما به دلیل ویژگیهای خاص، اهمیت بیشتری نسبت به دیگر کشورهای عربی برای عربستان دارد. این ویژگی بدان دلیل است که :
1. فلسطین، دیرینترین مناقشه است .
2. بیشترین بازیگران را در منطقه به خود مشغول کرده است .
3. از نظر رقابتهای منطقهای، دارای جایگاه بسیار مهمی است .
مسأله فلسطین برای عربستان سه بعد دارد :
1. بعد تهدیدی: مسأله فلسطین از نظر داخلی و همچنین در محور شبه جزیره عرب، یک مسأله تهدیدزاست. از این منظر که میتواند تنش را وارد این مناطق کند و از سوی دیگر، مسأله مشروعیت داخلی این کشورها را تحت تأثیر قرار دهد. با این تفاسیر، دور نگه داشتن مسأله فلسطین از تحولات شبه جزیره، یک اولویت برای عربستان است. طرح ابتکارها و راه های مسالمت جویانه برای مسأله فلسطین، یکی دیگر از اولویتهای عربستان میباشد. عربستان در تلاش است که تهدیدات مسأله فلسطین برای کشورهای شورای همکاری خلیج فارس و کشورهای شبه جزیره کم شود .
2. بعد مشروعیت آفرین: مشروعیت آفرینی مسأله فلسطین برای عربستان سعودی و خاندان پادشاهی آل سعود. تمام کمکها و مساعدتهای اقتصادی سعودیها به سازمان آزادیبخش فلسطین (ساف) و دیگر مجموعههای فلسطینی، تأکیدی بر محوریت عربستان در مسأله فلسطین و تلاش آل سعود برای حل و فصل این مسأله است. برای مردم عربستان، مسأله فلسطین یک مسأله ویژه مانند دیگر کشورهای اسلامی است، لذا تلاشهای عربستان در مسأله فلسطین، نوعی مشروعیت برای آل سعود را در پی خواهد داشت .
3. بعد رقابتی: این بُعد، مهمترین بعد سیاست خارجی عربستان در قبال مسأله فلسطین است. در سطح منطقه، رقابتهای منطقهای، یکی از مهمترین مؤلفه های تأثیرگذار بر سیاست خارجی عربستان در قبال مسأله فلسطین بوده و هست. رقابت بر سر رهبری اسلامی، رهبری عربی و مسائلی از این نوع، مسأله فلسطین را برای سعودیها یک محور رقابت قرار داده و همچنان نیز یکی از محورهای رقابت میباشد. اهمیت این مسأله پس از صلح مصر با اسراییل کمی تنزل پیدا کرد اما باز هم رقابت وجود دارد .
باید توجه داشت که نمیتوان برای عربستان یک شأنیت مستقل در عرصه سیاست در نظر گرفت. عربستان در عرصه سیاست داخلی و سیاست خارجی کاملاً وابسته بوده و هست. عربستان در سیاست اعلامی خود، از مسأله فلسطین حمایت میکند اما در سیاست اعمالی، لزوماً از مسأله فلسطین حمایت نمیکند و در بسیاری از مواقع نسبت به این مسأله بی تفاوت بوده است .
ب) رویکرد عملی عربستان در قبال مسأله فلسطین
1. رویکردی عربستان به فلسطین
رویکرد عملی عربستان در قبال فلسطین، به دو دوره زمانی تقسیم میشود :
- دوره اول (از زمان تأسیس رژیم صهیونیستی تا دهه 70 میلادی): در این دوره، عربستان به تبع رقابتهای منطقه ای، به دنبال محو رژیم صهیونیستی بود و سعی میکرد حداقل در سطح اعلامی، تبلیغاتی و رسانهای، چنین گفتمانی را پیش ببرد. عربستان در این دوره، کمک هایی را به کشورهای خط مقدم مقابله با اسراییل ارائه میداد اما پس از شکست کشورهای عربی در جنگ 1967 و تحولات ناشی از آن، تغییر جهتی در رویکرد عربستان شکل میگیرد که سرآغاز دوره دوم است .
- دوره دوم (از اوایل دهه 70 میلادی تاکنون): عربستان در این دوره، به مصالحت جویی با رژیم صهیونیستی روی آورد. محور این تغییر رویکرد، صلح مصر با اسراییل بود. علاوه بر شکستهای پی در پی کشورهای عربی، مرگ ملک فیصل نیز که یک رویکرد اسلام گرایانه به مسأله فلسطین داشت، یکی از مؤلفههای اثرگذار در این دوره بود. اما مهمترین مؤلفه، خروج مصر از خط مقاومت علیه اسراییل بود. عربستان تلاش کرد برای تغییر رویکرد خود، مشروعیت مذهبی نیز ببخشد. در همین راستا، فتواهای سیاسی زیادی صادر شد و مفتی عربستان، فتواهایی را در زمینه حُجیّت و یا صلاحیت ولی امر در تصمیمگیری در مورد صلح یا آتش بس با دشمن اسلام و مسلمانان را مطرح کرد .
بر اساس فقه سلفی حاکم بر عربستان، امیرالمؤمنین و ولی أمر، مسلماً پادشاه عربستان است. از دیگر مؤلفههای تأثیرگذار بر تحول رویکرد عربستان، پیروزی انقلاب اسلامی ایران و پس از آن، اشغال کویت بود. قبل از این دو مؤلفه، اگر خاورمیانه را یک سامانه و نظام در نظر بگیریم، فلسطین کانون و محور این نظام بود و تمام تحولات، سیاستها و کُنشها و واکنشهای منطقهای حول محور فلسطین شکل میگرفت. اما پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، منطقه، کانون محوری خود را از دست داد و کانونهای بحران متعددی سر بر آوردند که جنگ ایران و عراق و اشغال کویت از جمله آنها بود که تمام معادلات را بر هم زده و وضعیت جدیدی را ایجاد کردند .
اشغال کویت، رویکرد سازش گرایانه ساف را تسریع کرد و پس از آن نیز کشورهای عربی، به کنفرانس مادرید و تحولات پس از آن پیوستند و ساف هم قرارداد اسلو را امضا کرد. عربستان نیز در کنفرانسهای پس از این دوره مشارکت کرد که معروفترین آنها، مادرید و آناپولیس در سال 2007 بود. پس از آغاز انتفاضه فلسطین، سعودیها با تأسیس «صندوق حمایت از فلسطین» باز هم بُعد مشروعیت آفرین مسأله فلسطین را مد نظر قرار دادند .
2 - طرحهای پیشنهادی عربستان برای صلح اعراب(فلسطین) – اسرائیل
یکی از ابعاد دیگر رویکرد عملی عربستان در دوره دوم، طرح های صلح عربی – اسراییلی میباشد. عربستان تاکنون دو طرح اصلی صلح اعراب و اسراییل را مطرح کرده است :
- طرح ملک فهد: این طرح در سال 1982 در فاس مطرح میشود. با این طرح، گفتمانی جدید در دیپلماسی منطقه ای عربستان و مجموع کشورهای عربی مطرح میشود. طبق این طرح، مسائلی همچون تشکیل دولت فلسطین به پایتختی قدس، عقب نشینی اسراییل از مرزهای 1967 و برچیده شدن شهرکهای صهیونیستی در سرزمینهای اشغالی 1967 مدّ نظر بود. لذ ابا این طرح، مناطق اشغالی فقط به نوار غزه و کرانه باختری اطلاق شده و میشود و مجموعه فلسطین بزرگ از ادبیات سیاسی عربستان و دیگر کشورهای عربی حذف میشود. مسأله دیگر در این طرح، حق بازگشت فلسطینیان به سرزمین فلسطین بود. در این راستا، جمله عطفی به این مسأله در طرح ملک فهد وجود دارد که میگوید «به فلسطینیانی که خواستار بازگشت نیستند، باید حق غرامت پرداخت شود.» این موضوع نیز برای اولین بار بود که یک کشور عربی، آن هم کشوری که مدعی رهبری جهان عرب است، مطرح میکرد. این طرح در نهایت به تصویب کشورهای عربی نرسید .
- ابتکار صلح ملک عبدا...: 20 سال پس از طرح ملک فهد، ملک عبدالله با ایجاد تغییراتی کوچک در طرح ملک فهد، ابتکار صلح اعراب و اسراییل را مطرح کرد. تنها تغییر این طرح با طرح فهد، تغییر قدس به عنوان پایتخت دولت فلسطین به «قدس شرقی» به عنوان پایتخت دولت فلسطین بود. عربستان سعودی در چارچوب منطقهای به مسأله فلسطین نگاه میکرد و این طرح نیز در این چارچوب مطرح شد. عربستان از این طرح، سودهایی برد که عبارتند از: رابطه با آمریکا زیرا طرح مذکور چند ماه پس از حادثه 11 سپتامبر مطرح شد، پیشگامی عربستان در دیپلماسی عربی و اتهام زدایی از عربستان به عنوان یک کشور تروریست پرور و طرح آن به عنوان یک کشور صلح جو. اما دلایلی دست به دست هم داد که این طرح عملی نشود :
- کشورهای عربی و اسلامی مخالف این طرح بودند و یا حداقل نسبت به آن ملاحظه داشتند .
- هر دو طرف طرح (فلسطین و اسراییل) ملاحظات زیادی نسبت به طرح داشتند .
- این طرح راهکار اجرایی نداشت و به عهده خود فلسطینیها و اسراییلی ها گذاشته شده بود. در واقع این طرح یک طرح تبلیغاتی بود .
واپسین مشارکت عربستان در صلح اعراب و اسراییل، کنفرانس آناپولیس در نوامبر 2007 بود که همراه با سایر کشورهای عربی در آن حضور پیدا کرد. اساس این کنفرانس، فلسطین نبود بلکه موضوع اصلی آن، منزوی کردن طرف های مانع بر سر راه صلح اعراب و اسراییل بود. این طرفهای مانع، جریان مقاومت و کشورهای حامی آنها بودند .
3 - رویکرد تمرکز زدایی عربستان نسبت به فلسطین
باید توجه داشت که سیاستهای رقابتی عربستان در منطقه، همیشه رویکرد عملی عربستان نسبت به مسأله فلسطین و همچنین اولویتهای آن را تغییر داده است یا روابط آن را با کشورهای عربی و اسلامی به گونه ای تحت تأثیر قرار داده است که مسأله فلسطین هم از آن متأثر شده است. این روند، به عنوان رویکرد تمرکز زدایی عربستان در قبال مسأله فلسطین به شمار می رود. در این عرصه نیز رقابتهای منطقهای عربستان تأثیرگذار بود و دارای سه دوره زمانی، از سال 2002 تا کنون میباشد :
- دوره اول(از طرح 2002 تا سالهای پس از آن): در این دوره دو محور ایجاد شدند که رقابتهای منطقهای را رهبری میکردند: محور ایران و محور عربستان. این محورها و رقابتهای ناشی از آن، تمرکز بر مسأله فلسطین را پس از انتفاضه بسیار پایین آورد. این مسأله باعث شد تا عربستان به مسأله فلسطین به عنوان یک موضوع مهم، حداقل در کوتاه مدت نگاه نکند یا بحث های مربوط به فلسطین را مسکوت بگذارد. به عبارت دیگر، فلسطین تحت الشعاع رقابتهای منطقهای قرار گرفت. سیطره حماس بر نوار غزه در سال 2007، رقابتهای دو طرف را تشدید و مسائل داخلی فلسطین را نیز پیچیده تر کرد .
- دوره دوم(از نقلاب های کشورهای عربی در سال 2010 تا کنون): این دوره، دوره فعالیت گستردهتر عربستان در بحث فلسطین است. عربستان که از تسرّی تحولات کشورهای عربی شمال آفریقا به کشورهای شورای همکاری خلیج فارس نگران بود، تمرکز بیشتر بر مسأله فلسطین را به عنوان راهکاری برای رفع این نگرانی در کنار دیگر راهکارها قرار داد. بر اساس این رویکرد، عربستان تلاش کرد تا از تشکیلات خودگردان فلسطین حمایت کند. در همین راستا، طرح دولت فلسطین در سازمان ملل متحد از سوی تشکیلات خودگردان را مورد حمایت جدّی قرار داد و از توافقنامه دوحه نیز با جدیت حمایت کرد .
- دوره سوم: این دوره، دوره بازگشت به تمرکز زدایی از مسأله فلسطین بود. این دوره با ظهور داعش آغاز شد و اولویتهای منطقهای عربستان بر مسأله فلسطین اهمیت بیشتری پیدا کرد. به عبارت دیگر، تجدید رقابتهای منطقه ای و همچنین شکل گیری بحرانهای جدید در منطقه، باعث شد تا مسأله فلسطین برای عربستان در حاشیه قرار گیرد. در این دوره، مسأله فلسطین در دیپلماسی منطقهای عربستان مسکوت مانده است و همان رویکردهای سابق به صورت شکلی وجود دارد. هیچ گونه تلاشی برای تمرکز بر مسأله فلسطین وجود ندارد و در کوتاه مدت نیز به دنبال آن نخواهد بود .
ج) امکان تغییر در رویکرد عربستان در قبال مسأله فلسطین
مسأله امکان تغییر در سیاست خارجی عربستان پس از مرگ ملک عبدالله، به صورت جدی مطرح شده و میشود. این مسأله در سیاست منطقهای عربستان بیشتر مطرح میشود و طبعاً مسأله فلسطین نیز بخشی از آن میباشد. باید توجه داشت که تغییرات گسترده ای در داخل عربستان صورت گرفته است. برای اولین بار، مؤلفه تدریج در تغییر در ساختار سیاسی عربستان کنار گذاشته شد و پادشاه عربستان طی یک هفته، 34 فرمان و حکم پادشاهی صادر کرد و تغییرات بسیار کلانی صورت گرفت و مجموعههایی به حاشیه رانده شده و مجموعههایی به قدرت رسیدند. اگر این مسأله را بپذیریم که سیاست خارجی، تالی سیاست داخلی است، لذا تغییر در سیاست خارجی عربستان یک مسأله منطقی است. نشانههای این تغییر، در داخل آشکار شده است و نمونه آن، آزادی فعالیت هر چه بیشتر جریانهای اسلام گرا می باشد. در همین راستا، شیخ عبدالله شریم، خطیب و امام جماعت سابق حرم مکی که وابسته به جریان إخوان المسلمین است، پس از حدود یک سال و نیم عدم حضور در این حرم شریف، با پادشاهی ملک سلمان، مجدداً به جایگاه خود بازگشت. اما مهمترین نشانه تغییر در سیاست خارجی، سفر اردوغان، رییس جمهور ترکیه به عربستان بود .
با توجه به این تغییرات، میبایست تغییراتی نیز در عرصه سیاست خارجی سعودیها در قبال فلسطین حادث شود اما با صعود جریان ملک سلمان و اطرافیان وی در عربستان، پیش بینی میشود که مسأله فلسطین در راستای رقابتهای منطقهای عربستان تشدید شود. لذا این تغییر فعلاً به دلیل سیاست تمرکز زدایی عربستان از مسأله فلسطین و رقابت با ایران، به صورت محسوس دیده نخواهد شد. عربستان درصدد است که روابطش با طرفهای فلسطینی، تأثیر منفی روی روابط جدیدش با ترکیه که در حال تحکیم است، نداشته باشد. از سوی دیگر، عربستان جدید درصدد خواهد بود تا حماس را از نزدیک شدن به ایران دور کند یا اگر جریانی در درون حماس به ایران گرایش دارد، گرایش آن را کُند و در نهایت متوقف کند .
ملک سلمان با اجرای سیاست یکی به نعل و یکی به میخ در قبال مسأله فلسطین، درصدد است تا روابط خود را با هم پیمانان قدیمی از دست ندهد. برای مثال اگر به سوی هم گرایی بیشتر با حماس پیش می رود، درصدد آن است که روابطش با تشکیلات خودگردان نیز حفظ شده و پابرجا بماند. لذا ملک سلمان، چهار محور را در قبال مسأله فلسطین پیش گرفته است :
1. روند بازسازی نوار غزه را ادامه می دهد و به تبع آن، نقش عربستان در این عرصه پررنگ خواهد شد. در همین راستا، عربستان 5/13 میلیون دلار از صندوق توسعه ملی خود به آنروا کمک کرده است. اما این مبلغ نسبت به مبلغ وعده داده شده از سوی عربستان در کنفرانس بازسازی غزه در سال 2014 که 500 میلیون دلار بود، رقم ناچیزی است. این اقدام عربستان با هدف جلب افکار توده مردم فلسطین است .
2. عربستان سعی میکند روابط خود با تشکیلات خودگردان را حفظ کند .
3. عربستان نسبت به حکم دادگاه قاهره مبنی بر تروریست خواندن حماس در اوایل سکوت اما تلاش کرد در این عرصه به عنوان یک میانجی وارد عمل شود .
4. روند تدریجی تغییر رویکرد عربستان نسبت به جریان إخوان المسلمین و همچنین شاخه این جریان در فلسطین یعنی حماس .
در راستای این مسأله که چه میزان امکان تغییر در سیاستهای عربستان (در دوره ملک سلمان) در قبال مسأله فلسطین وجود دارد، اکثر تحلیل گران و کارشناسان معتقدند که این تغییر، چندان جدی نخواهد بود. اما چندین نکته قابل بحث و بررسی است و احتمال میرود که در سیاستهای عربستان در قبال مسأله فلسطین مورد توجه قرار گیرد :
1. طبق برخی گزارش های سازمان اطلاعات آمریکا (CIA) ، ملک سلمان از افرادی بوده است که به شکلی ویژه از تکفیریها و سازمان القاعده، از افغانستان تا بوسنی و هرزه گوین حمایت بسیار زیادی میکرده است. لذا با این عملکرد، پیش بینی میشود که نگاه سلفی گری وی در آینده فلسطین پررنگ شود .
2. جریان إخوان المسلمین و به تبع آن حماس، برای سعودیها تیغ دولبه به شمار می روند. درست است که ملک سلمان با توجه به نزدیکی به ترکیه، به دنبال ارتباط با جماعت إخوان المسلمین نیز میباشد اما به خوبی آگاه است که این جریان میتواند مشروعیت داخلی عربستان را به چالش بکشاند .
3. طی دهههای گذشته، نقش مصر در عرصه فلسطین بسیار پررنگ بوده است اما با آمدن عبدالفتاح السیسی، در این عرصه، نوعی خلأ ایجاد شده است و همین خلأ باعث شده تا عربستان سعودی تلاش کند این خلأ را پر کند. نشانه های این امر نیز بروز و ظهور پیدا کرده است که تقارب حماس و عربستان در این راستا به شمار میرود .
4. برای عربستان مسائل بسیار مهمتری همچون سوریه، یمن، عراق و بحرین در عرصه سیاست خارجی وجود دارد و تغییر در قبال مسأله فلسطین در دوره ملک سلمان چندان جدی نخواهد بود .
5. با چنین اوضاعی، روند کلان عربستان نسبت به مسأله فلسطین تغییری نخواهد کرد ولی به تدریج تغییراتی در سطوح پایین تر ایجاد خواهد شد. تغییری در سطح کلان سیاست خارجی عربستان در قبال مسأله فلسطین اتفاق نمی افتد، زیرا ملک سلمان در اولین سخنرانی خود نیز اعلام کرد که همان سیاستهای اسلاف خود را دنبال خواهد کرد .
6. با توجه به اینکه بازیگران مسأله فلسطین زیاد شده اند(آمریکا، اروپا، ایران، ترکیه، قطر و ...)، جایی برای عربستان باقی نخواهد ماند مگر اینکه آمریکا و غرب از عربستان بخواهند که در عرصه فلسطین نقشی را ایفا کند .
د) جایگاه ایران در سیاستهای عربستان در قبال مسأله فلسطین
عربستان دارای چند پایه و مبنای فکری در مورد رویکرد ایران به مسأله فلسطین است :
1. نگاه ایران به مسأله فلسطین، ابزاری است .
2. ایران رقیب است و نه دوست .
3. ایران یک دولت شیعی است و با فلسطین سنّی چه کار دارد؟
اما این نگاه عربستان، در هر دوره ای با کاهش یا افزایش مواجه بوده است. این مسأله را باید در راستای اولویتهای عربستان دید. در هر دوره از دوران سیاست خارجی عربستان، یک اولویت برای این کشور مطرح بوده است. اولویت فعلی عربستان، رقابت با ایران و محدود کردن ایران و متحدین آن است. این اولویت، از جنگ 33 روزه به بعد تعیین شده است، جنگی که منطقه را به دو محور تقسیم کرد: محور مقاومت و محور سازش و مقابله با مقاومت. در همین راستا، مسأله فلسطین برای سعودیها، دارای دو جنبه است: جنبه تدافعی و جنبه ابتکاری. جنبه تدافعی برای سعودیها مهمتر و برجستهتر است .
جنبه تدافعی بدان معناست که طرح مقاومت (به رهبری ایران) در منطقه در قبال مسأله فلسطین را به شکست بکشانند. به این مسأله از دو بُعد میتوان نگریست: بعد اول آن است که طرح مقاومت میتواند مسأله مشروعیت سعودیها در داخل عربستان را به چالش بکشاند. طرح مقاومت با ایجاد یک رویکرد نوین در قبال فلسطین، تمام رویکردهای محافظه کارانه دولت های عربی منطقه از جمله عربستان را زیر سؤال میبرد. از سوی دیگر، طرح مقاومت هر گونه ارتباط با رژیم صهیونیستی را نفی میکند. لذا هر کشور عربی که در زمره این طرح نباشد، مشروعیت داخلی خود را از دست خواهد داد زیرا مسأله فلسطین یک مسأله اسلامی و عربی در بین ملت ها میباشد. بُعد دوم، نقشآفرینی و قدرت محور مقاومت در منطقه است .
عربستان با توجه به سیاست رقابتی خود در منطقه، سه راهکار را برای مقابله با ایران در پیش گرفته است: نخست، به چالش کشیدن سوریه و عراق. دوم، پیگیری طرح تشکیل ارتش مشترک عربی(البته طرح مشترک ارتش عربی یک طرح مصری است که عربستان از آن استقبال نکرد.) و سوم، تضعیف بازوان مقاومتی ایران در منطقه از جمله حماس .
عربستان، شیوههای انقلابی و مقاومتی ایران در قبال مسأله فلسطین را بر نمی تابد. لذا عربستان مأمور شده است تا حماس را مدیریت کرده و تا حد لازم این جنبش را از ایران دور کند. در زمانی که ایران از حماس و دیگر گروههای مقاومت در جنگ 51 روزه غزه در تمام ابعاد (تسلیحاتی، معنوی، مالی، سیاسی و...) حمایت میکرد. عربستان سعودی در قبال جنایات صهیونیستها سکوت اختیار کرده بود و هیچ گونه اعلام موضعی شفاف از خود نشان نداد. این مسأله نشان دهنده سیاست رقابتی عربستان در قبال مسأله فلسطین است. در حال حاضر نیز با توجه به نشانههایی که وجود دارد، حماس به سوی عربستان گام برمیدارد. همین امر موجب اختلافاتی در بین شاخه نظامی و شاخه سیاسی حماس شده است. البته در این زمینه باید توجه داشت که شاخه سیاسی حماس، استراتژیهای جنبش را تنظیم و تدوین میکند نه شاخه نظامی. واقعیت این است که حماس به سمت و سوی واقعگرایی بیشتر پیش خواهد رفت و این برای ایران چندان خوشایند نیست، زیرا تاریخ نشان داده است، جنبشی که به سمت واقعگرایی و عملگرایی پیش برود، بازگشت آن بسیار سخت خواهد بود. حماس در آینده هر چه بیشتر و بیشتر به سمت عربستان خواهد رفت .
نتیجه گیری
عربستان در سیاست خارجی خود، بیشتر تحت تأثیر است تا تأثیرگذار. اگر برای این کشور، تأثیرگذاری هم وجود داشته باشد، حداکثر در سطح مجموعه شبه جزیره عربی است. فلسطین نیز هیچ گاه اولویت اول یا مسأله اصلی سیاست خارجی عربستان سعودی نبوده است. درست است که طی سالهایی همچون 2002، طرح های ابتکاری در این راستا داشته است اما اهداف دیگری را از این طرحها دنبال میکرده است .
تمام کشورهای عربی از جمله عربستان، از مسأله فلسطین به عنوان یک برگه بازی در روابط خود با کشورهای منطقه و جهان استفاده میکنند. عربستان، نگاه ابزاری به مسأله فلسطین دارد و از این مسأله به دنبال تأمین اهداف و منافع ملی و منطقهای خود است. عربستان از طریق مسأله فلسطین به دنبال رهبری جهان عرب است. موضوع فلسطین، عامل رقابت عربستان با ایران، مصر و ترکیه است. موضوع فلسطین، ابزار عربستان برای سیطره بر سازمانها و نهادهای عربی به ویژه اتحادیه عرب است. لذا ملک سلمان هم سیر نزولی خود را در قبال مسأله فلسطین خواهد پیمود و سیاست عربستان، سعودیتر و محافظهکارتر خواهد شد .
اما با توجه به این تفاسیر، نوعی تناقض در سیاست خارجی عربستان در قبال مسأله فلسطین دیده میشود. عربستان از یک سو نگاه به سلفیها و جریانهای اسلام گرای فلسطین دارد و از سوی دیگر، از حامیان اصلی تشکیلات خودگردان است. این تناقض، سیاست خارجی عربستان را در آینده دچار چالش خواهد کرد. ایران، تعیینکنندهترین شاخص در عرصه سیاست خارجی عربستان در قبال مسأله فلسطین میباشد. مدیریت حماس از سوی عربستان، در راستای سیاست رقابتی عربستان با ایران است و شاید همین مسأله به عنوان تغییر اصلی رویکرد عربستان به مسأله فلسطین در دوره ملک سلمان باشد.
دکتر حسن احمدیان