در هیئت حاکمه مصر در مواجه با چگونگی روابط با عربستان سعودی دو جریان اصلی بوجود آمده است؛ یکی خواهان نزدیکی به عربستان سعودی است که بیشتر جنبه اقتصادی و کمکهای سعودی را مدنظر دارند و دیگری، جریانی در ارتش و دستگاههای سیاسی و قضائی می باشد که خواهان مقابله با نفوذ روبه افزایش عربستان سعودی در مصر می باشد.
الوقت- محمد بن سلمان ولیعهد جوان عربستان سعودی روز یکشنبه این هفته طی یک سفر کوتاه به قاهره سفر می کند. این سفر در شرایطی صورت میگیرد که روابط دو کشور گرمی سابق را ندارد. اما با این وجود فشار زیاد اقتصادی بر مصر و افزایش نارضایتی های عمومی و اختلافات گسترده به وجود آمده در میان کشورهای عربی، شکست مخالفان دولت سوریه و روشن تر شدن سرانجام جنگ در این کشور، تداوم جنگ فرسایشی یمن و در اصل بلند پروازی های ولیعهد جوان عربستان برای ایفا کردن نقش رهبری (و برادر بزرگتر) و نیز فشار آمریکا برای نزدیکی کشورهای عربی برای مقابله با ایران و تداوم دادن به ایران هراسی همه دست به دست هم داده تا این سفر در این مقطع زمانی شکل گیرد. تا شاید تنش ها و اختلافات مجددا با کمکهای دلاری و بلاعوض مدیریت شود؛ هر چند گسلهای روابط قاهره- ریاض فعال چنین چشماندازی را نمایان نمیسازد.
حدودا از دو سال پیش اختلافات میان دوکشور به خوبی نمایان شد: نخستین اختلافات بر سر سوریه بود. در اصل یکی از انگیزه های ارتشیان برای کودتا علیه محمد مرسی آن بود که مصر را به پایگاهی برای مخالفان نظام حاکم بر سوریه و گروههای مسلح همفکر با اخوان المسلمین تبدیل شده بود. اما ارتش مصر با هر گونه دخالت در سوریه مخالف بود و حاضر نبود در صف مخالفان دولت سوریه بایستد. پس از کودتا سیسی، سوری های مخالف دمشق از مصر اخراج شدند و سفارت سوریه در قاهره بازگشایی گردید و پروازهای میان مصر و سوریه برقرار شد. این اقدامات تقریبا در سکوت خبری انجام گردید تا حساسیت عربستان سعودی به عنوان بزرگترین حامی دولت کودتاچی مصر برانگیخته نشود.
اختلاف اساسی دیگر با وقوع بحران در یمن بود، مصر هرچند رسماً به ائتلاف نظامی تحت رهبری عربستان سعودی علیه یمن پیوست اما حاضر نشد در عملیات زمینی نقش اساسی ایفا کند و تنها به اعزام چند ناوچه به آبهای یمن اکتفا کرد. از این به بعد تقریبا اختلاف میان مصر و عربستان سعودی علنی تر شد. سومین اختلاف اساسی حمایت عربستان سعودی از نیروهای سلفی تندرو – جهادی است که برای مواجهه با ایران و به عبارت بهتر جبهه مقاومت اسلامی و تلاش برای گسترش حوزه نفوذ ریاض صورت میگیرد، مصر همواره این نیروهای تکفیری را تهدیدی به مراتب بزرگتر از ایران برای منافع خود دانسته که ثبات تمام کشورهای عربی را به شکل اساسی تهدید می کنند و بدین علت بشدت با این نیروها سلفی چه در داخل مصر و چه در خارج مصر نه تنها قبول نداشته بلکه تحت فشار قرار داده و سرکوب می کند. با گسترش فعالیت های داعش در صحرای سینا مصر یکی از مخاطرات اصلی برای امنیت ملی محسوب می شود که با گفتمان وهابی- تکفیری مورد حمایت سعودی تغذیه ایدئولوژیک می شود.
تقریبا یک سال و نیم پیش، مصر تلاشهای را در جهت کاهش تنش با عربستان انجام داد، از جمله دعوت از ملک سلمان پادشاه سعودی و استقبال پرشکوهی از وی کرد. طی این سفر در جهت کسب کمک دو میلیارد دلاری عربستان به اقتصاد شکننده مصر، و نیزکمک بیست و دو میلیارد دلار نفت به بهای کمتر از بازار و به صورت دریافت مبلغ در آینده دور، قاهره در عملی عجیب اعلام کرد حاکمیت دو جزیره تیران و صنافیر، واقع در خلیج عقبه را به عربستان باز می گرداند. در هیئت حاکمه مصر در مواجه با چگونگی روابط با عربستان سعودی دو جریان اصلی بوجود آمده است؛ یکی خواهان نزدیکی به عربستان سعودی است که بیشتر جنبه اقتصادی و کمکهای سعودی را مدنظر دارند و دیگری، جریانی در ارتش و دستگاههای سیاسی و قضائی می باشد که خواهان مقابله با نفوذ روبه افزایش عربستان سعودی در مصر می باشد.
آغاز مجدد اختلافات
واقعیت آن است هیچگاه روابط مصر و عربستان به شکل متحدانی استراتژیک با توجه به اهداف و منافع متفاوت در نخواهد آمد. اولین مورد، انتقال دو جزیره به مالکیت عربستان بود که حتی از تصویب مجلس و دولت مصر گذشت اما مخالفتهای مردمی و رای دیوان عدالت اداری این رای مجلس را باطل کرد. دومین مورد، سخنان پارسال وزیرخارجه مصر در حاشیه نشست نیویورک بود که علنا عنوان داشت کشورش با سرنگون کردن بشار اسد و طرحهایی که به این سرنگونی بینجامد، مخالف است. سومین و تندترین اختلافات مواجهه کامل مصر با عربستان در شورای امنیت سازمان ملل متحد بود، مصر به قطعنامه پیشنهادی روسیه برای آتش بس در حلب رای مثبت داد و علنا در مقابل عربستان سعودی جبهه گرفت. عربستان نیز در عوض تمام کمک های خود از جمله صادرات سخاوتمندانه نفت فرآوردهای آن را که به شکل نسیه به مصر می داد را یکجانبه قطع کرد.
بنابراین درپایان میتوان گفت روابط عربستان و مصر در طول تاریخ معاصر همواره نه به عنوان دو متحد که به عنوان رقبای اصلی در مسیر رهبری جهان عرب بازتعریف شده است. مصر با استفاده از ایدئولوژی ناصری (جمال عبدالناصر) مبتنی بر ناسیونالیسم عربی ادعای رهبری جهان عرب را با اتکا به کسرجمعیتی زیاد، بزرگترین ارتش عربی و موقعیت و جایگاه ژئوپولتیکی همواره یدک کشیده و از آن دفاع کرده است. عربستان سعودی نیز در طی حدودا نیم قرن اخیر، با تکیه بر میزبانی از اماکن مقدس اسلامی، درآمدهای سرشار نفتی و ثروت افسانه ای، ثبات داخلی، حمایتهای غرب تا حد زیادی نیز با کمک های سخاوتمندانه خود به کشورهای عربی پیرامونی خود نقش و جایگاه ویژه ای را در جهان عربی - اسلامی بدست آورده است. چنین رقابتی نوع همکاریهای این دو مدعی و رقیب منطقهای را همواره در قالب گذرا و نه استراتژیک قرار داده است.